سفیر اسبق ایران در بحرین می‌گوید: پس از تونس و مصر باید یمن و اردن را نامزد امیدوارکننده‌ترین شرایط برای پیوستن به قطار آزادیخواهی در خاورمیانه دانست.

زهرا خدایی:

خاورمیانه  این روزها در غلیان و تلاطم است.بعد از تونس حالا نوبت مردم مصر است که دیکتاتور را به زیر بکشند. مصریها  روز 25 ژانویه 2011 در میدان آزادی قاهره یک صدا فریاد زدند : مبارک ،بن علی در جده در انتظار توست. طنین این فریاد به سرعت همه شهرهای مصر را فراگرفت.به طوری که اکثر ناظران مسایل خاورمیانه کار مبارک را تمام شده می دانند و هر لحظه منتظر شنیدن خبر سقوط او هستند. عطر انقلاب تونس به مصر رسید و حالا باید منتظر بود و دید  بعد از مصر عطر انقلاب یاسمن (Jasmin revolution)به کدام سو پر خواهد کشید؟ یمن، اردن، الجزایر، لیبی و یا کشورهای عربی خلیج‌فارس؟ خبر در گفتگو با محمد فرازمند سفیر اسبق ایران در بحرین و کارشناس مسائل عربی به این سوالات پاسخ می‌دهد. 

آیا می توان خیزش مردم مصر و تظاهرات در برخی دیگر از کشورهای عربی  را ناشی از انقلاب تونس که به آن نام انقلاب یاسمن داده اند دانست؟
باید توجه کرد که اسباب اصلی خیزش مردم در تونس به عینه در اکثر کشورهای عربی خاورمیانه وجود دارد.این حکومت‌ها دچار فساد، خودکامگی و استبداد فردی و متکی به غرب هستند. فقر و محرومیت مردم و سلب حقوق اجتماعی آنها وقتی که با فساد حکومتها  همراه می شود،غیرقابل تحمل می‌شود و منجر به احساس ظلم  و شورش می گردد. باید به این عوامل، خشم مردم از سرسپردگی و ذلّت حکامشان را در مقابل اسراییل و امریکا  نیز افزود.انقلاب مردم تونس که انقلاب یاسمن نام گرفته از چند جهت در جهان عرب مهم و تأثیرگذار بوده است:
اول اینکه برای نخستین بار در یک کشور عربی یک دیکتاتور توسط مردم سرنگون می‌شود.توده‌های عرب طی هفت دهه گذشته یعنی از زمان تشکیل دولت غاصب اسراییل در اراضی فلسطین، به رغم در دل داشتن خشم و تنفر فزاینده نسبت به جریانات سیاسی در کشورهای خود قادر به هیچ تغییر فابل ذکری در ساختارهای کهنه سیاسی کشورهایشان نبوده اند.در مراحل مختلفی توده‌های خشمگین عرب به خیابانها آمده‌اند، از جمله در دهه 1950 و در پی ملی شدن کانال سوئز توسط عبدالناصر و حمله ناموفق اسراییل و فرانسه و بریتانیا به مصر در سال 1956. موج مهم دیگر در خیابانهای عربی در دهه 1980 در پی انتفاضه فلسطین اتفاق افتاد. در دهه 1990 و 2000 نیز حوادثی مثل اشغال افغانستان و عراق و جنگهای 33 روزه لبنان و همچنین جنگ 22 روزه غزه و ماجرای حمله به کشتی مرمره حامل مواد غذایی برای مردم غزه، توده‌های عرب را به خیابانها کشاند. اما در هیچ یک از این امواج مردمی، حاکمی جابجا نشد، نظامی سرنگون نگردید و سیاستی عوض نشد. لهذا مردم تونس این برتری و حق  را بر سایر اعراب دارند که نشان دادند اگر ثابت قدم باشند و زود به خانه‌ها بازنگردند می توانند دیکتاتورهای وابسته و مورد حمایت غرب را بزیر بکشند.
اهمیت دیگر انقلاب یاسمن در این نکته نهفته است که در زمانی و مکانی این اتفاق به وقوع پیوست که خوشیبن‌ترین تحلیل‌گران نیز توقع آن را نداشتند.مکان این تحول کشوری بود که به رغم وجود فقر و فساد و دیکتاتوری در مجموع وضعش از بیشتر کشورهای عربی  بهتر بود. درآمد سرانه تونسی‌ها بیش از 3000 دلار است و در سالهای اخیر گسترش توریسم اشتغال‌زایی خوبی برای این کشور به دنبال داشته است. همچنین تونس باسواد ترین مردم عرب را دارد.  درست است که همین باسوادی و دسترسی بالا به اینترنت و شبکه‌های اجتماعی سایبری یکی از عوامل پایداری و آگاهی مردم بود ولی از سوی دیگر نشان از بهتر بودن وضع مردم تونس در قیاس با مردم مصر، یمن،سودان،اردن و.. دارد.

چرا این جریان به این سرعت سرایت پیدا کرد؟
وقتی مردم تونس از وضع خود به تنگ آمده و بر حاکمان می شورند، چرا مردم دیگر کشورهای عربی چنین نکنند؟ باید یادآوری کرد که تأثیرپذیری اعراب از یکدیگر و وابستگی فرهنگی و اجتماعی آنها  بسیار بالاست و تحولاتی که در یک کشور اتفاق می افتد به سرعت به دیگر کشورها سرایت می کند.از منظر اجتماعی و فرهنگی  مردم کشورهای عربی را می توان به مثابه شهروندان یک ملت دانست.همچنین  انقلاب تونس  در زمان و هنگامه‌ای رخ داد که کمتر کسی در خاورمیانه توقع وزش نسیم یاسمن  آزادی را داشت.  دولت اوباما سیاست منافع حداکثری(extremism) و حمایت از دیکتاتورهای وابسته در خاورمیانه را در پیش گرفته بود و همان اندک فشار مختصری را هم که اسلاف او بر حاکمان عرب برای رعایت حقوق بشر و اصلاحات سیاسی وچرخش قدرت می آوردند رسمأ کنار گذاشته بود.اسراییل با استفاده از ضعف مفرط و تشتت اعراب هرچه در توان داشت بر سر فلسطین آورده بود.با کمک مصر یک میلیون مردم غزه را به بهانه وجود دولت حماس، در محاصره ای مرگبار قرار داده بود و در کرنه باختری با گسترش شهرک سازیها ، مناطق فلسطینی را به صورت جزایر کوچک پراکنده در آورده و دولت غیرقانونی محمود عباس را به رسمیت شناخته و تعهدات سنگینی را از طریق مذاکره کنندگان فلسطینی بر ملت فلسطین و اعراب  تحمیل کرده بود که بخش از این مذاکرات یک سویه را در افشاگریهای شبکه الجزیره شاهد بودیم.دولتهای خودکامه و فاسد عربی اکثرأ با سپردن تعهد تامین امنیت اسراییل و عدم اقدام علیه منافع این رژیم ،سند بقای حکومتهای مادام العمر خود را به تایید آمریکا،اروپا و اسراییل رسانده بودند. در چنین شرایطی کمتر کسی انتظار سقوط یکی از سرسپرده‌ترین حاکمان عربی را می‌کشید.زین العابدین بن علی آنقدر از استحکام پایه‌های حکومت خود مطمئن بود که  با وضع قوانینی بر ضد اعتقادات مردم مسلمان تونس باعث شده بود که  تونس حتی در مقایسه با لاییک‌ترین کشورهای اروپایی شرایط سخت‌تری را برای مسلمانان داشته باشد. از این رو بدلایلی  که ذکر شد انقلاب های مصر وتونس ترکیدن یک بغض قدیمی و یک بارقه امید برای سرخوردگی های هفتاد ساله اعراب بود و به آنها نشان داد که علیرغم میل آمریکا مردم می‌توانند مناسبات خارومیانه را به هم بزنند.

اما در تونس با وجود فرار بن‌علی، نخست وزیر همچنان اصرار دارد که قدرت را در اختیار داشته باشد و سعی می کند نظام سابق را تا حد امکان حفظ کند دلیل این مقاومت چیست؟ وی به نیابت از چه کسی اینقدر مقاومت می‌کند و دولت را به انقلابیون نمی‌سپارد؟ آیا در مصر هم باید شاهد مقاومت عمر سلیمان و نخست وزیر جدید این کشور در مقابل مردم باشیم؟
هیچ شکی نیست که که غنوشی نخست‌وزیر نظام سابق تونس فقط به نیابت از آمریکا و فرانسه در مقابل خواسته‌های مردم ایستاده است و تلاش می‌کند تغییر ریشه‌ای در این کشور رخ ندهد و به اصطلاح انقلاب مردم را مصادره به مطلوب کند. فرانسه و آمریکا که در زمان بن علی حضور گسترده‌ای در تونس داشتند خیلی دیر متوجه اشتباهات خود شدند تا جایی که که هیلاری کلینتون فقط دو روز قبل از فرار بن علی از او حمایت کرده بود. همین موضع گیری ناپخته در مورد مصر نیز تکرار شد و وزیر خارجه آمریکا روز 25 ژانویه حکومت مصر را باثبات خواند. در حالیکه تنها 24 ساعت پس از این اظهارات دیگر هیچکس نتوانست از ثبات حکومت مصر سخن بگوید.

با این اوصاف آمریکا و در مجموع غرب چه آینده‌ای را برای مصر می‌خواهند؟
اظهارات ناپخته کلینتون نشان می‌دهد زمام امور در خاورمیانه از دست آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها خارج شده و آنها تلاش دارند جنبش‌های نوین عربی را با کمترین خسارت برای منافع غرب و اسراییل مدیریت کنند.لذا دولت اوباما پس از دو سال سکوت در برابر وضعیت وخیم کشورهای عربی و کنار گذاشتن برنامه اصلاحات در این کشورها، اکنون از لزوم اصلاحات  سخن ‌می‌گوید اما به نظر می‌رسد زمان اصلاحات توسط حکومتهای کنونی به پایان رسیده و اکنون شعار مشترک مردم در مصر و تونس تغییر نظام است و نه اصلاحات توسط بقایای حکومتهای قبلی. در مورد مصر به رغم اینکه کار مبارک را باید تمام شده دانست امّا کار مردم مصر نیز برای تغییر کلی نظام نیز آسان نخواهد بود.مصر در دوره مبارک ستون فقرات کشورهای موسوم به محور اعتدال یا سازش محسوب می‌شد. ماموریت اصلی این محور تأمین امنیت اسراییل و کنترل فضای جهان عرب بود.با کمک مصر اسراییل توانست در میان فلسطینی‌ها انشقاق ایجاد کند. با کمک مصر بود که غزه را محاصره کرد. به قول یکی از تحلیل‌گران مصری قطعا هیچ فرد دیگری در مصر قادر نخواهد بود به اندازه مبارک به اسراییل خدمت کند.مصر با بیش از 80 میلیون جمعیت در همسایگی اسراییل قرار دارد و به طور سنتی از دیرباز رهبری اعراب را به عهده داشته و تاریخی طولانی و ملتی با فرهنگ دارد.

اگر مبارک را رفتنی بدانیم، تکلیف روند صلح اعراب و اسراییل چه می‌شود؟
آزاد شدن پتانسیل‌های استثنایی مصر از سلطه دیکتاتوری رژیم کنونی، پشت اسراییل را به لرزه درمی آورد و ممکن است در صورت استقرار یک نظام مردمی در مصر،شرایط اعراب و اسراییل به شرایط قبل از صلح کمپ دیوید بازگردد. لذا احتمال می دهم که گرچه غرب با رفتن مبارک برای فرو نشاندن غضب مردم مصر موافقت کند ولی برای تغییر نظام مصر بیش از تونس مقاومت نشان خواهد داد.به خیابان آوردن ارتش و تغییر دولت و تعیین عمر سلیمان به معاونت رییس جمهور را باید در چارچوب تلاش غرب برای حفظ نظام مصر تلقی کرد.مردم نیز به خوبی این نکته را می‌دانند و به همین دلیل بر سقوط نظام اصرار دارند.مبارزه مردم تونس و مصر اکنون دیگر از سطح مبارزه با دیکتاتورهای محلی گذشته و آنها برای تغیبر نظام در ستیز با نظام سلطه بین‌المللی حامی اسراییل هستند.شرایط مصر بسیار حساس و پیچیده است و بازیگران مختلفی درگیر این بحران هستند، ارتش مصر،آمریکا،اسراییل،مردم و نخبگان سیاسی و حزبی این کشور در مبارزه‌ای حساس و تعیین کننده به سر می‌برند.

به نظر می‌رسد احزاب مصری که در طول چهار دهه گذشته کارکرد مثبتی از خود نشان نداده‌اند، با استفاده از فرصت به وجود آمده، در حال نقش‌آفرینی هستند.
دقیقا.نکته امیدوارکننده در این میان کارکشتگی احزاب معارض است.پنج دهه کار حزبی این توان را به آنها داده که در شرایط حساس کنونی زیرکانه عمل کنند.آنها پس از عقب‌نشینی نیروهای امنیتی از خیابانها و ترویج مهندسی شده دزدی و تخریب اموال عمومی برای ایجاد نا امنی و رعب بلافاصله جوانان را برای حفاظت از اماکن عمومی سازماندهی کردند و تاکتیک نیروهای امنیتی را ناکام گذاشتند.حمایت حساب شده اخوان‌المسلمین از محمد البرادعی برای تشکیل یک دولت انتقالی نیز تاکتیکی زیرکانه است .اخوان المسلمین و همین طور راشد الغنوشی در تونس اصرار دارند که انقلابهای این دو کشور ضداستبداد باشد و خود قصد سوار شدن بر جنبش مردم و تشکیل حکومت اسلامی را ندارند، زیرا به خوبی آگاهند که با موج گسترده اسلام‌هراسی که در دهه گذشته در جهان صورت گرفته، دادن سیگنال‌های مذهبی پیروزی را به تأخیر و مقاومت‌های بین المللی را افزایش خواهد داد.

آینده جهان عرب را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ به طور مشخص در مصر باید شاهد چه تحولاتی باشیم؟
در مبارزه مردم با بقایای دیکتاتوری در این دو کشور بر سر حفظ یا محو نظام‌های سابق باید دید که تحولات روزهای آینده به سود کدام طرف به پیش خواهد رفت. اما در مجموع معتقدم که چنانچه مردم خسته نشوند نظام مصر با همه دشواریها و موانعی که برشمردم، رفتنی است.مردم تونس نیز در این زمینه پیش قدم خواهند بود و با ادامه اعتراضات خود و نپذیرفتن دولت برآمده از خاکستر رژیم سابق عنقریب نظام سابق را به کلی به تاریخ خواهند سپرد.پس از تونس و مصر باید یمن و اردن را کاندید امیدوارکننده‌ترین شرایط برای پیوستن به قطار آزادیخواهی در خاورمیانه دانست.خاورمیانه سالهای آینده مختصات بسیار متفاوتی خواهد داشته و این قطار تا محو نظامهای پوسیده عربی به حرکت خود ادامه خواهد داد.16346

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 127147

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 4 =