محمد علی مهتدی می گوید حسنی مبارک توان تصمیم گیری درباره آینده خود و کشورش را ندارد و این واشنگتن و تل آویو هستند که برای ماندن یا رفتن او تصمیم می گیرند.

سیدعلی موسوی خلخالی:

مصر روزهای سرنوشت‌سازی را می‌گذارند. شاید هیچ گاه حسنی مبارک تصور نمی‌کرد که بی‌اعتنایی‌اش به اعتراض‌های مردمی و استبدادی که بر آنها اعمال می‌کند، روزی کار را به جایی بکشاند که حتی کشورهای غربی نیز زمزمه خداحافظی با او سر دهند. به خصوص این که سال‌ها تلاش می‌کرد هم به جریان‌های سیاسی داخلی و هم به قدرت‌های غربی بقبولاند که خود بهترین گزینه برای مصر است چرا که اگر او نباشد اسلام‌گرایان کشور را قبضه خواهند کرد و تمامی معاهداتی که با غرب امضا شده بر باد خواهد رفت. اما به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران ایالات متحده امریکا و اروپا دریافته‌اند که دیگر نباید بیش از این وقت خود را با حسنی مبارک تلف کنند. در همین رابطه گفتگویی را با محمد علی مهتدی، کارشناس مسائل عرب و خاورمیانه انجام دادیم که در زیر می‌خوانید.

تحولات مصر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مبارک چه کار خواهد کرد؟
اوضاع بسیار بغرنج و پیچیده است. من تصور می‌کنم که صرفا نظر آقای مبارک مطرح نیست. این جا بیشتر تصمیم در واشنگتن و تلاویو گرفته می‌شود. چرا که رژیم کنونی مصر نقش بسیار مهمی در حفظ امنیت اسرائیل و برای امریکا در امور خاورمیانه دارد..

با این حساب گمان می‌کنید اسرائیل و امریکا از سقوط دولت مبارک نگرانند؟
در حالی که شب گذشته تظاهرات مردم مصر به اوج رسیده بود و بیشتر شهرهای قاهره، اسکندریه و سویس را در بر گرفته بود به گونه‌ای که دیگر دولت حضور نداشت و خیابان‌ها در اختیار مردم و تظاهرکنندگان بود، شاهد بودیم که اتاق بحران در امریکا فعال بود و لحظه به لحظه هم در اسرائیل و هم در امریکا مسائل را دنبال می‌کردند. پیامی که مبارک داد و تصمیمی که گرفت بیشتر ماحصل مشورت با واشنگتن بود. روز شنبه وضعیت خیابان‌های قاهره و دیگر شهرهای مصر شاخص مهمی بود که آیا مردم همچنان ادامه خواهند داد یا این که مبارک با وعده‌هایی که به مردم داده می‌تواند اوضاع را آرام کند. به نظر می‌رسد که دولت مبارک تاکنون ناموفق بوده و مردم اصرار دارند که رژیم سرنگون شود. زد و خوردها و تظاهراتی که تا کنون صورت گرفته و بسیار هم خونین بوده راهی برای آشتی و راه حل میانه نگذاشته است. اکنون بیشتر این احتمال وجود دارد که این تظاهرات تا سقوط رژیم ادامه پیدا کند.

نقش محمد البرادعی را در این تحولات چگونه ارزیابی می‌کنید؟ با توجه به این که او اعلام آمادگی کرده که ریاست دولت انتقالی را بر عهده بگیرد؟
برادعی هنوز تازه‌کار است. به غیر از آقای برادعی احزاب و گروه‌های دیگر هم هستند. مثلا اخوان المسلمین حضور دارد که به هر حال تشکیلات خودش را دارد و برای نخستین بار با قدرت وارد صحنه شده و در این تظاهرات حضور یافته است. حرکت جوانان شش آوریل است که بسیار فعالند. جنبش کفایه نیز حضور دارد که در کنار دو جنبش دیگر در بسیاری از مناطق صحنه را در اختیار دارد. به نظر می‌رسد کسانی که خیابان‌ها را در اختیار می‌گیرند بیشتر جوانان هستند و هیچ رهبری یا جایی برای هماهنگ کردن تصمیم‌ها و اقدام‌ها وجود ندارد. برخی حتی گفته‌اند که با توجه به این که بیش از یک میلیون جوان مصری در فیس بوک با هم تبادل اطلاعات دارند، اینها جوانان فیس بوکند. به همین دلیل است که دولت چندروز است اینترنت را قطع کرده است. گفته می‌شود برادعی که شخص محترمی است و در سطح بین‌المللی نیز مطرح است می‌تواند در موقعیت مناسبی نقش خوبی را بازی کند. اما در شرایط پیچیده کنونی هیچ تحولی قابل پیش‌بینی نیست و ما واقعا نمی‌دانیم که چه وضعیتی پیش خواهد آمد و جامعه مصر به چه سمتی حرکت خواهد کرد.

عده‌ای می‌گویند، البرادعی با حمایت از غربی‌ها به خصوص امریکایی‌ها از اروپا به مصر بازگشته است. آیا شما با این نظر موافقید؟
چنین تحلیلی وجود دارد ولی دلیلی برای آن نیست. این تحلیل تنها در حد حدس و گمان است. در جای خودش هم می‌تواند صحیح باشد. در شرایط خاصی البرادعی می‌تواند نقش بازی کند. آن زمانی که غرب و به طور مشخص امریکا به این نتیجه برسد که دیگر بقای رژیم مبارک به صلاح نیست سقوط رژیم مبارک را رقم خواهد زد. طبیعتا همان طور که فرانسه در تونس نقش بازی کرد، امریکا نیز می‌خواهد در مصر نقشی بازی کند. امریکا می‌خواهد که در مصر وضعیت اقتصادی بهتر شود، آزادی‌های مشروع داده شود، احزاب فعال شوند، انتخابات آزاد برگزار شود اما در این میان آنچه برای امریکا اهمیت دارد، نقش منطقه‌ای مصر است والا کاری با دموکراسی و آزادی و چنین مقولاتی در مصر ندارد. برای امریکایی‌ها مهم این است که آیا مصر به تعهداتش در معاهده کمپ دیوید پایبند خواهد بود یا به شرایطی شبیه شرایط دوران جمال عبدالناصر که نقش یک قدرت منطقه‌ای داشت، می‌خواهد باز گردد. حالت دوم برای غرب، امریکا و اسرائیل بسیار نگران کننده است و آنها تلاش خواهند کرد که با دادن امتیازهای زیاد شخصیتی مثل البرادعی را در راس امور داشته باشند که در عین حالی که بخش مهمی از درخواست‌های جوانان را بر آورده می‌کند، آزادی می‌دهد، انتخابات آزاد برگزار می‌کند تا اوضاع بهتر ‌شود اما اسرائیل را نیز مورد تهدید قرار ندهد. اکنون نقطه مهم از نظر غرب امنیت اسرائیل است. باید دید که تحولات در چه مسیری پیش خواهد رفت.

نقش ارتش مصر را در تحولات اخیر چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به خصوص این که ارتش از ارکان اصلی نظام حاکم در مصر است؟
این نکته بسیار مهم و خوبی است که شما به آن اشاره کردید. با توجه به ریزش نیروهای امنیتی که ما از عصر جمعه شاهد آن بودیم ارتش آخرین موسسه و سنگر نظام است. ولی این ارتش ارتشی نیست که نظام بتواند علیه مردم از آن استفاده کند. اولا ارتش مصر ارتشی است که به مردم تعلق دارد و مردم هم بسیار ارتش را دوست دارند. ارتش به خصوص بعد از شش اکتبر 1973 و پیروزی‌هایی که با عبور از کانال سوئز به دست آورد و با آن همه شهدایی که داد نزد مردم بسیار محترم است. جمعه شب زمانی که تانک‌ها و نفربرهای ارتش وارد صحنه شدند دیدیم که مردم از آنها چه استقبالی کردند و با نظامیان چقدر دوستانه رفتار کردند. خود ارتش مصر هم دل خوشی از این وضعیت ندارد. ارتش مصر سال‌ها است که گفته می‌شود تحقیر شده است و دولت به آن رسیدگی نکرده و درمقابل همه تلاش و توان خودش را صرف تقویت نیروهای امنیتی و نیروهای ضد شورش و دستگاه‌های اطلاعاتی کرده است. دولت نه به سلاح ارتش توجهی کرده و نه به حقوق افراد و افسران آن. از این رو خود ارتش مصر هم از دید بسیاری از تحلیلگران ارتشی است که احساس می‌کند بسیار مورد اهانت قرار گرفته است. از این رو استفاده از ارتش برای سرکوب مردم امکان ندارد. از دیروز نیز که ارتش وارد صحنه شده به رغم اعمال منع آمد و شد در شهرهای قاهره، اسکندریه و سویس مردم دوش به دوش ارتش تا صبح در خیابان‌ها بودند و هیچ کس مقررات منع آمد و شد را رعایت نکرد و ارتش هم اعتراضی نداشت. با این حال نقش ارتش مهم است که آیا در نهایت وارد مرحله سرکوب مردم خواهد شد یا خیر؟ آیا ارتش در کنار مردم خواهد ایستاد که در نتیجه آن باید گفت که این آخرین سنگر هم توسط مردم مصر فتح خواهد شد؟

به نظر می‌رسد که موجی در کشورهای عربی به وجود آمده که از تونس آغاز شده و اکنون به مصر رسیده است. ما در حال حاضر تحولات مشابهی را با شدت و حدت کمتر در یمن، الجزایر، اردن و دیگر کشورهای عربی نیز شاهدیم. آیا واقعا موجی آغاز شده است؟
بله همین طور است. البته بررسی این پرسش نیازمند یک مقاله علمی مفصل است. مسئله این است که تحولات بسیار عمیقی در جوامع منطقه رخ داده و ارتباط مردم در اثر انفجار اطلاعات بسیار بیشتر شده و اکنون هم در حال اثر‌گذاری است. از سویی فشارهای اقتصادی و فقر و استبداد نیز موثر بوده است. اما عوامل دیگری نیز وجود دارد و آن احساس اهانتی است که ملت‌های عرب در برابر رفتار رژیم‌هایشان در برابر اسرائیل و مسئله فلسطین شاهدند. آنچه در لبنان رخ داد و در غزه دیدیم بالاخره احساسات کشورهای عربی را به شدت تحریک کرد. به هر صورت این مردم از دین مشترک و اعتقادات مشترک برخوردارند. ما دیروز دیدیم که مردم دسته جمعی در خیابان‌ها نماز می‌خواندند. یک تحول اجتماعی در شرف وقوع است...

مسئله اسرائیل و فلسطین چگونه بر این حوادث اثر می‌گذارد؟
یکی از دلایل آن این است که این تحولات در کشورهایی رخ می‌دهد که این کشورها هم‌پیمان امریکا هستند و سیاست خارجی خودشان را به خصوص نسبت به مسئله فلسطین با سیاست‌های امریکا هماهنگ می‌کنند. در کشورهایی دیگری که در گردونه امریکا نمی‌چرخند و سیاست‌های مستقل‌تری دارند ما این حالت را نمی‌بینیم. لذا در این جوامع مقدار بسیاری از فشارهای متراکم شده در جامعه، علاوه بر استبداد، مسائل امنیتی، سرکوب، فقر، نبود آزادی، بیکاری، فساد دولتی و رشوه‌خواوری مسئله فلسطین و موضع کشورها نسبت به آن و احساس تحقیری است که نسبت به آن می‌کنند. این مسئله دامنگیر هم‌پیمانان امریکا در منطقه شده است...

نتیجه آن چه خواهد بود؟
نتیجه این است که به هر حال ما وارد عصری شدیم که ملت‌ها حرف آخر را می‌زنند. یعنی اگر تا به حال به ملت‌ها اجازه حزف زدن داده نمی‌شد و دولت‌ها فقط تصمیم‌گیر بودند الآن این مرحله در حال پایان است و دولت‌ها نمی‌توانند تصمیم‌گیر باشند و باید به افکار عمومی و خواست مردم توجه کنند./16346

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 126750

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 8 =