۰ نفر
۲۸ آذر ۱۳۸۹ - ۲۰:۳۵

عرض ارادتی مختصر

دمشق

1

گاهی که دل به زخم غمی مبتلا شود

یا از کسی برای همیشه جدا شود

یا از فراز بام دعایی رها شود

یا محفلی به یاد غریبی بپا شود

یا بُقعِه ای به نام عزیزی بنا شود

در باغ خاطرم گل یاد تو وا شود

در ناگهانی از غم و لبخند و شوق و اشک

می مانم و کنار دلم: دست و چَشم و مَشک

2

«بانو» برای وصف قیام تو مبهم است

هر برگِ وصف یاد تو، لبریز شبنم است

شعر و سرود و نوحه ندارد، همه غم است

هر بیت: خشت واژه و دیوار: ماتم است

مانند شام یازدهم، جمله دَرهَم است

در آستانه تو، شکیبایی ام کم است

رنگ عزا به سینه آیینه می زنم

در گوشه ای به یاد غمت سینه می زنم

3

وقتی سوار مرگ به سوی غروب راند

... قاتل، «نماز عصر» خودش را که نیمه خواند

... جز نقطه چین پای سُتوران، رَهی نماند

وقتی که دشت، وصله داغی به تن نشاند

... مردی به سوی خیمه، تن خسته را کشاند

... بانو که قطره- قطره خودش را به او رساند

او سوی سیدالشهدا(ع) بال می گشود

غم در نگاه گرم برادر نشسته بود

4

وقتی فلک، ز هُرم عطش، غرق خواب بود

کوفه اسیر زمزمه اضطراب بود

وقتی بنای صبر ملایک، خراب بود

قرآن غریبِ خانه اهل کتاب بود

تصویر محمِلِ تو، میان سراب بود

چشمان سر به دار حرم، پُر شهاب بود

تا دست سایه ای به حریمش اشاره کرد

تسبیح واژه های تو را کوفه پاره کرد

5

خونین تر از هجوم سپاه دمشق نیست

راهی به سخت جانیِ راه دمشق نیست

روزی شبیه روز سیاه دمشق نیست

زخمی شبیه تیغ نگاه دمشق نیست

یوسف، شبیه یوسف چاه دمشق نیست

بر نیزه هیچ ماه، چو ماه دمشق نیست

آنجا که  نیزه، مصرع آن مرد عشق بود

همقافیه فقط تو و اسم دمشق بود

6

رو به مدینه، از دل مَحمِل سلام کرد

یاد غروب تشنه لبان قیام کرد

گاهی نظر به زخم لباس امام کرد

آغاز دلگشایی و ختم کلام کرد

توصیف رنج کوفه و اندوه شام کرد

راه شکوه سرخ برادر، تمام کرد

عمرش پس از تلاطم «روز دهم»، کم است

هر چند سال بعد، شهید مُحَرَّم است

7

هر سینه از فِراق، لبالب نمی شود

روز ستم، به هر نفسی شب نمی شود

هر خطبه ای نشانه مکتب نمی شود

هر داغ کهنه، پرچم مذهب نمی شود

هر شعله مَرهَم نفسِ «تب» نمی شود

هر خواهری که حضرت زینب(س) نمی شود

هر کس چنانکه اوست ز خود بی خبر شود

«مقبول طبع مردم صاحب نظر شود»- از حافظ 

8

بانوی من!... مپرس که حالا چه می کنیم؟

با پرچم و «سیاهیِ» مولا چه می کنیم

تک شاخه ای میانه صحرا چه می کنیم

دور از بهشت یاد تو، اینجا چه می کنیم

می پرسم از خودم... که خدا را چه می کنیم

... با پرسش نگاه تو فردا، چه می کنیم؟

شرمنده ایم و کاش دوباره نظر کنی

ای کاش تا به کوفه دلها سفر کنی.

  

  

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 117097

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • دریا IR ۱۱:۰۹ - ۱۳۸۹/۱۰/۲۰
    0 0
    سلام.زیبا بود. توفیقتان روز افزون!