کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که تو بی خبر از غلغل چندین جرسی (حافظ)
نمیتوان گفت جریان سیر و حرکت بشر در راهها و معابر از چه دورانی شروع میشود ولی میتوان ادعا کرد انسان از همان اوانی که خود را شناخت، حرکت را هم شناخت و سفر کردن یکی از ارکان مهم حیات بشری گردید.
هر چه پیشرفت تکنیکی بشر بیشتر گردید بالطبع سفرهایش طولانیتر گردید و ترسش از خطر راه کمتر شد. دیگر سفرها از حد سفر بین چندین شهر گذشت و تبدیل به سفرهای بین کشورها و حتی بینالقارهای شد. چنانچه ابریشم چین سر از اروپا درآورد و یا کالای غربی در ایران و هند به فروش میرفت.
قافله ها و مسیرهای حرکت آنان و جاده های مالرو نقش مهمی در این داد و ستد اقتصادی و فرهنگی داشتند. شاید در مدت هزاران سال چگونگی حرکت قافلهها چندان تغییری نکرده بود ولی حکومتهایی که در هر گوشه از جهان حکمرانی میکردند بسته به قدرت اجتماعی و اقتصادی و نظامی خود تسهیلاتی برای مسافران، کاروانها و کالاهای آنها تدارک میدیدند. هر چه کاروانها و مسیر حرکت آنان هموارتر و امنیت آنان تامین میشد عملاً آن منطقه در مسیر حرکتی قافلههای بیشتری قرار میگرفت و آن منطقه به سوی آبادی و پیشرفت میرفت. ایران نیز از این امر مستثنی نبود.
وضعیت جغرافیایی خاص ایران که به عنوان پلی رابط بین شرق و غرب دنیای آن روز بود ویژگی خاصی به این سرزمین بخشیده بود. یعنی نزدیکترین و امنترین راه قافلههای آن زمان محسوب میشد. شاید اولین ایستگاههای راهداری همان چاپارخانههایی بود که در دوره هخامنشی برای پیکهای دولتی تاسیس شده بود و زمینه لازم برای ایجاد استراحتگاههایی برای مسافران آینده بود.
نقطه عطف پیشرفت ایران در امور کاروانداری و تجارت به عهد صفویه بازمیگردد. زمانی که مهمترین سلطان این سلسله یعنی شاه عباس اول رمز کار را فهمیده بود و دستور احیای مسیر جاده ابریشم را صادر کرده بود. شاید به همین دلیل است که هر کاروانسرایی که برای استراحت کاروانیان در ایران میبینیم به کاروانسرای شاه عباسی اشتهار یافته است. هر چند که ممکن است آن کاروانسرا بازسازی شده کاروانسراهای پیش از صفویه باشد.
کاروانسراها تا یک سده پیش در تمام فصول سال پناهگاه کاروانیان بودهاند. این ابنیه پراکنده در جادهها در رفع خستگی مسافران در برابر ناسازگاری و قهر طبیعت مانند طوفانهای مهیب شن، بوران و برف و سرمای شدید گردنه کوهها و گرمای سوزان ایران آسایشگاه خوبی بود و حتی کاروانسراها پناهگاه امنی برای کاروانیان در برابر دزدان و راهزنان بود که پیوسته در کمین قوافل بودند.
کاروانسراها خود دو گونه بودند؛ کاروانسراهای بین راه و کاروانسراهای داخل شهر. کاروانسراهای بین راه همان بود که مامن مسافران خسته و بارهایش بود ولی کاروانسراهای شهری کارکردی کاملاً تجاری داشتند و بیشتر به عنوان بارانداز و محل دادوستد کالای مختلف بود.
سفرهای دور و دراز آن روزگاران تاثیر فراوانی بر ادبیات شاعران و نویسندگان آن دوره گذاشته است. بود چنانکه سعدی شیرازی نیز در گلستان خود بارها به سفرهایش در بیابانها همراه با قوافل اشاراتی دارد چنانکه در جایی مینویسد:
شبی در بیابان که از غایت بیخوابی نای رفتنم نماند، سر بنهادم و شتربان را گفتم دست از من بدار:
پای مسکین پیاده چند رود
کز تحمل ستوده شد بختی
تا شود جسم فربهی لاغر
لاغری مرده باشد از سختی
گفت ای برادر حرم در پیش است و حرامی در پس، اگر رفتی بردی و اگر خفتی مردی.
نظر شما