۰ نفر
۱۲ مهر ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۸

ما در این راهی که می‌رویم همه کاره‌ایم و هیچ‌کاره. بس‌که وقت تنگ است. مأمور خدمات اجتماعی هستیم، مأمور تخریب هستیم، مأمور قطع و وصل رابطه‌ها و جریان‌ها هم. نقاره‌کوب فضاحت اراذل بر سر این بام هم...(جلال آل احمد)

اگر فردوسی‌پور صرفا یک گزارشگر حرفه‌ای بود آیا می‌توانست این همه دل از خاص و عام ببرد و در شمار محبوب‌ترین شخصیت‌های این سرزمین در آید؟ پاسخ روشن است. حرفه‌ای‌گری به تنهایی نمی‌توانست به او این همه محبوبیت ببخشد. درست مثل ناصر حجازی. که بلند بالا بود و شیک‌پوش و خوش‌استایل. و در زمین مسابقه ستاره‌ای بی‌همتا. اما آن‌چه او را از سطح دیگر همگنانش فراتر برد و به ساحت اسطوره نزدیکش کرد لجاجت و یکدنگی و عصیان در مقابل وضع موجود بود.

به شهادت فیلم‌ها و خاطره‌هایی که از او و احمد رضا عابدزاده به جا مانده، عابدزاده سنگربان حرفه‌ای‌تری به نظر می‌رسد. سنگربانی که علاوه بر مهارت حرفه‌ای در درون دروازه، ادا و اطوار دوست‌داشتنی کم نداشت اما آن‌چه سبب شد ناصرحجازی بالاتر از هر بلندبالایی در چشم ما جلوه کند خلق و خویی بود که عابدزاده بالکل از آن‌ها نصیبی نداشت. فردوسی‌پور البته این شانس را دارد که هنوز در عرصه دانش و حرفه‌ای‌گری با هیچ‌کس مقایسه نمی‌شود. خودش با خودش در رقابت است اما یقین دارم آن‌چه او را در چشم ما قابل احترام می‌کند حرفه‌ای‌گری و دانش گسترده او نیست. مثال می‌زنم: فرض کنید او با همین میزان اطلاعات و دانش، موضع‌گیری سیاسی و اجتماعی و فرهنگی‌اش از جنس دیگری بود و فی المثل در برنامه نود به جای حمایت از اصغر فرهادی از جمال شورجه حمایت می‌کرد و یا به جای تکه پراندن به مخالفان کنسرت‌ها در مشهد به وزیر ارشاد طعنه می‌زد، آن وقت ما با او چه می‌کردیم؟ آیا او را در کنار دیگر دلواپسان نمی‌نشاندیم و با او همان کاری را نمی‌کردیم که امروز با دلواپسان می‌کنیم؟ اصلا اگر فردوسی‌پور مثل بعضی از مجریان رسانه ملی، بازتابی از سیاست‌های رسمی سازمان صدا و سیما می‌شد امروز حرفه‌ای‌گری و دانش او را زیر سئوال نمی‌بردیم؟ مخالفان فردوسی‎پور او را به فرصت‌طلبی متهم می‌کنند و معتقدند که می‌خواهد به هر حیله‌ای در دل مخاطبانش راه پیدا کند. نمی‌دانم. یعنی نیت‌خوانی بلد نیستم اما گمان نمی‌کنم چنین باشد. طرح مسائلی همانند ممنوعیت کنسرت در مشهد مسئله ساده‌ای نیست و فردوسی‌پور خیلی خوب می‌داند که ممکن است اندکی لغزش برای همیشه به زندگی حرفه‌ای‌اش پایان بخشد.

اصولا کار کردن در قاب تلویزیونی که محدودیت و ممنوعیت بسیار دارد ریاضت بسیار دشواری است و آدم‌های مستقل و آزادمنش در آن چندان تاب نمی‌آورند. هنوز از خاطر نبرده‌ایم که چگونه بعضی از مجریان تلویزیونی در اوج محبوبیت‌شان از کار برکنار شدند.جواد یحیوی فقط به دلیل پرسش از یک مقام مسئول درباره ماهواره چند سال خانه‌نشین شد. فردوسی‌پور این‌ها را بهتر از هرکس دیگری می‌داند و شاید به همین دلیل است که ظرافت و رندی را چاشنی کارش کرده تا بالادستی‌ها را خیلی عصبانی نکند. چندی پیش که مخالفان برگزاری کنسرت‌ها در مشهد حسابی میدان‌داری می‌کردند، فردوسی‌پور با همان لبخند همیشگی‌اش گفت:« الحمدلله هنوز در مشهد مسابقه فوتبال برگزار می‌شود!» همین جمله کوتاه دادِ بسیاری از اهل سیاست را درآورد که: فردوسی‌پور حد و اندازه خود را نمی‌شناسد و...الخ. مشکل مخالفان فردوسی‌پور این است که دقیقا نمی‌دانند با چه ادله‌ای باید او را از سر راه بردارند. او در زمانه‌ای که مردم ایران با تلویزیون کاملا قهر کرده‌اند و سریال‌های آبکی شبکه‌های ترکی را به سریال‌های پرهزینه و فرمایشی داخلی ترجیح می‌دهند توانسته پربیننده‌ترین برنامه صدا و سیما را به خود اختصاص دهد. هیچ‌کس نمی‌تواند فردوسی‌پور را از تلویزیون ایران حذف کند. چرا؟ تمامیت‌خواهانی که با هیچ‌کس و هیچ چیزی شوخی ندارند چگونه می‌توانند هر هفته شاهد متلک‌پرانی‌های سوزآور فردوسی‌پور باشند و دم نزنند؟ از من بپرسید می‌گویم رندی و ظرافت این کرمانی لاغراندام باعث شده تا دشمنانش نتوانند به صراحت او را به چیزی متهم کنند. همه می‌دانند او دل در گرو اصلاح‌طلبان دارد، با اصولگرایان سر سازگاری گذاشته و به حسن خمینی احترام زیادی می‌گذارد، از دولت نهم و دهم متنفر است، به ظریف و روحانی به دیده مثبت می‌نگرد و خلاصه این‌که کلی جرم نابخشودنی دیگر دارد اما با این حال گزک آشکاری دست دیگران نمی‌دهد. کافی است اندکی با کرمانیان و به ویژه با رنود ایشان آشنا باشید تا بدانید عادل فردوسی‌پور به چه منش و روشی رفتار می‌کند و نسب از چه رندان عالم‌سوزی می‌برد. او خوب می‌داند در چهارچوب تنگ و محدود صدا و سیما چگونه حرف قاطبه مردم را به زبان بیاورد. مردم که می‌گویم به مفهومی گنگ و مبهم اشاره ندارم.

دقیقا به آن‌هایی نظر دارم که هرگاه همت می‌کنند و از خانه‌هایشان بیرون می‌زنند و شناسنامه به دست می‌گیرند تا سرانگشت‌های‌شان را آبی کنند گرایشات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی‌شان را صریح و روشن بیان و ابراز می‌دارند. اگر نخواهیم لج‌بازی کنیم و یا ادا در بیاوریم دقیقا مشخص است از چه کسانی سخن می‌گویم. عادل فردوسی‌پور نماینده این دسته از مردمان است. این درست که مردم ـ به معنایی که گفتم ـ جایی در صدا و سیما ندارند اما عادل فردوسی‌پور خیلی خوب بلد است بلندگوی آن‌ها باشد. او حتی وقتی می‌خواهد حرفی را ـ که دوست ندارد اما مجبور است ـ به زبان بیاورد، با لطایف الحیل (خواندن از رو، حرکات بدن و دست و سر) به مخاطب می‌فهماند که این جمله مال من نیست! او خوب بلد است وقتی به مرگ مرتضی پاشایی اشاره می‌کند موضوع را از یک هیجان جمعی و سطحی به مطالبه‌ای جدی و اجتماعی بدل کند و از فرادستان بخواهد موضوع سرطان را جدی بگیرند و به این‌همه مرگ و میر بی‌اعتنا نباشند. فردوسی‌پور می‌تواند نمونه و سرمشقی باشد برای همه آن کسانی که فکر می‌کنند سخن حق گفتن و طلب عدالت در زمانه ما ممکن نیست. او به ما صبوری و درایت و رندی می‌آموزد. این را هم از یاد نبریم که فردوسی‌پور یک شبه به چنین پایگاه و جایگاهی نرسیده. دیگر این‌که از او باید در حد و حدود خود او و موقعیتی که در آن قرار دارد توقع داشته باشیم. عادل فردوسی‌پور یک گزارشگر و تهیه‌کننده ورزشی است. آن‌هم در صدا و سیمایی که هر سخن غیر رسمی و خلاف آمد عادتی را به دیده تهدید امنیت ملی می‌نگرد. او علی مطهری نیست که پشتوانه خانوادگی داشته باشد و مصونیت نمایندگی. او یکی از بی‌شمار استعدادهای خودساخته‌ای است که می‌داند وقت تنگ است.

منتشر شده در سایت فرهنگستان فوتبال

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 713781

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدحسین A1 ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۶/۰۸/۱۶
    4 0
    عالی بود