سوم شهریور ماه با سالروز تولد مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی همزمان بود و امسال نخستین سالی است که تولد این سیاستمرد نامدار، مبارز و جسور را بی‌حضور او گرامی می‌داریم. همچنانکه امسال نخستین سالی است که روزنوشت‌هایش را بی او مرور می‌کنیم.

نگارنده فرصتی یافت و روزنوشت‌های آیت‌الله هاشمی رفسنجانی برای سال ۱۳۷۳ با عنوان "صبر و پیروزی" را خواند. در این روزنوشت‌ها البته نکات جالب و قابل اشاره فراوانند که در متنی مفصل‌تر باید به آن بپردازم، اما بخشی از این روزنوشت‌ها به خاطراتی اشاره دارند که آقای هاشمی در سفر به استان کرمانشاه نوشته‌اند. خاطراتی که هم شجاعت و جسارت هاشمی را نشان می‌دهد و هم نگاه محترمانه‌اش به گروه‌ها و شهرونداني كه در اقليت هستند.

آیت الله هاشمی رفسنجانی بعد از دیدار از کرمانشاه و مردم ‌آن ديار قصد می‌کنند به قصر شیرین بروند. آقای عیسی کلانتری( وزیر کشاورزی وقت) پیشنهاد می‌دهند که آقای هاشمی از این سفر منصرف شوند به این دلیل که در همان روزها به پایگاه اشرف سازمان مجاهدین خلق حمله شده بود و مسئولان امنیتی منطقه نگران بودند که آنها به تلافی و به دلیل حضور آقای هاشمی دست به اقدامی انتقامجویانه بزنند. آقای هاشمی استدلالی برای نپذیرفتن این پیشنهاد و رفتن به قصر شیرین مطرح می‌کنند. استدلالی که از تیزهوشی و درایت او از یک سو و شجاعت و سرنترس داشتنش از دیگر سو حکایت می‌کرد. شجاعتی که در سال‌های فرماندهی جنگ زبانزد همه بود و حضور فيزيكي اش در دل جبهه هاي نبرد، به رزمندگان روحيه مَي داد، چنانكه در همین شهر گیلانغرب بارها و بارها و در زمان جنگ و روزهای آتش و خون به آنجا رفته بود. این شجاعت و بی‌باکی بعدها در عرصه سیاست نیز مددکار او شد و صحنه‌هایی را در زندگی او رقم زد که شاید در کمتر چهره  سیاسی تاریخ معاصر ایران بتوان یافت. صحنه‌هایی از زمین‌خوردن‌های پیاپی و قد برافراشتن‌های بعد آن و در نهایت به دست آوردن رای‌ شگفت آور مردم در انتخابات خبرگان و تشییع جنازه کم نظیر.

هاشمی رفسنجانی در جبهه جنگ


 آقای هاشمی پیشنهاد  آقای کلانتری را می‌شنوند و می‌نویسند: «پیشنهاد ( اقاي كلانتري)را نپذیرفتم به دلیل این که نرفتن ما به آنجا، تفسیری جز ناامنی نخواهد داشت که خیلی مضر است».... مسئولان به ملاحظات امنیتی ترجیح می دادند با ماشین برویم که نپذیرفتم»... مسئولان سفر به خاطر ملاحظات امنیتی ، برنامه سخنرانی نگذاشته بودند؛ توبیخشان کردم»(ص-۵۰۹)

در همین دیدار است که آقای هاشمی از کرند هم دیدن می‌کند، شهری که پیروان اهل حق در آنجا ساکن هستند. به نوشته هاشمی« آنها عمدتا اهل حق‌اند. دو درصد شیعه و سه درصد سنی‌اند. به خاطر دلجویی از اهل حق به کرند رفتم. بعد از انقلاب با آنها بدرفتاری شده است و باتوجه به حصورشان در کنار مرز،‌نارضایتی‌اشان می‌تواند خطر آفرین باشد. من در صحبت کوتاهی از مواضعشان و صبرشان در جنگ و بازسازی تشکر کردم و وعده کمک دادمو توصیه به وحدت و همکاری نمودم.(ص ۵۰۹)

نکته جالب توجه حضور پرشور مردم در این دیدار و سایر دیدارها و سفرهای استانی آقای هاشمی است. دیدارهایی که آقای هاشمی بی‌رعایت حتی مسائل امنیتی به میان مردم می‌رفت و با آنها گپ و گفت داشت. این دیدارها نشان می‌داد که کلید سسفرهای استانی هم پیش از هر کسی از سوی آقای هاشمی شروع شده بود که بعدها گروهی آن را به نام خود مهر و نشان زدند.

* نقل قول ها از كتاب " صبر و پيروزي"- روزنوشت هاي سال ١٣٧٣ اكبر هاشمي رفسنجاني ، انتشارات دفتر نشر معارف ، چاپ اول ١٣٩٦

توضیح: این مطلب در صفحه آخر روزنامه شرق روز شنبه ۴ شهریور منتشر شده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 700897

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 3 =