۰ نفر
۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۳:۱۵

ایران نوشت: زن و شوهر جوان در جست‌و‌جوی «ماجرا» زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودند، اما پس از 10 سال به آخر خط رسیدند. آنها در دادخواست طلاقشان «نداشتن تفاهم و امکان سازش» را علت جدایی اعلام کرده بودند.

«سامان» و «گندم» که به شعبه 268 دادگاه خانواده مراجعه کرده بودند، برخلاف بیشتر مراجعان نه اضطرابی در چهره داشتند و نه عجله‌ای برای پیگیری کارشان. هر دو با خوشرویی حرف می‌زدند و لبخند از صورتشان محو نمی‌شد.مرد 36 ساله و تحصیلکرده رشته حسابداری بود و در یک شرکت خصوصی کار می‌کرد. زن هم 30 ساله بود و با داشتن تحصیلات دانشگاهی خانه‌داری می‌کرد. یک دختر 8 ساله نیز ثمره زندگی‌شان بود که ترجیح داده بودند او را به دادگاه نیاورند.
ساعتی قبل از ظهر نوبت رسیدگی به پرونده سامان و گندم رسید. وقتی وارد محکمه شدند و مقابل میز قاضی ایستادند، قاضی «حسن عموزادی» طبق معمول درباره دلیل درخواست زن و شوهر جوان پرسید. زوج جوان پاسخ دادند برای ادامه زندگی تفاهمی ندارند و تصمیم گرفته‌اند به طور توافقی از هم جدا شوند. با این حال قاضی از آنها خواست درباره مشکل شان بیشتر توضیح دهند.
 سامان که رشته حرف را به دست گرفته بود، گفت: «11 سال پیش درسم تمام شده و خدمت سربازی را هم گذرانده بودم که خودم را تنها و بیکار دیدم. هیچ چیزی برایم جذابیت نداشت. هر کسی هم هر کاری می‌کرد با خودم می‌گفتم خب که چی؟ آخرش می‌خواهد چه شود مثلاً؟ در آن دوره به دنبال چیزی بودم که واقعاً مرا تحت تأثیر قرار دهد، یعنی به طور کلی دنبال یک چیز جدید و متفاوت بودم. تا اینکه در یک کلاس خودشناسی ثبت‌نام کردم. در آنجا با زنان و مردان زیادی به عنوان همشاگردی آشنا شدم، اما در میان آنها دختری را دیدم و به او علاقه‌مند شدم. بعد از آن دیگر به محتوای کلاس‌ها توجهی نداشتم و فقط سعی می‌کردم با او گفت‌و‌گو کنم. در نتیجه مدتی بعد به هم علاقه‌مند شدیم و ازدواج کردیم.»

سپس قاضی از زن خواست او هم در این باره حرف بزند. گندم در حالی که عینکش را جابه جا می‌کرد، گفت: «آقای قاضی، من وقتی وارد کلاس‌های آموزشی خودشناسی شدم، فقط 20 سالم بود. آن سال‌ها از شبکه‌های مجازی و ارتباطات وسیع امروز خبری نبود. در واقع آنجا رفته بودم که تنوعی در زندگی‌ام ایجاد کنم. هنوز چند هفته‌ای از حضورم در کلاس نگذشته بود که با سامان آشنا شدم. مدتی با هم در تماس بودیم و  هنگام گفت‌و‌گوهایمان متوجه شدم که هر دو نفر ما دچار نوعی خلأ هستیم و می‌توانیم به هم کمک کنیم. تا اینکه او از عشق و علاقه‌اش به من گفت و من هم احساس کردم اگر ازدواج کنیم دوران خوبی را پیش رو خواهیم داشت در حالی که پیش از آن کلاس به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم ازدواج بود.به این ترتیب بعد از پایان تحصیلاتمان زندگی مشترک را شروع کردیم.»
سامان ادامه داد: «البته من هیچ وقت به عشق‌های افسانه‌ای شبیه آنچه در کتاب‌های کهن هست باور نداشته ام اما احساس کردم آن چیزی که به دنبالش بودم آشنایی با گندم بوده. بنابراین چند ماه نشده کلاس‌ها را رها کردیم و بیشتر به کوهپیمایی و کافی شاپ گردی مشغول بودیم. در این مدت هم شغل خوبی در یک شرکت پیدا کردم و بعد هم زندگی مشترکمان را شروع کردیم.»
 قاضی عموزادی پس از شنیدن حرف‌های زن و مرد پرسید: «آن کلاس واقعاً فایده‌ای نداشت؟»
مرد با شنیدن این حرف کیف روی دوش خود را زمین گذاشت و جواب داد: «نمی دانم. حداقل فایده‌اش این بود که با همسر آینده‌ام آشنا شدم!»
قاضی بار دیگر سؤال کرد: «خب در ظاهر که مشکلی با هم ندارید. حیف نیست که می‌خواهید از هم جدا شوید؟» این بار زن پاسخ داد و گفت: «شاید اگر آن کلاس‌ها را ادامه می‌دادیم بهتر از این بود که با هم ازدواج کنیم. چون هنوز چند ماه از زندگی مشترکمان نگذشته بود که اختلاف و مشاجراتمان شروع شد. بر سر هر موضوع ساده‌ای با هم مشاجره  و مدتی قهر می‌کردیم. حتی برای بچه دارشدن دعوای مفصلی با هم داشتیم و من تحت فشار سامان و اطرافیان قبول کردم بچه دار شویم.»مرد بدون آنکه عصبانی شود، حرف زن را قطع کرد و ادامه داد: «خب، من بچه دوست داشتم و فکر می‌کردم زندگی‌مان از جریان عادی خارج خواهد شد اما تو می‌گفتی حوصله بچه نداری و...»بحث وگفت‌و‌گوی لفظی گندم و سامان آنقدر آرام و مؤدبانه بود که کمتر کسی متوجه اختلاف نظر آنها می‌شد.
با این حال زن و شوهر به قاضی اصرار می‌کردند که با جدایی‌شان موافقت کند، چرا که آنها قبل از حضور در دادگاه روی همه چیز توافق کرده بودند بجز ادامه زندگی. زن تنها یک سکه طلا مهریه داشت که آن را نیز گرفته بود. حضانت دخترشان را مرد و نگهداری‌اش را زن پذیرفته بود. خانه مستأجری هم با اثاثیه‌اش باقی می‌ماند برای زن و دختر. در نهایت مطالبه دیگری در کار نبود.آنها قبل از خداحافظی به قاضی گفتند شاید این هم «تجربه جدیدی» در زندگی‌شان باشد. شاید هم روزی بتوانند زندگی مشترک را از سر بگیرند. قاضی عموزادی اعلام کرد حکم دادگاه هفته بعد صادر خواهد شد. با پایان جلسه زن و شوهر خوشحال و خندان دادگاه را ترک کردند.حالا تنها نقطه مشترک زندگی گندم و سامان، دخترشان بود که در خانه انتظارشان را می‌کشید و از جدایی پدرومادر خبر نداشت.

302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 572940

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 11 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 36
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۳:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    اينكه چي بوده و چرا اينطوري شده به كسي ربط نداره و خيلي متمدنانه رفتار كردند.
    • مجید10 A1 ۰۵:۰۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      41 79
      این متمدنانه است؟؟؟؟؟؟ معنی تمدن رو هم فهمیدیم این آخر خود خواهی و بی فکریه پس فردا اون بچه آینده اش چی میخواد بشه؟؟؟؟ بخاطر تمدن دو نفر آینده اون بچه به فنا میشه
    • بی نام IR ۰۵:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      23 47
      اینکه مشکلاتشونو با گفتگو حل میکنن متمدنن یا اینکه از هم طلاق گرفتن من دومی رو اصن جزء تمدن حساب نمیکنم بالاخره طلاق ناشی از انتخاب اشتباه بوده بنابراین هیچ موقع نباید به حساب تمدن اوردش
  • بی نام A1 ۰۳:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    157 5
    به تیتر بالا نگاه کنید داماد پدر زنش را کشت و ........ًً. کدام بهتر است .
  • بی نام A1 ۰۳:۳۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    113 9
    آقا طلاق توافقی فقط طی دوروز اصن قاضی و محضرم نمیبینی باورتون میشه من خانمم طلاق گرفتیم نه قاضی رو دیدیم نه شیخ دفتر خونه رو فقط مدارک دادیم و پنج دقیقه بعد جواب گرفتیم پی گیر باشی یک روزم میشه داری امارو
  • بی نام A1 ۰۳:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    87 43
    لب های خندان بعدا معلوم میشه بجایی می رسند که می گن ای کاش از غرورمون کم می کردیم خواسته هامون منطقی می کردیم تا اینجوری نمی شد تلخ ترین اتتفاق زندگی طلاقه مخصوصا بچه داشته باشی خدا بداد برسه خدا بداد برسه من طلاق گرفتم ناخواسته اما ازدواج دوم موفقی دارم اما اما این کجا اون کجا واقعا طلاق یعنی نابودی
  • امیر رامین A1 ۰۳:۵۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    هرچند به ظاهر جدایی موضوع جالبی نیست، اما همینکه دو تا انسان بتونن به طور متمدانه از هم جدا بشند واقعا جای خوشحالی داره... خانم ها هم باید واقع بین باشند، مهریه یه بدعت غلطه که به انحراف کشیده شده و حالت طلب پیدا کرده نه مهر بنابراین هرکس همونقدر از زندگی سهم داره که طرف مقابلش داره.
    • بی نام IR ۰۶:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      40 13
      حالا اگه زنی بدبختی که هیچ نداره و برای ادامه زندگی محتاج صد تا ادم غریبه باشه و به فساد بیفته خوبه کی گفنه مهریه خوب نیست اگه همین مهره هم نبود خیلی از مردها یه شبم زن بدبخت رو تحمل نمیکردند مینداختنش بیرون نگاه به این مورد بالا نکنید این قد زنا بدبخت هستند تو مملکت که به خاطر بچه ها حاضرن هر خفت و خواری از طرف مرد تحمل کنند
  • سعید IR ۰۳:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    38 68
    به نویسنده متن بگین کمتر فیلم هندی ببینه.
  • هلیا A1 ۰۴:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    92 11
    عجب روشنفکرانه، ان زمانیکه دو طرف دریابند دیگر علقه ای بینشان جاری و ساری نیست بهترین کار ممکن همین طلاق توافقی است ،بدون هیچگونه جر و بحث و دعوایی.
    • بی نام IR ۰۵:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      15 14
      به همین سادگی اون دختر بیچاره چه اشتباهی کرده .بیاییم در انتخابمون از عقل کمک بگیریم نه احساس
  • بی نام IR ۰۴:۰۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    سلام معنی مطانت وادب را فهمیدیم مرگ بر خنده آنان
    • بی نام A1 ۰۴:۴۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      36 4
      کی از کشتار و مرگ و خونریزی و توحش میخوایم دست بکشیم
    • بی نام IT ۰۵:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      35 1
      شما متانت را ابتدا درست بنویس بعدا ادعای درود و مرگ کن
  • بی نام IR ۰۴:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    66 17
    ناخودآگاه برای آن دختر بچه گریه ام گرفت
    • سعید A1 ۰۶:۴۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      10 1
      چرا ناخوداگاه؟
  • بی نام IR ۰۴:۰۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    29 5
    چه خوب
  • حامد A1 ۰۴:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    35 5
    اینقدر خوبه امتحان کن مشتری میشی
  • بی نام IR ۰۴:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    87 3
    حتمابایدجنایتو قتلی اتفاق بیوفته؟؟؟؟توافق کردن حالا چ خوب چ بدنتونستند ب هردلیلی کنارهم زندگی کنند جدابشن بهتر از اینه ک پای نفر۳ومو قتل بیاد وسطبلهم نویسنده ای ک این نیمچه مقاله رو نوشتی
    • بی نام IR ۰۷:۲۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      5 4
      یعنی اینقدر سطح توقع ما از انسانیت پایین آمده که چون با توافق جدا شدن و جنایتی رخ نداده قضاوت کنیم متمدن هستند؛ آنها که جنایت می کنند برای تمایلات و خشم خود ،نباید در جمع انسانها شمرد . بگذریم که باید از ابتدا به به مساله تفاهم و تناسب می اندیشدند ولی چرا کمی فداکاری و مسئولیت پذیری نداشتند برای آینده بچه و زندگی خودشان ؟
  • مجید IR ۰۴:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    24 50
    چقدر روشن فکر افرین بر شما آفرین بر غیرتتان ازدواج پیوند ماورای مادی هست. ازدواجی که از روی تنوع طلبی و کنجکاوی باشه مسلما نتیجه ای جز این نداره. چقدر بچه های ما کوته فکر و بی مسئولیت شدند.
  • بی نام IR ۰۴:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    89 11
    ازدواجهای الکی طلاقهای الکی تر بدبخت اون بچه با این والدین بی مسئولیت
    • بی نام IR ۰۵:۳۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      7 4
      افرین کاملا موافقم
    • بهار A1 ۰۶:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      27 2
      شما از زندگی خصوصی دو نفر چی می‌دونی که به این راحتی قضاوت می‌کنی؟ این‌که زن و مرد دایم جلوی بجه‌هاشون سر همپداد بزنن ولی مثلا با هم زندگی کنن، میشه مسئولیت پذیری؟
  • بی نام A1 ۰۴:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    62 4
    والا اینجوری که شما گفتین به نظرم شش ماه نکشیده از تنوع خسته میشن و بر میگردن سر خونه و زندگی
    • بی نام A1 ۰۶:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
      3 1
      بعید نیست
  • علی IR ۰۴:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    37 5
    چند نکته مغفول مانده در این قضیه.اول مهریه خانمه.یک سکه.نه هزار و خورده ای.این نشون میده هدف اینها زندگی بوده نه تجارت.بعد که به هر دلیل حس کردن به هدفشون نمی رسن با همون تفکر زیبا، به این رابطه بدون خشونت پایان دادن.زندگی دختر رو دوستان بیان کردن ولی همین دختر اگه در خانواده پر تنشی که چندین سال درگیری داشته باشن بزرگ بشه به مراتب خطر بیشتری رو احساس میکنه.کلا اینکه یاد بگیریم از تفکرات متحجرانه فاصله بگیریم و همه مشکلاتمون رو با خونسردی و عاقلانه رفع کنیم خیلی بهتره تا اینکه بخوایم به خاطر این و اون عمری عذاب بکشیم.مطمئنا این زوج اسبق با این تفکر زندگی بسیار بهتری را پیش روی خود خواهند دید.
  • بی نام IR ۰۵:۱۴ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    28 4
    هر طلاق میتونه منجر به دو ازدواج دیگه بشه هر سکه دو رو داره اگه یه روش بده اون روش خوبه
  • بی نام IR ۰۵:۳۹ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    23 1
    بنظرم با تفاهم بهترین کارو کردن اون بچه هم با ارامش بزرگ میشه نه با دعوا و ترس و دلهره
  • بی نام A1 ۰۵:۴۱ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    18 4
    طلاق پایان راه زندگی نیست بلکه آغاز راه جدیدی ست. امیدوارم این زوج و فرزندشان خوشبخت شوند.
  • بی نام IR ۰۶:۰۸ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    15 1
    ای کاش جوونها موقع ازدواج دقت بیشتری کنند. و ای کاش خیلی خیلی بیشتر موقع بچه دار شدن. بچه هایی که پدر و مادرشون اختلاف دارند چه از هم جداشن چه با هم بمونن آینده شون بشدت از این موضوع متاثر میشه.
  • بهار A1 ۰۶:۱۵ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    18 2
    از نظر شما دو نفر باید به جایی برسند که تمام حرمت‌ها را بشکنند، مرد روی زن دست بلند کند و زن با تن خون‌الود و کبود ناسزا به مرد و خانواده‌اش بگوید، سال‌ها مثل دشمن با هم زندگی و رفتار کنند تا اجازه طلاق داشته باشند؟ البته احتمالا خواهید گفت آن روش، به نفع بچه‌شان است؟
  • مجید IR ۰۶:۲۷ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    8 1
    زندگی مدرن قوانین خودشو به ما تحمیل میکنه اینکه شما اونطوری که دوست داری زندگی کنی هم جزئی از همون قوانینه.
  • بی نام A1 ۰۶:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    10 1
    داماد توسط برادر زن به قتل رسبد چون میخواست بره شیراز پدرشو ببینه اینه زندگی ما. اون داماد بیست و یه سالش بود و یه دختر هم داشت.
  • بی نام A1 ۰۷:۱۲ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۸
    3 4
    شهرنو را باز کنید
  • میثم IR ۰۴:۳۶ - ۱۳۹۵/۰۶/۰۹
    3 0
    دوستان سلام تمام این تیترها ناشی از تضاد طبقاتی و محصول اون تقلید ی صور رفتاری در جامعه هست. طلاق برای مواردی بد نسیت ولی این مدل حرف زدن از طلاق ناشی از برنامه ریزی نکردن فرهنگ یک جامعه است. فرهنگ ما تقلیدی و نه کاملاً از درون همراه با شرایط موجود در جامعه منجر به این مدل طلاق میشه. اگر خوب و درونی یاد گرفته بودیم زندگی مشترک رو الان خوب و درست به موضعات مثل طلاق نگاه میکردیم نه بشه طلاق جنسی موجود در سوپر مارکتی