تنش زدایی و توسعه همکاری‌های منطقه‌ای دو هدفی بود که از همان ابتدای ریاست جمهوری حسن روحانی مورد تأکید قرار گرفت.

حسین جابری‌انصاری در گفتگو با روزنامۀ ایران از سیاست‌ منطقه‌ای وزارت خارجه و تیم ظریف می‌گوید: 

مأموریتی که انجام آن بر عهده وزارت امور خارجه و بویژه معاونت عربی و آفریقایی  آن قرار داشت و البته مجموعه‌ای از رویداد‌ها همچون بالاگرفتن فعالیت گروه‌های تروریست تکفیری چون داعش و درگیر شدن منطقه در بحران‌های متعدد در یمن، بحرین و سوریه بر پیچیدگی‌های این مأموریت افزود.

درباره کامیابی‌ها و ناکامی‌های سیاست منطقه‌ای با حسین جابری انصاری، معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه گفت‌و‌گو کردیم. کسی که کمتر از دو ماه پیش این مسئولیت را از حسین امیرعبداللهیان معاون پیشین تحویل گرفت اما پیش از آن در حضور هشت ماهه‌اش به عنوان سخنگوی وزارت خارجه و درست همزمان با بالا گرفتن تنش‌ها میان تهران و ریاض نشان داد که تا چه حد بر مسائل و پیچیدگی‌های حاکم بر منطقه تسلط دارد. جابری انصاری در گفت‌و‌گوی پیش رو به نحو بارزی از نام بردن کشور‌های تنش آفرین منطقه اجتناب کرد و از برنامه‌های آتی خبر داد که امیدوار است تا حدود زیادی بر وعده نخست روحانی جامه عمل بپوشاند، برنامه‌هایی که در بخشی از راه از مسیر حل بحران‌های جاری منطقه عبور می‌کند.

 انتقادات متعددی درباره سیاست خارجی دولت یازدهم در منطقه مطرح می‌شود. برخی تمرکز بیش از حد دولت بر مذاکرات هسته‌ای را دلیل فقدان توجه لازم به منطقه می دانند. پاسخ شما به این انتقادات چیست و اگر کاستی بوده به باور شما ریشه در چه دلایلی داشته است؟

منطقه پیرامونی ما در بیش از 5 سال گذشته آبستن تحولات اساسی همچون آنچه انقلاب‌های عربی نامیده شد، بوده است. تحولاتی که کشورهای عربی و غیر عربی منطقه و حتی قدرت‌های بین‌المللی را در برابر شرایط و انتخاب‌های جدید قرار داد. تعبیر من در توصیف وضعیت چند سال اخیر آن است که منطقه پیرامونی ما منطقه‌ای در حال «شدن» است و در داخل یک پرانتز تاریخی قرار دارد. وضعیتی که همه دولت‌ها و حکومت‌های منطقه و قدرت‌های بین‌المللی را تحت تأثیر قرار داده و گاه با انتخاب‌های دشوار مواجه ساخته است.

بنابر این از زاویه ارزیابی انتقادی، این فقط سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نیست که در معرض آزمون قرار گرفته است. منطقه پیرامونی ما از مرحله استقلال کشورهای عربی از امپراتوری عثمانی تا دوره اخیر انقلاب‌های عربی؛ مراحل مختلفی را طی کرده و در قالب ‌بندی‌های مشخصی از حیث مسائل داخلی و خارجی قرار گرفته است. اما در سال های اخیر این قالب ‌بندی‌ها چه در زمینه رابطه دولت‌ها و ملت‌ها و چه در زمینه رابطه بین دولت‌های منطقه و نیز در رابطه آنها با قدرت‌های بین‌المللی به هم ریخته است. طبیعی است که در منطقه‌ای دستخوش این تغییرات، هر بازیگری حتی اگر خودش به طور مستقیم در معرض تحول نباشد در تنظیم سیاست‌هایش به تناسب تحولات، در معرض شرایط سخت و گزینه‌های سخت‌تر قرار گیرد. جمهوری اسلامی ایران نیز بر همین قاعده در مسیر تحولات منطقه در معرض انتخاب‌هایی قرار گرفت که پیچیدگی‌های خاص خود را داشت.


مصداق تأثیر تغییر در تعاریف و قالب ‌بندی‌های حاکم بر منطقه در سیاست خارجی ایران را در چه اتفاقاتی باید جست‌و‌جو کرد؟

تا پیش از تحولات یک دهه اخیر، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران مبنای قدرت نرم افزاری جمهوری اسلامی ایران و نفوذ آن بر افکار عمومی ملت‌ها و نخبگان منطقه بود. اما در اثر تحولات بیش از یک دهه اخیر، ایران در معرض پیشروی‌های سخت افزاری و چالش‌های نرم افزاری متعدد قرار گرفت و سیر تحولات، انتخاب‌هایی را به ما تحمیل کرد. با برخی از این انتخاب‌ها توانستیم پیشروی سخت افزاری کنیم و البته ناچار شدیم به موازات آن از پیشروی‌های سابق نرم افزاری‌مان هزینه کنیم.


 این انتخاب، انتخاب به صرفه و قابل دفاع بود؟

همچون آنچه در دیگر شئون زندگی جاری است؛ در سیاست خارجی نیز هیچ واقعه‌ای همراه با سود خالص نیست. گزینه‌های پیش رو، بسیاری از اوقات میان خوب و خوب تر یا حتی میان خوب و بد نیست، بلکه میان بد و بدتر است. هر انتخابی هم نتایج مثبت و منفی خود را دارد. در تحولات اخیر محیط پیرامونی ما، همه کشورها ...


از جمله ایران در معرض انتخاب‌های سخت قرار گرفتند. مسأله این بود که کدام کشور می‌تواند انتخاب‌هایی با ضرر کمتر و فایده بیشتر داشته باشد، منافع خود را دنبال کند و به نحوی خود را با شرایط تحولات جدید انطباق دهد.

 با توجه به آنچه گفتید آیا روی کار آمدن دولت آقای روحانی نقطه عطفی در بهبود این تصمیم گیری‌ها بود؟

برنامه‌ها و ابتکار عمل‌های دولت‌ها تنها جزئی از سیاست خارجی است. بخش دیگری از مسائل سیاست خارجی مرتبط با مسائل کلان است، ویژگی استمرار دارد و در دولت‌های مختلف باقی می‌ماند. یعنی شاید نشود نقاط عطف را فقط در آمد و رفت دولت‌ها جست‌و‌جو کرد. گرچه بدون تردید دولت‌ها می‌توانند با برنامه‌ها و رویکردهای خود تحولاتی را در سیاست خارجی رقم بزنند. اما مسائل منطقه به گونه‌ای بوده است که در ارزیابی سیاست منطقه‌ای دولت باید حتماً وجه استمراری سیاست خارجی را مورد توجه قرار دهیم.

بنابر این اگر بخواهیم با میانگین گرفتن از دو ویژگی تحول و استمرار به سیاست ورزی‌مان در منطقه نمره بدهیم، باید بگویم که معتقدم جمهوری اسلامی ایران موفقیت‌ها و دستاوردهای قابل توجهی در تعامل با صحنه تحولات منطقه داشته است. اما این به هیچ وجه به آن معنا نیست که هیچ گونه انتقادی بر اقدامات ما وارد نیست. در سطوح مختلف، از جمله در سطح گفتمان سیاسی و سیاست‌های اعلامی، امکان ارائه فاخرتر گفتمان سیاسی جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه‌ای وجود داشته است و از این زاویه بی‌تردید ما آسیب‌هایی داشته‌ایم و هزینه‌هایش را هم پرداخت کرده‌ایم. این در حالی است که ما در زمینه هدف گذاری‌های راهبردی کمتر خطا داشته‌ایم و همین منشأ دستاوردهای بزرگی برای ما شده است.

  برای تصمیمات هوشمندانه در سیاست خارجی چه در سیاست‌های اعلامی و چه در اجرای این سیاست‌ها مثال‌های متعددی وجود دارد. از جمله تغییری که ما با وجود واقعیت‌های حاکم بر پرونده هسته‌ای در آن ایجاد کردیم یا اخیراً سیاست ورزی موفقی که درباره ترکیه انجام شد و بر رویکرد این کشور در همکاری‌های منطقه‌ای تأثیر گذاشت. به نظر می‌رسد می‌توانستیم با اقدامات بموقع در منطقه همچون رفع بموقع نگرانی کشورهای عربی درباره برنامه هسته‌ای ایران فعال‌تر عمل کنیم. چرا چنین سیاستی پی‌گیری نشد؟

 من باید برخی از معلومات سؤال شما را اصلاح کنم. از همان ابتدای بر سر کار آمدن دولت جدید، کار منطقه‌ای جزو اولویت‌های دستور کار وزارت خارجه قرار گرفت. جناب آقای رئیس جمهوری در نخستین کنفرانس مطبوعاتی‌شان صراحتاً مواضع مهمی را درباره مسائل منطقه‌ای مطرح کردند و حتی نظرات مثبت و بسیار شفافی را در مورد رابطه ایران با برخی کشورهای منطقه ارائه کردند. دکتر ظریف و همکاران‌شان در وزارت خارجه هم از همان ماه‌های اول فعالیت به دنبال ایجاد حلقه‌های لازم در سطح منطقه‌ای، رفت و آمدها و حصول توافق‌ها با کشورهای مهم منطقه بودند. بنابراین نه در سطح اراده و خواست و نه در سطح اقدامات اولیه اجرایی مشکلی وجود نداشت. اما آنچه مانع تحقق این امر شد مرتبط با همان فضایی است که من در پاسخ سؤال اول مطرح کردم.

برخی کشورهای منطقه شرایط فعلی منطقه‌ای و بین‌المللی را به گونه‌ای برای خودشان تعریف کرده‌اند که استمرار روندهای در حال شکل‌گیری برای آنها تهدیدآمیز تلقی می‌شد و در نتیجه سیاست خود را دچار تحول اساسی کردند. چنانکه دولتی مثل عربستان سعودی در واکنش به این تحولات، ضمن خروج از سیاست خارجی تاریخی محافظه کارانه خود به سمت یک سیاست تهاجمی پرخاشگرانه همراه با اصطکاک مستقیم با دیگران حرکت کرد. این واقعیتی است که اتفاق افتاده است و به صرف دیپلماسی سفر یا روش‌های سنتی و همیشگی امکان تغییر در آن فراهم نبود. منظور  این نیست که از دیپلماسی سفر استفاده نشد یا توجهی به آن نبود. بلکه شرایط منطقه به نحوی بود که دیپلماسی سفر به تنهایی نمی‌توانست پاسخگوی آنها و (از جمله) تغییر در سیاست بازیگران مهم منطقه‌ای مثل عربستان سعودی شود. به عبارتی روش‌های سنتی سابق امکان پاسخگویی به نیاز‌های جدید را نداشت.

مثال‌هایی که در ارتباط با کار ما با برخی قدرت‌های بین‌المللی در پرونده هسته‌ای یا درباره روابط‌مان با ترکیه مطرح کردید ما را به نکته دیگری رهنمون می‌کند. یکی از مشکلات پیش روی سیاست خارجی ما در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا طرف بودن با بازیگرانی بوده که در عین داشتن وصف دولت، مفهوم کامل یک دولت مدرن را نمایندگی نمی‌کنند. تحولات چند سال اخیر در جهان عرب به یکباره اتفاق نیفتاده و از جایی نازل نشده است، بلکه نتیجه تراکم تاریخی مثلث بحران هویت، بحران مشروعیت و بحران کارآمدی است. این مثلث بحران سبب شده ما با دولت‌هایی که شرایط عادی دارند و منافع خودشان را در مدار منطقی ای تعریف می‌کنند، مواجه نباشیم.

وقتی از مذاکرات هسته‌ای با برخی قدرت‌های بین‌المللی یا تعامل‌مان با ترکیه صحبت می‌کنیم باید تفاوت وضعیت کشورهای طرف کار با برخی کشورهای منطقه را هم لحاظ کنیم. برای کشورهایی که در درون با بحران‌های متعدد مواجهند، یکی از ساده‌ترین روش‌ها این است که بحران‌های داخلی خود را به بازیگران خارجی منسوب کنند و این تاکتیکی است که به شکل مستمر در منطقه ما استفاده می‌شود. این همان کاری است که برخی دولت‌های عربی نسبت به جمهوری اسلامی ایران انجام می‌دهند. همه آنچه گفتم به این معنا نیست که نمی‌توانستیم تاکتیک‌های اجرایی یا راهکارهای اجرایی بهتری برای کم کردن هزینه‌ها و نیز خطاب فاخرتری داشته باشیم. البته در زمینه سیاست‌های اعمالی در عین اینکه هدف گیری‌های راهبردی ما هدف گیری‌های هزینه بری بوده، اما در مجموع تا حدود قابل توجهی منافع و موجودیت کشور ما را حفظ کرده و امنیت ملی را ارتقا داده است.


  یکی از انتقاداتی که درباره سیاست منطقه‌ای ایران مطرح می‌شود همگن نبودن سیاستگذاری‌ها در نهادهای دخیل در موضوع منطقه است. تا چه حد وجود چنین ناهماهنگی‌هایی را در مسیر دستیابی به اهداف منطقه‌ای دولت دخیل می‌دانید؟
مسائل سیاست خارجی به عنوان مسائل ملی با یک نگاه جامع و با تجمیع همه امکانات و توانایی‌های کشور و در قالب یک نظم هماهنگ بین نهادهای مختلف مرتبط با سیاست خارجی پیگیری می‌شود. این یک قاعده کلی برای سیاست خارجی همه کشورها است و در ارتباط با ما هم طبیعتاً صدق می‌کند. در شرایط مبتنی بر تحول که ما تا الان درباره آن گفت‌و‌گو کردیم، نوشوندگی و تغییر، اموری جدی هستند، لذا نیاز به این هماهنگی، تقسیم کار نهادینه و اجماع‌سازی ملی بیشتر می‌شود. جزئی از مسائل ما در سیاست خارجی منطقه هم که برخی هزینه‌ها را برای ما ایجاد کرده شاید نتیجه این است که ما نتوانستیم به این هماهنگ‌سازی و اجماع ‌سازی آنگونه که باید و شاید شکل بدهیم. در واقع برخی ناهماهنگی‌ها و برخی حرکت‌ها بر مدار غیر اجماعی هزینه‌هایی را بر ما تحمیل کرده که قابل اجتناب بوده است. البته گاه با توجه به عمق و سرعت بسیار بالای تحولات، بسیاری از کشورها مجبور به پرداخت هزینه‌هایی اینچنین شده‌اند، هزینه‌هایی که گاه ناگزیر بوده‌اند. فکر می‌کنم ما می‌توانیم با تعریف منطقی کارها، هماهنگی بیشتر و اجماع‌سازی بهتر از برخی هزینه‌های غیرضروری اجتناب کنیم و موفقیت‌های بیشتری را برای کشور فراهم کنیم.


 این روزها شاهد تقویت همکاری‌هایمان با کشورهای آسیای میانه و تحول در همکاری‌های ایران با ترکیه و روسیه در موضوع سوریه هستیم. مجموعه این تحولات آیا در راستای سیاست‌های منطقه‌ای جدید ایران است یا به این معنی است که ما مشکلات‌مان با برخی کشورهای عربی را به حال خود وا می‌گذاریم تا آنها از شرایطی که خود با آن درگیر هستند خارج شوند؟

در سیاست خارجی نمی‌شود هیچ امری را رها کرد و نشست و دید که به چه نقطه‌ای خواهد رسید یا کشورهای دیگر چه خواهند کرد. در سیاست خارجی با توجه به پیوند وثیق مسائل مربوط به ارتباط با همسایگان با حوزه امنیت ملی کشور، امکان رها کردن هیچ امری وجود ندارد.  در حال حاضر همچنان ترمیم روابط با محیط پیرامونی در اولویت برنامه‌های دولت و وزارت امور خارجه قرار دارد. آنچه به ما در این مسیر کمک می‌کند دانستن این واقعیت است که بحران‌های منطقه‌ای در چند سال گذشته منجر به بن‌بست‌های سیاسی و میدانی برای بسیاری از بازیگران شده است. 

با پیشرفت بحران‌ها، وضعیت بین‌المللی به نحوی شد که اغلب بازیگرانی که قدرت تشخیص منافع خود را دارند و خود بازخوردهای آسیب شناسانه را به سیستم تصمیم ‌گیری‌شان وارد می‌کنند به این جمع‌بندی برسند که ادامه وضعیت بحرانی فعلی در سطح منطقه به چنان توالی فاسد و تبعات بی‌ثبات‌کننده امنیت و صلح منطقه‌ای و بین‌المللی منجر می‌شود که همه بازیگران را دستخوش تأثیرات منفی می‌کند و هیچ بازیگری نمی‌تواند خود را خارج از دایره این تأثیرات تصور کند. امروزه بروز این واقعیت‌ها بستر مناسب تری را فراهم کرده است.

در صورتی که ما خطاب و گفتمان سیاسی مناسب، طراحی‌های اجرایی مناسب و ابتکارات لازم را با استمرار هدف گذاری‌های راهبردی تجمیع کنیم و اقدامات اجرایی جدی از جمله پیگیری آمد و رفت‌ها و استفاده از همه ابزارها، از جمله دیپلماسی سفر را در دستور کار خودمان قرار دهیم، امکان این هست که مفاهمه ای با بسیاری از بازیگران دیگر جهت خروج از وضعیت بحران جاری در منطقه فراهم شود و بستری برای ترمیم روابط بهم ریخته چند سال گذشته به شکل مناسب تری پدید آید. امیدواریم که در یک سال آینده با مجموع طراحی‌ها و اقداماتی که در معاونت عربی و آفریقا، در سطح وزارت خارجه، در سطح دولت و نیز در سطح نظام انجام خواهد شد و با هماهنگی مجموعه نهادهای کشور که مؤثر در سیاست خارجی هستند،  بتوانیم از وضعیت جاری در روابط منطقه‌ای خارج شویم و وارد مرحله جدیدی از همکاری‌ها و تعامل با کشورهای منطقه شویم. این جزو اولویت‌های اساسی ما است.

52310

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 572096

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 14 =