احمد الطیب رئیس الازهر از علمای شیعه و سنی درخواست کرد مشترکا فتوایی در محکومیت قتل مسلمانان بدهند. اما نه از ایران پاسخی شنید نه از بلاد دیگر. به نظرم درخواست جالبی بود. اما چرا انجام نشد؟ برای این که اساسا اینها از نزدیک شدن به هم هراس دارند. تمام ذهنشان اولا پر از داستانهای گذشته است و ثانیا از توده های عوام خودشان هراس دارند، هراس از این که چیزی بگویند و موقعیت خود را از دست بدهند. اما به نظرم در این باره باید کاری کرد. متن زیر ربطی به آن ندارد اما نامربوط هم نیست.

این تجربه را بارها و بارها خودم داشته ام و مطمئن هستم بسیاری از دوستان بنده و اساتید محترم ما نیز داشته اند که وقتی با یک عالم از اهل سنت نشست و برخاست کرده اند، بسیاری از آن تصورات گذشته که در ذهن نسبت به آنان داشته اند، برباد رفته و پس از اندک گفتگویی توانسته اند به خوبی با آن عالمان تماس و ارتباط برقرار کرده و به نوعی زبان مشترک پیدا کنند.
اگر این مقدمه درست باشد، باید عرض کنم، دوری علمای شیعه وسنی از یکدیگر، عامل مهمی در ایجاد افتراق بیشتر بوده و به جای آن که آنها به اصول و زبان مشترک برسند، اختلافات گذشته، داستانها، شعائر ساخته شده برای جدایی و بسیاری از مسائل تفرقه انگیز دیگر جای آن را پر کرده است. این امری کاملا طبیعی و عادی و قابل درک است.
بنده عقیده دارم حتی اگر مراجع تقلید ما با علمای بزرگ اهل سنت، روزهایی چند کنار هم باشند و نشست و برخاست داشته باشند،، همین وضعیت را خواهند داشت. حتی بالاتر عرض کنم، ایجاد تماس میان روحانیون مسلمان و مسیحی نیز همین وضعیت را دارد. آنان غالبا به دلیل زمینه های مشترک فکری و صنفی، دارای نوعی درک مشترک از مسائل مبتلا به یکدیگر هستند. طبعا میان علمای مسلمان، این مساله بسیار جدی تر و بیشتر است.
حالا می خواهم یک مثال تاریخی شگفت بزنم. ما می دانیم در دوره صفوی، چه مقدار علمای شیعه و سنی از یکدیگر جدا بودند. تصوراتی که آنها از یکدیگر داشتند، بسیار شگفت بود. صد البته معلوم است که اختلافاتی میان شیعه و سنی بوده و هست، اما وقتی دو جامعه روحانی کاملا از یکدیگر جدا باشند، و در ضمن از گذشته منازعات طولانی داشته باشند، طبعا تصورات خاصی در ذهنشان نسبت به طرف مقابل شکل می گیرد. ساده تر این که، حتی اگر این وضع میان مردم دو روستا یا دو شهر هم باشد، دشمنی های عجیبی شکل می گیرد. در حالی که بیشتر مطالب، با بسیاری از آنها قابل اغماض بوده و می توان راه حل مشترک یافت و مسائل را حل کرد.
عرض کردم یکی از بدترین دوره ها از این بابت، دوره صفوی است. شاید بسیاری از علمای اصفهان آن وقت تصور می کردند کسی که سنی است، اساسا موجودی متفاوت است. همین وضع در بلخ و بخارا نسبت به شیعیان جریان داشت. برای همین بود که اسرایی که از مازندران و استرآباد توسط ترکمانان برده می شد، در حکم کافر با آنها برخورد شده حتی از این هم بدتر رفتار می شد. آنها مانند برده های کفار، در بازارها فروخته می شدند و بسیاری شان هیچ گاه به خانه هایشان بر نگشتند.
اما از همین اصفهان، یک عالم برجسته با نام اسماعیل خاتون آبادی (م 1116) از یکی از متعصبانه ترین دوره های تاریخی، یعنی عصر صفوی، راهی مکه شد. در آنجا با یکی از علمای بزرگ اهل سنت روبرو شده و به گفتگو و مباحثه نشست، مباحثه ای که سخت روی او اثر گذاشت. این گفتگو به حدی برای او جذاب بود، و او به اندازه ای تحت تاثیر قرار گرفت، که مصمم شد کتابی در موضوع آن بحثها بنویسد. به عبارت دیگر، این دوستی و آشنایی، زمینه نگارش یک اثر مهم را فراهم کرد و او شرح آن دوستی را هم در ابتدایش نوشت. وی در مقدمه بی مهابا از آن عالم سنی تمجید کرد. چنین امری برای یک عالم شیعی اصفهانی صفوی، آن هم خاتون آبادی، آن هم از عصر شاه سلطان حسینی، بسیار بسیار شگفت بود.
وی در کتابی که در شرحِ شرح عقاید عضدی نوشته ـ و این یعنی این که قاضی عضدالدین ایجی (م 756 از دانشمندان مکتب نسل اول مکتب شیراز) کتابی در عقاید نوشته، جلال الدین دوانی (908 از متلکلمان سنی نسل آخر مکتب شیراز)، بر آن شرح نوشته، و اسماعیل خاتون آبادی حسینی، این شرح را بر آن شرح دوانی نوشته است ـ پس از تحمیدیه می نویسد: (خلاصه ترجمه کرده ام)
اما بعد.... این فقیر الی الله اسماعیل خاتون آبادی اصفهانی می گوید: زمانی که دست قضا مرا به سوی بیت الله الحرام و حرم رسول و زیارت ائمه کرام برد، اتفاق افتاد که من به خدمت « العالم النحریر، و الزاهد الخبیر، اعلم علماء تلک البقاع، المشار الیه بالبنان فی الاقطار و الاقصاع» رسیدم. عالمی زاهد، برترین علمای آن دیار، و کسی که همه جا مورد اعتماد و استناد بود. این شخص «ملجأ افاضل علماء العامه فی الافاق» بود. حلیم علیم شیخ ابراهیم معروف به کردی عامله الله بلطفه الخفی. در آنجا میان من او موانست و مواخات و مباحثه در مسائل و مناقشات فکری پیش آمد. بحث ها در باره مسائلی بود که در شرح عقاید عضدی توسط جلال الدین دوانی مطرح شده است.
پس از آن من به وطن برگشتم «الرجوع الی الوطن» اما آن مباحث همچنان در ذهن من بود تا آن که خدمت «الدستور الاعظم، کافی کفاة العرب و العجم، افخم اعاظم الوزراء، صاحب السیف و القلم...» (با القاب دیگر) شیخ علی خان [زنگنه، اعتماد الدوله شاه سلیمان ] رسیدم. در آنجا داستان آن مباحثات را نقل کردم و این که در راه چه مطالبی از قیل و قال مطرح شد. شیخ علی خان من را تحریک کرد که آن مطالب را بنویسم، یعنی تمام آنچه را که با آن فاضل مطرح شده است: «حثّ علی لزوم تحریر جواب کل ما جری من هذا الفاضل من السوال». من هم سخن او را اطاعت کردم و فکر کردم شرحی بر شرح عقاید عضدی بنگارم. این کار زیر سایه سلطنت و «دولة سلطان الاسلام، مالک رقاب الانام، سلطان سلاطین الاسلام، ظل الله فی الارضین، وارث آل طه و یس، مروج الحق فی الدین، ملجأ سلاطین الافاق، وارث سلطنة الایران بالارث و الاستحقاق، ملاذ کبراء خواقین الاطراف و الاصقاع من سایر البقاع، فلک الجلالة و العظمة و البهاء صاحب الخلافة الکبری السلطان ... بن الخاقان شاه سلیمان الصفوی الموسوی الحسینی بهادر خان، مدّ الله ظلال خلافته علی مفارق الانام و وتّد اطناب سلطنته مؤبدا الی یوم القیام و الی ظهور دولة صاحب العصر و الزمان» انجام شد.
بدین ترتیب کتابی با عنوان شرح شرح العقائد نوشته شد که گویا فقط یک جلد آن به انجام رسیده یا اگر رسیده و هست، بنده از مجلد دوم آن بی خبرم. در پایان نسخه موجود از این اثر آمده است که این مجلد اول در صبح روز سه شنبه در عشر آخر جمادی الاولی سال 1094 خاتمه یافته و تألیف مجلد دوم آغاز شده است. نسخه هم باید اصل باشد.

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 563525

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حسینی A1 ۰۷:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
    3 0
    سلام. به نظرم این درست همان سیری است که باید دنبال کنید. یعنی از سر علم به تاریخ و با دغدغه هایی در مورد مشکلات معاصر نشان دهید که راه درست انقدر هم که فکر میکنیم جدید و بدیع و هراس انگیز نیست. انس و دوستی و رد و بدل عقاید هم به تفاه میانجامد هم کاستن از خشونت و هم از چند دستگیهای بیشتر در مذهب و جامعه میکاهد که هم الان هم به اندازه کافی از همه اینها داریم. امیدوارم این نشانه ها دیده شود و موفق باشید
  • شمس تبریزی A1 ۲۳:۳۵ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۴
    0 0
    اسماعیل خاتون آبادی رفته پیش یکی از علمای بزرگ اهل سنت در مکه و مباحثات طولانی بر او اثر بسزایی گذاشته. اما وقتی برگشته ایران در شرح شرح عقاید عضدی و در وصف سلطان صفوی نوشته ظل الله فی الارضین. وارث آل طه و یس. چه کسی سلطان معظم را وارث آل طه کرده؟آیا خاتون آبادی درباره این موضوع هم با عالم سنی بحث کرده؟تا زمانی که علمای شیعه و سنی در حجره ها و کنفرانسهای تقریب بحث می کنن،مشکلی با هم ندارن،مشکل زمانی شروع میشه که دوطرف قصد ورود به سیاست و تشکیل حکومت را دارن. مبنای مشروعیت حکومت از نظر دو طرف اختلاف جدی داره.یه طرف از ولایت می گوید و طرف مقابل از خلافت. از منظر تاریخی، خلافت را یک جریان تمامیت خواه میدانم که حتی در جایی که طرفداران اقلیت دارد، میخواهد بر اکثریت حکمرانی کند. مشکل اینجاست