خدمت شاه عباس به ایران با فتح مازندران

سیاست همیشه ترکیبی از عقل و جنگ و خدمت و.... ! و اصولا همه عناصری است که هر لحظه یکی از آنها بکار می آید و باید ترکیب و معجونی از آن درست کرد که رنگ و طعم آن هم خوشایند باشد. به این اقدام خدمتگرانه شاه عباس در باره مازندران نگاه کنید. همه اینها در آن هست و البته خدمتی شایسته هم بشمار می آید.

 

مقدمه

مازندران طی قرنها، در تیول طوایف و امیران مختلف بود و هر بار که پادشاهی قصد فتح آن دیار را می کرد، چاره ای جز استفاده از امیران محلی و ابقای آنان را نداشت. بدین ترتیب، مازندان هیچ گاه درست به بدنه ایران وصل نشد. این وضع حتی در باره تیمور هم که فاتح عالم لقب گرفت، صادق بود. اواخر دوره تیمور، یعنی اوائل قرن نهم هجری، کیومرث بن بیستون (807 _ 857) با زحمت تمام، بخش میانی مازندران یا به عبارت درست تر، مازندران غربی را در اختیار گرفته، در منطقه رستمدار (شامل نور و کُجور) حاکم شد. با درگذشت او، ولایتش میان فرزندانش اسکندر و کاوس (و سپس جهانگیر فرزند کاوس) تقسیم شد. از این زمان تا اوائل قرن یازدهم هجری، این منطقه در اختیار این دو خاندان بود.
شاه عباس (سلطنت از 996 ـ 1038) که اراده متحد کردن ایران را داشت، و این یکی از مهم ترین خدمات وی به ایران است، مصمم شد تا امیران رستمدار و نور را هم از سر راه یکپارچه کردن ایران بردارد. این زمان بهمن بن کیومرث بن کاوس که از احفاد کیومرث بن بیستون بود، و البته چند امیر خرد دیگر، حکمرانی داشت. این بهمن مدتها با شاه عباس و سیاست های او برای خاضع کردن وی، بازی می کرد.
این بود تا در سال 1005 شاه عباس، با فرستادن فرهاد خان، و محاصره و فتح قلعه نور، بساط قدرت او را جمع کرد. عبارت نخست اسکندر بیک برای نقل روایت فتح آن دیار این است: «ملك بهمن ولد ملك كيومرث بن كاووس است از احفاد كيومرث بن بيستون بن گستهم كه در عهد امير تيمور گوركان والى كل رستمدار و كوتوال قلعه نور بوده و بعد از فوت او ولايت رستمدار ميانه دو پسر او جهانگير و اسكندر قسمت شده بود يك حصه نور و توابع و يك حصه كجور و مضافات اوست و هميشه آن آن قسمت ميانه اولاد ايشان معتبر بود». (تاریخ عالم آرای عباسی: ج 2، قسمت اول، ص 521).
در این ماجرا، ملک بهمن دستگیر شده نزد شاه عباس آورده شده و اوائل سال 1006 به قتل رسید.
این روزها که اندکی در باره خاندان پادوسپانیان بررسی می کردم، یک نوشته دو صفحه ای در یک منبع خطی در باره فتح قلعه نور توسط شاه عباس دیدم. نمی دانم کسی آن را تصحیح و چاپ کرده است یا خیر، و الان هم کتاب مرحوم ستوده (از آستارا تا استرآباد جلد سوم که مربوط به غرب مازندران است) و منابع دیگر در اختیارم نیست تا نگاه کنم، اما فکر کردم آن را تایپ کرده در اینجا بگذارم. خوبی اینترنت همین است که اگر کسی در گوشه ا ی از دنیا کلمه ای را که در این متن باشد بزند، می تواند بفهمد چاپ شده است یا خیر.
در میان نکاتی که در این نوشته آمده و برایم قابل توجه بود، این ادعا در ذیل نوشته است که در سال 1008 یعنی دو سال بعد از این ماجرا، سنگی از بالای قلعه نور به پایین افتاد که خبر از ظهور شاه عباس و فتح همه آفاق به دست او را می داد. در این سنگ، شعری هم بوده که لابد ماده تاریخ است.
استفاده از این فریب کاری های شبه مذهبی، برای عامه مردم بسیار مهم بود. آنها همیشه و همیشه، با این قبیل امور به راحتی فریب می خورند و حتی برایش جان هم می دهند. ممکن است شاه عباس تمایلی به جعل این مطالب نداشته باشد، اما اطرافیان که برای رضای خدا و نفوذ بیشتر دست به این جعل ها بزنند فراوانند و این هم نمونه ای از هزاران.
در عین حال، این یادداشت تاریخی، برای تاریخ صفوی و منطقه نور جالب است و اگر دوستان و پژوهشیانی که در این باره کار می کنند، ندیده باشند سودمند خواهد بود. اگر هم دیده اند که باید این جهل را که خبری از نشر آن نداشتم، بر بنده ببخشید و گناه را گردن کسانی بگذارند که زمینه دیجیتالیزه شدن تمامی متون تاریخی ایران از کتاب و رساله و گزارش را نمی دهند که وقت دیگران گرفته نشود و تحقیق هزار قدم جلوتر برود. زبانم مو در آورد و انگشتم شکست از بس گفتم و نوشتم (یعنی تایپ کردم) اما دریغ از یک جواب مساعد فراگیر. این یادداشت در نسخه 2665 کتابخانه مجلس فریم های 263 و 264 است. از انتهای متن بر می آید که این گزارش از فتح قلعه نور در سال 1008 نوشته شده است. مجموعه را در اختیار نداشتم ببینم نامی برای مولف یافت می شود یا خیر. اسکندر بیک تاریخ رخداد را 1005 نوشته اما در این متن 1006 آمده است. البته اسکندر بیک هم قتل ملک بهمن را اوائل سال 1006 نوشته است. اغلاطی در متن بود که بسیار اندک بود و اصلاح شد. چند بیت شعر هم هست که اشکالاتی داشت و دو سه مورد آن با مقایسه با متون دیگر اصلاح مختصر شد. خدای بزرگ این بنده عاصی خود را ببخشاید که وقتش را برای اموری می گذارد که نمی داند در قیامت با آن چطور رفتار خواهد شد.

رساله در فتح قلعه نور
نقل است از اکابر که قلعه نور در ولایت رستمدار در [از] زمان حکومت و اوان سلطنت فریدون فرخ [است] که تخمینا دو هزار و چهارده سالست بلکه [ = اگر] زیاده نباشد؛ چون آن ولایت از رفعت جبال و کثرت اشجار و بسیاری انهار، سخترین ممالک دارالمرز است؛ و آن حصن آسمان پیوند را بلندی و عروج پایه، به منزله ای است که کوتوال زمان او همواره با پاسبانان حصار فلک نیلگون دم موافقت و لاف مصادقت می زنند، و از صعوبت و دشواری او متانت و استواری دراین زمان دور و دراز با وجود قلّت عساکر مرز و بوم از حادثات زمان مامون و آن بنای شدید البنیان از آفتاب دوران مصون، و تصرف والیان آن مملکت اباً عن جد مانده، و بسیاری دلیران و گردنکشان [که] نخل تمنا و تخم آرزو[ی] ضبط و تصرف آن را در مزرعه دل کاشته، لشکر آرایی کرده اند، جز خار حسرت چیزی حاصل نگشت، و همیشه یاغیان گیلان و مازندران آن را مناص و مفر [شاید: مقر] خود ساخته، باعث تفرقه و موجب خسارت بلاد و عباد بود، خصوصا تجار و مترددین را که سبب آبادانی ملک و ملتند، عبور از آنجا متعذر بود.
چون لوای سلطنت و اقبال و رایات سعادت داده بندگان نواب کامیاب سپهر رکاب گردون قباب نواب اقدس همایون در مملکت گیلان و مازندران و آسترآباد جلوه گر گشته اند، بعد از فتح و انجام مهام آن محال، به اعتماد و عنایات الهی و توکل بر کرم نامتناهی چنان که گفته اند:
سلاطین را به تایید الهی
مرتب می شود اسباب شاهی
هوای تسخیر و تصرف ولایات و قلاع بخاطر انور خطور نمود، در سنه سته و الف [1006] یکی از معتمدان درگاه و ملازمان بارگاه جهان پناه را با اندک مایه لشکر به واسطه حل آن عقده نامزد فرمود و بدان حدود فرستاد، و به مساعدت بخت و اقبال در اندک زمان آن ولایت را به تصرف درآورده، آن قلعه را که مایه خرابی و آشوب بود، به خاک تیره برابر ساخته، خدنگ آرزو به هدف دلخواه پیوست.
هر که را بخت مساعد بود و دولت یار
ابد الدهر مظفر بود اندر همه کار [از کمال الدین اصفهانی به نقل از مجمع الفصحاء: 3/1744).
نفثه روح قدسش [قدس؟] باشد و الهام خدای
هرچه بر خاطره و دست و دل او کرد گذار
تیر فکر ت چو در آرد بگمان تقریر
بر مجاری غرض غرق کند تا سوفار
و گردنکشان آن مرز را به تیغ سیاست سر از تن جدا ساخته، مطیعان را به نوازش و الطاف خسروانه سرافراز فرموده، عرصه آن دیار و فضای آن بوم را که خارستان ظلم و ستم بود، به میامن عنایات الهی و رشحات سحاب شفقت و مرحمت پادشاهی، گلزار راحت و بساتین فراغت نموده، عندلیبان عدالت بر شاخسار شوق از هر کرانه، خواص و عوام را مژده و آسایش داده بدین نوا می زنند:
لب خشک مظلوم را گو بخند
که ما بیخ ظالم بخواهیم کند
و در این سال که سنه ثمان و الف [ 1008] است از هجرت سید کائنات علیه افضل الصلوات، سنگ سیاهی از حصار آن قلعه خراب ظاهر گشته، پس از نقش تاریخ بنای قلعه مذکور، این عبارت بر زبان قلم نقاشان بدایع نشان جاری گشته:
در زمان مستقبل و قرون لاحق، پادشاهی صاحبقران نام عباس نام ظاهر گردیده، تسخیر و خرابی این حصون به فرمان او خواهد بود، و این نیز بر ین منقوش بود:
آینه ذات تو بود و نور قیاس
تقدیر ازل چنین شده شکر و سپاس
از هجرت تاریخ چو غین آمد و قاف
سرتاسر آفاق بگیرد عباس

رسول جعفریان

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 557741

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 12
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام ۱۲:۴۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
    74 5
    معمولا خدمت شاهان رو خدمت عنوان نمي كنند و مثلا طرف جاده چالوس را با اون بدبختي ساخته مي گويند اصلاحات فلان خاني.
  • بی نام CA ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
    24 49
    کاشکه شاه های مادرکناراین خدماتشون کمی هم به ساینس وفلسفه توجه میکردند تاکه احوال ما امروزاینگونه نبود. مصادف بادوره شاه عباس شاه های اروپایی درحال تاسیس وتقویت دانشگاه ها ومراکزتحقیقی ساینس وتکنولوژی در اروپابودند. اولین دانشگاه ساینسی ایران سیصدسال بعداز شاه عباس درایران افتتاح میشود ودانشگاه تهران نام میگیرد. مقایسه کنیداینرابا «انجمن سلطنتی لندن برای پیشرفت دانش طبیعی» که ۲۷۵ سال قبل از تاسیس دانشگاه تهران توسط چارلزدوم انگلستان تاسیس شد. یامقایسه کنیدبادانشگاه آکسفورد که پنج قرن قبل ازشاه عباس تاسیس شد یا دانشگاه کمبریج که چهارقرن قبل از دوره شاه عباس تاسیس شده بود. تازه دانشگاه های ماامروز هم که امروزهست توانایی فهم این شعار رسمی انجمن سلطنتی لندن را ندارندکه: «به حرف دیگران توجه مکن».
    • بی نام NL ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
      3 20
      پرسیده شد که: "پس چرا ما اونهارو قبول نداریم؟" دلیلش ساده است. به دلیل حسودی و لجبازی. مصادف با عصر شاه عباس کسانی مثل بیکن، کپلر، نیوتون و گالیله در اروپا نفس میکشیدند. همانطورکه مصادف با عصر داریوش و خشایار سقراط و افلاطون در غرب نفس میکشیدند. مصادف با شاه عباس دستگاه چاپ داشت در اروپا غوغا میکرد. همانطورکه مصادف با ما امروز هوش مصنوعی یا زیست شناسی مصنوعی در غرب دارن غوغا میکنند. چونکه ما خودمون هیچی نداریم و نداشتیم حسودیمون میشه وبه همین دلیل لج میکنیم به جای اینکه مثل ژاپنی ها از اونها یاد بگیریم و بعدش راه خودمون را بریم. ما هنوز با الکترون و جاذبه و کل ساینس دشمنی ناموسی داریم. تا وقتیکه با ساینس دوستی نکنیم و تفسیری مجازی و قصه گونه برای متون قدیمی درست نکنیم عقبمانده خواهیم ماند.
    • بی نام A1 ۲۲:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
      6 4
      شما که مدام به گذشته افتخار میکنید میگید ما فلان بودیم و بهمان بودیم خب احتملا صد سال دویست سال دیگه هم بچه هاتون میگن ما دویست سال پیش یعنی الان چنین و چنان بودیم واقعا عقلانیه به نظرتون ما مثلا الان خودمونو با کشوری مثل امریکا و یا انگلیس یا روسیه یا ژاپن مقایسه کنیم بگیم ما در علم و هنر و معماری وفلسفه در قرن 21 سرآمد جهان بودیم باید در مورد گذشته هم همین طوری حرف زد ببینید خروجی اونا چی بوده خروجی کشور ما چی
    • ali IR ۰۸:۳۳ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
      5 0
      آقای ساینس دوست اون موقع که هیچی الان هم در دانش ما فقط مدرک صادر میکنیم و در صورت پرورش نخبه اخراج میکنیم و مقالات علمی ما محلی از اعراب ندارند و اونهایی که دارند وسیله ای برای گرفتن پذیرش از ...در هر صورت نداشتن حب وطن و نداشتن بینش و خرد جمعی از ما موجوداتی ساخته بیگانه پرست و از خود رازی و خود بزرگ بین ضمنا شاهان صفوی مدرسه ساختند ولی بدست خرافه پرسطان افتاد و برای ساخت توپ از خارج صنعت گر امد که انها هم نسلشان کور شد و تا پایان قاجار توپهای ایران همان تکنیک 250 سال قبل را داشت چون ما کپی کاریم نه آفریننده
  • بی نام A1 ۱۶:۱۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
    57 4
    جالبه که مازندران با اینکه به واسطه وجود کوه های البرز و صعوبت دسترسی و شرایط خاص، کمتر از هر منطقه دیگه در ایران تحت تصرف و فرمان حکومت پادشاهان ایران بوده، مردمی داره که همیشه عِرق ملی داشتند و کاملا خودشون رو جزئی از ملت بزرگ ایران می دونن. خیلی خوبه که می فهمند ایرانی بودن متعلق به نژاد خاصی نیست و همه ما کنار هم می تونیم یه ایران قدرتمند برای خودمون بسازیم و موفقیت ایران موفقیت همه ماست
  • شهرام قلی پور A1 ۱۶:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۸
    37 3
    باسپاس فراوان ازاستاد جعفریان .به اطلاع می رسانم نسخه مورد نظر توسط حقیر در دوره دکتری در حال تصحیح و دفاع می باشد ومراحل پایانی آن می باشد.
  • مهدی A1 ۰۵:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
    5 1
    ما هم تاریخ خوندیم و با کمال معذرت این بحثها پوچ و بی معنی است. اگر ما هزاران سال هم عقب مانده باشیم دلیل عقب ماندگی ما را نباید در گذشته جستجو کرد بلکه الان باید دنبالش بود و درمانش کرد. شاه عباس خدمت کرد خدا بیامرزدش. اما میشد مازندران بعد از او از دست بره که خوشبختانه نرفت. مثل کربلا و نجف که بعد از اون از دست رفت با قفقاز و بحرین و افغانستان. ایشون زمان خودش برا جامعه خوب بود اما الان فقط خودمون میتونیم به خودمون خدمت کنیم
  • سرلشکر افراسیابی A1 ۰۸:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
    2 8
    استادجعفریان در میان برخی کامنتهای منتشره شدیدا بوی بهاییان بی وطن و یهودیان تبعیدی را استشمام میکنم قضیه چیه حضرت استاد؟
  • شمس تبریزی به آقای جعفریان A1 ۲۱:۰۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
    3 0
    سلام. لطفا کامنتهایی را که نوشتم منتشر نکنید. ممنون
  • علی رستم نژاد A1 ۲۱:۲۵ - ۱۳۹۵/۰۴/۲۹
    1 1
    با سلام سپاس بی کران خدمت استاد بزرگوار قلعه ملک بهمن، در کنار روستای زیبای شاهاندشت قرار دارد. بخش هایی از این قلعه ویران همچنان باقی است. اخیرا در کتاب قلعه های باستانی مازندران: سامان سورتچی اطلاعات خوبی در مورد این قلعه نوشته شده است. این قلعه در منطقه لاریجان واقع شده است. به نظر مولف رساله دو صفحه سهوا نام این قلعه را «نور» نامید.
  • بی نام IR ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۵/۰۵/۱۳
    1 0
    کلا در نظر ایشان هر شاهی که به جاهای دیگر بتازد و قلع و قمع کند به شرط اینکه نواحی متصرفه را به ایران ضمیمه سازد خدمت کرده است.