فردای نابودی داعش چه اتفاقی خواهد افتاد؟

در حال حاضر تفکر اسلامی، قفل شده و این به خاطر نزاعی است که در منطقه میان مسلمانان تندرو و کندرو وجود دارد. در واقع، جمع بندی که لازمه طرح یک سامانه فکری تازه است، در این شرایط کار دشواری است. اما اگر اتفاق افتاد و داعش از میان رفت، چه سرنوشتی در انتظار تفکر اسلامی که می خواهد راهبری مردم مسلمان را داشته باشد، خواهد بود؟

ماجرای داعش به کما خواهد رفت اما چه تاثیری بر سرنوشت جهان اسلام خواهد گذاشت؟ راستش این مساله را به یک جمله عامیانه اما واقع بینانه پاسخ گفت که پس از هر افراطی، تفریطی خواهد بود. این که این تفریط تا کجا پیش خواهد رفت، بستگی به شرایط زمانی و مکانی و جریانی که راهبری این ماجرا را به عهده خواهد داشت خواهد داشت.

بدون شک می توان ماجرا کمال آتاتورک را واکنشی نسبت به تندروی های سلطان عبدالحمید در تمسک به دین داری و به اصطلاح دین گرایی شدیدی دانست که در ضمن آسیب زیادی به اقوام غیر مسلمان زد و هنوز مسائلش باقی مانده است. آن وضعیت افراطی، ترکیه را به سمت و سوی چیزی برد که به راحتی آتاتورک را پذیرفت و او را در رسیدن به آمال و آرزوهایش موفق کرد. در ایران نیز قضیه تقریبا به همین شکل بود. رضا شاه محصول تندروی های مذهبی و دینی دوره قاجاریه بود که به خصوص پس از ناصرالدین شاه پدید آمد و البته عاملش نابود کردن جریان های الحادی شناخته می شد. روشن است که این رویه همه مسائل را حل و فصل نکرد و نمی کند اما به هر روی، می تواند یک روند را توضیح دهد.
اکنون داعش و پیش از آن القاعده، توانستند با استفاده از رویه ضد مذهبی یا غیر دینی که در جهان عرب بود و بیشتر نواحی آن در اختیار بعثی ها و تندروهای ضد دین قرار داشت، شمار فراوانی از توده های مردم را به خود جذب کنند. آن برخورد بد و تند با دینداری، چنان در شمال افریقا و شام و عراق عمیق بود که به راحتی مردم را به واکنش واداشت و حتی الان نیز اگر نبود که مرزهای کشورهای اسلامی بسته است، بدون شکل شمار زیادی از آنان به داعش می پیوستند. مقصودم در اینجا درستی و نادرستی و یا بحث حق و باطل بودن این جریانها نیست. آنچه محل بحث است واکنش ها نسبت به تندروی داعش است. کسانی که نسبت به توده های دیندار بی توجه کردند و برای چند دهه به اسم سوسیالیسم و کمونیسم و ملی گرایی و غرب گرایی کاری برای ملت های خود انجام ندادند، با جریانی رو به رو شدند که به اسم دین و مذهب توانست یک حرکتی را ایجاد کرده و ضمن سرنگون کردن آن دولتها، جهان اسلام را به نقطه ای که هست بکشاند.
و اما اکنون و طی این دو دهه، القاعده و سپس داعش، با رفتارهای تند خود، نفرتی از مسلمانی و تدین در میان خود مسلمانان ایجاد کرده اند که نشان اولش در مصر ظاهر شد. عامه مردم با اظهار تنفر از این رفتارها از سیسی دفاع کرده و دوباره به سمت یک حکومت لائیک پیش رفتند. در آن کشور، حتی سلفی ها نیز برای بقای خود مجبور به کنار آمدن با این جریان شدند و تفسیری از دین ارائه کردند که بتوانند با جریان حاکم سازگار شوند. مصر بیشترین جریان روشنفکر را در جهان عرب را دارد و برای همین به سرعت از اخوان المسلمین که رویه افراطی را در پیش گرفته بود، برگشت.
آدم کشی های داعش و رفتارهای بی رحمانه، و به اسم اسلام در حق همه اقوام جنایت کردن، آدمی را به یاد رفتارهای دولت عثمانی در اواخر این دولت با ارامنه و غیره می اندازد. این مساله به حدی عمیق شده است که مردم سوریه در بخش اصلی خود، همچنان سر موضع غیر مذهبی خود ایستادند و حاضر به پذیرش گروه های افراطی نشدند. همه ما می دانیم اگر واقعا مردم دمشق و نواحی آن، مایل به قبول داعش بودند، خاندان اسد نمی توانست کاری برای ماندن تا این حد انجام دهد. در حالی که بسیاری از مردم این کشور، به دلیل رفتارهای تند داعش، دیگر و به هیچ قیمت حاضر به دفاع از آن و یا پیوستن به آن نیستند.
اما در صحنه اندیشه، تفکر داعش که نوعی تفکر عامیانه مذهبی بود و نتوانست جریان های فکری نخبگرا در اسلام را تحت تاثیر قرار دهد، با رفتارهای وحشیانه خود، نوعی نفرت از وضعیت موجود را دامن زد و اکنون می توان باز این پرسش را مطرح کرد که فردای نابودی داعش، چه آینده ای در انتظار تفکر اسلامی و جهان اسلام است؟
بدون شک گریز از دین گرایی جای آن چه که روزگاری تصور می شد نامش بیداری اسلامی است خواهد گرفت و مهم اندیشه های الحادی است که در قالب های فلسفی و تاریخی ظاهر شده و با انتقاد از دنیای گذشته اسلامی، سعی می کند جهان اسلام را به سمت نظامی لائیک پیش ببرد. اکنون بسیاری از متدینین در جهان اسلام، کسانی مانند راشد الغنوشی که روزگاری نفر دوم اخوان المسلمین خوانده می شد، از اسلام سیاسی فاصله گرفته اند و تلاش می کنند روی نوعی تدین + حکومت لائیک تاکید کنند.
البته که این به معنای این نیست که جهان اسلام به یک راه حل خوب رسیده است. وقتی مشکل جای دیگری باشد، صد بار هم که جهان اسلام بین افراط و تفریح، رفت و برگشت داشته باشد، بار صد و یکم هم خواهد داشت. باید اشکال اصلی را شناخت و آن را بر طرف کرد.باید از الان برای آن در فکر بود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 542604

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 12 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۷:۴۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
    73 13
    از جمله ها و تفاسیرت کاملا مشخص است تاریخ را کاملا نخوانده ای پس بهتر است بگی من فکر می کنم که اینجوری خواهد بود.
  • بی نام A1 ۲۰:۴۷ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۳
    5 9
    توجّه نمائيم كه سكولاريسم از درون و دل " حاكميت دينى " متولّد شد و دوران رنسانس در اروپا پاسخ بديهى بود به تسلط " تحجر و قشرى گرى پاپ ها " در قرون وسطى..... و اينگونه است كه بيان هوشمندانه و جاودانه بنيانگذار راحل انقلاب اسلام امام خمينى ره را بسيار معنادار و اسيب شناسانه مى يابيم ضرورت نيل به شهادت در راه مبارزه با تحجّر بى شك اينده متعلّق به حاكميت گفتمانى خواهد بود كه براى جوانب و جهات مختلف حيات و زندگى بشرى مرد و زن ، خرد و جوان وكلان چونان جاذبه اى داشته باشد كه محصور در مرزهاى يك كشور نمانده و جغرافياى انسان قرن بيست ويكمى در جاى جاى جهان ، خود داوطلبانه به حامل ، عامل و فاعل توسعه ، تأسيس ، تحكيم ، استقرار و استمرارش بدل شود...
    • بی نام IR ۰۸:۲۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
      5 0
      چی میگی بابا؟
  • ناشناس A1 ۰۳:۱۳ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۵
    1 4
    این نوشتار صرفا به تحولات جهان اسلام یا بهتر بگوئیم جهان عرب در فردای نابودی داعش اشاره دارد و اساسا به تحولات داخل کشور ما که متاثر از محیط پیرامون خود در خاور میانه و کشورهای اسلامی غیر عربی نزدیک همانند پاکستان و ترکیه که آنها هم از محو داعش و القاعده تاثیر خواهند گرفت اشاره ای نشده همچنانکه پس از گذشت نزدیک به 40 سال از پیروزی انقلاب همچنان با حرص و حرارت بدنبال شور انقلابی هستیم و هرگونه تحول فکری و قرائت دیگر از آرمانهای انقلاب را بعنوان دور شدن و انحراف از مسیر نهضت میدانیم
  • چکو A1 ۰۴:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
    4 6
    "بایداشکال اصلی راشناخت وانرابرطرف کرد".شاه بیت مقاله همینست بنیادگرایی وواپسگرایی والقا وقایع دوره صدراسلام واصراربرالگوقراردادن انها،درهزاره سوم درمدارس وحوزه های واپسگرای کشورهای اسلامی شرق کشور،یکی ازعوامل است.ضمنایادمان نرودکه ایجادوتشویق روحیه"استشهادی" درچندسال پیش ونیز اصرارودرحقیقت لجبازی باخواسته دل توده های مردم درحال حاضر،میتواند به واکنش مردمی درچندسال اینده منجرشود.انالیزمخالفت بعضی ازحکومتگران بابرگزاری کنسرت موسیقی سنتی ومجوزدار درشهری مثل نیشابور،میتواند راهگشای شناخت همان "اشکال اصلی"باشد.
  • پژمان سراج1 A1 ۰۵:۵۵ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
    8 8
    خدمت آقای بی‌نام ابتدا واژه‌ای را برای شما ترجمه می‌کنم، شاید حال و حوای «برخی» بهتر نمایان شود: استسباع؛ اگر خرگوشی، یک حیوان درنده‌ای را ببیند، از ترس و وحشت و خودباختگی، ساکت و بی‌حرکت می‌ماند، تا آن حیوانِ درنده و سَبُع، خدمتِ خرگوش برسد و آن را یک لقمه چرب و نرم کند؛ به این حالتِ سکون و بی‌حرکتیِ خرگوش در مقابل حیوانِ سَبُع درنده‌، استسباع گویند. افاضه فرموده‌ای که: «ما نه کانت داشتیم و نه اسپینوزا. نه ادیسونی و نه نیوتونی. فقط با بزرگنمایی پوچ و با فانتزی گزشته ها زنده ایم. خلاصه خیلی منفعلیم.» سخن دراین‌باره بسیار زیاد است و چون حضرتعالی از نداشتنِ کانت و اسپینوزا در بین مسلمین، سخن رانده‌اید، به عرض شما برسانم:
  • پژمان سراج2 A1 ۰۶:۰۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
    9 9
    فلاسفه و حکمای اسلامی بیش از هفتصدسال است چنان درخشیده‌اند که غربی‌ها امروز حداقل‌های آن میراث مسلمانان را نیز ندارند. امروز غرب در بحث فلسفه دین هنوز در فضای هفتصد سال پیشِ مسلمانان سیر می‌کند و روشنفکران غرب‌زده ایران، برای مباحثی غش می‌کنند که ملاصدرا چهارصدسال پیش بطلان آن را ثابت کرده است. ملاصدرا زمانی که اروپا گاوچرانی می‌کرد، در دو کتابِ اسفار اربعه و شواهدالربوبیه بحث فلسفه شریعت را مطرح کرده است. درحالی که روشنفکران ایران برای درس خواندن در دانشگاه‌های اروپایی بی‌تابی می‌کنند، هانری کربن فیلسوف معروف فرانسوی به همراه همسرش به تهران می‌آمد و دو زانو مقابل علامه طباطبایی می‌نشست و از این‌که غرب از چنین گنجینه‌هایی که اسلام دارد بی‌خبر است، اظهار تأسف می‌کرد.
  • پژمان سراج3 A1 ۰۶:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۶
    8 8
    این‌که چه شده است مسلمانان در این چند قرن اخیر به این وضع رسیده‌اند و راه مقابله با آن چیست، در این وجیزه نمی‌گنجد، فقط همین‌قدر بدان که استعمار غرب، در مقابل غنای عظیم مسلمین، سیاستِ «تحقیر، تحبیب و تحلیلِ» را به کار گرفت؛ استعمار در ابتدا مشرق‌زمین به خصوص مسلمانان را تحقیر می‌کند و می‌گوید اسلام عقب‌مانده است تا مسلمین احساس خلأ کنند بعد با سیاست تحبیب، حب فرهنگ خودش را در دلت جا می‌اندازد تا این‌که در نهایت منحلت می‌نماید و مزدور بی‌جیر و مواجب خودش می‌کند.
  • حسینی IR ۰۶:۲۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
    8 0
    منبانظرآقای پژمان کاملا موافقم گل گفتی.