ایران نوشت:«به قاتل پسرم گفتم خیلی مردی؛ خوشحالم که اعتیادت را کنار گذاشتی و به جامعه بازگشتی» این تمام حرف یک مادر به قاتل فرزندش است که تنها شرط بخشش او را «ترک اعتیاد» گذاشته بود.

  زني كه حق قصاص داشت و مي‌توانست با اصرار بر آن، زير چهارپايه‌اي بزند كه قاتل را روي آن مي‌برند و گردنش را به طناب ‌دار مي‌سپارند. اما او نمي‌خواست مرگي ديگر را رقم بزند؛ انديشه «نجات قاتل فرزندش» ذهن او را پر كرده بود: «پسرم امير (مقتول) قبلا اعتياد داشت اما پاك شد. روز حادثه به درخواست پدر متهم، رفته بود خانه آنها، متهم را به كمپ ببرد و زندگي‌اش را نجات دهد، اما به دست او كشته شد. من تصميم گرفتم مثل امير رفتار كنم؛ اينكه يك زندگي را نجات دهم.» حالا مادر مقتول، تنها با شرط «ترك اعتياد قاتل» رضايت داده و متهم با به‌جاآوردن آن آزاد شده و با دختر مورد علاقه‌اش ازدواج كرده است. دادگاه كيفري استان تهران نيز او را از جنبه عمومي جرم به يك سال حبس تعزيري و دو سال كار در خانه سالمندان به نحوي كه هفته‌اي سه نفر را استحمام كند، محكوم كرده است؛ تلاش مادر مقتول براي نجات قاتل فرزندش نتيجه داد؛ حالا او «سبكبال» شده است و هر شب وقتي به تصوير بزرگ پسرش روي ديوار اتاق خيره مي‌ماند، با يك اميد به خواب مي‌رود: «اي كاش تنها يك شب، اميرم به خوابم بيايد.»

شما چگونه از حادثه با خبر شديد؟
پسرم امير (مقتول) پنج سال پاكي داشت و با دو برادرش، مجيد و ميثم در كمپ ترك اعتياد كار مي‌كرد. يك روز (يازدهم ارديبشهت ٩٤) كه هر سه تاي‌شان در خانه پيش من بودند، از كمپ به امير زنگ زدند و گفتند مردي با آنها تماس گرفته و خواسته تا بيايند بچه معتادش را ببرند. امير به من گفت «مادر، من طبق معمول دارم مي‌روم، شما ناهار را آماده كن» و از خانه بيرون رفتند. ساعت يك ظهر شد؛ (با گريه) مي‌خواستم نماز عصرم را بخوانم كه تلفن خانه چند بار پشت سرهم، خيلي نگران‌كننده زنگ خورد. مجيد بود، از بيمارستان. گفت مادر، فقط دعا كن، پسري كه رفته بوديم به كمپ بياوريم، با چاقو ميثم و امير را زد. گفتم گوشي را بده به ميثم، با او حرف زدم، كتفش چاقو خورده بود اما وقتي خواستم گوشي را به امير بدهد، گفت: «امير با يك ضربه چاقو تمام شد.» ديگر نفهميدم. همانجا نشستم روي زمين. براي نجات امير دير شده بود.
امير چند سال داشت؟ ازدواج كرده بود؟
پسرم ٢٩ سالش بود، از او يك پسر ١٥ ساله به نام صادق به يادگار مانده. من قيم او هستم.
قبل از آنكه تصميم به بخشش متهم بگيريد، به قصاص او فكر كرديد؟
آن روزهاي اول نمي‌توانستم خوب فكر كنم. يك بار نوه‌ام صادق آمد و گفت مادربزرگ مي‌خواهي قاتل را اعدام كني؟ اين‌طوري بابام زنده نمي‌شود. به او گفتم الان هنوز نمي‌دانم.
خانواده مقتول براي گرفتن رضايت نزد شما آمدند؟
بله، چند بار آمدند. يك بارش مادر متهم به من گفت: پسرش مي‌ترسد كه من دنبال اعدامش باشم براي همين تهديد كرده مي‌خواهد در زندان خودكشي كند. من شماره‌ام را به او دادم تا به پسرش بدهد و با من از زندان تماس بگيرد. وقتي زنگ زد مطمئنش كردم كه دنبال اعدام نيستم. اينجا يك گلايه هم از او دارم كه وقتي فهميد قصد قصاص ندارم، ديگر سراغم را نگرفت. شايد رويش نشد يا هر چيز ديگري.
اين حادثه براي شما يك نشانه است؟
يك امتحان است و فرزند من امانت خدا دست من بود. خدا تعيين كرد كه آن روز (روز قتل) آخرين روز زندگي امير باشد. با اين وصف حالا چرا من انتقام بگيرم؟
شرط «ترك اعتياد» براي بخشش متهم چگونه به ذهن‌تان رسيد؟
زماني خودم دو بچه معتاد داشتم كه امير يكي از آنها بود. خودم را جاي مادر متهم گذاشتم. مي‌دانستم چقدر ديدن مرگ تدريجي فرزند به خاطر اعتياد برايش زجرآور است. امير من، زماني ترك كرد و تصميم گرفت پاك بماند. روز حادثه هم به خانه متهم رفت تا يك زندگي را نجات بدهد نه اينكه لطمه بزند. من هم مي‌خواستم با گذاشتن شرط ترك اعتياد، در راهي كه امير رفت قدم بگذارم تا او احساس آرامش كند.
تنها شرط شما همان ترك اعتياد بود؟ يعني ديه دريافت نكرديد؟
دنيا چرك كف دست است. الان ديه ٢٢٠ ميليون تومان است و اين پول كمي نيست. اما من تنها شرطم همان ترك اعتياد بود. من با خدا معامله كردم. او بين بنده‌هايش فرقي نمي‌گذارد، چشمداشتي ندارد و به همه كمك مي‌كند.
اين تصميم شما با مخالفت خانواده مواجه نشد؟
دو تا از پسرهايم كاملا مخالف بودند. خيلي سخت است كشته شدن برادرت را با چشم‌هاي خودت ببيني. حتي ميثم كه در روز حادثه از متهم چاقو خورده بود، در آخرين جلسه دادگاه برخوردي هم با خانواده متهم داشت. چهلم امير هم خانواده مقتول آمدند پيش من، گفتم قصاص نمي‌كنم. وقتي خويشاوندانم فهميدند، گفتند مي‌خواهي او را به خاطر كاري كه كرده تشويق كني، گفتم «نه من مي‌خواهم او را تشويق كنم تا به زندگي سالم برگردد.»
چگونه راضي‌شان كرديد؟
به پسرهايم گفتم اگر سعيد (متهم) تنها معتاد اين مملكت بود، خودم تا پاي اعدامش مي‌رفتم و زير صندلي را مي‌زدم اما مگر او تنها معتادي است كه مي‌شناسيم؟ آيا وقتي راحت مي‌بينيم كه در خيابان‌ها مواد خريد و فروش مي‌كنند، مي‌توان مطمئن بود كه اعدام متهم، كار درستي است؟ به پسرهايم گفتم «آخر كار ما در اين پرونده آشتي است، پس چقدر لذت دارد همان اول آشتي كنيم. چرا با طول دادنش، خاطرات تلخ را زنده كنيم؟» به آنها گفتم «بايد از متهم حمايت كرد تا ترك كند و به زندگي برگردد تا كار برادرشان كه براي نجات او رفته بود، هدر نرود.»
و متهم شرط شما را به جا آورد و آزاد شد. وقتي خبر ترك اعتياد او را شنيديد چه احساسي داشتيد؟
خيلي خوشحال شدم. در دادگاه كه او را ديدم، گفتم خيلي مردي؛ فكر كن تازه از مادر متولد شده‌اي. به جامعه نشان بده كه اگر تا ديروز فرد معتادي بودي، امروز اما پاك شده‌اي و مي‌تواني كارهاي خوبي انجام دهي. تو هم هرازچندگاهي با من تماس بگير و از احوالاتت بگو؛ اينكه چه مدت است پاك مانده‌اي.
متهم با بخشش شما از طناب ‌دار نجات يافت و چندي پيش هم ازدواج كرد، چه انتظاري از او داريد؟

از او مي‌خواهم كه با پاك ماندن، بگذارد من و پسرم در آرامش باشيم. بگذارد ببينم كه بخششم بي‌نتيجه نبوده و كار پسرم به سرانجام رسيده. او با پاك ماندنش مي‌تواند دينش را به پسرم ادا كند.
آرزويي براي متهم داريد؟
از خدا مي‌خواهم به او سلامتي بدهد، كمكش كند هميشه پاك بماند و هيچ‌وقت دوباره، زندگي بدش در گذشته را به ذهنش نياورد. فرزند خوبي براي والدينش باشد و شوهر و پدر خوبي براي زن و فرزندش.

 

17302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 540132

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۳:۰۶ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
    10 2
    این زن ، خیلی مرد هستش
    • رویا US ۰۸:۲۲ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
      1 0
      چرا فکر می کنید اگر خواستید یک صفت را خیلی عالی توشیف کنید باید بگوویید خیلی مرد است؟ خیلی هم زن است، این نگاه تبعیص امیز است که صفات نیکو درحد اعلا را مردانه برمیشمرد به اشتباه متاسفانه.
  • بی نام A1 ۰۳:۳۰ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
    10 1
    چه روح بزرگی داره
  • بی نام IR ۰۳:۵۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۶
    10 1
    آفرین به این مادر...
  • اعتماد IR ۱۰:۱۸ - ۱۳۹۵/۰۳/۰۷
    0 0
    سلام و خسته نباشيد منبع اين خبر روزنامه اعتماد است كه به اشتباه ايران قيد شده لطفا تصحيح فرماييد با تشكر