۰ نفر
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۵
فاتحانِ ستاره وُ کهکشان

به مناسبت کنگره ملی۸۰۰۰ شهید استان گیلان

وقتي مسافري ، مقصدش آسمان باشد ، تو رَدِّپايش را در باران وُ دريا ، چه مي جويي ؟ نشاني اش را ، از كوه وُ جنگل وُ‌صحرا ، چه مي پرسي ؟ اصلاً اين زمينِ گيج وُ گنگ وُ گرفتارِ روز مرگي ها كه سري پرُ مشغله از هياهو براي هيچ و پوچ دارد ، كجا فرصت مي كند ، كه رَدِّ پاها را بر جاده ببيند وُ به ­خاطر بسپارد .
اگر تو را دلي با شقايق هاست اگر لاله ي وجودِ‌ تو را هم با داغ زاده اند
اگر تو را هم چشماني است كه شب هاي پُرفيض دعا را ، ‌ به شعله ي بلندَ ‌آه سحر ، پيوند ميزند ، با من بيا تا از ستارگانِ درخشنده ، نشان آن مسافراني را بپرسيم ،‌كه تنها در يك لحظه ، در يك دم ، در يك پلك بر هم نهادن ،‌ به كهكشان ، رسيدند و از آن هم برگذشتند ؛ يك شيخي ، عالمي ، اهل دلي ، اهل فضلي ، سالياني را بر سرِ اين مقصود مي گذارد كه شايد ، عنايتي ببيند و گوشه ي چشمي به او نشان داده شود ، اما اين مسافرِ يگانه ي خاكي پوش ، اين فانوسقه ي عشق بر كمر بسته ، اين تفنگِ معرفت وُ غيرت وُ همت در دست گرفته ، تنها وَ تنها وَ تنها . . .
در يك آن ، در يك دم ، در يك لحظه ، برگزيده ي خداوند مي گردد ، و بر بالِ فرشتگان ، به رفيع ترين سرزمينِ آسمان سفر مي كند وُ مقيم ولايتِ عشقِ الهي
مي گردد . باري مقامِ شهيد وُ شُهدا اينچنين است .
حالا كدام واژه ، كدام قصه ،‌كدام غزل ، كدام قصيده ، كدام تصوير وُ تعبير وُ تأويل ، جسارت آنرا دارد كه تنها حرفِ اوّل نامِ هرشهيد را ، به مدح وُ وصف وُ تفسيربنشيند ؟ تو اگر مي خواهي بداني شهيد كيست ؟ از كجا مي آيد وُ به كجا مي رود ؛ تو اگر
مي خواهي رمزي از رازِ اين سياحانِ هفت اقليمِ آسمان بشنوي ، كه چگونه به فتحِ ستارگان وُ كهكشان هاي نامكشوف مي روند ، دلت را ، جانت را ،‌ نفس هايت را ،
لحظه هايت را كربلايي كن . از سرور وُ سالارِ اين شهدا مددي بگير ، وَ‌ پاي در راه نِه ، كه اگر لايق باشي وُ‌ ذره اي از غبارِ خاكِ شلمچه وُ فَكه وُ مجنون وُ‌ . . . به مشامِ جانِ تو برسد ، از مسافرانِ گمنامِ اين كاروانِ بهشتي خواهي بود . كه هنوز بانگِ جرس هاي دعوت گرِ آن ، از هر جاي اين خاك ، كه در ظلماتِ كفر وُ‌ ستم ، فرومانده باشد ، به گوش مي رسد .
از شهداي اي انقلابِ اسلامي ، تا شهداي هشت سال دفاع مقدس ، وَ‌ از شهداي فناوری هسته اي ، تا شهداي مدافع حَرَم ، فاصله فقط يك بال زدن است .
اينان پروانگانِ شوريده وَ سرازپا نشناسِ جان بر كفي بودند وُ هستند ، كه شجره ي طيبه ي شان ، آن سلسله ي جاوادنه اي است كه تا ظهورِ حضرت موعود ، دقيقه اي منقطع نمي گردد .
آري اين باران ، تا آسمان باقي ست ، خواهد باريد تا جان وُ‌ جهان وُ‌ هرچه در آن هست را ، به گُل افشان ترين بهاران ،‌گره بزند ؛ وَ خواهد زد . . .
سید رضا سید دانش - فعال فرهنگی و رسانه ای

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 531733

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 0 =