۱ نفر
۱۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۴

علی‌رضا اکبری*

از منظر ژئوپالیتیک، خاورمیانه قلب تحولات و بحرانهای امنیتی جهان را در سینه گرفته، و سوریه اینک در قلب این بحران قرار دارد.
بدون اجمال و تقریب میتوان عصاره تمام نیروهای سیاسی، امنیتی و نظامی جهان را در یک نگاه، و در صفوف متقابل، در سوریه دید.
همه قدرتهای جهانی، قاره ای و منطقه ای، هر یک به نحوی در بحران سوریه مستقیما یا بواسطه، حاضرند و ایفای نقش میکنند، و جوهر تروریزم بدون مرز؛ در کانون این معرکه قرار گرفته است.

در قیاس با بحرانهای دهه های اخیر، هیچ بحرانی، حتی بحران بالکان نیز تا این حد پیچیده و غامض نبود.
ابن پیچیدگی هم در عمق، هم در سطح، هم در بستر و هم در بنیان، هم در متن و هم در مناسبات عوامل و بازیگران، در هم تنیده است.
پدیده عجیب حمایت و تقابل همزمان بعض قدرتها، نسبت به گروههای تروریستی، صحنه را بحرانی تر کرده است. نقشهای دوگانه عربستان، ترکیه، امریکا، و نقش رژیم صهیونیستی، از این دست است.
تنوع منازعات و تداخل و تضاد منافع حیاتی، میان صاحبان و مدعیان حق، و قدرت، در یک زمان و در یک مکان، بحران سوریه را بسیار غامض کرده است.
خصوصیات سرزمینی، قومی، مذهبی و فرقه ای، و ویژگیهای تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی سوریه، در بستر سیاسی، امنیتی، موجبات پیچیدگی هرچه بیشتر بحران سوریه را فراهم کرده است.

بحران فراگیر، درسطح، درعمق
سوریه، بعبارتی قربانی ویژگیها و موقعیت ممتاز ژئوپالیتیک خود شده است.

عوامل ذی مدخل در بحران سوریه را میتوان در چند دسته، شناسایی کرد؛
- گروههای قومی داخلی؛
قرار گرفتن سوریه در نقطه اتصال اروپای صنعتی و خاورمیانه نفت‌خیز و هم‌زیستی قوم‌ها و مذاهب مختلف در این کشور، موقعیتی بس ویژه به آن داده است.
نزدیک ۷۰ درصد جمعیت سوریه به مسلمانان سنی تعلق دارد. طیف دیگری از مسلمانان این کشور را علوی‌ها، شیعیان دوازده امامی و اسماعیلیان با مجموع ۲۰ درصد تشکیل می‌دهند. کمتر از ۱۰ درصد جمعیت سوریه نیز مسیحی و بقیه جمعیت شامل دروزیان و یزیدیان می شود.
مسلمانان شیعه بیشتر در شهرهای دمشق، حلب و روستاهای اطراف حمص ساکن‌ بوده اند. ۸۹ درصد مردم سوریه عرب هستند و بزرگترین اقلیت قومی در این کشور را کردها با رقمی حدود ۶ درصد جمعیت تشکیل می‌دهند. در سوریه دست‌کم یک میلیون آواره عراقی و پانصد هزار فلسطینی نیز زندگی می‌کردند که همراه با کردها حدود ۹ درصد کل جمعیت را شامل می‌شوند. ارمنی‌ها ، ترک ها، چرکس‌ها و یهودیان از دیگر اقلیت‌های ساکن این کشورند. کردهای سوریه عمدتا در شمال شرقی این کشور سکنی دارند.
ارمنی ها، چرکس‌ها و ترکمن‌ها از دیگر اقلیت‌های قومی سوریه‌اند. پیشینه‌ی حضور ارمنی‌ها در این کشور به جنگ جهانی اول و اجبار آنها به کوچ از شرق ترکیه باز می گردد. ارمنی‌ها بیشتر در شهرهایی چون حلب، دیرالزور و الحسا ساکن هستند. چرکس ها که مسلمانان غیرعرب هستند در قرن‌های نوزدهم و بیستم از قفقاز روسیه به سوریه آمده‌اند. بخشی از مردم ترک زبان و گروهی از آرامی زبان‌ها( اقلیت آسوری) نیز در سوریه زندگی می‌کنند. چند صد هزار فلسطینی هم در این کشور سکونت دارند که محل زیست بیشترشان در اردوگاه های پر جمعیت اطراف دمشق بوده است.
این تنوع قومی، زبانی و مذهبی در سوریه که رنگین‌کمان و مینیاتوری از جامعه بشری است و در کمتر کشور جهان دیده شده، از مهمترین زمینه های توسعه و گسترش بسیار سریع بحران و جنگ در سوریه شد.
ترک‌ها از جمله اقلیت‌های سوریه هستند که بازمانده تاخت و تازهای دوران سلجوقی و جنگ‌های صلیبی محسوب می‌شوند. امروزه اکثر ترک‌های سوریه در حوالی لاذقیه، حلب و دمشق اسکان دارند و همواره به صورت یک جمع جدا از دیگران زندگی کرده اند. لاذقیه با دارا بودن جمعا ۲۶۵ روستای ترک‌نشین، کانون ترکهای سوری به شمار می‌رود.
وجه تمایز سوریه با سایر کشورها از نظر گروه‌های دینی در متمرکز بودن نقاط سکونت این گروه‌هاست. بطور مثال مسیحیان این کشور در دمشق و حلب و شهرهایی چون لاذقیه، حمص و درعا یا حسکه زندگی می‌کنند. بیش از ۹۰ درصد علویان هم در استان لاذقیه و روستاهای اطراف آن هستند. استان سویدا و روستاهای آن نیز منطقه سکونت بیش از ۹۰ درصد دروزی‌ها محسوب می‌شود. شیعیان جعفری در حمص و حلب و دمشق به سر می‌برند و گروه اندک و کم تاثیری در اقتصاد و سیاست به شمار می‌آیند.
هنگامی که نقشه استقرار و گسترش گروهها و جریانات درگیر و خطوط فاصل میان جبهه های درگیری را با ویژگی هر گروه بررسی نماییم، انگاه بخوبی میتوان نسبت میان گستردگی و تنوع قومی سوریه را با گسترش و استقرار جریانات تروریستی یا ملی، تشخیص داد.
-کشورهای درگیر و دخیل در بحران سوریه؛

تداوم خط درگیری توسعه طلبانه ایدئولوژیک وهابیسم، سلفیزم و اخوانیسم، از سوی بعض کشورهای قدرتمند منطقه، مهمترین عامل مداخله خارجی در سوریه محسوب میشود. از این رو، کشورهای عربستان، ترکیه و جریانهای ایدئولوژیک منطقه، بویژه سازمان اخوان، همچنین نیروهای سازمان یافته فرقه ای از سوی مصر، اردن و فلسطین، و عوامل رژیم صهیونیستی، هر کدام بنا بر اقتضای منافع متصوره خویش، جای پایی در توسعه و تداوم بحران سوریه دارند.
امتداد همان خطوط و جریانات نیز، از سوی کشورهای کوچکتر یا دور تر منطقه همچون قطر، امارات، لیبی، تونس، مراکش، الجزایر، سودان، اتیوپی، پاکستان و افغانستان، در سوریه به گونه های مختلف، حضور دارند.
علاوه بر این کشورها، قدرتهای جهانی، از جمله ایالات متحده، روسیه، کشورهای محور اروپایی، و چین نیز، هر کدام سیاستها و راهبردهای خود را بر مبنای منافع استراتژیک یا ژئوپالیتیک یا اقتصادی خویش، در سوریه تعقیب میکنند.
جمهوری اسلامی ایران، و عراق و لبنان نیز از کشورهای فوق العاده مهم و موثر در بستر و روند تحولات سوریه بشمار میروند.
در مجموع، فشرده ترین چگالی تخاصم و تقابل جهانی، در یک جغرافیای یکصدوهشتاد هزار کیلومتر مربعی، در سوریه متمرکز شده است. این دلیل بسیار مهمی است که، شاید نتوان بزودی و به سادگی انتظار برقراری صلح و ثبات را در سوریه داشت.

تنازعات و کشمکشهای محیطی، و تاثیر انها بر بحران سوریه
سوریه، عملا از سال ۲۰۱۱ به مرکز تنازعات منطقه ای، و بتدریج، جهانی تبدیل شد.
مجال كافي براي فرو رفتن در ژرفناي همه نكات مهمي كه از انها ياد گرديد، نيست. تنها، به قدر فرصت موجود، نگاهی اجمالی به ریشه بحران در متن سوریه خواهم داشت.
دو، سه دهه پيش، بِنا به اقتضاء در شامات بودم، و لزوماً به حُمُّص و حماه گذري داشتم. از همراهان بنده، عزيزاني بودند با دنيايي از دانستني و تجربه از مناسبات قومی، طایفه ای و سیاسی خاورمیانه. افرادی با موطن و هویت سوری و بعضا مغصوب الوطن!
در توقف و اقامت در اين خطه، اندوه عجيبي بر فضا و روحيه و وضع عموم مردم مستولي بود ، بنحوي كه تفاوت بسيار زيادي با روحيات ديگر مردم شامي، واضح بود.
از وقایع ان زمان و جریان قیام و درگیری چند سال قبل از ان (تابستان ۱۹۸۲) و اثار الباقيه از انچه گذشته بود، مطلع بودم، اما، انتظار انهمه اثر از ان قهر و دعواي ملي را نداشتم.
گويا، حكومت، پاسخ خواسته های مشروع مردمی و نیز زياده خواهي های هدایت شده و سازمان یافته اخوانی را یکجا و به اشٰدّ وجه، داده بود.
ان زمان، يافتم كه اين خشم فروخفته، و اين كينه نهفته، بالاخره زماني زبانه خواهد كشيد، در ميانه سفر، با عزيزان مجرب ، كه عمر خود را در جهاد و مبارزه براي هويت انساني و ميهني ، و ايمان خود گذاشته بودند، مباحثي در "اينده گماني" داشتيم.
بنظرم رسيد، بعض سياستهاي راهبردي نرم، مانند تغيير بافت جمعيتي و تغيير الگوي زندگي، و استفاده از فرصت تحول توسعه محور، امتزاج فرهنگي، ارتقاء رويه زيستي، تشويق منطقه اي از طريق افزايش سطح معيشتي و فرصتهاي برابر اجتماعي و اقتصادي، و اغاز تدریجی مشارکت همگانی در مسئولیت های ملی، و..... ميتواند اينده حكومت حافظ را تضمين كند، و الاًّ ، حاكميت رعب و تسلط زور را عفلق و صدام هم بلد بودند.

در هر حال، دير زماني، پس از مرگ باسل أسد (پسر ارشد حافظ)، سايه "رفعت اسد" (برادر حافظ)، و بعداً عبدالحليم خدام أهل سنت (وزیر خارجه و بعدا معاون اول حافظ)، پشت سر حكومت حافظ بود، اما از همان سال 1994 که باسل اسد در یک سانحه رانندگی کشته شد، حافظ ، بشار چشم پزشک را از لندن و بيمارستان سنتمري فراخواند تا او را براي عهده گيري مسئوليت اماده سازد.
بشار، تازه جوان بود كه پدرش بعد از سركوب اعتراضات و اغتشاش هاي حُمُّص و حماه در سال ۱۹۸۲، به فرماندهي رفعت أسد، اعلام كرد كه، ؛ چنان ريشه دشمن را زديم كه دستكم تا سي سال ديگر خبري از ضديت با حكومت را نخواهيم ديد.


شرايط زماني سال ٨٢، چند سال پس از توافق كمپ ديويد، ترور انور سادات توسط نیروهای اخوان المسلمین مصر، أغار جنگ تحمیلی عليه ايران، وهمزمان با حمله اسرائيل به جنوب لبنان و بيروت، انجام اغتشاش گسترده عليه دمشق، توسط جریانات سازمان یافته اخوانی، با شعارها و پوشش ايدئولوژيك ضد علوي، حافظ را بشدت نسبت به تلابيب و قاهره مشكوك و نگران كرده بود.
همه دلایل کافی، رسوخ نیروهای سازمان یافته اخوان المسلمین را برای ایجاد یک جریان براندازی علیه حکومت، اثبات میکرد. و در عين حال، رفعت اسد نیز بعنوان فرد شماره دوسوریه در انزمان، و راس قوای امنیتی نظامی کشور، ميخواست كه خود را إثبات كند.
اما، پيش بيني حافظ، دایر بر سرکوب تمایلات اخوانی براندازانه برای سی سال، تنها با یکسال اختلاف، اثبات شد. ۲۹ سال پس از واقعه حمص و حماه در سال ۸۲، این دو شهر بار دیگر در تابستان ۲۰۱۱، علیه حکومت الاسد، خروج کردند. اينبار اما سوار بر موج بهار عربي، همان خط و جريان، با سرمايه رياض، دوحه، شارجه و دبي، و مهمتر، انكارا ، و پشتوانه غربی و با خط دهی رژیم صهیونیستی.
مشكل انجا بود كه، از سالها قبل از ٢٠١١، و از زمان اغاز زمامداری بشار در سال ۲۰۰۰ مشخص شده بود كه سوريه نياز به بازسازي سياسي اجتماعي، و بر بستري از تحولات فرهنكي اجتماعي دارد. انچه كه اسماء أسد، همسر بشار و يك روشنفكر غربي-سوري، تحصيل كرده كالج كينگز، كارگزار دويچ بانك، و متخصص در سرمايه گذاري نوين، از همان سال ٢٠٠٠، و بازگشتش به سوريه، بعنوان بانوي اول، متوجه شد، و هدف خود قرار داد.
مشكلي كه بعنوان يك مساله ريشه اي بنظر ميرسد، معطوف به تاخير در درك ريشه مساله و اشتباه در استراتژي تسلط بر شرايط بحراني مناطق حساس سوريه بود.
گره اي را كه ميشد با دست باز كرد، نميبايست به دندان كشيده ميشد.
قدرت نرم، بمراتب كارامد تَر بود تا تكرار عمل رفعت اسد (عمو)، توسط شوهر خواهر(اصف شوکت، معاون وقت وزیر دفاع و مسئول بلند پایه امنیتی).

سوریه و بشار در محاصره بحرانهای محیطی

البته بشار از همان ابتداي مسئوليت خود، در بحران حكومت كرد. او هرگز مجال نيافت تا ايده هاي روشنفكرانه و توسعه محور خود را دنبال كند. بشار در نخستين سالروز جشن تولد خود (در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱) پس از حاكميت، با حملات نيويورك مواجه شد، و جنگ عليه تروريسم، مواضع خصمانه جورج بوش و بعد جنگ عراق، تا بحرانهای امنیتی پس از ان، و مشکلات ایدئولوژیک و امنیتی با گروه های فلسطینی، و اصطکاک با حریری در لبنان. او ، نيم بيشتر حكومت خود را هم در بحران و لرزه هاي پس از ترور رفيق حريري و بعد، بهار عربي، وامواج ناشی از تحولات تونس، مصر و بویژه لیبی گذرانده است.


- انقلاب مصر و دوران کوتاه ریاست مرسی، و تلاطم در مناسبات سوری - فلسطینی در ان دوران کوتاه،
- کینه های عمیق سعودی، در پی ناکامی های بین العربی ریاض بویژه در عرصه لبنان،
- پیروزیهای استراتژیک حزب الله لبنان در جنگ سی وسه روزه،
- پیشبرد سیاست های تهران در عراق، لبنان، و افغانستان (و شبه قاره)، در کنار - افزایش پرشدت جو ضد صهیونیستی بویژه در فضای افکار عمومی ملل عرب و - نقش متحد ایرانی دمشق در ایجاد ان فضا،
- طرح پروپاگاندای هلال شیعی توسط دستگاه امنیت ملی امریکا، و تشدید ان از سوی حکام سعودی و اردن،
- تاکید شدید بشار اسد بر ایستادگی در کنار ایران، در سالهای اوج تحریم و تهدید علیه تهران،
همه از جمله عوامل منطقه ای و بین المللی بودند که اوج گیری سریع و شدید بحران داخلی سوریه را، همزمان با اوج جنگ داخلی لیبی و قیام علیه معمر قذافی ، موجب شدند.
اشتباه فاحش دستگاه امنیتی (و نظامی) سوریه، در دو سو، یکی، برخورد ناپخته و تشدید گر با یک تظاهرات مردمی (و کشته شدن یک دانش اموز) و دیگر، غفلت از سازماندهی اولیه بعض نیروهای بومی در گروههای مسلح و سپس رسوخ و نفوذ هزاران مزدور خارجی ، توسط سرویسهای عربستان، ترکیه، قطر و دیگران، موجب شکل گیری جنگ داخلی در نیمه ۲۰۱۱ شد.
جهان، ناگهان اوج شکل گیری خشونت و راه افتادن ماشین تروریسم بدون مرز را در سوریه، و در کوتاه ترین مدت شاهد بود. داعش، شدید ترین شرارت های ضد بشری خود را در سوریه به نمایش گذاشت.
انچه که توسط داعش، جبهه نصرت ، جیش الاسلام، جند الشام و دهها باند جنایتکار دیگر در سوریه رخ میدهد، در واقع، خصلت تروريسم وهابي و سلفی است که توسط گروههاي سازمان يافته تروريستي و ارتش هاي مزدور خصوصي و اجاره اي بروز یافته است.

این همه، برای چه؟ با کدام هدف و در کدام مسیر؟
اصولا، ایا ممکن بود که از شکل گیری و تمرکز این جریان گسترده و جهانی تروریستی در سوریه ممانعت کرد؟
پیشگیری ، فرصتی که هرگز ایجاد نشد،

يك مساله مهم كه بايستي بشار و دوستان، دستكم باندازه اسماء أسد، به ان اهتمام ميكردند، تفكيك خواسته هاي مشروع مردم معترض، با گروههاي سازمان يافته تروريستي بود كه در ميان ملت، و از اوان اوج گيري تظاهرات، رسوخ كردند.
دولت مشروع سوریه و شخص بشار اسد، ميتوانست بزودي خواسته هاي مشروع مردمي را شناسايي كند. بويژه از همان سالهاي اوليه پس از إسقاط صدام، و پیش از کشیده شدن دامنه امواج بیداری یا بهار، به مرزهای شام. تا كار به اعتراض و تظاهرات و درگيري كشيده نشود، و نهايتاً نفوذ سرویسهای بیگانه و سازماندهی گروههای تروریستی و تحمیل جنگ بی هویت به داخل کشور سوریه نگردد.
البته، الان ديگر اثري از مطالبه معقول مردمي وجود ندارد، - نه الان، كه ، از زمان شليك اولين گلوله، در ماههاي اول ٢٠١١.
در سوريه امروز هيچكس دموكرات نيست، زيرا مساله الان دموكراسي نيست، مساله كنترل بزرگترين جنگ بي هويت تاريخ است، جنگي كه بدون تردیدهمه قدرتهای جهانی و منطقه ، در ان مداخله و مشارکت دارند.
هرکدام با هدف خاص و نیتی متفاوت.

مداخله، مذاکره و طرح صلح،
از نخستین ماههای اوجگیری درگیریها، و اغاز جنگ ارتش سوریه با نیروهای جدا شده از ارتش، تحت عنوان ارتش ازادیبخش، در پاییز ۲۰۱۱، و هجوم ناگهانی سیل مزدوران تروریست، تحت هدایت سعودی، ترکیه، قطر، جناح ۱۴ مارس لبنان و امریکا، اتحادیه عرب، با اعمال نفوذ عربستان، وارد معرکه شد، و تلاش نمود با اعزام ناظرانی، بر روند تضعیف دولت قانونی سوریه، تاثیر بگذارد.
نیروهای اتحادیه عرب، پس از چند ماه، و شدت گرفتن درگیریها، سوریه را ترک کردند، و اتحادیه عرب، طرحی با هدف تثبت نیروهای ضد حکومتی، و خلع بشار اسد از قدرت ارائه داد. طبیعی بود که چنین طرحی، صرفا برای تشدید بیشتر بحران، و فرصت بخشیدن به گروه های تروریستی بود، لذا فقط موجب خراب تر شدن اوضاع امنیتی، و گسترش بحران شد.
در مرحله بعد، کوفی عنان (دبیر کل سابق ملل متحد) به عنوان نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل، ماموریت یافت تا زمینه های مذاکرات و برقراری اتش بس و توافق طرفین را فراهم کند. او پس از چند ماه تلاش، در فوریه ۲۰۱۲ طرح صلح خود را که تا حدود زیادی واقع بینانه و اجرایی بود، ارایه نمود، و مورد حمایت دولت سوریه و تمام اعضائ شورای امنیت سازمان ملل قرار گرفت اما بدلیل عدم متابعت نیروهای تروریستی ، اجرایی نشد.
پس از انصراف کوفی عنان، دبیرکل بان کی مون، استفان دمیستورا را بعنوان نماینده ویژه سازمان ملل معرفی کرد. البته اغاز به کار دمیستورا در اوج گسترش جنگ و انواع مداخلات خارجی همراه بود.
شدت مداخلات و گسترش جنگ به حدی بوده است که، ایده های مذاکراتی در وین، و سپس ژنو در طی چهار سال گذشته، تا کنون نتوانسته است چشم انداز امید بخشی از برقراری اتش بس و صلح، ظاهر شود.
خطر گسترش تروریسم بدون مرز در اقصی نقاط جهان، بویژه اسیای غربی، اسیای مرکزی، اروسیا، اروپای غربی و حتی امریکا، از طریق بازگشت تروریستهای تکفیری - وهابی و مهاجرت انها، همه قدرتها و کشورهای جهان را در هر سطحی، بطور جدی نگران ساخت.
تلاش های اکثر طرفهای درگیر، عمدتا دو جهت و دو ماهیت را شامل شده. یکی تثبیت قدرت نفوذ و تاثیر در صجنه نبرد، و دیگری، داشتن ابتکار عمل در پروسه مذاکرات و روند صلح سازی.
از سپتامبر ۲۰۱۵ به بعد، و در پی شکل گیری محور ائتلاف مقاومت، ورود تمام عیار روسیه به صحنه نبرد در تکمیل حمایتهای مستشاری ایران و نیز تقویت و پشتیبانی ارتش سوریه و گروههای مقاومت لبنانی و دیگر گروههای حامی دولت، صحنه نبرد، و متعاقب ان، عرصه سیاسی و مذاکرات برای اتش بس و کنترل بحران، به قصد صلح، بطور کلی متحول شد.
تنها حدود سه ماه پس از ورود روسیه به معرکه، و بروز تغییرات شگرف در عرصه تحولات امنیتی و سیاسی بحران سوریه و عراق، و اثار منطقه ای و جهانی ان، شورای امنیت ملل متحد، قطعنامه ۲۲۴۴ را بعنوان الگوی اصلی کنترل و خاتمه بحران باتفاق اراء تصویب کرد.
در ان قطعنامه، توقف فوری حملات، برقراری اتش بس، حفاظت از مردم غیر نظامی، کمکهای بشردوستانه، و نهایتا برقراری زمینه حضور همه گروههای درگیر در رهیافت مذاکرات و طرح انتقال حاکمیت از بشار اسد، محورهای اصلی را شامل شده است. اما، حتی این قطعنامه و طرح های ناشی از ان نیز، برای اجرا، کفایت نکرد.
مشکل اصلی، عدم انطباق جزییات ایده های مذاکراتی و طرح های صلح، با واقعیات صحنه، بوده است.
در اخرین مرحله از تلاشهای سیاسی، سومین دور مذاکرات موسوم به *گفتگوهای ژنو*، در جریان است.
مهمترین ویژگی این دور از مذاکرات، به رسمیت شناخته شدن تفکیک گروهها و طرفهای مذاکراتی و ذیمذخل، به غیر تروریست بودن (و جدا سازی تروریستها) و نیز تغییر ایده دولت انتقالی، به دولت وحدت ملی و با حضور رسمیت یافته بشار اسد در محور دولت وحدت ملی، و حق کاندیداتوری او در انتخابات اینده (احتمالا سال ۲۰۱۷) میباشد.

هر چند هنوز، بجز ملاقاتها و مذاکرات مجزا بین مقامات سازمان ملل، و نمایندگان دولت قانونی سوریه از یکسو و گروههای مخالف دولت، از سوی دیگر، نشست مشترکی که نشانگر شکل گیری مذاکرات مشخص، با طرفهای معین باشد، صورت نپذیرفته، اما همینقدر هم، نشانه مثبتی از امکان شکل گیری یک روند نتیجه بخش، در اینده ای غیر مشخص، به شمار میرود.
بروز تمایلاتی از سوی امریکا و کشورهای اروپایی، برای تغییر مواضع پیشین خود بویژه نسبت به نقش و تاثیر مثبت ایران و روسیه در کنترل بحران و مقابله با تروریسم، نشانه بارزی از تغییر اوضاع میباشد.
در همین راستا، فاصله گرفتن امریکا و قدرتهای اروپایی از گروههای تروریست حرفه ای در صحنه نبرد و سیاسی، ابرازعدم رضایت نسبت به عملکرد حامیان منطقه ای تروریستهای بدون وطن، پذیرفتن خط تفکیک *مخالفین دولت با تروریستهای حرفه ای* در میان گروههای مخالف حکومت قانونی سوریه، و تسلیم شدن ایشان در مقابل ضرورت تداوم حاکمیت فعلی بعنوان مناسبترین گزینه برای شکل گیری دولت وحدت ملی و پذیرفتن حق نامزدی بشار برای انتخابات اینده، تغییرات بسیار محسوسی در روند تحولات بشمار میرود.
بنظر میرسد، راه رسیدن به اتش بس، و ترک مخاصمه، نه تنها از طریق اعمال قدرت فائقه در صحنه نبرد، علیه تروریستهای بدون مرز، بلکه، وارد اوردن فشار و ایجاد محدودیت های سیاسی، امنیتی و لجستیکی، برای دولت هایی باشد که استقرار ثبات و صلح و تداوم موازنه امنیتی در منطقه را، به ضرر منافع نامشروع خود میدانند.
تا کنون که هزینه توسعه طلبی و عقده های حقارت دیگران را در اسیای غربی، ملت های مظلوم عراق، سوریه، یمن ، لبنان، فلسطین و اقلیتهای قومی و مذهبی ترکیه و سعودی و بحرین و ... پرداخت کرده اند.
بامید استقرار ثبات و صلح پایدار در همه جهان.

علیرضا اکبری ، دانش اموخته صلح سازی و حفظ صلح
و بنیان گذار موسسه پژوهشهای راهبردی تصمیم

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 507252

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • شهاب الدين موسوي GB ۰۰:۴۹ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
    1 0
    سلام عليكم خيلي خوب و جالب هست تحليل شما، اينكه چقدر احتمال صلح داده ميشه، مهم هست. اما ، اينطوري كه از نظر شما متوجه شدم، متاسفانه خيلي نميشه به اين زودي ها ، انتظار صلح داشته باشيم. ايران ما، ميتونه غربي ها رو قانع كنه كه عربستان و تركيه پشت اين ماجرا هستند. ما توي اروپا نگراني غربي ها از جنگ خوب ميفهميم. اينها خودشون ميدونن كه عربستان و تركيه با تروريست ها هستند و ايران ضد تروريستها. هم به ايران اميدوار هستند و هم نميخواند خرج كنند براي همراهي با ايران. حالا به نظرم وقتش هست كه ايران اروپا و امريكا را براي شكست تروريست ها با خودش همراه كنه. تحليل شما، اين موضوع رو خوب فهمونده. كاش به زبانهاي اروپايي در غرب منتشر ش كنيد. از شما ممنون هستيم.
  • بی نام A1 ۰۷:۳۶ - ۱۳۹۴/۱۱/۱۸
    1 2
    البته جمعیت کردهای سوریه 10 درصده که با توجه به اینکه سرشماری بی طرفانه ای هم صورت نگرفته شاید بیشتر هم باشن.