۰ نفر
۹ آذر ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۹

در پشت آن چه به نام زندگی و حیات می شناسیم ، مرگ همچون پویشی بنیادی پنهان شده است.

مرگ از عوامل مهم تشکیل‌دهنده ساختار نظم اجتماعی است و همچون الهه‌ای الهام‌بخش نقش آفرین صحنه مذاهب، فلسفه‌ها، ایدئولوژی‌های سیاسی و هنرهاست و ارزش‌های فرهنگی و فرآیندهای محوری اجتماعی را رونمایی می‌کند. مرگ عاملی است که در تماس با هر نظم فرهنگی باورها، ارزش‌های فرهنگی و ملاحظات اصلی آن فرهنگ را آشکار می‌سازد.
از سوی دیگر فرهنگ همان طور که از عوامل اصلی تعیین رفتارهای انسان در طول زندگی است، رویکردها و رفتارهای او را در هنگام مرگ نیز شکل می‌دهد.

مرگ در حقیقت یک ایده سازمان‌یافته اجتماعی- فرهنگی است. افکار، جهت‌گیری‌ها و ترس‌های افراد نسبت به مرگ تنها صبغه غریزی ندارد بلکه از نمادهای عمومی مانند زبان، هنر، مذهب و آیین‌های تدفینی سرچشمه می‌گیرد و آموخته می‌شود.

هر فرهنگی دارای یک نظریه منسجم مرگ یا نظام میرایی است که تعابیر و توصیفات ثبت شده آن توسط اهالی آن فرهنگ به مثابه باورهایی قطعی و مسلّم پذیرفته می شود. نظام میرایی هر فرهنگ شبکه بین فردی اجتماعی فیزیکی(sociophysical)و نمادینی است که از طریق آن ارتباط فرد با میرایی توسط جامعه تنظیم می‌شود. بنایراین ملاحظات و تجربیات افراد در باب مرگ، مردن و ماتم عمیقاً توسط محیط اجتماعی آنان سازمان‌دهی می‌یابد. بررسی این ملاحظات فارغ از زمینه فرهنگی اجتماعی آنها مانند آن است که پژوهشگری بخواهد مطالعه رفتار حیوانات را به جای محیط زیست طبیعی در باغ وحش انجام دهد. لذا منطق ایجاب می‌کند که برای شناخت مرگ و مردن از نظم فرهنگی، یعنی قلمرو گسترده واقعیت‌های اجتماعی شکل‌دهنده احساسات، رفتارها و شناخت‌های جمعی آغاز کنیم.

اگر بخواهیم نظریه مرگ و فراتر از آن نظام میرایی یک فرهنگ را ارزیابی و طبقه‌بندی کنیم به مؤلفه‌های فرهنگی متنوعی می‌رسیم که تنها به ذکر آنها بسنده می‌کنیم: طبیعت باورهای موجود در باب معنای مرگ، زندگی و آخرت؛ آیین‌ها و مراسم تدفینی؛ مرزهای فیزیکی و نمادین میان دنیای زنده و مرده؛ میزان عمومی یا خصوصی‌بودن روند مردن؛ پیشگیری از مرگ و اجتناب از آن به عنوان هدفی اجتماعی و میزان مرکزیت آن در جامعه؛ حدود ممنوعیت و تابو بودن مباحث مرگ و مردن در جامعه؛ درجه داغ یا ننگ اجتماعی(social stigma) مربوط به فرد در حال مرگ، مرده، عزادار، خودکشی و جنایت؛ نفوذ و تاًثیر مردگان در امور و باورهای زندگان؛ زبانی که در ارتباط با مرگ به کار می‌رود و بالاخره مفهوم مرگ در هنرها.

باورها و ملاحظات فرهنگی در ارتباط با مرگ از آغاز زندگی بشر تا کنون عمدتاً در خدمت دو هدف اصلی بوده است. یکی آنکه با قراردادن مرگ در یک نظام منسجم ارزشی که معمولاً با زندگی پس از مرگ در پیوند است از خوفناکی آن بکاهد و دوم آنکه اعضاء خانواده و خویشاوندان متوفّی را با حمایت‌های لازم در راستای تجدید پیوند با زندگی سازماندهی کند.

به این ترتیب منطبق با تنوّع فرهنگی زندگی در جوامع مختلف شاهد نگرش‌های فرهنگی گوناگون نسبت به میرایی نیز خواهیم بود که در یک طبقه‌بندی کلّی می‌توان این نگرش‌های فرهنگی را به چهار گروه پذیرنده، انکارکننده، مبارزه‌جویانه و مشتاقانه در برابر مرگ تقسیم کرد.

منطق فرهنگی حاکم بر جوامع همان‌ گونه که زندگی اعضاء خود را تعریف و قالب‌بندی می‌کند، در ارتباط با مفاهیم مربوط به میرایی و فناپذیری چه از بابت فردی و چه از جهت جمعی چهارچوب‌های مشخصّی را فراهم می‌بیند تا ساختارهای جامعه را بازسازی کند و بقای فرهنگی آن را میسّر سازد.

هر آینه این منطق فرهنگی مخدوش شود یعنی خودآگاهی و شناخت مؤلفه‌های فرهنگی جامعه از جمله مرگ و میرایی تضعیف گردد و به عبارت دیگر جامعه با ازیاد زدودگی پیکره‌های فرهنگی خود و تسلط شاکله‌های مادی بر شئونات معنوی(بخوانیدفرهنگی) روبرو شود، افول، انحطاط فرهنگی و سرانجام مرگ فرهنگ رخ خواهد داد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 483875

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • یک اهل دل در گوشه ابوالچپ US ۰۰:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۰
    4 0
    طوطی نقل و شکر بودیم ما مرغ مرگ اندیش گشتیم از شما
  • سجاد A1 ۰۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۹/۱۱
    4 0
    بسیار مجمل و در عین حال مفید موضوعی مهم را مطرح کردید.