چرا دیپلماسی در خاورمیانه امروز دیر جواب می‌دهد؟

محسن اسماعیلی فرد

پس از پایان نافرجام به اصطلاح بهارعربی و جایگزینی افراط گرایی بجای مبارزه با استبداد ریشه دار و حقارتهای ناشی از شکستهای سیاسی پی در پی در این منطقه ، عملا برخی سران عرب توانستند با استفاده وسیع از شبکه های مجازی ، علمای منحرف و سلفی ،هزینه کردن پولهای فراوان ، ترغیب  و تطمیع تعدادی از کشورها ، به اصلی کردن اختلافات فرعی و تراشیدن دشمن فرضی مذهبی و قومی برای اعراب ، افکار مردم را بویژه احساسات جوانان تحریک شده را بگونه ای سامان دهند که تداوم  برقراری امکان سلطه و خفقان بیشتر را در چارچوب جدید پذیرا شوند.

تبلیغات و برنامه ریزی برخی دول عربی برای مقابله با این دشمن فرضی به قیمت نابودی انسجام برخی از دول عربی و فلاکت وسیع ملتهای انان انجامیده است . جالب است که در گذشته اگر سرباز صهیونیستی عربی را می کشت چندین تظاهرات در شهرهای عربی و اسلامی برپا می شد و حد اقل گروه کثیری حمایت زبانی گسترده ای بعمل می آوردند، امروز انتفاضه سوم در حال شکل گیری است و از جهان عرب صدایی بلند نمیشود . زیرا دهها هزار نفر عرب مشغول کشتن  عربهای دیگر هستند و جریان قابل توجهی در جهان اسلام به این برادر کشی اعتراض نمیکند.

سزارین انقلابهای عربی توسط غرب ، به تحریف کشاندن گفتمان بیداری اسلامی از غرب و اسراییل ستیزی و دمکراسی خواهی به اصلی کردن اختلاف در امت اسلامی و برادر کشی، تا آنجاست که بنظربرخی ، با خاتمه دادن به رژیم قذافی و تلاش برای تغییردولت در سوریه و لبنانیزه کردن عراق، دیگر بهار عربی رسالتی نداشته باشد و سایر حوزه های تنش مانند مصر ، بحرین و سعودی جان سالم بدر برده باشند.

در منظر سیاست سازان تازه به قدرت رسیده سعودی که دچار توهمند و احساس میکنند قدرت سعودی در منطقه تضعیف شده ، در صدد آنند  تا به هر قیمتی جغرافیای قدرت در منطقه تغییر دهند ، در حالیکه سعودیها طی چند دهه اخیر در همسایه های شرقی ایران ، در آسیای میانه و حتی ماوراء قفقاز و حوزه های نفوذ تاریخی و فرهنگی ایران وارد شده اند و ضمن تسلط خرابیهای زیادی ایجاد نموده اند ، اما تاب حضور ایران در غرب آسیا را ندارند. این در حالیست که ورود ما به هلال خصیب ، تنها ماهیتا و عملا برای مبارزه با اسراییل بوده و تهدیدی برای روابط سنتی اعراب نیست.

اگر نگوییم که توافق پشت پرده ای بین امریکا و سعودی برای کمک به تغییر مسیر بهار عربی بعمل آمده و بقای سعودی مشروط به کمک به نابودی دولتهای نسبتا مخالف اسراییل در لیبی و سوریه شده  حد اقل می توان گفت سعودیها در مقابل خطر بهار عربی به این تصور رسیده اند که انقلابی بودن و مردمسالاری ایران عامل اصلی تهدید است و از آنجا که تقویت دمکراسی در این منطقه در تضاد منافع غرب هم بود ، تنها گزینه قابل مقابله با این جریان، تغییر مسیر بهارعربی  به افراط گرایی و تکفیریسم بود. ظرفیتی که سعودی طی بیش از سه دهه اخیر برای مقابله با انقلاب اسلامی و مدرنیسم در جهان اسلام با صرف پولهای بیشمار نفتی ایجاد نموده بود. پس یکی از دشواریهای دیپلماسی در این منطقه این است که سعودی و بازیگران عربی حیات خود را به اشاعه تروریسم و افراط گرایی و تخریب قدرت رژیمهایی مخالف  اسراییل گره زده اند و به همین دلیل نمی توان با ابزار دیپلماسی و اراده ای خوشبینانه این مشکل را به آسانی حل کرد .

مشکل دیگر ، افزایش بیسابقه قدرت مالی اعراب جنوب خلیج فارس و تصور تبدیل و ترجمه آن به قدرت سیاسی بیشتر است که موجب شده نظام سعودی مبادرت به پوست اندازی و خروج از لاک محافظه کاری و اقدام مستقیم نظامی نماید. جالب است که این پوست اندازی مورد حمایت و تشویق امریکا قرار گرفته و اخیرا وزیر دفاع این کشور علنا اعراب را به تقویت ارتشها و انجام عملیات نظامی زمینی نموده است .

پر واضح است که در جهانی که اطلاعات و  فن آوری حرف آخر را می زند جایی برای پولداران مرفهی که کیلومترها با علم آموزی و ایجاد صنعت قابل رقابت فاصله دارند، نیست ، آسان ترین کار همراهی و همسویی با نظام بین الملل ، با اسراییل و با نقشی است که در تقسیم کار بین المللی برای او تعریف کرده اند . اگر در سازمان تجارت جهانی[1] تقسیم کار شده و نقش اعراب خلیج فارس تولید انرژی است  بنظر می رسد در نقشه جدید منطقه ( که حضور امریکا بدلیل تمرکز بیشتر بر اسیای دور کمرنگ شده) ، نقش سعودی ایجاد و تداوم افراط گرایی ، تکفیریسم و جنگ مذهبی است که سعودیها در آن از مزیت مطلق برخور دار هستند. عاقبت این ریسک بزرگ برای سعودیها می تواند بسیار خطرناک باشد .جالب است که بدانیم  تا وقتی طرف خونریزی بیشتر و نابودی مردم بیگناه را تنها راه رسیدن به هدف خود میداند ، چه مقدار  استفاده از دیپلماسی و تعقل دشوار می گردد .

با عنایت به این تفسیر است که می توانیم بفهمیم چرا سازوکارهای بین الملی حقوق بشر علیرغم آنهمه تبلیغات و ادعای افزایش فزاینده جایگاه آن در روابط بین الملل و حتی قرار گرفتن حقوق بشر در قلب سیاست خارجی اتحادیه اروپا ، در مقابل افراط گرایی و کشتار مردم بیگناه و وقوع جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت در سوریه ، عراق و بویژه در یمن تا این اندازه قفل و ناکارآمد شده است . تازه این مدعیان حقوق بشر از تمام ظرفیتهای سیاسی و بین الملی خود برای حمایت از تروریسم فزاینده در منطقه استفاده می نمایند. معلوم است که بدون حمایت غرب و لابیهای اسراییل ،یک حکومت غیر مردمی که بویی از دمکراسی و انتخابات نبرده نمی تواند در سازمان ملل قطعنامه علیه سوریه را به تصویب برساند و جای شاکی و متهم را عوض نماید .

مانع دیگر پیشبرد دیپلماسی در این منطقه، تمایل فزاینده و نسبتا عمومی دولتها برای استفاده از زور به هدف نیل به اهداف غیر متعارف سیاسی و بعضا راهبردی است . در طی 70 سال از تاسیس سازمان ملل متحد در موارد زیادی قدرتهای بزرگ با پوشش قواعد بازی و استفاده از ظرفیت این سامان به توجیه رفتار خود در صحنه بین المللی می پرداختند و حتی در حمله امریکا به عراق که ابتدا بدون نظر شورای امنیت ( بدلیل مخالفت فرانسه با قطعنامه احتمالی امریکا )متعاقبا قطعنامه ای جبرانی به تصویب رسید و در قضیه حمله به لیبی به هدف نجات مردم و عملا اسقاط نظام آن کشور، بالاخره همراهی روسیه در سال 2011 با قطعنامه 1970 را بدست آوردند ( اگرچه اخیرا روسها گفته اند که امریکا در قضیه لیبی سر ما را کلاه گذاشته است ) اما در 5 سال گذشته چنانکه اشاره شد تمایل فزاینده و نسبتا عمومی بازیگران برای استفاده از زور به هدف نیل به اهداف غیر متعارف سیاسی و بعضا راهبردی ، به نحو کم سابقه ای به ظهور رسیده است.

وضوح این تمایل آنجاست که مشاهده میشود از سویی غرب با فشار بر رییس جمهور اوکراین معادله قدرت در این کشور را بهم زدند و روسها در واکنش تصمیم به ورود در کریمه (بدون کسب موافقت سازمان ملل) و حمایت از روس تباران آن کشور شدند ، از سوی دیگر ائتلاف غربی- عربی- عبری ، با تقویت و حمایت از تروریسم و افراط گری ، دولت اسد و مقاومت اسلامی را در سوریه مشغول نمودند و با بهانه ائتلاف علیه داعش به حمله هوایی ورود به حاکمیت سرزمینی یک کشور ( بدون موافقت ملل متحد) نمودند و از سویی با بکارگیری داعش برای تجزیه عراق و تضعیف دولت مرکزی این کشور کوشیدند. کارآمدی استفاده از زور و خلاء نیاز به استفاده از دیپلماسی ، تا آنجا پیشرفت  کرد که ائتلاف سعودی در سرکوب مردم یمن به حمله مستقیم نظامی هوایی و زمینی پرداخت که این هم بدون صراحت و موافقت قطعنامه 2216 انجام گرفته است ظاهرا در یمن استثنایی صورت گرفته و از نظر ائتلاف ، دولت این کشور بجای رعایت وظیفه حمایت از مردم ، حق یافته از دیگران بخواهد به مردم کشورش حمله وسیع نظامی زمینی و هوایی نمایند و دولت این کشور به خلاف دیگر دولتها از حق جعلی حمله به مردم خود  ( Right to attack ) برخوردار است که این وضعیت مخالف اصول شناخته شده بین المللی حقوق بشر است.

شگفتی بیشتر از این ناحیه است که موضوع انقلاب مردم یمن که ابتدا در چارچوب بهار عربی مورد حمایت و تشویق غرب و بویژه اتحادیه اروپا قرار داشت و به کناره گیری علی عبدالله صالح انجامید و می توانست با درک درست موضوع و انجام انعطافهای لازم مانند تونس برای غرب ختم بخیر شود ، در چارچوب نقش جدید سعودی و جاه طلبیهای خلاف قوانین بین المللی آن ، به سرنوشت غم انگیز امروزش منجر شد و بار دیگر استفاده از زور برای دولتی که قوانین بین المللی را نادیده گرفته کارآمد جلوه کرد .

عقیم شدن سازمان ملل در کنار ظرفیت جنگ خیزی بالای این منطقه و متناقض تعریف شدن منافع بازیگران به نحوی شده که اصطلاح تاریخی "صلح مسلح " براین دوره از روابط منطقه ای قابل انطباق گشته و وضعیت بحرانی  این منطقه عملا به باروتی تبدیل شده که امکان و احتمال وقوع یک درگیری فراگیر بطرز باور نکردنی افزایش یافته تا آنجا که چند روز پیش مشاهده شد یک کشور فاقد سلاح اتمی با تکیه بر حمایتهای بیرونی ، بدون رعایت احتیاطهای لازم و هشدارهای جدی در یک محدوده نزدیک مرزهایش هواپیمای نظامی  یک ابر قدرت هسته ای و بهره منداز حق وتو را ساقط نمود. به بیان دیگر این عمل ترکیه سطح تنازعات از بین قدرتهای کوچک و متوسط به قدرتهای بزرگ تسری یافته که امکان استفاده از خشونت و زور بیشتر را قابل پیش بینی میکند. بعلاوه در پیشبرد مذاکرات و کارآمد شدن دیپلماسی معمولا این قدرتهای بزرگ هستند که مسیر گفتگوها و توافقات را به جلو می برند و درگیر شدن مستقیم آنها در موضوع بر سختی رسیدن به توافق می افزاید . 

 


[1] World trade organization (WTO)

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 483234

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 13 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • عطا IR ۱۱:۰۸ - ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
    4 0
    در کشورهایی که قبیله ای و عدم تفکر مردم اداره شود .دیپلماسی کارایی ندارد