هفتمین روز از ماه صفر، سالروز ولادت امام موسی کاظم(که درود خدا بر او باد) است. او که از صبر بسیار به فروبرنده خشم شهرت یافت.

ما هیچ عذری برای ترک واجباتمان نداریم وقتی سختی زندگی امام کاظم را می بینیم /گفتاری از امام موسی صدر

ما از اين مناسبت ‏ها ـ‌چه ميلاد و چه شهادت‌ـ ياري و تبرک مي‏ جوييم و با زنده نگه داشتن آنها، آموزه ‏ها و دستورات ديني را مي‏ آموزيم تا پشتوانه براي زندگي دشوارمان باشد.

در اين روزها به تبيين زندگي پيشوايانمان مي‏ پردازيم؛ همان کساني که پيامبر(ص) در مورد آنها فرموده است: «اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي اهل بيتي ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا و إنهما لن يفترقا حتي يردا عليّ الحوض؛ من دو چيز گران‌بها در ميان شما باقي مي‏ گذارم: کتاب خدا و عترت و اهل بيتم. تا زماني که به اين دو تمسک بجوييد، گمراه نخواهيد شد و اين دو از يکديگر جدا نمي‏ شوند تا در نزد حوض بر من وارد شوند.

بر ماست که امامان خود را بشناسيم و آشنايي با سيره آنان بسيار آسان است و هزينه زيادي ندارد، بر ما واجب است که نام آنها، تاريخ ولادت و شهادت آنها و خلاصه ‏اي از سيره و زندگي آنها را بدانيم. چرا؟ مگر پيامبر(ص) نفرموده است: من در ميان شما دو چيز گران‌بها مي‏ گذارم؟ همان گونه که واجب است قرآن را بشناسي تا گمراه نشوي، واجب است امامان را نيز بشناسي تا از آنان پيروي کني و به وسيله آنان هدايت شوي.

امام موسي بن جعفر(ع) از جمله اين امامان است، در زندگي ايشان ويژگي خاصي وجود داشته است که موجب شده است زندگي اين امام از ديگر امامان متمايز و متفاوت باشد. اين ويژگي اين است که امام تحت ظلم و ستم شديدي زندگي مي‏ کرده است که در زيارت‌نامه خاص ايشان نيز به آن اشاره شده است. امام در زندان به سر مي‏ برد و از اين زندان به آن زندان منتقل مي ‏شد. امام موسي بن جعفر بيشتر دوران نشاط زندگي‏ اش را در زير ظلم و ستمي پيوسته به سر مي‏ برد. کدام ظلم؟ ظلم جدا کردن و دور نگه داشتن ايشان از مردم. امام را از مردم دور نگه مي‏ داشتند و ايشان و اصحابشان را تحت کنترل داشتند و براي اصحاب امام توطئه‏ چيني مي‏ کردند. ماجراي علي بن يقطين معروف است. او از اصحاب امام و از علماي زمانش بود و در عين حال در دستگاه حکومت هارون الرشيد نيز مقام بالايي داشت و مشاور او بود. طبيعتاً تقسيمات اداري در آن زمان مانند اکنون نبود. مي ‏توان گفت او در مقام يک وزير و رازدار هارون الرشيد بود و توزيع اموال به دست او بود. او مرد بزرگي به شمار مي ‏رفت. اين مرد از اينکه مبتلا به نيرنگ ستمگران است نزد امام کاظم(ع) شکايت آورد و گفت: دوست دارم اين کار را رها کنم ولي بر سر جانم مي‏ ترسم. مي‏ شنويد آنها چگونه بوده ‏اند؟ از وضع خود گله مي‏ کرده ‏اند و از همکاري با ظالمان راضي نبوده ‏اند، هرچند در آن مال و ثروت و مقام بوده است. آنان نگران دين خود بوده ‏اند، زيرا مي‏ دانسته‏ اند که پيامبر(ص) و خاندان ايشان فرموده ‏اند کسي که ستمگر را کمک و ياري کند با او شريک است هرچند به اين اندازه که قلمي به دست ستمگر بدهد تا بنويسد.

«صفوان» شتربان (رضوان الله عليه) يکي از اصحاب امام بود و شتران بسياري داشت. روزي آنها را به حاکمان وقت کرايه داد. امام از او پرسيد: آيا تو اسب‌ها و شترانت را به حاکمان کرايه مي‏ دهي؟ گفت: آري، ولي تنها همين کار را برايشان انجام مي ‏دهم و آنان را دوست ندارم. کار مي‏ کنم و مزد مي‏ گيرم. امام فرمود: وقتي شترها کالاهاي خليفه يا حاکمان را حمل مي‏ کنند و تو مي‏ خواهي مزد اين کار را از خليفه بگيري آيا در قلب خود دوست نداري که حاکم زنده بماند تا مزد تو را پرداخت کند؟ گفت: آري، امام فرمود: بنابراين، تو به بقاي ستم راضي هستي و بقاي ستمگر را دوست داري. امامان تا اين درجه همراهي و سازش با ستمگران را در هر مقام و لباس و درجه ‏اي که باشند، نمي ‏پذيرفته‏ اند و آن را مشارکت با آنان مي‏ دانسته‏ اند.

علي بن يقطين مي‏ گويد: از وضع خودم به امام گله کردم. امام فرمود: تو براي حاکم ستمگر کار مي‏ کني، ولي مي ‏تواني از اين رهگذر به هم‏ کيشان و دوستان و مستضعفان خدمت کني و از آنان دفاع کني، و حقوق‏شان را پرداخت کني. اين کفاره کار توست. پس جايز است در اين کار بماني و بلکه رها کردن آن بر تو جايز نيست. بايد آنجا باقي بماني و کار کني. ولي امامان در عين حال اصحاب را به حال خود وانمي‏ گذاشتند، معروف است که روزي خليفه هدايايي براي علي بن يقطين فرستاد که در ميان آنها جبه‏ اي زربافت و گران‌قيمت بود. او نيز هديه‏ ها را براي امام ـ‌که عزيزترين مخلوقات خدا در نزد او بودـ فرستاد. امام برخي از آن هديه‏ ها را پذيرفت و برخي ديگر از جمله آن جبه زربافت را برگرداند و از قبول آن عذرخواهي کرد و فرمود: من آن جبه را پوشيدم و با آن نماز خواندم ولي آن را به تو برمي‏ گردانم.

علي بن يقطين وقتي ديد آن جبه متبرک شده است به آن علاقه پيدا کرد و آن را در صندوقي قرار داد و برخي شب‌ها آن را مي‏ پوشيد تا به ياد امام از آن تبرک بجويد. مدتي گذشت و شخصي در گزارشي به خليفه گفت: علي بن يقطين دوستدار و پيرو موسي بن جعفر است و براي شما احترامي قايل نيست و شما را بر حق نمي‏ داند و حقوق شرعي و زکات را به امام پرداخت مي‏ کند. دليل درستي اين گزارش نيز اين است که او جبه ارزشمند و ديگر هدايا را براي امام فرستاده است. خليفه علي بن يقطين را احضار کرد و او را مورد سرزنش قرار داد و گفت: آن جبه کجاست؟ علي بن يقطين گفت آن را در صندوقي گذاشته ‏ام و گاه گاه از آن تبرک مي‏ جويم. اين نيز کليد آن صندوق است. خليفه او را نزد خود نگه داشت و کليد را به کسي داد تا برود و آن جبه را بياورد. وقتي جبه را آورد، همه چيز روشن شد.

امام حيات اصحاب خود را حفظ مي ‏کرد و در بسياري از امور آنها را نصيحت مي‏ کرد و مراقب بود تا در چنين دام‌هايي گرفتار نشوند. حاکمان آن زمان، امام را بسيار آزار مي ‏دادند. ايشان را زنداني مي‏ کردند و از يک زندان به زندان ديگر انتقال مي ‏دادند تا با مردم در ارتباط نباشد. به ايشان ستم مي‏ کردند، از سخن گفتن ايشان جلوگيري مي‏ کردند، همواره مراقب ايشان بودند و بالاتر از همه، ايشان را در فقر و تنگدستي نگه مي‏ داشتند و مانع رسيدن اموال به ايشان مي‏ شدند. يعني سياست گرسنه و فقير نگه داشتن.

نقل شده است که دختران امام لباسي [مناسب] نداشتند تا بپوشند و از خانه بيرون بيايند. حتي لباسي نداشتند تا همه بدن آنها را بپوشاند و بتوانند با آن نماز بخوانند و در يک لباس به نوبت نماز مي‏ خواندند. چه ستم و آزاري بيش از اين مي‏ خواهيد؟ «ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ؛ تاريکي‏ هايي است که بعضي بر روي بعضي قرار گرفته است.»[نور، 40]. اين ظلم به تمام معناست، ولي آيا امام سکوت کرد؟ آيا امور را رها کرد؟ هرگز! به کتاب‌هاي فقهي بنگريد، روايات و دعاها و دستورات فراواني از امام موسي بن جعفر نقل شده است ولي داراي جنبه خاصي است. در رواياتي که از ساير امامان نقل شده، نام امام ذکر شده است و مثلاً راوي گفته است: از امام صادق شنيدم... از اباعبدالله شنيدم... از ابي جعفر شنيدم ولي در احاديثي که از امام موسي بن جعفر نقل شده چنين آمده است. از آن مرد شنيدم... از عالم شنيدم... از مرد صالح شنيدم. يعني نام امام را به طور رمزي ذکر مي ‏کردند.

ما در اين روز که احساس مي‏ کنيم دل‌هايمان به سوي امام موسي بن جعفر(ع) اشتياق پيدا کرده است از زندگي و سيره او بهره‏ اي مي‏گيريم و اندکي درباره مسايل خود تأمل مي‏ کنيم. چرا انسان ضعيف و ناتوان باشد، اي برادران؟ اينکه در جلسه ‏اي به احترام من يا شما بنشينيم و فلاني چنين و چنان بگويد... اين کار حرام است! چرا ما تا اين اندازه از ارزش خود مي‏ کاهيم؟ چرا براي خوشنودي مردم دروغ مي‏ گوييم و موجب خشم خداوند از خود مي‏ گرديم؟

بنابراين، امام کاظم ستمگران را به حال خود نگذاشت تا مانع رسيدن دستورات و ارشادات ديني به مردم شوند و سکوت نکرد، بلکه در زمان‏ ها و مناسبت‏ هاي گوناگون و حتي در زندان دستورات و سفارش‏ هاي ديني خود را به مردم مي ‏رساند و اين عملکرد امام، معروف است.

علت آزار و ستم در زمان امام موسی کاظم

علت اين آزار و ستم اين بود که در زمان امام موسي بن جعفر حکومت عباسيان ثبات و استقرار پيدا کرد در حالي که در زمان امام صادق و امام باقر(ع) حکومت عباسي لرزان و ناپايدار بود و نمي ‏توانستند امامان را تحت نظر بگيرند يا مشکلي براي آنها به وجود بياورند. اما در زمان امام کاظم حکومت آنان ثبات يافت و گسترش پيدا کرد و توانستند بر مردم مسلط شوند و امام را مورد ستم قرار دهند. ولي اين ستم ‏ها مانع راه امام نمي‏ شد. امام در زندان بود، زير ستم بود، تنگدست بود، ولي ساکت نمي ‏شد و از راهنمايي مردم و کار و تلاش دست برنمي ‏داشت. راه و روشي بالاتر از اين مي‏ خواهيد، برادران؟ امامان ما با وجود آنکه از خانواده و خانداني بوده ‏اند که خداوند آنان را پاکيزه گردانده‏ و پليدي را از آنان زدوده است، ولي هيچ يک از آنان ساکت نبوده ‏اند.

امام زين العابدين را نيز آزار مي‏ دادند و از هدايت و راهنمايي‏ هاي ايشان جلوگيري مي‏ کردند، اما ايشان در مسجد مي‏ نشست و دعا مي‏ خواند و همه چيز را در قالب دعا بيان مي‏ کرد، بسياري از مسايل اعتقادي و فقهي، آموزه ‏هاي ديني و ارشادي و تربيتي را مي ‏توان در دعاهاي امام زين العابدين يافت. سخنان امام موسي بن جعفر نيز همين گونه است. گذشته از آنکه ايشان با غير زبان مردم را به خدا فرا مي‏ خواند. چرا امام را زندان به زندان منتقل مي ‏کردند؟ زيرا رفتار امام در زندان و عبادت‏ ها و نماز و روزه ‏هاي هميشگي و همچنين دعاهايي که در زندان مي‏ خواند، در اطرافيان اثر مي‏ گذاشت و دل‌هاي آنان را تغيير مي‏داد و پس از مدت کوتاهي جلادان و نگهبانان زندان، خادم و شاگرد امام مي ‏شدند و از سخنان امام تأثير مي ‏گرفتند، آنها اين گونه بوده ‏اند.

برادران! ما هيچ عذري براي ترک واجباتمان نداريم. آيا فقري سخت‏تر از فقر موسي بن جعفر مي‏ خواهيد؟ ظلم و ستمي بيش از آنچه بر ايشان روا رفته است مي‏ خواهيد؟ امام با وجود همه اين سختي‏ ها براي اصلاح و تقويت دين و بالا بردن نام الله تلاش مي‏ کرد و در هر شرايطي حق را مي‏ گفت. ما به محض اينکه احساس کردیم مردم پشت کرده ‏اند و از دين رو گردانده ‏اند مي ‏ترسيم سخن بگوييم، چرا که شايد فلاني يا فلاني رنجيده و دلخور شود! يا فلاني با ما بحث کند يا ما را آزار دهد و متهم کند يا... بگذاريد چنين باشد! اينکه من يا شمار را تحقير مي‏ کنند به خاطر آن است که شما بر حق هستيد و اين براي شما مايه شرف و افتخار است، چون شما با خشم مخلوق، خوشنودي خداوند را به دست آورده ‏ايد. مخلوق کيست، چه کسي است آيا روزي‏ دهنده شماست؟ آيا عامل جاودانگي شماست؟ هرگز! به مجرد اينکه ديديدم مردم روگردانده ‏اند مي ‏ترسيم و از حرکت مي ‏ايستيم. چرا مي‏ ايستيم؟ چون جريان مردم شديد و کوبنده است؟ اگر آنها چيزي بگويند و شما نيز چيزي بگوييد چه مي‏ شود؟ اگر شما سخن حق را بگوييد و درست رفتار کنيد چه مي‏ شود؟ مي‏ گويند تو عقب‏ مانده ‏اي؟ به تو اتهام مي ‏زنند؟ بگذاريد هر چه مي‏ خواهند بگويند. اين براي انسان مايه افتخار است. همين که خدا با شماست کافي است «وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا؛ و کارسازي [چون] خدا کفايت مي‏ کند.» [احزاب، 48] و «إِنَّ اللَّهَ يُدَافِعُ عَنِ الَّذِينَ ءامَنوا؛ قطعا خدا از کساني که ايمان آورده ‏اند دفاع مي ‏کند.» [حج، 38]. آيا ستم‏ ها مي‏ تواند مانع تلاش شما شود؟ آيا سختي‏ ها مي‏تواند جلوي آغاز به کار شما را بگيرد؟ هرگز!...

محبت در روابط خانوادگی و اجتماعی/ نوشتاری از محمود حکیمی

الگوپذیری از امام موسی کاظم (ع) با جاری ساختن مهر و محبت در روابط خانوادگی و اجتماعی بسیاری از دشمنی‌‌ها و کدورات‌ها را از بین می برد.

یکی از صفات برجسته امام موسی کاظم (ع) صبر و بردباری بود. به همین جهت ایشان به کاظم یعنی کسی که خشم خود را فرو می برد لقب گرفتند. ایشان با صبر و شکیبایی خود از بسیاری از خطاها و اشتباهات دیگران چشم‌پوشی می کردند و همین عامل باعث جذب افراد به ایشان می شد.

فردی بر اثر جهل و نادانی، امام موسی کاظم (ع) را مورد اهانت قرار داد. یاران ایشان خواستند آن فرد را تنبیه کنند اما امام مانع کار آنها شد. بعد از مدتی امام موسی کاظم (ع) به سراغ آن مرد رفت و او را در مزرعه‌اش یافت. امام موسی کاظم (ع) به آن مرد گفتند: انتظار داری چقدر از این مزرعه درآمد داشته باشی. او گفت: 100 درهم. امام موسی کاظم (ع) به او 200 درهم دادند و گفتند: 100 درهم به خاطر انتظارت و 100 درهم دیگر را صرف زندگی خود و خانواده‌ات کن.

این عمل بزرگوارانه امام موسی کاظم (ع) تحولی در آن مرد بوجود آورد. به طوری که او از مریدان و ثناگویان آن حضرت شد. متأسفانه امروزه بسیاری از افراد در اثر فشارهای زندگی کم‌طاقت شده‌اند. این امر باعث می شود آنها به سرعت تحریک‌پذیر و عصبانی شوند. عصبانیت با برهم زدن آرامش روی فرد، او را به انواع بیماریهای جسمی و روانی مبتلا می کنند. علاوه بر این روابط خانوادگی و اجتماعی او را خدشه‌دار می سازد. با کمی گذشت و شکیبایی بسیاری از اختلافات خانوادگی و کدورت ها برطرف می شود. بردباری کدورت ها را کم‌رنگ کرده و موجب افزایش مهر و محبت بین افراد می شود.

امام موسی کاظم (ع) شیفته عبادت خداوند متعال بودند. امام موسی کاظم (ع) از هر فرصتی برای راز و نیاز با پروردگار خویش استفاده می کردند. ایشان بیشتر عمر شریف خود را در زندانهای بنی‌عباس سپری کردند. زمانی که هارون‌الرشید از زندان‌بانان خود احوال مردم را جویا شد. آنها در جواب گفتند: امام موسی کاظم (ع) را در حال عبارت و سجده یافتیم و هرگز کلمه‌ای ناروا و ناشایست از ایشان نشنیدیم.

خود تأکید می کردند که هرگز زیر بار ظلم ستمکاران نروند. روزی فردی نزد امام آمد و گفت: من شترهایم را به هارون‌الرشید کرایه دارم. کارم چگونه است؟ امام (ع) در جواب فرمودند: آیا انتظار نداری که هارون تا پایان حج زنده بماند تا کرایه شتران تو را بدهد. همین قدر انتظار تو را در ظلم آنها شریک می سازد. ایشان به عده‌ای از شیعیان که در دستگاه بنی‌عباس کار می کردند، می فرمود: اگر کار شما در جهت خدمت به مردم و گره‌گشایی از کار آنها باشد، مانعی نخواهد نداشت.

امام از سوءظن به افراد و دشمن سازی فرضی پرهیز می کرد/ نوشتاری از حجت الاسلام هادی سروش

برای مدعیان برپائی یک نظام مبتنی بر الگوهای تئوری و رفتاری امامان شیعه، توجه به مشی و سلوک آن امامان بزرگوار درخور اهمیت فراوان است، چرا که اگر صرف ادعائی عاری از حقیقت باشد شامل بیان حضرت زین العابدین (ع) خواهد شد که فرمود:

«مبغوض ترین مردمان در نزد خدا آنانند که در اسم و ظاهر داعیه امام دارند ولی در مقام عمل به امام خود اقتداء نمی کنند» (روضه کافی حدیث 312)

با توجه به موقعیت مناسب شیعیان از جهت کمی و کیفی از یک سوی و حاکمیت بلامنازع بنی عباس در زمان هارون الرشید از سوی دیگر، شناخت رفتار و منش سیاسی حضرت امام کاظم (ع) بسیار مغتنم و آموزنده است. رفتار حضرت (ع) در مورد جبهه دشمن را به فرصت دیگری سپرده و سخن را از مشیِ آن بزرگوار در جبهه خودی آغاز می کنیم:

اصول و برنامه سیاسی آن حضرت

1) حفظ حرمت ها

خواستگاه ظاهری سیاست «رقابت» است و رقابت در صورت عدم مدیریت و حفظ معیارهای اخلاقی منجر به گذر از حرمت ها و پرده دری ها می شود.

امام کاظم(ع) در قبال تهمت «براندازی» از سوی دستگاه حاکمه به ایشان و نیز به برخی شیعیان، پای بندی خود به همین اصل را به هارون الرشید متذکر شد که به ما سخنانی نسبت داده می شود که فقط تکذیب نموده و بیشتر از آن را بجهت حفظ حرمت ها وارد نمی شویم:

نَحْنُ أَهْلُ بَيْتٍ مُنِينَا بِالتَّقَوُّلِ عَلَيْنَا وَ رَبُّنَا غَفُورٌ سَتُورٌ أَبَى أَنْ يَكْشِفَ أَسْرَارَ عِبَادِهِ إِلَّا فِي وَقْتِ مُحَاسَبَتِهِ (تحف العقول /404)

عدم رعایت این اصل اصیل در بین سیاست ورزان منجر به دو ضایعه غیر قابل جبران تبدیل می شود یکی «پرده دری» و دیگری «تولید بُغض و عداوت» که این دو رذیله اخلاقی -اجتماعی ابتداء در میان سیاسیون و رفته رفته در میان اجتماع و حتی خانواده ها رسوخ می کند. و آنجاست که دیگر در جامعه اسلامی چیزی بنام «امنیت اخلاقی» باقی نخواهد ماند.

در حالی که از دیدگاه عرفانی مجموعه خلقت ناموس الهی است و ناموس الهی باید حفظ شود که اگر حفظ آن، مورد رعایت قرار نگیرد دیری نگذرد که شخص «هتّاک» خود مفتضح شود، چنانچه امام خمینی تصریح می کند: «هتک ستور مؤمنین هتک ناموس الهی است و خدا غیور است و هتاک را در عالم مفتضح میک ند» (اربعین / 306)

درست به همین دلیل این عارف آشنای با اصول سیاسی اسلام سیاسیون را نصیحت می کند که: «انسان چون با یکی خوب نیست نباید در مطبوعات او را بکوبد ... نصیحت باشد پرده دری نباشد»(صحیفه19/392)

حضرت رسول خدا (ص) فرمود: «به اندازه­ای که جبرئیل مرا متعهد نمود به دوری از عداوت و کینه ورزی، به چیز دیگری مرا متعهد ننمود» (کافی / 788)

 

2) مقابله با سوء ظن ها و دشمن سازی های فرضی

اصل دیگری که باید در برنامه سیاسی شیعیان با تأسی از حضرت کاظم (ع) قرار داشته باشد پرهیز از «دشمن سازی های فرضی» است که منشاء آن «سوء ظن» به افراد قرار دارد.

آن امام بزرگوار اجازه به دشمن سازی و خروج افراد از اردوگاه سیاسی شیعیان را نمی نمود:

«شخصى از خواصّ شيعه در مجلس حضرت موسى بن جعفر (ع) با حالت اضطرار و لرزش وارد شد و حضرت(ع) از علت ناراحتی او سوال فرمود و او گفت: "فلان ینافقک فی اظهاراعتقادامامتک"

فلانی در اظهار اعتقاد امامت شما كاذب است حضرت فرمود: نه اینطور نیست، او از شما أفقه است و مقصود او از آن موسى که نام برده من (موسی بن جعفر) نیستم و شما باید از این سوء ظن توبه کنی و او را راضی نمایی.

آن مؤمن وقتی اين كلام ولىّ خدا شنید بسیار غمگين شد و گفت: يابن رسول اللَّه من دارائی دنیوی ندارم تا بدهم و از من راضی شود، لكن مقداری از ثواب عبادت و ارتباطی که باشما أهل البيت دارم را به او می دهم.

حضرت فرمود: الان خرجت من النار.(احتجاج /394)

چقدر زیبا آن امام همام رفتار و گفتار یک فرد را توجیه کرد و شخص گوینده را وادار به توبه نمود تا در جامعه سیاسی شیعیان این اصل اخلاقی ـ سیاسی نهادینه شود که باید با دشمن سازی ها که منجر به ریزش جدید می شود مقابله جدی شود.

برهان قاطع امام کاظم در این رفتار این جمله امام علی (ع)است:

«انتم اخوان علی دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر» (نهج خ / 113)

بله، به تعبیر استاد مطهری «سوء ظن مربوط به قوه قضاوت است و می توان از درجات جنون به حساب آورد» (یادداشت ها 4/544) و آیا با «جنون» می توان جامعه را اداره نمود؟!

واقعیت این است که سیاست در جبهه خودی میدان بروزاختلاف سلیقه هاست و اختلاف سلیقه، حقیقتی کاملاً جدای از «دشمن و دشمنان» است. و با این نگاه ،غیر همفکران سیاسی را انسان در اردوگاه دشمن نمی بیند و اصل مستحکمِ قرآنیِ «اخوت» را نابود نمی سازد.

 

3) برخورد کریمانه با سوء نیّت ها

نیّت خوانی در میدان نبرد نسبت به دشمن حکایت از فراست و کیاست فرماندهان جنگی دارد ولی این کیاست در جبهه خودی آن هم در میدان سیاست نه تنها یک امر ممدوحی نیست بلکه فاقد ملاکات اخلاقی می باشد.

امام کاظم (ع) در مواجه با فردی که آمد برای خداحافظی به جهت سفر به پایتخت سیاسی آن روز یعنی بغداد و حضرت می دانست که ایشان دارای نیّت های سوء سیاسی مانند ورود به دستگاه حاکمه بنی عباس میباشد به او فرمود:

"أُوصِيكَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي دَمِي"

اما آن شخص از سخن امام استقبال نکرد و اجازه ترخیص گرفت و رفت و امام به اخوی شان (علی بن جعفر) امر نمود مقداری پول هم به او بدهد که یکصد دینار به او دادند و متاسفانه نزدیک دستگاه حاکمه شد. (کافی1/485)

بله افرادی که در میدان اجتماع و سیاست دارای برجستگی های اخلاقی هستند در خود یک عظمتی مشاهده می کنند که به هیچ عنوان حاضر نیستند خود را آلوده به صفات رذیله نمایند.

آیا ما که مدعی پیروی از اهل بیت هستیم نباید در میدان حکومت و سیاست چنین باشیم؟! این واقعیت را بپذیریم که برخورد مثبت با جناح همسو «برخورد کریمانه» بحساب نمی آید بلکه اگر شرح صدری داشتیم که توانستیم با همه آنان که با سلایق مختلف در جبهه ایمان و اسلام قرار گرفته ­اند تعامل اخلاقی داشته باشیم آنگاه دارای برخورد کریمانه هستیم.

اگر چنین شد می توان امید داشت که بقول استاد مطهری نقطه امید برای پرورش های اخلاقی به حساب آید. (ر.ک یادداشت ها 6/478)

 

4) پرهیز از هیجانات سیاسی کور

همان شخصیتی که در مدت امامت خویش در مدینه بعلت مشکلات سیاسی و اقتصادی، فرزندانش مجبور به هجرت شدند و خودش نیز سال های سال در زندان های متعدد عراق در بند کشیده شد مشی سیاسی خود را بدین شکل در نامه مفصلی به یحیی بن عبدالله نوشت که بنای مقابله بی نتیجه با حاکمیت وقت ندارم.

«انا مقدم الیک احذرک معصیة الخفیه و احثک علی برّه و طاعته ...» (کافی 1/367).

این نشان دهده این نکته پر اهمیت است که سیاسیون نباید چنان دچار سیاست و بازی های آن شوند که از مصالح اهم غافل شوند و با یک سری از حرکات سیاسی کور و بی فائده یا کم فائده خود باعث تحمیل هزینه های گزافی به مجموعه­ ای از نیروهای بالقوه و یا بالفعل جامعه اسلامی شوند.

استاد مطهری در جائی یک حرکت سیاسی را حساب شده و مفید ارزیابی می کند که دارای «هدف مشخص و را وصول مشخص و منطبق بر غرائز واقعی انسان» باشد و اگر هر کدام از این شاخصه در حرکات سیاسی دیده نشود از آن فعل و انفعالات سیاسی به هیجان احساسی کور تعبیر نموده است. (ر.ک یادداشتها 1/153)

 

5) توجه عاطفی به افراد غیرهمسو سیاسی

حقیقت مهم دیگری که در مشی و سلوک سیاسی حضرت کاظم (ع) و دیگر ائمه (ع) به روشنی دیده می شود و متأسفانه امروزه برخی از مدعیان ارزشی صحنه سیاست از آن غافل هستند توجه به نیازهای عاطفی و اقتصادی افراد و گروه های غیرهمسوی شان در سیاست است.

امام کاظم (ع) با اینکه با یک خط مشخص در صحنه سیاست و اجتماع حاضر می شود که مثلا صفوان جمال را توبیخ می کند که چرا شترانش را برای سفر زیارتی حج دستگاه بنی عباس کرایه می دهد. (ر.ک:وسائل 12/131)) امّا هیچ گاه از افرادی که فاقد معیارهای ایشان در دریافت حق و باطل هستند غافل نمی شود، (ر.ک: بحار الانوار48/باب 38).

بعنوان نمونه در مدینه که حضور دارد از شرائط اقتصادی جوانانی که بعلت ضیق مشیعت توان ازدواج ندارند بی اطلاع نیست و لذا با مشکلات فراونی وجوهی از دستگاه حاکمه تهیه می کند تا نسل جوان جامعه خود را به سر و سامانی برساند و صریحاً می فرماید: «لو لا انی اری من ازوّجه بها من عزاب ال ابی طالب، قبلتها ابداً» (وسائل 17/216 از عیون)

و در مورد دیگر به شخصی بنام عبدالرحمن بن حجاج اجازه می دهد در معاملاتش وارد عرصه وسیع تری که چه بسا اشخاص همسوئی حضور نداشتند شود تا از رفاهیات متعارف بی بهره نماند (ر.ک وسائل 17/218 از تهذیب)

و در مورد سوم به نقل قطعی تاریخ به جناب علی بن یقطین نه تنها اجازه بلکه «امر» می فرماید در حاکمیت ظلم بنی العباس مسئولیت مهم صدارت را بپذیرد تا بتواند به افراد و شهروندان جامعه خدمات رسانی مورد نظر را داشته باشد. (رجال کشی / 276)

و در مورد چهارم ، زیاد بن ابی سلمه می گوید امام کاظم (ع) به من فرمودند: «اگر من از بالای بلندی پرت شوم که تکه تکه شوم برایم گواراتر است از اینکه ارتباط با اینان (دستگاه ظلم) داشته باشم امّا به جهت اینکه گره ­ای از امورات مردم باز شود بنا به حفظ ارتباط نموده­ ام». (وسائل 17/194از کافی)

همین روش عملی امام کاظم در مدینه به شکل دیگری در زندان های بغداد ظهور و بروز می کند که نتیجه آن شیفتگی زندانبانان آن حضرت می شود و تا حدی در این زمینه امام هفتم شیعیان موفق بودند که ملقب به لقب «امام القلوب» گشت. (ر.ک: الصواعق / 204)

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 480211

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
7 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام EU ۱۶:۰۱ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۸
    6 0
    احسنت به خبرآنلاین به خاطر جمع آوری این نوشته های فوق العاده درس آموز و زیبا.