حمید احمدی

کشتارهای هر روزه داعش و سایر گروه های تروریستی در عراق و سوریه آنقدر برای مردم جهان و رسانه ها عادی شده است که دیگر هیچ احساس همدردی را بر نمی انگیزد و در حالی که روزانه صدها نفر زن و مرد و کودک بیگناه با بمباران های بی هدف و نمایشی ائتلاف ضدداعش به رهبری آمریکا و ائتلاف عربی به رهبری عربستان سعودی در یمن کشته می شوند و دیگر ویرانی خانه ها و مراکز عمومی و بیمارستان ها در این کشورها، پیام تسلیت و همدردی هیچ  مقام و شخصیت سیاسی را به دنبال ندارد و برای هیچ کس نگران کننده نیست، حوادث شب خونین پاریس بار دیگر نگاه ها و توجه ها را به این موضوع جلب کرد. 

«عشق ما به مرگ بیشتر از عشق شما به زندگیست»؛ این شعار کسانی ست که دو شب پیش شب آرام، هنری و ورزشی پاریس را به خاک و خون کشیدند و بزرگترین حمله تروریستی بعد از جنگ جهانی دوم را در تاریخ فرانسه ثبت کردند، شعاری که بارها و بارها نیروهای تحت فرمان داعش یا همان دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) در ویدیوهای خود خطاب به سربازان سوری و عراقی اعلام کرده اند. شعاری برای انداختن رعب و وحشت در دل سربازان جبهه مقابل و تضعیف روحیه آنها. مخوف ترین و قسی ترین ارتش جهان که تحت فرمان هیچ دولتی نیست، به یکی از معماهای پیچیده نظام بین الملل تبدیل شده است. تحولی در مفاهیم روابط بین المللی ایجاد و ذهنیت ها و تصورات را نسبت به پدیده های بین المللی دچار دگرگونی کرده است. ذهنیت و تصوراتی دگرگون شده و در عین حال با پیچیدگی و  ابهامات زیاد که می تواند تاثیر مستقیم و تعیین کننده ای در معادلات و تحولات بین المللی داشته باشد؛ داعش خواسته و ناخواسته خود را ابزار و هدف مداخله نیروهای فرامنطقه ای در خاورمیانه کرده است. 

«تروریسم» که اتفاقاً واژه ای (یا عبارتی) فرانسوی ست که زایش آن به حدود 300 سال پیش و زمان «حکومت وحشت» (94-1793) در این کشور بر میگردد و تا 100 تعریف و حداقل 22 شاخص برای شناسایی آن گفته شده و در سیر تکاملی خود تبدیل به مفهومی با گستره معنایی زیاد شده و هنوز پس از سالها کشورها نتواسته اند به اجماعی برای ارایه تعریفی واحد از این مفهوم و شاخص های موثر در آن و در نتیجه مصدایق آن برسند. چاره ای نیست جزء‌ اینکه تروریسم را فارغ از مصادیق آن، به عنوان یک فاکتور و یا شاید در سطحی بالاتر به عنوان یک بازیگر موثر در فعل و انفعالات امنیتی در سیاست بین الملل به رسمیت بشناسیم. تجلی عینی این مفهوم را می توان در ظهور داعش و سایر گروه های مشابه در خاورمیانه به خوبی دید که باعث شده است این مفهوم تبدیل به مفهومی مسلط در مباحث بین المللی شود؛ همانگونه که از فردای حملات 11 سپتامبر، شاهد آن بودیم و همچنان این سیر 14 ساله ادامه دارد.

داعش نماینده ای بی چون و چرا برای تروریسم در مقیاس جهانی و بین المللی است. ماشینی ویرانگر از انسان های متعصب که برداشت غالب این است که زاده ی اتاق های فکر و برنامه ریز قدرت های جهانی و منطقه ای است و با اینکه «کنترل از راه دور» این ماشین مدتی ست از دست طراحان اولیه آن خارج شده (به ظاهر) ولی روشن است چندان هم با آنچه در این آشفتگی می کند مخالفتی ندارند و به گونه ای دیگر رفتارها و تحرکات این گروه را مطابق با اهداف خود هدایت می کنند. بی تفاوتی نیروهای آمریکایی در زمان عبور کاروان نیروهای داعش در راه رمادی (حدود سه ماه پیش)، دلیلی ست بر این مدعا. پروراندن و رها کردن این چنین گروه هایی در منطقه ما بی سابقه نیست و کمتر کسی ست که شباهت امروز سیر زایش و پرورش داعش را با آنچه بر القاعده افغانستان رفته است، را باور نکند. گو اینکه داعش امروز همان القاعده دو دهه گذشته با ماموریتی مشابه است.  

«تروریسم» و نماینده امروزین آن یعنی داعش تبدیل به یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده معادلات بین المللی و منطقه ای شده است؛ امنیت بین المللی و منطقه ای را به شدت تحت تاثیر قرار داده است؛ بر بی ثباتی و آشفتگی منطقه خاورمیانه افزوده و نظم سنتی و مستقر (نسبی) منطقه ای در آن را بر هم ریخته است؛ برخی نزاع های سنتی در منطقه خاورمیانه را تحت الشاع قرار داده و موقتا از اولویت خارج کرده است؛ اختلافات بین برخی از کشورهای منطقه را بیش از گذشته آشکار کرده است؛ ائتلاف های جدید بین المللی-منطقه ای را باعث شده است؛ همکاری های غیررسمی و شبه ائتلاف بین کشورهای منطقه ای و خارج از منطقه را زمینه سازی کرده است؛ حداقل دو دولت مستقر خاورمیانه را درگیر جنگی طولانی، فرسایشی و پرهزینه کرده است؛ امنیت در کشورهای اروپایی را با چالش جدی روبرو کرده است؛ جایگزین نزاع بین دولت ها در این منطقه شده و شاید خود در نهایت دلیل بازگشت نزاع بین دولت ها شود.

  این ماشین ویرانگر توانسته است با نیروی مخوف خود، اوضاع آشفته خاورمیانه را آشفته تر، پیچیده تر و آینده آن را مبهم تر کند؛ ناتوانی (و یا بی ارادگی) جامعه بین المللی برای سامان بخشیدن به این اوضاع آشفته و پیچیده را بیش از هر زمان دیگری برملاء سازد؛ در قامت یک شبه-دولت، قدرت های نظامی منطقه ای شناخته شده ای را در برابر ماشین جنگی اش با چالش ها و مشکلات جدی روبرو کند؛ با پیشرفته ترین تسلیحات، مروج نوعی نظامی گری بی رحمانه و وحشت زا گردد؛ منابع مالی ای (درآمدهای نفتی و مالیاتی و ...)‌که سنتا در اختیار دولت ها بوده را در اختیار بگیرد؛ پیوندی شوم بین «تسلیحات، ایدئولوژی و ثروت» برقرار و وحشتی غیرقابل تصور از این پیوند بروز دهد؛ خود را به عنوان تنها آلترناتیو تعدادی از دولت های عربی آسیب پذیر از خیزش های موسوم به بهار عربی معرفی می کنند؛ اعتقادی به مرزهای ترسیم شده در فردای جنگ جهانی اول نداشته و داعیه بازگشت به صدر اسلام و احیای نظام سیاسی خلافت اسلامی را دارد؛ به صورتی کاملا حرفه ای توانسته است همزمان از ابزارهای جدید رسانه ای جهت «جذب طرفداران»، ایجاد «رعب و وحشت در دشمنان» و «متحیر کردن طرف های ثالث بی طرف» استفاده کند؛ و با تکیه بر ایدئولوژی مسلط خود، ارتشی چند ملیتی از سربازانی از «بسته ترین نظام های سیاسی» تا «اروپای سبز و دموکراتیک» را با افکار و اندیشه هایی مشابه و یکسان، تشکیل دهد. 

تردیدی نیست که برای جامعه بین المللی قطع شریان سه گانه «انسانی، مالی و رسانه ای» این گروه تروریستی کار چندان دشواری نیست. این گروه تروریستی تلاش کرده است شاخصه ها و عناصر متشکله یک دولت را با مفاهیم و تعاریف کلاسیک آن برای خود تامین کند. «سرزمین» وسیعی از خاورمیانه را در اختیار دارد و «حاکمیت» و قانون خود را بر این سرزمین ها و ساکنان آن اعمال می کند، «مردم» و جمعیت زیادی را تحت فرمان داشته و منابع مالی‌ی در اختیار دارد که آنها را بی نیاز از تعاملات رسمی با سایر دولت ها می کند. بخش زیادی از درآمدهای این گروه تروریستی از بازارهای سیاه و غیرقانونی بین المللی تامین می شود. دولت های حاضر در ائتلاف بین المللی به رهبری آمریکا نمی توانند ادعا کنند از این بازارها خبر ندارند و بخشی از نیازمندی ها و منافع خود را از این بازارها تامین نکرده و تاکنون حداقل برای یکبار هم که شده سودی از آن نبرده اند. 

برای آمریکا که سیاست ها و راهبردهایش در نهایت می تواند تعیین کننده سرنوشت این گروه تروریستی باشد، داعش یک تهدید «چند نسلی» است که این کشور را به «جنگی دایمی» فراخوانده است. از نظر آنانی که می کوشند سیاست جهان را از واشنگتن دنبال کنند، تروریسم تهدیدی دایمی است که نبرد 14 ساله آنها تنها بخش بسیار محدودی از ضرورت های انکار ناپذیر برای مقابله با آن است. در نتیجه، به اعتقاد کارشناسان و صاحبنظران بسیاری در آمریکا، تروریسم دشمنی ست که تصوری برای «محو» یا «شکست» آن وجود ندارد. بدون توجه به ریشه ها و پشت پرده شکلگیری و حیات و پیشروی های این گروه تروریستی در عراق، سوریه، لیبی و سایر کشورهایی که استعداد و بستر حضور داعش را دارند، حضور و ادامه حیات داعش با هر وضعیتی (ادامه حیات به عنوان یک گروه تروریستی، تثبیت خود در منطقه به عنوان همسایه ای برای کشورها در آینده و ...)  برای خاورمیانه و یا حتی امنیت بین المللی تهدیدی جدی و دایمی است. نگاه تحلیل گران و تصمیم گیران آمریکایی به این گروه تروریستی از دو منظر مرتبط با یکدیگر است. یکی به «اعمال و رفتارهای» گروه های تروریستی و در راس آنها داعش و دیگری «ایدئولوژی»ی است که این گروه ها ترویج می کنند و به گسترش روزافزون نفوذ و محیط عملیاتی آنها کمک قابل توجهی کرده است. براین اساس، محو داعش در هر دو بعد (رفتار - ایدئولوژی)، حتی در بلندمدت، متصور نیست. 

این گروه تروریستی جوانان راحت طلب و آرمیده بر بستر رفاه و توسعه اروپایی را به میدان های بس خطرناک جنگ در خاورمیانه می کشاند؛ پسران را برای جهاد مسلحانه و دختران را برای جهاد نکاح. امری که شاید دولت های اروپایی نتوانند برای جذب جوانان شان به ارتش های مدرن خود به سادگی انجام دهند. اینکه این جوانان در داعش چه می بینند که اینگونه جذب این گروه تروریستی می شوند و راه دشوار پیوستن به داعش را تا خاورمیانه می پیمایند، سلاحی به دست می گیرند، راهی جنگی بی رحمانه با تمام وحشی گری ها می شوند و آزادی های اجتماعی جوامع مبداء خود را رها می کنند و محدویت های ماقبل تاریخی این گروه را به خود می پذیرند، همه سئوالاتی است بنیادین. سخت است ادعا شود فریب خورده اند! و سخت است ادعا شود این جوانان اطلاعی از جنایات این گروه تروریستی نداشته و  نمی توان ادعای برخی از روانشناسان اروپایی که «ماجراجویی» و «هیجان طلبی» جوانان اروپایی را تنها دلیل گرایش به این گروه ها دانسته اند، را به سادگی پذیرفت. همین ابعاد رازآلود است که داعش را تبدیل به یک موضوع فرا-خاورمیانه ای یا فرا اسلامی - عربی کرده است. 

شکلگیری دو ائتلاف نظامی همزمان در منطقه با دو هدف متفاوت (ائتلاف بین المللی برای مقابله با داعش به رهبری آمریکا و ائتلاف عربی بر علیه یمن به رهبری عربستان سعودی) و نقشه به شدت پیچیده و خشونت بار درگیری های دولت های عراق و سوریه با گروه های تروریستی و بین گروه های تروریستی با یکدیگر، آشفته ترین خاورمیانه دهه های اخیر را رقم زده است. سرنوشت نهایی داعش تنها عنصر تعیین کننده نظم آینده خاورمیانه نخواهد بود ولی عاملی بسیار مهم و تعیین کننده است. علی رغم ائتلاف های دوگانه مذکور، امکان همکاری بین کشورهای موثر منطقه برای برخورد با بحران های منطقه ای در بدترین وضعیت خود طی سالهای گذشته قرار دارد.  

 

علاوه بر آنچه در سطور فوق گفته شد باید به موضوعاتی مانند ورود نظامی روسیه به بحران سوریه در حالی که همچنان درگیر بحران های محیط پیرامونی و نزدیک به مرزهای خود قرار دارد و علاوه بر آن همچنان تحت تحریم های بین المللی شدید است، نیز توجه شود؛ حوادث پاریس می تواند همان تاثیری را بر تحولات و منازعات خاورمیانه بگذارد که حملات 11 سپتامبر برجای گذاشت. اگر مذاکرات مربوط به بحران سوریه در حال جریان است نتواند راه حلی مناسب برای این بحران به جهان ارایه کند، تنها ورود یک بازیگر باقی مانده کافی است تا تحولات عظیم ژئوپولتیکی جدیدی را در خاورمیانه شاهد باشیم: ناتو.   

49308

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 478920

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =