روابط ایران و آلمان از نوواقع‌گرایی تا سازه‌انگاری

ایران و آلمان می‌توانند علی‌رغم اختلافات، منافع و جایگاه متفاوت، از همکاری خوبی به عنوان دو بازیگر مهم منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار شوند.

محمد زارعی *

رنسانس ژئوپولیتیک از اواخر قرن بیستم تا به امروز چالش‌هایی را در روابط بین‌الملل به وجود آورده که مولفه‌هایی چون انرژی، امنیت، اقتصاد، حقوق بشر، تغییرات جوی زمین وتوسعه را به شدت به هم گره زده است. بازیگران موثر در حوزه روابط بین‌الملل دیگر سنت دوقطبی را به عنوان پایه‌های حوزه سیاست در نظر نمی‌گیرند. سرعت رشد اقتصادی و نیاز به بازار فروش و مصرف، آن‌قدر بالا بوده که دولت‌ها را چه در داخل و چه در خارج از خود نیازمند ارتباط بین‌المللی کرده است. تخمین رکود و رشد در بازار جهانی و همچنین پیش‌بینی صحنه‌های روابط بین‌الملل نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای را در توسعه و پیشرفت سیاسی-اقتصادی کشورها دارند. تحرکات سیاسی-اقتصادی آلمان پس از اتحاد نه تنها در اروپا، بلکه خارج از آن همیشه رو به افزایش بوده است، کشوری با پایه‌های اقتصادی بسیار قوی و نظام بوروکراسی کم‌مانند که تا به حال به خوبی در زمینه‌های اقتصادی و سیاسی نقش‌آفرینی کرده است. علی‌رغم حضور فیزیکی کم‌رنگ آلمان در برخی سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی مانند شورای امنیت سازمان ملل، این قدرت اقتصادی اروپایی راه نفوذ بیشتری را در مشارکت بین‌المللی پیدا کرده است. سیاست خارجی در آلمان بیشتر شامل اتحادیه اروپا و به عنوان قدرت اقتصادی و مدنی در نظر گرفته می‌شود، اما هم در عمل و هم بر طبق قانون اساسی این کشور، آلمان موظف به اجرای سیاست‌های جمعی و مشترک با سازمان‌های بین‌المللی مانند اتحادیه اروپا، ناتو و سازمان ملل می‌باشد. از این رو بسیاری از مناسبات سیاسی و اقتصادی آلمان در قالب همکاری با سازمان‌های نام برده شده (به علاوه گروه کشورهای بیست یا هشت) بوده، اما خارج از آن همیشه روابط دوجانبه با کشورهای دیگر نیز مدنظر سیاستمداران آلمانی قرار گرفته شده است.

با این تعریف از سیاست خارجی آلمان به روابط خارجی این کشور با ایران می‌پردازیم. 

سطح تحلیل در رویکرد نوواقع‌گرایی، نظام بین‌الملل به شمار می‌آید که قواعد بازی بین‌الملل نیز در آن در نظر گرفته می‌شوند. از این منظر دولت‌ها بازیگران اصلی هستند و تلاش‌ آنان در دو حوزه در جهت دستیابی به افزایش قدرت اقتصادی وحتی نظامی در داخل و تقویت و تضعیف اتحادهای خودی و غیرخودی در خارج انجام می‌گیرد. همچنین دولت‌ها سعی به قیاس و تنظیم فایده‌های نسبی دارند، یعنی آنچه که خود به دست می‌آورند و آنچه که رقیبان کسب می‌کنند. اختلاف‌ها و منازعات در کنار همکاری‌های بین دولت‌ها پراهمیت به شمار می آیند، از این طریق است که دولت‌ها سعی می‌کنند در نظام بین‌الملل به امنیت رسند. در حالی که تعاریف آمده از نظریه نوواقع‌گرایی برای تمامی کشورها یکسان می‌باشند، اما با این حال موقعیت و زمان نیز در نظام بین‌الملل و تحلیل آن اثرگذار هستند. به طور مثال امنیت برای دولت آلمان و یا جمهوری اسلامی ایران دارای چند مفهوم است و یا با اولویت‌های متفاوت تعریف می‌شود. با عنایت به اینکه دولت آلمان امنیت و اقتصاد خود را با نهادهایی مانند ناتو و اتحادیه اروپا تأمین می‌کند، بدیهی است که برای همگرایی در نظام بین‌الملل بیشتر به تعامل با قواعد بازی با این نهادها روی می‌آورد. از سوی دیگر فایده های نسبی یاد شده در تعامل این کشور با دیگر دولت‌ها موثر است. به عنوان مثال آلمان کمتر خواستار حذف همسایگان قدرتمند خود از جمله فرانسه یا اتریش بوده و یا حتی در روابط دوجانبه با چین، هند، برزیل و دیگر قدرت‌های نوظهور میزان سود خود و شرکایش را در نظر می‌گیرد. این رویکرد نه تنها باعث امنیتی شدن اقتصاد و قدرت آلمان برای متحدان و شرکایش نمی‌گردد، بلکه در فضای رقابت و همکاری سعی می‌کند قدرت سیاسی و اقتصادی خود را افزایش دهد. اختلاف‌ها و منازعات نیز با همین رویکرد مشابه بررسی می شوند، به این معنی که همکاری و اختلاف در جهت تقویت نظام داخل و حفظ جایگاه بین‌المللی آن انجام می‌پذیرد. 

از این رو معادلات رفتاری آلمان پس از اتحاد در مقابل ایران را می توان در مولفه‌های یادشده از دیدگاه نوواقع‌گرایی یافت. سیاست آلمان در قبال ایران به طور مثال در بحث پرونده‌ی هسته‌ای، از آنجایی که این دولت متحد غرب می‌باشد و منافع مشترکی با نهادهای مهم غربی دارد، سیاستی جز همراهی و انطباق‌پذیری نیست. هر چند آلمان همیشه بازار ایران را موقعیت سودمندی می‌بیند، اما تبعیت از نظام کل و قواعد بازی با هم‌پیمانان اجازه همکاری مناسب را به این کشور نمی‌دهد. ازطرفی در عین وجود اختلافات شدید سیاسی و تضاد در منافع، آلمان از فرصت‌هایی جهت همکاری با ایران استفاده می‌نماید. در موضوع افغانستان و سوریه با توجه به اهمیت نقش و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه، آلمان این فرصت را برمی‌گزیند تا با استفاده از این شرایط همکاری خود را با ایران گسترش دهد. در هر صورت می‌توان گفت که آلمان در قیاس با متحدان خود دنبال ایجاد خطر و تهدید امنیت سیاسی و اقتصادی خود نیست، اما در هر جا که فرصتی پیش آمده از آن به خوبی استفاده کرده است. در موضوع تحریم‌ها، آلمان از طریق فشارهای سیاسی متحدانش به خصوص آمریکا، از ادامه همکاری گسترده با ایران صرف نظر می‌کند، اما در خصوص ایجاد ثبات و صلح، به علت ویژگی اقتصاد صادراتی و دیگر مشکلات حوزه یورو سعی به از بین بردن مشکلات دارد. موضوع پناهندگان و مردم جنگ‌زده، از موضوعات بسیار مورد علاقه آلمان می‌باشد که تلاش دارد حتی با همکاری ایران و روسیه از طریق دیپلماسی گفتگو آن را بهبود بخشد.

گاهی سازه‌انگاری در ظاهر به معنای سازش و تطبیق تلقی می‌شود، در صورتی که پیش‌زمینه این رویکرد در روابط بین‌الملل تعامل از طریق شناخت می‌باشد. مولفه‌های سازه‌انگاری در روابط بین‌الملل را می‌توان توجه به فرهنگ، هویت، ارزش، گفتمان و هنجارهای داخلی و خارجی بازیگران بین‌المللی اطلاق کرد. در دل این هنجارهاست که مفاهیم صلح، آزادی، رفاه، امنیت و استقلال تعریف می‌شوند. موضوعی که در سیاست با ایران از سوی بسیاری از کشورهای غربی تا به حال نادیده گرفته شده، اهمیت هنجاری و ارزشی سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران است. سیاست خارجی ایران را بایستی بر پایه ارزش‌های انقلابی و اسلامی و با توجه به حفظ استقلال و حاکمیت عرضی آن در نظر گرفت. در کنار این ویژگی‌ها توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی ایران اهمیت فراوانی دارد، چرا که نفوذ و تأثیرگذاری آن را در منطقه به همراه داشته است. در سال‌های اخیر با توجه به معادلات اشتباه برخی دولت‌های غربی و فرصت‌یابی ایران، نقش این کشور در منطقه خاورمیانه بسیار اهمیت یافته است. آلمان از معدود کشورهایی است که رویکرد سازه‌انگاری بیشتری را در کنار دیگر مواضع سیاست خارجی خود در مقایسه با هم‌پیمانانش به همراه داشته است. توجه به ارزش‌های دینی و اسلامی از موضوعاتی است که آلمان را با کشورهایی مانند فرانسه، انگلیس (به خصوص در دولت خانم مرکل) متمایز می‌کند. آلمان همواره ایران را به عنوان یک قدرت دینی در نظر داشته و در بحث گفتگوی تمدن‌ها و ادیان در این زمینه پیش‌قدم بوده است. در این کشور مراکز اسلامی و ایران‌شناسی زیادی وجود دارند که تحقیقات گسترده‌ای را در سطح آکادمیک و معمولی انجام می‌دهند. مولفه گفتمان و دیپلماسی گفتمان از دیگر ابزارهای سیاست خارجی آلمان است که سعی شده تا از آن برای از بین بردن اختلافات و کسب منافع مشترک استفاده شود. در موضوع پرونده هسته‌ای ایران، آن‌طور که مسئولین آلمانی و ایرانی اذعان داشتند، آلمان نقش مثبتی را در این گفتگوها به عهده داشت. دیدار نمایندگان پارلمانی دو کشور نیز حائز اهمیت است. فرهنگ و تاریخ اسلام و پیش از اسلام در ایران نیز دیگر مولفه جذاب سازه‌انگاری در جهت شناخت آلمان به ایران است. علاوه بر روابط دیپلماتیک، مناسبات دیگری از جمله تبادل آکادمیک را می‌توان در کنار حضور ایرانیان فراوان (در آمار غیر رسمی حدود 300 هزار نفر ایرانی در آلمان) تأثیرگذار دانست. رویکرد سازه‌انگاری اگرچه رویکردی جامعه‌شناختی بوده، اما وارد عرصه روابط بین‌الملل نیز شده و در سطح خرد و کلان این حوزه قابل تحلیل است. در سطح کلان این دیدگاه، نقش هنجاری و نفوذ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای کشورها می‌تواند مورد بحث قرار گیرد. نظام بین‌الملل چه به شکل واحد و چه به صورت آنارشیک دارای ارزش‌هایی است که توجه به آن، قواعد بازی را برای بازیگران بین‌المللی آسان‌تر می‌کند. جهانی شدن علاوه بر مزیت‌های اقتصادی و سرعت در توسعه و پیشرفت، چالش‌های دیگری نیز دارد که اثرگذاری سریع و گسترده چالش‌های جهانی و منطقه‌ای است. در سخنان وزیر امور خارجه آلمان به طور مکرر از نقش و جایگاه ایران در حل بحران‌های پیش‌ رو یاد شده است. 

در هر حال شناخت رویکردهای طرفین در نوع تعامل و انتظارات آنان اهمیت بسیاری دارند که موشکافی آن از طریق این دو رویکرد، یعنی نوواقع‌گرایی و سازه‌انگاری از حوصله این بحث خارج می‌باشد. ایران و آلمان می‌توانند علی‌رغم اختلافات، منافع و جایگاه متفاوت، از همکاری خوبی به عنوان دو بازیگر مهم منطقه‌ای و بین‌المللی برخوردار شوند.


*پژوهشگر مطالعات کشورهای آلمانی زبان

49308
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 469566

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 0 =