آیا روسیه توافق سیاسی را در سوریه فراهم می‌سازد؟

سید علی موجانی

در بحران سوریه تا قبل از ورود نظامی روسیه با این شرایط روبرو بودیم: 

  • یک مسئله مهم در فقدان دسترسی به توافق سیاسی، به رغم دو سال مذاکرات پیوسته (ژنو 1 و 2)، موضع سرسختانه شورای معرضان سوریه در عدم مذاکره با حاکمیت سوریه به رهبری رئیس جمهور بشار اسد بود. (نکته‌ای که ترکیه مبدع آن، تا دو هفته اخیر از آن صراحتاً جانبداری می کرد، اما سرانجام اردوغان در لحن خود اندکی تفاوت نشان داد و ورود به مذاکره با وجود اسد را نیز بشرط آنکه منتهی به خروج ایشان در پایان فرآیند گردد، مورد اشاره قرار داد).
  • نیروی عملیاتی این معارضه معاند اسد، «ارتش آزاد» بود که هیکل اصلی آن را نیروهای بریده از دولت سوریه و تحت حمایت ترکیه تشکیل می دادند (یعنی همین نیرویی که الان بیش از بقیه زیر ضربات روسها و ارتش سوریه است). 
  • در ماههای اخیر موضع آمریکا و بخشی از اروپا درباره ورود به مذاکره سیاسی با نظام حاکم، حتی با اشاره به شخص رئیس جمهور اسد تحولی در سطح بیان رسمی و اعلام مواضع یافته بود. سخن از اینکه «اسد هم بخشی از مسئله است»، ابتدا از سوی آلمان شنیده شد و بعد پژواکی بیشتر در غرب یافت.
  • در صحنه سیاسی سوریه چند هفته پیش رئیس جمهور اسد اشاره داشت سوریه ناچار است برای حفظ بخشی از کشور نسبت به بخشهای دیگر چشم فرو بندد، که به یقین مقصود او می توانست یکی از این دو گزینه باشد: 
  1. شمال تحت اشراف شورای معارض و ارتش آزاد و نیز جبهه النصره و اذناب‌شان از سلفیان، 
  2. شرق تحت حکومت خلافت اسلامی دواعش. 

اینجا بدیهی بوده و هست که دو فرهنگ اجتماعی و دو قالب متفاوت یعنی: 1. حوزه فینیقی در مناطق شمال و حاشیه مدیترانه، با خلقیات تجارت پیشه‌گی؛  و 2. هویت «جزیره‌ای» با اتصالات عشیره‌ای و روحیه کشاورزی در قلمروی کنونی خلافت وجود دارند که با دو پیوست غیر نژادی، کردها و علوی‌ها، چهار حوزه با ترکیب متنوع انسانی و اجتماعی را نمایندگی می کنند. جوامعی که به رغم سالها همزیستی در هم تنیده نشده‌اند.آن سو، در جزیره بین «فرات و خابور» همه کشاورزان و اهل تصوف هستند و در این سو، در خط «دمشق تا حلب» همه تاجر و متشرع، حکایت علویان و کردها نیز به دلیل ویژگی اقلیتی متفاوت است و متناظر. از این رو، وقتی کسی مثل رئیس جمهور اسد که الان در حوزه فرهنگ فینیقی جای دارد، از چشم فرو بستن نسبت به بخشی از خاکش سخن می گوید یقینا سخن از جغرافیای ناپیوسته فرهنگی، که همانا قلمرو داعش و اهل جزیره را در بر می گیرد،  باید تفسیر گردد. در نتیجه چنین پنداشته می شود که در آخرین بیان رئیس جمهور اسد تفکیک سوریه به دو جز برخاسته از تنوع اقلیمی ، نزد ذهن ایشان و نه الزاماً دیگران، محتمل می نموده است

  • رویداد مذاکرات میان حزب الله و سلفی‌ها برای جابجایی جوامع سُنی در زبدانی با شیعیان کفریا و فوعه، نیز که طی یک ماه پیش منتهی به چند دور آتش بس و .. شد، پذیرش جابجایی انسانی برای خروج مجموعه های ناهمگن از مناطقی را خبر می‌دهد که چه بسا از سر محاصره مقرر شده است از هم با یک مرزبندی تازه مجزا گردند. (اینکه شکل این تجزیه یا فدرالیسم چگونه باشد جای سخن دارد به دو [سوریه شرقی و غربی]، سه [سوریه های شرقی و غربی و منطقه کردی]و یا چهار پیکره سیاسی حاکمیتی [دو قلمرو سنی در شرق و غرب و یک واحد کردی و یک واحد علوی]).
  • طی دو ماه اخیر مجموعه مذاکراتی فشرده خبر از آن می داد که با محوریت روسیه قرار است شکلی تازه و متفاوتی از مذاکرات ژنو برقرار شود. فلذا تقریبا نمایندگان تمام جهات معارضه، دولت، کشورهای منطقه (ایران، عربستان، ترکیه) سفرهایی به مسکو داشته و روسها در سطح عالی نیز در مذاکره با فرانسویان و آلمانها و در تماس با طرف آمریکایی بودند. روسیه سلسله مذاکرات خود با طرفهای آمریکایی را برقرار کرده بود و در جالب ترین نمونه چند روز قبل از عملیات بین وزرای دفاع دو کشور نیز مکالمه یک ساعته تلفنی برقرار شده بود. در ارتباط با عربستان و ایران و ترکیه نیز، مسکو مذاکرات سطح بالایی را تمهید داشته و دارد، حتی در مورد ایران انتشار اخبار ضد و نقیض در رسانه های غربی را کرملین با بیانیه خود نفی نکرد فقط در تائید طرف مذاکراتی روس (پوتین) تضمین نداد.

پیش فرض‎های لازم برای حل هر بحرانی از این دست:

  • عناصر افراطی و غیر منعطف (همچون معارضه ضد رئیس جمهور اسد، شعب سلفی های تکفیری چه آنها که مثل جبهه النصره به القاعده وابسته هستند و چه آنهایی که در جنبش دواعش جای گرفته اند و ... ) که نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند در هر روند سیاسی نقش بپذیرند،  چه بسا قربانی و حذف خواهند شد، تا میز توافق را بر هم نزنند.
  • قبل از هر زایمانی باید جراحتی صورت گرفته و طبعا برخورد سنگین و در سطح بالا برای کشاندن همه طرفها به پای میز مذاکره و تحمیل شرایط تازه اجتناب ناپذیر می شود. 
  • قبل از هر نتیجه ای باید طرفهای اصلی درباره شکلی از آنچه مقرر است روی دهد گزاره هایی را طرح کنند و لااقل در لفظ اندکی در مواضع سنتی خود انعطاف نشان دهند (سخنان رئیس جمهور اسد و اردوغان، مواضع آمریکائیها و اروپائیها و ...). 
  • برای تضمین هر مرزبندی جدیدی، در سرزمینی که به دلیل کمیت متنوع اقلیتها پیوستگی فرهنگی وجود ندارد، باید با پوشش هوایی، نیروی زمینی در نقاط مشخص و تعیین شده استقرار یابند، اراضی مورد نظر را تصرف کنند تا خلاء ها و حفره های بعدی سبب نگردد این مرزها مورد تعرض قرار گرفته و توافق متزلزل گردد. (بدیهی است این نوع حمایتهای هوایی آنگونه که روسها اعلام آشکار نمودند تنها تا مقطعی ادامه خواهد یافت که «ارتش سوریه پیشروی کند» پس هر کجا توقف حاصل شود، «حدّ» و مرز قلمرو توافق شده است، به روایتی برای سطح پیشروی هم ممکن است قدرتهای بزرگ توافق و حدودی قائل شده باشند فلذا چه بسا دامنه عملیات روسیه و دیگران از این پس  بی نهایت و دراز دامن نیست).
  • ورود قدرتهای بزرگ به صحنه برای تضمین منافع خود و مشروع نمودن حضورشان در منطقه باید تلقی گردد. بنابراین اینجا روسیه به جهت حضور در حاشیه مدیترانه برای پایگاههای نظامی دریایی خود نیاز به اقدام داشت تا تقریبا حداقل خواسته خود را با تداوم کاربرد نظامی پایگاههای مدیترانه ای منحصر بفردش نزد طرفهای دیگر تثبیت کرده، حضور نظامی خود را در مدیترانه مشروعیت بخشد. (اینکه تصور شود اقدام روسیه به رغم ابراز مواضع رسانه‌ای امریکائیها غیر منتظره بوده، هم بعید است چون مهمترین متحد ایالات متحده، «اسرائیل» واکنش سلبی از خود نشان نداد. حتی در حقیقت می توان احتمال داد طرف امریکائی هم برای آنکه نزد اذهان عمومی و افکار مردم کشورش متهم به بی تفاوتی و سستی نگردد و چنین نمایانده نشود تبانی صورت گرفته، برای Face saving روسیه هم که شده، بپذیرد عضو دیگر کلوپ (5+1) باید تحرکی نظامی برای آنچه به دست خواهد آورد را نشان دهد). 
  • عملیات و اقدام قدرتهای بزرگ در هوا  به رغم ابراز نظرات رسمی که همگی هدف خود را همه شعب تروریستها از جمله داعش می دانند، سبب تضعیف همزمان همه شعب تروریستها نشده است، به طور مثال نیروی داعش به 20 کیلومتری حلب رسیده است! که این بیشتر حکایت از آن دارد ضربات برخی از قدرتهای بزرگ با حذف جریانات سلفی و ارتش آزاد در شمال مسیر پیشروی نیروی خلافت به همان ترتیبی که در مورد ارتش سوریه برای نزدیک شدن به لاذقیه و حماه توسط روسیه را فراهم ساخت، برای دواعش نیز در جهت گیری به سوی حلب کارگشا بوده است. 
  • روسیه با کمیت دویست و اندی سورتی پرواز در مدتی محدود به یقین از کانال ها و کریدورهای اعلام شده‌ای بهره گرفته که کسب مجوز لازم در این زمینه بدون تماس و تعامل با سایر مشارکت کنندگان در هوای سوریه چه مستقیم  و چه بالواسطه میسور نبوده است، چرا که آنها هم باید از جزئیات تحرک روسها  با خبر می‌شدند تا تصادمی حاصل نگردد (اینجا نقش اسرائیل یا آلمان به عنوان واسطه‌های امن، به فرض نبود خط سرخ تماس مستقیم بین کرملین و کاخ سفید به مصداق بحران موشکی کوبا،  پر رنگ تر از سایرین خواهد بود).
  • در خصوص برخی از جهات منطقه‌ای (ترکیه، سعودی و ... ) که نتیجه توافق سطح بالای قدرتها می تواند برای ایشان پُر هزینه بوده و کژتابی کنند و چه بسا رفتاری غیر متعامل نشان دهند، نیز رویدادهایی خاص به مانند انفجار آنکارا تلنگری می تواند باشد که از عرش تصور خود به فرش واقعیات نزول اجلال نموده و به شرایط نسبی توافق شده، به رغم اهداف تعیین شده خود تن در دهند. 

احتمال

در یک برآورد ذهنی بنظر می رسد، توافقاتی چند جانبه و یا دو جانبه، از سوی قدرتهای بزرگ با جهات مختلف و طبعاً با ادبیاتی متفاوت حاصل شده، که تمیز و تحلیل آنها، یا اخذ ضمانتهایی و بده بستان های خاص سبب گشته در شرایط کنونی روسیه به بزرگترین عملیات فرامرزی خود پس از فروپاشی شوروی سابق مبادرت ورزد. بالنتیجه اگر این مفروض درست باشد، دور از انتظار نخواهد بود با تثبیت مرزهای توافق شده در روی زمین عملیات هوایی قدرتهای بزرگ متوقف و فرآیند ورود به یک تفاهم سیاسی برای تنظیم سندی تازه ( نظام فدرالی یا تجزیه)برای سوریه محقق گردد. 

نکته قابل تامل

 

سه سال و اندی پیش در نشستهای هفتگی برای تبادل اخبار خاورمیانه و تحلیل روند بیداری اسلامی و در آستانه رویدادهای نخستین درعا، دوستی فاضل و ارجمند گزارشی از انتشار اخبار یک نشست در دانشگاه هرتسیلیا که در رسانه های عربی منطقه انعکاس یافته بود را دادند که کارشناسی از آن دانشگاه در سخنرانی خود از تجزیه سوریه به 4 جزء سخن گفته بود: «یک اقلیم کرد، یک سرزمین علوی و دو حکومت سنی یکی خشن در شمال و دیگری متعامل در جنوب». بدیهی بود نخستین سوال برای نگارنده که فی البداهه طرح شد چرایی تفکیک قلمرو اهل سنت به دو حوزه متفاوت بود؟! شاید در آن شرایط هیچکدام از ما تصویری از خلافت و دواعش نداشتیم، و تفکیک دو سرزمین سنی در کنار هم را محقق بر نمی‌شمردیم، اما طبعاً این نظریه غریب، به رغم طرح و بحث در حد چند دقیقه، از آنجائیکه تناسبی با شرایط آن روز نداشت، تنها در ذهن ماند. اکنون سه سال و اندی پس از آن شرایط، در زمین بازی شرایطی نزدیک به آن تصور ممکن است به سوریه تحمیل گردد. 

سیدعلی موجانی، دانش آموخته تاریخ و نویسنده کتاب «ریشه های تجدید حیات خلافت اسلامی و تاثیرات ژئوپلتیک آن»

52308

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 467143

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =