یک بیوگرافی کوتاه و گویا
وقتی از او می خواهم خودش را معرفی کند می گوید:« بنده روز ۲۴ اسفندماه سال ۱۳۲۹ در منطقه ۱۹ تهران (کرج) بهدنیا آمدم. تحصیلات خود را در کرج، شیراز، تهران و آمریکا گذراندم.
دوره کارشناسی را در رشته مدیریت امور ادارى و بازرگانى طی کردم و به سبب مشغله زیاد روزنامه نگارى، دوره فوق لیسانس را نیمه تمام گذاشته ام. انشاءا... درصدد هستم آن را تمام و دوره هاى بعدى را بگذرانم، ضمن اینکه به دلیل چندین کار تحقیقاتى از چند دانشگاه مدرک فوق لیسانس و همچنین دکترا در رشته هاى مختلف دریافت کرده ام.»
آغاز کار در مطبوعات
حسین واحدی پور اما درباره کارهای مطبوعاتی اش و این که اصلا از کجا به دنیای مطبوعات کشیده شد حرف های جالبی دارد:« به سبب علاقه فراوان به دانستن و یادگرفتن، مطالعه و کنجکاوى در کسب اطلاعات از همان دوران کودکى علاقه مند به خواندن مجله ها و کتابهاى مربوط به کودکان بودم، بعدازظهرها پس از تعطیلى دبستان- آن موقع ۱۰ سال داشتم و در کلاس سوم دبستان فارابى کرج درس می خواندم - به اتفاق همکلاسى و دوستم به مغازه پارچه فروشى پدرش در میدان کرج می رفتیم و به او کمک می کردیم.
یادم می آید مقابل مغازه شان یک تخت روزنامه فروشى بود. مرحوم غلام بیک زاده از قهرمانان کشتى آن زمان کشور، نماینده روزنامه کیهان و صاحب این میز فروش مطبوعات بود و از طرفى چون این میدان محل تجمع کارگران ساختمانى بود و آنها روى این میز یا تخت مطبوعاتى می نشستند و استراحت می کردند، مرحوم بیک زاده مرتب با آنها گلاویز می شد و کارشان به کلانترى می کشید.
پدرم آن موقع افسر شهربانى بود و هروقت کار مرحوم بیک زاده به کلانترى می کشید با وساطت، وى را آزاد می کرد، روى همین اصل مرحوم بیک زاده به من اجازه می داد که روزنامه ها و مجله ها را به داخل مغازه دوستم ببرم و مطالعه کنم. وى وقتى علاقه مرا دید گفت: «حاضرى خبرنگار شوى.«من هم در جوابش گفتم: «خیلى»! چند روز بعد با اجازه پدرم سوار ترک موتورسیکلت گازىاش شدم و با هم رفتیم موسسه کیهان در خیابان فردوسى تهران و مرا به مسوول مجله کیهان بچه ها معرفى کرد.»
فعالیتهاى مطبوعاتى دوران دانش آموزى
صاحب امتیاز و مدیر مسوول روزنامه «خبر جنوب» از زمان دانش آموزی خود می گوید:«در آن مقطع خبرهاى دبستان را با عکسهایى که مربوط به مسابقات ورزشى و فعالیتهاى فوق برنامه بود در مجله کیهان بچه ها چاپ می کردم و بعد هم به تعداد کسانى که عکس و خبرشان چاپ شده بود، مجله در بوفه مدرسه به فروش می رفت که البته پولش متعلق به خدمتگزار مدرسه بود.
در کلاس پنجم خبرنگار دبستانها در مجله هاى «ترقى» و «امید ایران» شدم. در کلاس ششم دبستان با حرفه خبرنگارى و خبرنویسى بیشتر آشنا شدم و حرفه اى تر عمل می کردم به همین خاطر هم علاقه مند شدم تا در یک روزنامه کار کنم.
به هین خاطر ابتدا یک تقاضاى کار رایگان در روزنامه «پست تهران» که روزنامه عصر تهران بود دادم که پذیرفته شد، اما پس از چند روز، چون حضورم در روزنامه با ساعت درسم تداخل داشت به روزنامه «مرد مبارز» رفتم که صبحها منتشر می شد.
عصرها که از دبستان تعطیل می شدم، با اتوبوس شرکت واحد از کرج به تهران می رفتم و در روزنامه «مرد مبارز» کار رایگان خبرگیرى از رادیو را انجام می دادم. خبرها را از رادیو ضبط می کردم و با زحمت آن را پیاده کرده و می نوشتم و تحویل سردبیر می دادم. بیشتر شبها آخرین اخبار را از طریق همان رادیو کنترل می کردم و چون حروفچینى روزنامه ها به صورت دستى و با حروف سربى انجام می شد کار تا ساعاتى از شب طول می کشید.
البته، در آن شبها همان جا در دفتر روزنامه روى یک مبل استراحت می کردم و ساعت شماطه اى را براى ۶ صبح کوک می کردم که زنگ بخورد. در آن ساعت از خواب بیدار و فوراً با اتوبوس راهى کرج و دبستان می شدم.»
همکاری جدیتر با مطبوعات در دوران دبیرستان
مدیر موسسه مطبوعاتی خبر اما همکاری جدی خود با مطبوعات را از زمان دبیرستان آغاز کرد.«در ابتداى ورود به دبیرستان فارابى کرج، مسوولیت کتابخانه و امور ورزش مدرسه را به عهده گرفتم. سروسامان خوبى به کتابخانه دادم، براى بچه ها کارت عضویت صادر کردم، از ناشران و کتابفروشی هاى اطراف دانشگاه تهران براى کتابخانه، کتابهاى بسیارى هدیه گرفتم و براى گسترش ورزش در دبیرستان با پولى که از کرایه کردن میزهاى پینگپنگ و توپهاى بسکتبال، والیبال و فوتبال دریافت مىکردم وسایل جدید ورزشى می خریدم که به دلیل همین کارهایم، بارها از سوى آقاى صراف مدیر دبیرستان و رییس اداره فرهنگ آن زمان کرج تشویق شدم.
در همین سال همکارى جدى تر خود با مطبوعات را آغاز کردم، علاوه بر مجله جوانان موسسه اطلاعات، خبرنگار ورزشى مجله کیهان ورزشى، هفتهنامه تاج ورزشى و مجله هاى تهران مصور، بشیر و روشنفکر بودم و با مجلات سینمایى و توفیق همکارى داشتم.»
از ورزش غافل نبودم
برایم جالب بود که حسین واحدی پور علاقه فراوانی به ورزش داشته و حتی در چند رشته مانند پینگ پنگ بسکتبال و دومیدانی مقام هم کسب کرده است:« آن زمان خودم هم ورزش می کردم. در فوتبال دروازه بان بودم، زمانى در یک مسابقه محله اى توپ با شوت سنگینى به چشمم خورد که مدتى دچار ناراحتى بودم که همین قضیه موجب شد فوتبال را براى همیشه کنار گذاشته و به دوومیدانى، بسکتبال و پینگ پنگ روى آورم که در رشته دو سرعت در مسابقات آموزشگاهى چندبار اول شدم و کاپ گرفتم، در مسابقات بسکتبال با تیممان به مقامهاى اول و دوم رسیدم و در چهره قهرمان پینگ پنگ آموزشگاههاى کرج به عضویت تیم برگزیده استان مرکزى درآمدم.
علاقه ام به ورزش در حدى بود که دوست داشتم یک مجله ورزشى چاپ کنم و به همین خاطر با استفاده از دستگاه استنسیل دستى، بولتنهاى ورزشى با ۲۰ تا ۵۰ نسخه تیراژ چاپ و در دبیرستان توزیع می کردم.»
علاقه به هنر...
صاحب امتیاز و مدیرمسوول روزنامه توریسم به هنر نیز علاقه ویژه ای داشته است:« براى دو مجله سینمایى آن زمان «ستاره سینما» و «فیلم و هنر» جدولهاى سینمایى طرح می کردم، با هنرمندان نیز مصاحبه انجام می دادم، جالب اینکه به جاى حق التحریر و حقوق، بلیت هاى سینما و تاتر دریافت می کردم و در مسابقات پینگ پنگ که خودم بانى آن بودم، بلیت ها را به عنوان جایزه به برندگان می دادم.
هنر عکاسى را بسیار دوست داشتم، در عکاسخانه «بلبل» در کرج از مرحله عکسبردارى تا ظهور چاپ فیلم و عکس آشنا شدم، یک دوربین آگفا به قیمت ۲۵ تومان خریدم که بتوانم عکس بچه ها را در دبستان فارابى بگیرم و براى مجله کیهان بچه ها ارسال کنم، بعد از آن دوربین «لوبتیل» روسى که مجهز به لنز و دیافراگم و سرعت خوبى بود تهیه کردم و با این دوربین به صورت مستمر از همه چیز و همه جا عکس می گرفتم.
یادم می آید در مسابقات عکاسى آموزشگاههاى فارس در کلاس دهم شرکت کردم، ابتدا در شیراز از ۱۰۰ امتیاز مسابقه با کسب همه امتیازها اول شدم. سپس در مسابقات استانى نیز اول شدم ولى به خاطر کار زیاد نتوانستم در مسابقات کشورى شرکت کنم.»
عکاسى آن زمان چگونه بود؟
صاحب امتیاز و مدیر مسوول ماهنامه ادبی نوشتا از وضعیت عکاسی آن سالها می گوید:
«
آنموقع هنوز عکس رنگى با فیلمهاى رنگى متداول نشده بود و عکسهاى سیاه و
سفید خصوصا عروس و داماد در قطع بزرگ پس از چاپ با کاغذهاى الوان کشى که
مخصوص گلدوزى بود رنگ می کردند و یادم می آید چند نمایشگاه عکس رنگى با
استفاده از رنگهاى این کاغذها در مدارس برگزار کردم. شاید شنیدن این خاطره
درباره عکاسی برایتان خالى از لطف نباشد. آن موقع هنوز شهر کرج از آب
لوله کشى استفاده نمی کرد و قرار بود بخشى از این شهر لوله کشى شود.
من عکسى از سر هویدا (نخست وزیر وقت) را بر تن قهوه چى میدان کرج که هم قد و قواره هویدا بود مونتاژ کردم، بعد به اتفاق یک نفر دیگر یک لوله سیمانى را به روى یک باسکول کوچک براى وزن کشى در کنار عکس مونتاژشده هویدا قرار دادم و با سوژه «در حالی که آب در لوله هاى کرج نیست، لوله کشى این شهر توسط هویدا افتتاح شد» آن را در مجله توفیق چاپ کردم و از خدا بیامرز توفیق جایزه اى هم گرفتم.»
چرا به شیراز آمدم؟
اما حسین واحدی پور چرا و چگونه به شیراز آمد:«کلاس چهارم بودم که پدرم شدیداً بیمارى شد و به توصیه پزشکان بایستى به شهرى با آب و هواى مناسب حال پدرم می رفتیم. برادرم (حسن) در شیراز افسر ارتش و مسوول درمانگاه مرکز زرهى بود، این شد که به شیراز اسباب کشى کردیم.
آغاز فعالیت های مطبوعاتی در شیراز
با وجود عزیمت از تهران به شیراز گمان می رفت فعالیت های مطبوعاتی واحدی پور کم رنگ شود اما این اتفاق نیافتاد. خودش در این باره می گوید:« وقتی به شیراز آمدیم بلافاصله در کنار تحصیل همکارىام را با مجله کیهان ورزشى آغاز کردم. سرپرستى موسسه اطلاعات در فارس را آقاى فرازمند که کارمند ثبت احوال بود، برعهده داشت. آن موقع موسسه اطلاعات مدیر ورزیده اى براى سازمان شهرستانهایش داشت بهنام آقاى نورى. به توصیه وى سرپرستى مجله اطلاعات در فارس به من سپرده شد و البته سرپرستى روزنامه اطلاعات را همچنان آقاى فرازمند عهده دار بودند.
براى گسترش کار از دبستانها و دبیرستانهاى شیراز براى مجلات دنیاى ورزش، جوانان، اطلاعات هفتگى، اطلاعات بانوان و اطلاعات کودکان با همکارى اداره فرهنگ خبرنگار گرفتیم و دفتر روزنامه تبدیل به پاتوق جوانان و کودکان شد. به نحوى که اعتراض ساکنین آن مجتمع تجارى را درپى داشت، همین جا به فکر انتشار روزنامه افتادم. به چند روزنامه در تهران پیشنهاد امتیاز ویژه نامه هاى استانى دادم تا سرانجام روزنامه «آیندگان» پذیرفت.
بر همین اساس به اتفاق آقاى فیروز گوران، تحریریه شهرستانهاى روزنامه آیندگان را در تهران راه اندازى کردیم و ویژه نامه هاى مختلفى براى استانهاى خوزستان، مازندران و فارس منتشر نمودیم که در مدت زمان کوتاهى تعداد اعضاى تحریریه و همکاران این قسمت از تعداد پرسنل روزنامه بیشتر شد، ویژه نامه ها همه گیر شد و کار به جایى رسید که آن را براى همه استانها چاپ می کردیم.»
وقتی«خبر جنوب» شکل گرفت
روزنامه «خبر جنوب» اکنون یکی از پرشمارگانترین نشریات منطقه ای ایران است. صاحب امتیاز و مدیر مسوول این روزنامه از ایده انتشار این روزنامه می گوید:«کسب تجربیات زیاد در روزنامه نگارى تمام توجهم را معطوف به چاپ روزنامه مستقل کرده بود.
به همین جهت پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى بلافاصله درخواست انتشار روزنامه را دادم و چون همیشه سرعت در کار را دوست داشتم براى آنکه روزنامه اى با آخرین خبرها منتشر کنم نام «خبرجنوب» را پیشنهاد دادم که پذیرفته شد و کمیسیون نظارت بر مطبوعات با انتشار آن موافقت کرد.
در سال ۱۳۵۸ به اتفاق آقایان ایرج زارع از کاریکاتوریست هاى مطرح کشور، محمد مظلوم دوست، سعید جمشیدپور و خانم جعفرى با یک دستگاه ماشین تایپ به عنوان دستگاه حروفچینى، انتشار روزنامه را آغاز کردیم که در چاپخانه فخر ایران کار لیتوگرافى و چاپ آن انجام می شد.»
تداوم انتشار «خبر جنوب» در سال های ابتدایی
حسین واحدی پور می گوید:«به جز خودم
هیچکس از مسوولین اداره ارشاد گرفته تا همکاران و دوستانم نسبت به ادامه
کار روزنامه خوشبین نبودند خصوصا اینکه نشریات مطرح آن زمان در شیراز مانند
پارس، پیک خجسته، بهار ایران، عدل و آسمانى به یکباره خود را تعطیل کردند و
تنها «خبرجنوب» بود که چاپ و توزیع می شد.
اوایل کار براى چاپ و
انتشار روزنامه مشکلات زیادى داشتم، همه با ناامیدى حرف می زدند، بهاى حق
الزحمه آگهی هاى دولتى از سطرى ۱۴ تومان به سطرى ۷ تومان تنزل یافته بود.
از آگهی هاى خصوصى هم آنچنان خبرى نبود، کاغذ که تا آن موقع به صورت اقساط طویل المدت با قیمت ارزان در اختیار روزنامه ها بود، اما در اوایل انتشار «خبرجنوب» بایستى حتى از چندماه قبل پول آن پرداخت و بعد کاغذ دریافت می شد آنهم به قیمتى چندبرابر و همین مسایل موجب تعطیلى دیگر نشریات شده بود.»
مشکلات انتشار روزنامه در نخستین سالهاى انقلاب اسلامى
حرف های صاحب امتیاز و مدیر مسوول «کتاب
هفته خبر» در رابطه با مشکلات انتشار روزنامه «خبر جنوب» در نخستین سال های
انقلاب شنیدنی است: « با توجه به اینکه ابتداى انقلاب بود و همه قصد بهره
بردارى داشتند باید حواس خود را بسیار جمع می کردم که به چپ یا راست و یا
جناح و گروههاى مختلف کشیده نشوم و از همان ابتداى کار اعلام کردم فقط در
خط قانون حرکت می کنم و خط و خطوط کارم تنها قانون است و خدا را شکر که
تاکنون به جز این خط، خط دیگرى را ادامه نداده ام.
مشکلات چاپ نیز بسیار بود. چاپخانه اى که کار انتشار روزنامه را برعهده داشت داراى ماشین کوچکى بود که پاسخگوى نیاز ما نبود.
با
آقاى مصطفوى صحبت کردم، روزنامه را در چاپخانه ایشان با امکانات بهتر و
ماشین بزرگتر چاپ کردیم. زمان انتشار «خبرجنوب» صبحها بود و باید از نیمه
هاى شب چاپ روزنامه آغاز می شد. براى جلوگیرى از تاخیر در انتشار روزنامه
بسیارى از مواقع ساعت ۴ صبح نان و آش می خریدم و به منزل خدابیامرز
آقارضا که مسوول چاپ روزنامه بود می بردم و از خواب بیدارش می کردم، نان و
آش را می دادم و سوار اتومبیلش می کردم و به چاپخانه می بردمش تا
روزنامه به موقع چاپ شود.
براى توزیع نیز مشکلات زیاد بود. در ابتدا
هر نفرمان که کار انتشار روزنامه را داشتیم در توزیع نیز مشارکت می
کردیم. در مواقع بارندگى، موزع را سوار اتومبیل خودم می کردم و سر کوچه
ها می ایستادم تا روزنامه را تحویل منازل و اداره ها بدهد. این مشکلات
سبب شد تا مجوز تاسیس حروفچینى، لیتوگرافى و چاپخانه را بگیرم.
بعد یک
دستگاه فیلم و کپی لیتوگرافى و یک ماشین چاپ شیت دست دوم خریدارى کردم و
روزنامه را در چهار صفحه به صورت تک رنگ و تیراژ ۸ هزار نسخه چاپ کردیم.»
مخاطرات سالهاى ابتدایى انتشار روزنامه
واحدی پور از سالهای مخاطره آمیز می گوید:« بارها و بارها مسایلى را برایمان به وجود می آوردند بهانه هاى واهى می تراشیدند، تهمت هاى ناروا مىزدند، نامه نگارى به مسوولین وزارت ارشاد و مقامات بالاى مملکتى انجام می دادند، فقط و فقط براى آنکه ما در خط و مسیر سازمانى خودشان قرار دهند و وقتى با مقاومت ما روبه رو می شدند دست به نامه پراکنى براى دستگاهها و اشخاص مختلف می زدند، به دفعات به دفتر روزنامه حمله می کردند، بچه هاى روزنامه را کتک می زدند، ماکت هاى روزنامه را پاره می کردند، شیشه ها و میزها را می شکستند اما ما پس از رفتنشان مجدداً صفحه آرایى می کردیم، ماکتها را آماده می نمودیم و به هر زحمتى بود روزنامه را چاپ می کردیم.»
مرور خاطره های تلخ و شیرین
اما مگر می شود کار روزنامه نگاری آن هم در آن شرایط سخت خاطره نداشته باشد: « زمان انتشار ویژه رایگان و صلواتى آزادى خرمشهر، ما اولین روزنامه در کشور بودیم که آزادى خرمشهر را بلافاصله چاپ و به اطلاع مردم رساندیم. این کار از مرحله نوشتن، حروفچینى، ویراستارى، صفحه آرایى، تهیه فیلم و زینگ و چاپ کمتر از یک ساعت طول کشید و بلافاصله پس از بیرون آمدن از ماشین چاپ در بسته هاى ۵۰ تایى براى توزیع ارسال می شد.
ده هزار نسخه چاپ شد و رایگان توسط همه از بچه هاى تحریریه و ادارى گرفته تا مستخدم و نگهبان در سطح خیابانها و معابر توزیع شد که به عنوان سرآمد افتخارات روزنامه «خبرجنوب» همیشه به آن می بالیم.
یادم می آید پس از توزیع روزنامه، خوزستانی هاى مقیم شیراز با نقل و شیرینى به دیدارمان آمدند و تشکر کردند.
البته
خاطرات که بسیار است. از جمله این که ما اولین روزنامه اى در کشور بودیم
که خبر تاسف بار ارتحال امام راحل را چاپ کردیم و در تمام روزهاى تعطیل
ویژه نامه چاپ می کردیم و مردم را در جریان مراسم متعدد عزادارى داخل و
خارج که به همین منظور برپا می شد قرار می دادیم که از این حیث نیز در
کشور اول شدیم و پس از ما روزنامه کیهان قرار داشت و این روند به
مناسبتهاى مختلف مانند انتخاب بازرگان به عنوان نخستین نخست وزیر دوران
انقلاب و... ادامه داشت و در این موارد «خبرجنوب» اولین روزنامه در کشور
بود که مبادرت به انتشار ویژه نامه می کرد.
آتش گرفتن چاپخانه در روز پنجشنبه ۱۰ آذر ۸۴ و از دست دادن همکار بسیار عزیزمان شادروان کاظم زارعى و همچنین سوختگى چند نفر از بچه هاى امور چاپ مثل آقایان زارع، خادمى و شیروانى از تلخ ترین خاطرات من در مدت انتشار «خبرجنوب» است.»
مردی که مثل کوه پشت جوانان است
صاحب امتیاز روزنامه خبر بین الملل علاقه خاصى به حضور جوانان در مطبوعات دارد، در حالی که در کار مطبوعاتى به دلیل حساسیتهاى زیاد، مدیران مسوول در این زمینه ریسک نمی کنند:«به اعتقاد من جوانان گنج ناشناخته اى در گنجینه ها هستند. این نیروهاى ناشناخته اگر میدان داشته باشند قابلیتهاى زیادى براى عرضه دارند. بسیارى از نیروهایى که همیشه در اختیار مدیران قرار می گیرند بسیار ارزنده و افتخارآفرین هستند و من از آنها در بسیارى از کارهایم درسها آموخته ام و از اینکه بسیارى از آنها در کنارم قرار دارند به وجودشان افتخار می کنم.»
افزایش شمارگان روزنامه «خبرجنوب» ؛ آیا این اتفاق روى می دهد؟
روزنامه «خبر جنوب» همان اول صبح به سرعت به فروش می رسد و مردم خواهان افزایش شمارگان آن هستند. حسین واحدی پور در این باره توضیح می دهد:« روزنامه«خبرجنوب» یک روزنامه با سرمایه گذارى خصوصى است که حالا یکى از نشریات خانواده موسسه مطبوعاتى «خبر» است.
این موسسه باید روى پاى خود بایستد و دخل و خرج کند، قیمت تمام شده یک نسخه روزنامه «خبرجنوب» با تعداد صفحات فعلى که به ۵۲ صفحه می رسد و تعداد صفحات آگهى و تیراژ آن، از مرحله شروع تا لیتوگرافى و چاپ و محاسبه هزینه هاى لیتوگرافى و کاغذ و چاپ بسیار بیشتر از قیمت روی جلد است که این سواى مسایل تحریریه، ادارى و... است.
مابه التفاوت یک شماره تا قیمت واقعى روزنامه بایستى از طریق مقدارى یارانه که وزارت ارشاد پرداخت می کند و آگهی هاى روزنامه تامین شود، البته شمارگان بالاى «خبرجنوب» که بیشترین شمارگان یک روزنامه در کشور (بدون احتساب تهران) است موجب شده حجم آگهی هاى روزنامه کمک کند و با عنایت به اینکه این روزنامه تنها روزنامه در کشور است که اصلا برگشتى ندارد با همه این وجود به دلیل قیمت روزافزون کاغذ، اگر بخواهیم شمارگان را اضافه کنیم باید بر قیمت روزنامه بیفزاییم یا قیمت آگهی ها را افزایش دهیم که مشغول بررسى هستیم تا ببینیم با کدام راه می توان بخشى از هزینه ها را تامین کرد که بتوانیم شمارگان «خبرجنوب» را افزایش دهیم.
ضمن اینکه حجم آگهی هاى «خبرجنوب» که برخى اعتقاد دارند خیلى زیاد است هنوز آنچنان نیست که بتواند پاسخگوى مخارج باشد ضمن آنکه دلیل این حجم آگهی ها ناشى از موفقیت آن در میان مردم و استقبال آنها از این روزنامه است. اینکه «خبرجنوب» به میان خانه ها رخنه پیدا کرده کار آسانى نیست. این موفقیت با لطف خداوند و محبت خانواده ها صورت گرفته و ما هم بایستى با تلاش بیشتر و اطلاع رسانى صحیح تر و سریع تر، بیشتر اعتمادسازى کنیم و خود را شایسته این اعتماد مردم بدانیم.»
«خبر بین الملل» از کجا شکل گرفت؟
صاحب امتیاز روزنامه خبر بین الملل از روند راه اندازی این روزنامه می گوید:« پس از موفقیت روزنامه «خبرجنوب» که نه یک روزنامه محلى و منطقه اى بلکه یک روزنامه سراسرى است، در سال ۱۳۷۵ امتیاز روزنامه «خبر بین الملل» براى حضور موثر در خانواده مطبوعات سراسرى صادر شد و براى اینکه بتوانیم در بین نشریات بین المللى در کشورهاى مختلف جایگاهى داشته باشیم اولویت مطالب این روزنامه بیشتر مسایل بین المللى و کشورى است که در تهران چاپ و همراه با برخى نشریات دیگر به کشورهاى مختلف ارسال می شود.»
«خبر ورزشى» پرشمارگان ترین نشریه ورزشى ایران
صاحب امتیاز روزنامه خبر ورزشی خاطرات شکل گیری روزنامه خبر ورزشی را هم مرور می کند:« یک سال بعد از انتشار روزنامه «خبر بین الملل» به درخواست ورزشکاران، دست اندرکاران و علاقه مندان به ورزش که اطلاع داشتند بنده در اختیار هیچ تیم و رنگى نیستم و تنها هدفم کمک به ارتقاى ورزش کشور و درخشیدن قهرمانان ملى در سکوهاى جهانى است ، امتیاز چاپ روزنامه بین المللى «خبر ورزشى» را اخذ کردم و به واسطه رعایت همان اصول و ایده که قرمز و آبى و سبز و زرد، فرقشان تنها در ارایه ورزشى بدون حاشیه است، با روزنامه «خبر ورزشى» در کوتاه ترین زمان ممکن با استفاده از نیروهاى جوان، زبده و کارشناس توانستیم گوى سبقت را از دیگر روزنامه هاى ورزشى کشور برباییم و از همان سال اول تاکنون با فاصله زیاد نسبت به سایر روزنامه هاى ورزشى، روزنامه «خبر ورزشى» همچنان به عنوان مطرح ترین و پرتیراژترین روزنامه ورزشى کشور مطرح است.»
از هفته نامه «سیاحت و تجارت» تا روزنامه «توریسم»
واحدی پور درباره هفته نامه سیاحت و تجارت و چگونگی تاسیس روزنامه توریسم نیز توضیح می دهد:« موفقیت سه روزنامه «خبرجنوب»، «خبر بین الملل» و «خبر ورزشى» مرا به فکر انداخت تا به خواسته ایرانیان خصوصاً فارسی هاى مقیم کشورهاى عربى، به ویژه لاری هاى محترم ساکن امارات احترام گذاشته و هفته نامه «سیاحت و تجارت» را راه اندازى کنم که با اقبال مردم در سراسر کشور و همچنین کشورهاى عربى مواجه و به سه زبان فارسى، عربى و انگلیسى منتشر می شد.
پس از آن امتیاز روزنامه «توریسم» را گرفتم و اکنون این روزنامه به عنوان تنها روزنامه گردشگری جهان در 16 صفحه گلاسه منتشر می شود و البته طرفداران خاص خود را دارد.»
کتاب هفته خبر
مدیر موسسه مطبوعاتی خبر می گوید:«کتاب هفته خبر که ابتدا با نام کتاب هفته نگاه پنج شنبه منتشر می شد یک کار دلی است. من خیلی دوست دارم این کار مانند کتاب هفته کیهان زمان شاملو باشد.»
نشریه ادبى «نوشتا»
واحدی پور درباره ماهنامه ادبى «نوشتا» می افزاید:« نوشتا با کمک و همیارى دوست عزیز و فرهیخته ام حسین مدل شکل گرفت و در اکثر کشورهاى جهان توزیع می شود. از نکات بارز و قابل توجه این نشریه ادبى این است که با درایت و توجه آقاى مدل از نویسندگان و شعراى مطرح کشورهاى مختلف جهان شعر و مطلب دست اول گرفته می شود که هم به زبان اصلى خودشان و هم با ترجمه فارسى در «نوشتا» به چاپ می رسد.»
و...«خبر سال»
او توضیح کوتاهی هم درباره «خبر سال» می دهد:« انتشار «خبر سال» مربوط به سال ۸۷ است. انشاءا... قرار است این کتاب، متفاوت از دیگر کتابهاى سال در پایان هرسال تقدیم علاقه مندان شود.»
نشریه اى جدا و مستقل مخصوص جوانان
مدیری که به کار با جوانان علاقه زیادی دارد قطعا برای آنان نیز برنامه های خاصی دارد:« یکى از آرزوهایم انتشار روزنامه براى طبقه جوان است. سعى می کنم با رفع مشکلات فنى و چاپخانه ابتدا آن را به صورت ضمیمه با روزنامه «خبرجنوب» تقدیم جوانان کنم و بعد از آن بتوانم روزنامه اى مستقل براى جوانان انتشار دهم.»
احساس خاص از شماره 10000 «خبرجنوب»
و... اما امروز روزنامه «خبر جنوب» در سی و هفتمین سال انتشار خود به شماره مهم 10000 رسیده است. وقتی از او می خواهم احساسش را از این روز مهم و شماره 10 هزار «خبر جنوب» بیان کند ابتدا کمی مکث می کند و به فکر فرو می رود.
نوع پاسخگوییاش به این سوال با جواب هایش به سوالات دیگر متفاوت است؛ این را از تن صدایش می فهمم.
واحدی
پور می گوید:« انتشار 10 هزار شماره روزنامه بدون حتی یک شماره تعطیلی با
مشکلات عدیدهای که طی سال های انتشار با آن مواجه بودهایم کار آسانی
نبوده و نیست.
خاطرات و سختیهای گذشته را که مرور میکنم گاهی وقتها خودم تعجب می کنم با چنان شرایطی که ذکر آن رفت چگونه یک روزنامه بخش خصوصی به شماره 10 هزار رسیده است. اینها البته به لطف خداوند بزرگ و همراهی مخاطبان و مردم عزیز و همراهی همکاران عزیزم در روزنامه خبر جنوب است.»
حرف پایانی...
حسین واحدی پور حرف پایانیاش را کوتاه
بیان می کند:« حرف و حدیث خیلى زیاد است ولى من دوست دارم قبل از اینکه
خودم درباره کارهایم صحبت کنم، خود کارها صحبت کنند! عملکرد و بازده کارهاى
انجام شده، خود موید تلاش و کوششى است که صورت گرفته است.
امیدوارم در
عمر باقی مانده بتوانم پاسخگوى محبتهاى بی شائبه همکارانم باشم، اگر
توانستم کارى براى آنها انجام دهم آن وقت زمانى است که توانسته ام
خواسته هاى خود راتکمیل کنم.»
1717
نظر شما