کدام الگوی چندجانبه گرانه قابلیت به کارگیری برای منطقه خاورمیانه را دارد؟

نوذر شفیعی*

با پايان يافتن دوران دو قطبي جنگ سرد، نظريه چندجانبه گرايي در تئوري هاي روابط بين الملل مورد توجه قرار گرفت. عمده ترين دليل اين امر نيز معطوف به ضرورته هاي مديريت مناقشات منطقه اي در جهان بوده است.

تعاريف ارائه شده در مورد چندجانبه گرايي روي اين مفهوم اجماع نظر دارند كه کشورها به اصول رفتاري معين و مشخصي دست مي زنند كه مستلزم توسعه و متضمن هنجارها، هویت های مشترک و نهادهای رسمی و غیر رسمی در ارتباط با همکاری و مدیریت مناقشات منطقه اي و بين المللي در مقاطع زمانی طولانی می باشد.

بر اساس تعريف مزبور، اين اميد در سال هاي پس از جنگ سرد به وجود آمد كه كشورها از طريق توسل به رفتارهاي چندجانبه گرانه امكان حل و فصل و مديريت مناقشات امنيتي در سطوح منطقه اي و بين المللي را به شكل بهتري پيدا مي كنند.

با اين وجود، اكنون اين پرسش اساسي ايجاد مي شود كه آيا الگوي چندجانبه گرايي براي مديريت و حل و فصل مناقشات منطقه خاورميانه موفق و كارآمد بوده است؟ با توجه به منفي بودن پاسخ به اين پرسش، دلايل آن چيست؟ در نهايت، كدام الگوي چندجانبه گرانه قابليت به كارگيري براي منطقه خاورميانه را دارد؟

بدون ترديد، فرضيه اي كه امروزه در مورد مناقشات و درگيري هاي منطقه خاورميانه مورد توجه محافل كارشناسي و ديدگاه تحليلگران قرار دارد عبارتست از اينكه الگوهاي چندجانبه گرايي براي حل و فصل مسايل و بحران هاي اين منطقه به شدت ناكارآمد نشان داده اند.
به عبارت بهتر، اساسا اشكال چندجانبه گرايي براي مديريت مناقشات منطقه خاورميانه به نحو شايسته اي فعال نمي شوند. حتي به نظر مي رسد متاسفانه مجموعه بازيگران اين منطقه عمدتا از الگوهايي مانند «موازنه قوا» تبعيت مي نمايند. در حاليكه مبناي الگوي موازنه قوا، به كارگيري قدرت براي محدود كردن قدرت در محيطي است كه بارزترين مشخصه آن «دشمني» است و بازيگران در رفتارهاي امنيتي و دفاعي خود، الگوي رفتار حفظ نظام تهديد يا روابط بازدارندگي را دنبال مي كنند.

برخی تحليلگران در ارزيابي چرايي شكست چندجانبه گرايي در قبال بحران هاي خاورميانه به ویژگی ها و متغیر های ژئوپلیتیکی اين منطقه اشاره مي كنند از جمله:

1- جغرافیای طبیعی متنوع
2- جغرافیای انسانی پیچیده
3- متغیر های ژئوکالچری متضاد
4- متغیر ژئواکونومیکی(نفت و گاز)
5- رقابت شدید میان قدرت های بزرگ منطقه
6- حاکمیت های ضعیف، شکننده و عمدتا وابسته به قدرت های بزرگ خارجی
7- دخالت قدرت های بزرگ خارجی
8- فقدان انسجام از منظر توزیع منافع و تهدیدات

پس از برشماري ويژگي هاي مزبور اين قاعده كلي را استنتاج مي كنند كه شبکه منطقه ای خاورمیانه از نوع «مدل فاقد معیار» در جهان است که در درون آن حلقه های متمایز اما به هم مرتبط مختلف قابل شناسایی هستند. در واقع، به دلیل آن که متغیر های ژئوپلیتیکی مزبور موجب پیچیده شدن شبکه های منطقه خاورميانه می شوند، به همین دلیل در مورد اين منطقه باید گفت به دلیل نوع سازه شبکه خاورمیانه که اساسا فاقد معیار است و همچنین متغیر های ژئوپلیتیکی آن که در تعامل با تمایل زیاد مداخله خارجی جنبه ی منفی یافته است، همواره در وضعیت هاي 3 گانه زير قرار دارد:

1-تهدیدات خارجی زیاد
2- قابلیت منطقه ای ضعیف
3-ظرفیت سیاسی منطقه ای پایین

با اين وجود، اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه براي مديريت بحران ها و مناقشات فعلي خاورميانه بايد از كدام الگوي چندجانبه گرايي بهره جست؟

فرضيه اي كه در اين نوشتار كوتاه مورد توجه است اتكا به «الگوي كنسرتي» است؛ چرا كه در اين الگو، اساس رفتار بازيگران همكاري ميان چند قدرت بزرگ منطقه بر پايه اصول مشترك و مورد قبول مي باشد. در اين الگو، قدرت هاي بزرگ منطقه خاورميانه از تهديد يكديگر پرهيز مي كنند و اساسا به ايجاد معادله هاي استراتژيك در روابط يكديگر مي انديشند.
در توضيح راهكار مزبور بايد گفت، راهبرد اساسی چندجانبه گرايي در قبال منطقه خاورميانه بهره گيري از نظريه «امنيت از طريق كنسرت قدرت ها» است كه لازمه آن دستیابی به «ایدئولوژی مشترک» نيز مي باشد.معنی اين راهبرد آن است که کشورهای قدرتمند در منطقه خاورميانه در قالب یک مجموعه امنیتی نسبت به مناقشات منطقه ای احساس مسئولیت مي نمایند.
ارزش و اهمیت راهکار مزبور در آن است که در منطقه خاورميانه انعطاف ناپذیری قابل توجهی میان کشورها و بازیگران سیاسی وجود دارد و به همین دلیل سایر راهکارها مانند موازنه قوا، بازدارندگی، همگرایی تخصصی و ... پاسخگوی تامین امنیت منطقه ای نخواهند بود.

عضو كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس

4952

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 454461

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 12 =