۰ نفر
۷ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۵
آمریکایی که هست ، آمریکایی که نیست (1)

چنانچه مجالی فراهم شود در قالب یک سلسله نوشتار نسبت به مستندسازی بخشی از دیده ها و دریافت ها در تعامل با جامعه آمریکا پرداخته خواهد شد.

پس از حدود یکسال زندگی در کشور ژاپن سفر به آمریکا در سال 2009 باعث شکل گیری مجموعه ای از سوالات در ذهن شد . سبک متفاوت زندگی ، میزان برخورداری از تکنولوژی، تفاوت ها در رونق اقتصادی، بیمۀ تأمین اجتماعی، سیستم حمل و نقل، میزان ارتباط با طبیعت، نحوه مراودات اجتماعی و ... از جمله مواردی بودند که سرآغاز این سلسله سوالات بودند(لینک ). به رغم محیا شدن امکان ادامه تحصیل در کشور آمریکا در سال 2010 ، لیکن این جمع بندی حاصل شده بود که کار فنی و تخصصی ژاپنی ها در حوزه مهندسی زلزله و سازه به لحاظ برخی ویژگی ها برتری های شاخصی داشته و بنابراین به ادامۀ تحصیل در کشور ژاپن پرداخته شد؛ و البته نه فقط به منظور مطالعه در حوزه مهندسی سازه (لینک )، بلکه به منظور مطالعه همزمان ویژگی ها و شاخص های تمدن ژاپنی (لینک ). طی چند ماه اخیر حضور در کشور آمریکا در جستجوی پاسخ آن پرسش های قدیمی، همچنان سوالات جدیدی در حالِ شکل گیری است. این باور هست که اگر ثبت و مستندسازی دیده ها در زمان خود صورت نپذیرند، بسیاری از مسایل در گذر زمان رنگ و بوی عادت به خود گرفته و کمرنگ می شوند. بنابراین به رغم مشکلات جاری زندگی تلاش خواهد شد که تا حد امکان از امر مستندسازی غفلت نشود .
اما علّت انتخاب عنوان فوق برای این دست نوشتار، از آنجاست که در بسیاری موارد با آمریکایی مواجه می شویم که کاملاً خلاف انتظار اولیه و تصوّر ذهنی ماست ؛ آمریکایی که نیست . در برخی موضوعات نیز با شکل پذیرفته شده از آمریکایی مواجه می شویم که از آن بی خبر و بی اطلاع بوده ایم ؛ آمریکایی که هست .
برای شروع بحث در این یادداشت اول، به گفتگو پیرامون موضوع زیر پرداخته می شود :
تکثّر و تطوّر : یکی از اولین مسایلی که در ورود به فضاهای اجتماعی کشور آمریکا جلب توجه می کند ، تکثر حیرت آور رنگ ها و نژادها و زبان های مختلفی است که از ملل گوناگون در این سرزمین در کنار هم زندگی می کنند. این مفهوم البته امر غریب و دور از انتظاری نیست. تنها در مواجه ی واقعی ، قدری فراتر از انتظار می نماید. اما طی قرارگیری در برخی فضاهای تخصّصی ، موضوع پررنگ تر می شود. تا آنجا که پس از چندماه گاه این فکر از خاطر عبور می کند که اساساً آمریکایی به مفهوم آمریکای ذهنی ما وجود ندارد. پیش فرض ذهنی این است که آمریکا سرزمینی است متشکل از مردم ملل مختلف و هنوز نژاد آمریکایی -به مفهوم نژادی که چندین نسل در یک سرزمین سُکنی گرفته باشد- وجود ندارد؛ اما آیا واقعیت جاری در این سطح است یا بیش از این؟ طی سفری که به دانشکده مهندسی یکی از دانشگاههای برتر داشتم در سالن ورودی گروه عمران و جایی که تصویر اساتید نصب شده بود، حیرت زده به مرور اسامی اساتید پرداختم . هیچ یک از اساتید آمریکایی نبودند. گروه مهندسی عمران ترکیبی بود از افرادی که در جوانی از کشورشان برای ادامه تحصیل به آمریکا آمده و پس از طی مدارج علمی در اینجا استخدام و استاد شده اند . هند، چین، مکزیک، بنگلادش، ایران، ترکیه و... . جلسه ای در بخش سازه همان گروه داشتیم ، هیچ یک از دانشجویان دکترا ، آمریکایی نبودند. تعجّب کردم که حتی یک دانشجوی آمریکایی حضور نداشت. انگار که تکرارِ تاریخِ نسلِ قبل را می دیدی. بالاخره اساتید آینده قرار است از میان همین دانشجویان دکترای امروز انتخاب شوند. بچه های این گروه به ترتیب از این کشورها بودند: ترکیه یک نفر ، هند سه نفر، چین دو نفر، عراق یک نفر ، عربستان یک نفر ، ایران سه نفر ، نپال یک نفر ، فلسطین یک نفر. وقتی هیچ دانشجوی آمریکایی در این میان تربیت نمی شود یعنی که مجدداً تعداد اساتید آمریکایی اندک یا صفر خواهد بود. واقعیت این است که میزان جذب شهروند جدید همچنان بیش از تصوّر است. قانون گرین کارت برای افراد با سوابق علمی، قانون چندان سهل و آسانی نیست ولیکن همچنان امکان جذب افراد با مقالات متعدّد علمی، یا اختراعات ثبت شده ، بسیار ممکن و شدنی است .
تو در گروه سازۀ یک دانشگاه مطرح هستی اما نه با استاد آمریکایی سر و کار داری و نه با دانشجوی آمریکایی. چگونه است که در تصوّر ذهنی خود ، تهرانی را در ذهن نداریم که یک شهر باشد متشکل از شهروندانی که چندین و چند نسل سابقه تاریخی اقامت در تهران داشته باشند ، ولی آمریکایی را متصوریم که هویت منسجم و همگون داراست ؟ تصور ذهنی ما از شهروند تهرانی چرا اینقدر متفاوت است از تصور ذهنی ما از شهروند آمریکایی . مشخص و صریح بگوئیم، آیا ایالات متحده آمریکا به عنوان کشورِ واحد - آنگونه که برای ما تعریف شده- وجود خارجی دارد یا اینکه آمریکا کشوری است، سرزمینی است، متشکل از همه جا ؟ یک جایی که همه اینجا هستند . همه دور هم . اگر قرار باشد اینجا را «حضور همه» تعریف کنیم ، آیا رفتارِ ما و تعریف ما برای تعامل با این چکیده ی همه ، متفاوت نمی شود با زمانی که داریم با یک هویت همگن ، غیر متکثّر و منسجم رفتار می کنیم؟ (1)(2)
درکِ ما از آمریکایی که هست ، در انتخاب رفتار ما با این سرزمینی که هنوز نژاد در آن در حال جوشیدن است ، تاثیر گذار است. ممکن است که گفته شود که این ورود و جذب وسیع افرادِ کشورهای مختلف ، قالبی هدایت شده دارد و این افراد در جایگاهِ کارهایِ "تخصصی" قرار می گیرند ولی «مدیریتِ» سرزمین و کشور در اختیار افرادی است که چندین نسل است در آمریکا ساکن بوده و از هویت آمریکایی برخودار هستند.(3) اگر ما این رویکرد را پذیرفته باشیم ، بدین مفهوم است که مردم و نژادها در یک کشور متکثّر و متنوع هستند ولی چارچوب ها و سیاست ها ، از قبل تعریف شده است. یعنی "تکثّرِ مردم" تاثیری در برخورد ما با یک هویتِ از قبل تعریف شده و ترسیم شده، نباید داشته باشد. اما واقعیت اینجاست که جاریِ اتفاقات در این کشور، خلاف این فرضیه را ثابت می کند. ما با فضایی مواجه ایم که فردی که پدرش تا نوجوانی در کنیا چوپان بوده می تواند به جایگاه ریاست جمهوری کشور به مدت هشت سال برسد. آیا ما باید این قبیل رخداد را هم بخشی از یک طرح و چارچوب از قبل تعریف شده بینگاریم یا اینکه در درستی فرض بالا تردید کنیم؟ هنوز نمی دانم.

آمریکا 1

تصویر اول: نمایی از شهر شیکاگو ، به عنوان پایگاه صنعت، فن آوری، حمل و نقل در بخش مرکزی شمال آمریکا*

آمریکا 2

مرکز اسلامی آمریکا، واقع در شهر دترویت، بزرگترین مسجد شیعی در آمریکا (در یادداشت قبل راجع به آن صحبت شد)**

پی نوشتها:

1-البته در بحث مطرح در این مثال نیاز به اطلاعات آماری وزارت علوم جهت تحلیل جامع است. ممکن است در رشته ای مثل عمران یا زلزله و ... چنین باشد و در برخی دیگر رشته ها اینچنین نباشد و رغبت دانشجویان آمریکایی به حضور بیشتر باشد. اما این مثال برای ذکر نمونه ای از برخورد با فضاهایی از این دست ذکر شده است. هر چند که نمونه های متعدّد مشابهی در لابراتوارهای دانشگاههای ردۀ برتر در حوزه هایی مثل نانو، سلولهای بنیادی، مهندسی بافت و ... می بینیم که ریاست آزمایشگاه با غیرآمریکایی است و پژوهشگران مشغول به کار هم طیفی از جوانان کشورهای مختلف.
2- جمعیت ایالات متحده آمریکا بر پایه برآورد سال ۲۰۱۱ در حدود ۳۱۴٬۷۲۴٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده است. بر اساس آماری که در ویکیپدیا درج شده، ترکیب نژادی مردم ایالات متحده آمریکا، بدین شرح است ( بر اساس آمار منتشرهٔ سال ۲۰۰۳) که با توجه به حضور گستردۀ چینی ها و هندی ها قدری عجیب به نظر می رسد:

سفید ها: ۸۱٪
سیاهان ( آمریکایی های آفریقایی تبار): ۱۲٫۹٪
آسیایی ها: ۴٫۲٪
سرخ پوستان آمریکایی: ۱٪
بومیان هاوایی و جزایر پاسیفیک: ۰٫۲٪

در این خصوص نیازمند اطلاعات آماری بروز و دقیق تر هستیم. ولی در مجموع، اساساً نحوۀ رویکرد ما با کشوری که آنرا دارای هویتی همگون می دانیم، با کشوری که دارای فضایی متکثر و دینامیک است ، کاملا متفاوت خواهد بود .
3- در این راستا برخی بر این باور هستند که تفاوت باید قائل شد بین دیپلماسی خارجی آمریکا با ساختارهای مدیریت داخلی کشور. در واقع برخی معتقدند که تاثیرات تنوع فرهنگی و نژادی (world's most ethinically divers and multicultural nation) را باید در مدیریت داخلی کشور، و «رفتارِ آمریکایی» را در دیپلماسی خارجی این کشور متجلّی دید. چند سال پیش زمانی که برای بازدید از ساختمان سازمان ملل رفته بودم در بازدید از موزۀ سازمان ملل زمانی که راهنما می خواست "شورای امنیت" را توضیح دهد می گوید: «شورای امنیت نیز بعد از جنگ دوم جهانی تاسیس شد.» بعد پرسید: «" قانون" را چه کسی می نویسد؟ حقوق دانها؟ قضات ؟ سیاستمداران ؟ جامعه شناسها ؟ نه ! قانون رو " برنده ها" می نویسند ! لذا ، فرانسه ، انگلیس ، آمریکا ، روسیه و چین اعضای دائمی شورای امنیت و دارای حقّ وِتو هستند (!) » [لینک]. این یک واقعیت است که ما با آمریکایی مواجه ایم که خود را برندۀ جنگ دوم جهانی و همچنین قلّه نشین تکنولوژی و دانش می داند. اما سمت دیگرِ واقعیاتِ موجود، این سوال را بر می انگیزد که در مواجهه با کشوری تا این پایه دینامیک ، آیا ما باید فکر کنیم با آمریکای پس از جنگ دوم جهانی مواجهیم ؟ یا آمریکای پس از جنگ ویئتنام ؟ یا این ظرفی است که مظروفِ تغییرات است هر چند که برخی مبانی در آن به سرعت تغییر نکند.
** یادداشت های مرتبط با این بحث ، خلاصه کتاب روح ملت ها نوشته آندره زیگفرید: (لینک)
***حدود دو هفتۀ پیش این یادداشت را تنظیم کرده و به دنبال یک سری اطلاعات کمّی و آماری برای پرداخت بیشتر بحث و بعد به اشتراک گذاشتنش بودم که گزارش اخیر راجع به انتخاب "ساندار پیچای" به ریاست امپراطوری گوگل منتشر شد. واقعاً بحث مدیریت و هدایت فنی مراکز تخصصی در آمریکا بسیار تحت تاثیر این پارامتر هست و در این میان نخبگانی که اخیرا (چندسال اخیر) از هند و چین وارد عرصه کارهای تخصصی می شوند توانمندیها و قابلیت های فوق العاده دارند و این در دینامیک تر شدن فضای آمریکا تاثیر داشته است. در مجوعه ای که هستم به دلیل حضور چند استاد هندی با دو نفر از فارغ التحصیلان موسسه فناوری هند (معادل شریف ایران) همکار هستم. یک بار یکی از این بچه ها می گفت: نخبه های ما از میان یک جمعیت بیش از یک میلیارد نفری برمی خیزند. ما مسیر خیلی سخت تری نسبت به بچه های آمریکایی یا اروپایی در درس خواندن طی می کنیم.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 451532

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد IR ۰۵:۰۶ - ۱۳۹۴/۱۲/۰۶
    2 0
    با سلام، مطللبی بسیار تأثیرگذار و تعمل برانگیز بود. من از زمان انتشار آن را خوانده و چند بار به دوستان معرفی کردم. فقط نمی دانم آن سلسله نوشتاری که در ابتدا قول آن را داده اید چرا ادامه نیافت و در همان 1 مانده است. باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز/ قصه غصه که در دولت یار آخر شد