هاشم بیک زاده در موسسه خبر از آنچه گفت که مدت ها روی دلش مانده بود.

بهروز احمدی . سعید اکبری - خبرگزاری خبرآنلاین:هاشم بيك‌‌زاده را بايد يكي از بدشانس‌ترين بازيكنان ملي تاريخ فوتبال ايران ناميد. بازيكني كه گفته مي‌شد مأمور مهار مسي در جام ‌جهاني‌ خواهد بود به دليل مصدوميت اين تورنمنت بزرگ را از دست داد و متعاقب آن يك روز قبل از جام ملت‌هاي آسيا هم مصدوم شد تا دومين تورنمنت بزرگ ملي‌‌اش را از روي سكوهاي ورزشگاه تماشا كند. هاشم در استقلال ناكام پارسال هم سيبل اصلي انتقادات طرفداران بود تا جايي كه بيشترين هجمه عليه او به راه افتاد و كار را به جايي رساند كه اين بازيكن با حجب و حيا و دوست‌داشتني به سيم آخر زده و مقابل هر انتقادي واكنش نشان بدهد از جمله اتهام خيانت به استقلال و قلعه‌نويي. فرصتي دست داد تا در موسسه خبر ميزبان او باشيم؛ جايي كه حرف‌هاي جالبي از او شنيديم.

*از استقلال پارسال شروع كنيم.

سال خيلي بدي بود با روزهاي كابوس‌وار. هنوز هم وقتي به آن روزها فكر مي‌كنم ديوانه مي‌شوم چون نه توانستيم انتظارات هواداران را برآورده كنيم نه از نظر فوتبالي روزهاي خوبي را سپري كرديم. هر روز صبح كه از خواب بيدار مي‌شدم استرس اين موضوع را داشتم كه باز قرار است چه حاشيه و جنجالي را تجربه كنيم.

*چه شد که استقلال با آن همه ستاره به عنوان مدعي اول قهرماني به اين حال و روز دچار شد؟

خيلي مسائل دست به‌ دست هم داد تا استقلال مثل درختي تنومند از داخل بپوسد و در روزهاي پاياني فصل خشك شود. شايد اگر بخواهي از اتفاقات فصل قبل صحبت كني بايد يك كتاب 120 صفحه‌اي بنويسي اما اگر بخواهم در يك جمله شرايط تيم را تشريح كنم بايد بگويم ما به بيماری‌اي دچار شديم كه صعب‌العلاج بود.

*چطور؟

يك تيم براي اينكه بتواند به اهدافش برسد بايد تمامي شرايط را براي خود هموار كند از تيم پشتيباني گرفته تا كادرفني و بازيكنان كه بايد همدل باشند. ما نيم‌فصل اول خوبي را سپري كرديم؛ هم پول‌هاي‌مان را به موقع گرفتيم، هم مشكل و اختلافي در تيم وجود نداشت اما در نيم‌فصل دوم روزهايي رقم خورد كه دعا مي‌كرديم فصل زودتر تمام شود. ورق تيم ما جوري برگشت كه اگر امتيازات نيم‌فصل اول نبود استقلال يكي از تاريك‌ترين فصول خود را به ثبت مي‌رساند.

*مثل اين که كابوس‌هاي شما از باخت دور رفت به نفت شروع شد؟

بله، باخت به نفت آتشي در دل استقلال پارسال روشن كرد كه شعله‌هايش همه اعضاي تيم را سوزاند. تمركزمان به‌هم ريخت و هر كاري كرديم كه از شوك خارج شويم، نشد. كابوس مصدوميت‌ها، اشتباهات فردي و اوج‌‌گيري اختلافات درون‌تيمي همه و همه دست به ‌دست هم داد تا روزهاي تلخي براي‌مان رقم بخورد. بعد از باخت به نفت چندين هفته طول كشيد تا از بحران خارج شويم اما با اين حال جزو صدرنشينان بوديم چون امتيازات خوبي در ابتداي فصل كسب شده بود. هرچه بود ديگر دوست ندارم به آن روزهاي تلخ برگردم و فكرم را درگيرش كنم.

*خيلي‌ها اعتقاد دارند استقلال پارسال در سايه تيم‌ملي تازه برگشته از جام‌جهاني‌ قرار گرفت و تاوان اين موضوع را داد. قبول داري؟

به نوعي مي‌توان گفت درست است چون ملي‌پوشان استقلال كه بيشترين سهم را در اردوي تيم‌ملي داشتند بعد از درخشش در جام‌جهاني‌ منتظر بودند تا راهي ليگ‌هاي معتبر خارجي شوند به همين خاطر از نظر انگيزشي خيلي افت داشتند. شايد اين حرف من سوءتفاهم‌هايي رقم بزند چون به ما انگ زده بودند كه ملي‌پوشان استقلال كم‌كاري مي‌كنند اما به خدای احد و واحد قسم هيچ كم‌كاري در كار نبود و تنها انگيزه و آرامش هميشگي در كار نبود كه بخواهيم اوج عملكردمان را نشان بدهيم.

*يعني حضور در جام‌جهاني‌ شما را به آخرين نقطه فوتبال‌‌تان رسانده بود كه ديگر انگيزه بازي نداشتيد؟

شايد در نگاه اول اين‌گونه بود اما واقعيت چيز ديگري بود چون فكر و كارايي ملي‌پوشان معطوف مشكلات شده بود. وقتي هيچ كدام از بچه‌ها بعد از نمايش درخشان در جام‌جهاني‌ نتوانستند لژيونر شوند ناخودآگاه اين خوره به جان‌شان افتاد كه چرا هيچ پيشنهادي از خارج دريافت نكردند كه مسير زندگي‌شان تغيير كند. همين فكر و خيالات تا مدت‌ها همراه بچه‌ها بود تا كارآيي‌ها به كمتر از نصف برسد. از همه اين‌ها بدتر بي‌پولي و بحث خصوصي‌سازي بود كه استقلال را نابود كرد چون همه منتظر بودند تكليف روشن شود تا به حق و حقوق‌شان برسند و زندگي خصوصي خود را سر و سامان بدهند.

*نتايج بد استقلال هم با اين عملكرد روي سر ملي‌پوشان آوار شد چون هر بازي كه نتيجه نمي‌گرفتيد بيشترين انتقادات از ملي‌پوشان بود!

از ملي‌پوشان هم بايد در اندازه خودشان و توانايي‌شان انتظار مي‌رفت نه بيشتر. در يك تيم موفق نفر كمترين تأثير را دارد و مهم اتحاد تيمي و 11 نفره است اما وقتي تيم خوب نبود نبايد از ملي‌پوشان انتظار بيش از حد داشته باشي. پارسال به خصوص از ميانه‌هاي راه تيم از هم پاشيد و بچه‌هاي ملي‌پوش هم تحت تأثير همين اتفاق تلخ نتوانستند توانايي‌هاي خود را بروز بدهند. قبول دارم هيچ كدام از ملي‌پوشان در حد و اندازه خود ظاهر نشدند اما وقتي ما خوب شديم و به فرم مطلوب رسيدم تيم از هم پاشيد و خوب نبود.

*پس انتقادات از ملي‌پوشان را قبول نداري؟

انتقاد اگر منصفانه باشد بايد به ديد منت به آن نگاه كرد و سود برد. مي‌توانستيم بهتر و بيشتر به استقلال كمك كنيم اما اين قدر هم بد نبوديم كه تمام كاسه، كوزه‌ها سر ملي‌پوشان شكسته شود. استقلال را 11 نفر تشكيل مي‌دادند نه سه، چهار ملي‌پوش كه ما را مقصر جلوه مي‌دادند. در مجموع معتقدم شرايط براي كمك بيشتر ملي‌پوشان به استقلال فراهم نشد.

*اين شرايط را بيشتر تشريح مي‌كني؟

ببينيد هر بازيكني براي عملكرد خوب نياز به آرامش فكري دارد اما اين آرامش در استقلال پارسال ديده نمي‌شد. عدم تمرينات مناسب بدني باعث و باني مصدوميت‌هاي مكرر شد. از آن مهم‌تر مشكلات مالي بود كه باشگاه به هيچ كدام از تعهداتش در قبال مسائل مالي عمل نكرد و مدام سازمان خصوصي‌سازي و مزايده را بهانه مي‌كرد و مي‌گفت به زودي مالك باشگاه معرفي مي‌شود و پول‌ها تسويه خواهد شد. همه اين‌ها به كنار، انتقادات مداوم سرمربي تيم از ملي‌پوشان هم بيشتر تمركز را از بچه‌ها گرفت، انتقاداتي كه به نظرم منصفانه نبود. با همه اين مشكلات آمديم و نهايت تلاش‌مان را به خاطر هواداران انجام داديم گرچه در نهايت جز شرمندگي چيزي عايدمان نشد.

*به همين خاطر بود از سوي هواداران بي‌غيرت لقب گرفتيد؟

هواداران تحت هر شرايطي از تيم‌شان انتظار نتيجه دارند. نمي‌دانند چه مشكلاتي پيش‌روي بازيكن، مربي و مدير باشگاه است؛ فقط مي‌گويند تيم بايد نتيجه بگيرد. بازيكن تمرين كند يا نكند، پول بگيرد يا نگيرد، مصدوميت داشته باشد يا نداشته باشد، فكر بازيكن آزاد باشد يا نباشد و... اين‌ها براي هوادار اصلاً اهميتي ندارد به همين خاطر در طول 90 دقيقه بازي هواداران فقط از تيم‌شان گلزني و برد مي‌خواهند. وقتي هم نتواني انتظارات‌شان را برآورده كني به حق يا ناحق برايت شعار سر مي‌دهند از بي‌غيرت گرفته تا... اما باز هم مي‌گويم تحت هر شرايطي حق با هواداران است چون آنها صاحبان واقعي تيم هستند كه در گرما و سرما به حمايت از تيم محبوب‌شان مي‌پردازند.

*اگر اعتقاد داري حق با هواداران است چرا در چند مورد به اعتراضات آنها واكنش نشان دادي؟

بعضي مواقع پيش مي‌‌آيد كه زير فشار نتواني خودت را كنترل كني. ما از نظر روحي و رواني شرايط خوبي نداشتيم و وقتي هم مي‌ديدم به ما مي‌گويند بي‌غيرت از كوره درمي‌رفتيم و...

*پارسال انتقادي كه مي‌شد اين بود چرا كروش بازيكنان ناآماده استقلال را به تيم‌ملي دعوت مي‌كند؟

كارلوس كروش اصلاً مربی‌اي نيست كه بخواهد بازيكن سفارشي به اردوي تيم‌ملي دعوت كند. او مربی‌اي نيست كه بخواهد آبرويش را در گروي يك بازيكن ناآماده بگذارد. اعتقادي كه به شاگردش داشته باشد تا روز آخر به آن پايبند است به همين خاطر هم بازيكنان حاضرند سرشان را براي او و تيم‌ملي بدهند. راستش را بخواهيد ما پارسال نفهميديم وقتي مي‌رويم اردوي تيم‌ملي آماده هستيم يا ناآماده.

*چطور؟

يك اردويي مي‌رفتيم و برمي‌گشتيم، مي‌گفتند بازيكنان تيم‌ملي آماده نيستند. اردوي بعدي مي‌شد وقتي برمي‌گشتيم مصاحبه مي‌كردند و مي‌گفتند از تيم‌ملي ممنونيم كه ملي‌پوشان را آماده تحويل داد. آخرش هم نفهميديم كه حضور در اردوي تيم‌ملي دليل آمادگي‌مان بود يا ناآمادگي‌مان (باخنده) ولي با همه اين شرايط نظرم اين است كه امير قلعه‌نويي اگر پارسال سرمربي استقلال نبود اين تيم شرايط به مراتب بدتري را تجربه مي‌كرد و چه بسا اصلاً نمي‌توانست ليگ را به اتمام برساند چون بازيكني در تمرينات حاضر نمي‌شد كه بخواهد بازي كند اما قلعه‌نويي با هوش و مديريت خود تا روز آخر بدون هيچ جنجالي تيم را دور هم نگه داشت و تنها در نتيجه‌‌گيري بد آورد.

*قبول داري تنش بين استقلال و تيم‌ملي در فصل گذشته روي عملكرد كلي شما و ساير بازيكنان تأثير مستقيم داشت؟

اي كاش از اول يكي پيدا مي‌شد و اختلافات دو طرف را با ريش‌سفيدي حل و فصل مي‌كرد و اجازه نمي‌داد اين تنش‌ها رقم بخورد. راه‌هاي ديگري هم بود كه مي‌شد به سادگي اختلافات را از بين برد اما كسي پا پيش نگذاشت و دودش به چشم ملي‌پوشان رفت و استقلال ضربه‌‌اش را خورد. شايد باور نكنيد اين قدر از شرايط پيش‌آمده در استقلال ناراحت و عصباني بوديم که لحظه‌شماري مي‌كرديم ليگ براي‌مان زودتر از هميشه تمام شود چون نه خوب تمرين مي‌كرديم نه خوب بازي. كارلوس كروش از يك سو ناراحت بود و كادرفني استقلال و طرفداران از سوي ديگر. ما هم اين وسط‌ گير كرده بوديم و چوب اختلافات و تنش‌ها را مي‌خورديم.

* به نظر مي‌رسد پارسال خيلي خسته شدي و اصلاً انگيزه نداري.

براي اولين بار بود در يك دهه فوتبال حرفه‌اي اين قدر از بازي كردن خسته بودم. به قدري از نظر روحي و رواني خراب بودم كه چندين ساعت در تنهايي مي‌نشستم و به اتفاقات اطرافم فكر مي‌كردم اما به نتيجه‌اي نمي‌رسيدم.

*هرچه كاسه، كوزه بود سر هاشم بيك‌‌زاده شكسته مي‌شد!

اگر بگويم پطرس فداكار استقلال شده بودم پربيراه نگفتم چون ديواري كوتاه‌تر از ديوار من در استقلال وجود نداشت همه چيز روي سر من آوار مي‌شد. انگاري هاشم بيك‌‌زاده بايد تنهايي همه مشكلات استقلال را دريبل مي‌كرد و تيم را به صدر جدول مي‌رساند كه دليل اصلي ناكامي‌ها معرفي مي‌شد (باخنده).

*واقعاً چرا اين همه هجمه به سمت تو كشيده شد؟

شايد به اين خاطر بود كه كار به كار كسي نداشتم و همواره سعي مي‌كردم جلوي هر بي‌مرامي سكوت كنم. نه حاشيه‌اي داشتم، نه جواب كسي را مي‌دادم و نه...

*اما اين اواخر جواب همه را دادي؟

ديگر كم آورده بودم و خونم به جوش آمده بود. نمي‌دانم شايد اشتباه كردم اما لازم بود كه از حقم دفاع كنم.

*درست مثل همان جلسه‌اي كه بازيكنان استقلال با قلعه‌نويي داشتند و تو از ملي‌پوشان دفاع كردي.

بايد از حقم دفاع مي‌كردم. متأسفانه دور و بري‌هاي آقاي قلعه‌نويي با خبرچيني‌هاي بي‌مورد چهره ما را عوض كرده بودند و من بايد واقعيت‌ها را مي‌گفتم و دروغ هم نگفتم. حيف نگذاشتند مربي بزرگي مثل قلعه‌نويي با تيمي استثنايي مثل استقلال پارسال خنده را بر لبان طرفداران بازگرداند. اطرافياني كه براي منافع خود حاضر بودند دست به هر كاري بزنند از جمله بر هم زدن افكار سرمربي تيم آن‌هم با نامردي و بي‌مروتي.

*قهر كردن به يكي از عادت‌هاي پارسال هاشم تبديل شده بود. اتفاقي كه انتظارش حداقل از بازيكني آرام مثل تو نمي‌رفت.

سابقه نداشت در اين 10 سال فوتبال حرفه‌اي من يك جلسه از تمرين قهر كنم. اين اولين بار در زندگي ورزشي‌ام بود كه چنين حاشيه‌اي رقم خورد. شاهد زنده اين ادعاي من آقاي فتح‌ا...‌زاده است كه در اين سال‌ها بيشتر قراردادهايم را با ايشان بستم و هيچ وقت هم بيشتر از 40 تا 50 درصد قراردادهاي مالي‌ام را پرداخت نكرد. هر سال براي اينكه باشگاه از زير بار پرداخت مطالبات دربرود 20 تا 30 درصد جريمه مي‌بُريد و... اما من به عشق استقلال و طرفدارانش خم به ابرو نمي‌آوردم. هميشه با شرايط كنار آمدم و صدايم درنيامد اما پارسال واقعاً تحت فشار بودم و همين الان نامه باشگاه را دارم كه يك ميليارد تومان از استقلال طلب دارم. پارسال حرف‌هاي ناجوانمردانه‌اي پشت ‌سر ما زدند كه بدجوري روح و روانم را به‌هم ريخت.

*همان صحبت‌هايي كه تو را متهم به خيانت به استقلال كرد؟

يكسري بازيكنان كه آقايان مدعي بودند در دربي بازي نكردند يكي‌شان من بودم. من شب قبل از دربي به خاطر مسموميت تا ساعت 5 صبح زير سِرُم بودم و دكتر ستوده شاهد زنده است. همين حرف‌هاي اطرافيان امير قلعه‌نويي بود كه تيم ما را به‌هم ريخت. من اگر در دربي با آن شرايط به ميدان مي‌رفتم و يك اشتباه مي‌كردم باز هم همه كاسه، كوزه‌ها سر من مي‌شكست.

*به همين خاطر واكنش نشان دادي؟

بايد از خودم دفاع مي‌كردم و واقعيت‌ها را مي‌گفتم. من نه بازيكن ترسويي بودم، نه بي‌غيرت. روز دربي به قدري بدنم ضعيف شده بود كه ناي ايستادن را هم نداشتم اما با همان حال و روز رفتم روي نيمكت نشستم و حتي مي‌خواستم بازي كنم اما وقتي رفتم گرم كنم، ديدم دل‌درد امانم نمي‌دهد. بعد وقتي ديدم برخي‌ ناجوانمردانه من را جلوي هوادار قرار دادند خونم به جوش آمد.

*خود قلعه‌نويي در جريان اين حرف‌ها بود؟

خبر ندارم اما بعيد مي‌دانم در جريان بوده باشد. اميرخان خودش مي‌داند كه من چيزي در دلم نيست و واقعاً از ته قلب دوستش دارم. به قدري در حق من لطف داشته كه تحت هر شرايطي مديونش باشم و روز دربي هم خيلي دوست داشتم كه كمكش كنم اما نشد. گفتم كه يكسري از اطرافيان قلعه‌نويي دوست نداشتند بچه‌هاي تيم با سرمربي رابطه خوبي داشته باشند به همين خاطر تا دلتان بخواهد شيطنت كردند اما آخرش روسياهي ماند براي زغال! امير قلعه‌نويي از نظر فني به من اعتقاد دارد و با وجود اينكه همه مي‌گفتند او با من دعوا دارد و قهر است وقتي رفت ملوان اولين نفر به من زنگ زد و گفت پاشو بيا انزلي كه همين جا بايد از ايشان تشكر كنم و برايش آرزوي موفقيت در هر صحنه‌اي را دارم.

*اين دور و بري‌هاي قلعه‌نويي داستانش چيست؟ اكثر بازيكنان از اين دور و بري‌ها دلخور هستند.

دور و بري‌ها همان‌هايي بودند كه مدام مصاحبه مي‌كردند و بازيكنان را به جان مربي و بالعكس مي‌انداختند، آخرش هم با حرف اين طرف و آن طرف بردن كاري كردند كه يكي از بهترين تيم‌هاي تاريخ استقلال از هم بپاشد و قهرمان نشود. امير قلعه‌نويي به نظرم يكي از باهوش‌ترين مربيان ايران است و فكر مي‌كنم خودش الان به اين نتيجه رسيده باشد كه اطرافيانش چه بلايي سر او و تيمش آوردند.

*مثلاً از تو چه خبري براي قلعه‌نويي برده بودند كه ذهنيتش نسبت به تو با اين همه علاقه خراب شده بود؟

واقعاً قلعه‌نويي من را دوست دارد. يادم نمي‌رود سه سال پيش 50 تا 60 هزار نفر طرفدار استقلال مدام به من اعتراض مي‌كردند آن‌هم در روزهايي كه براي استقلال بد بازي نمي‌كردم اما اين هجمه واقعاً ويرانگر بود. وقتي ديد من حال و روز خوشي ندارم آمد و گفت هاشم اين‌ها كه 50 تا 60 هزار نفر هستند حتي اگر يك ميليون نفر هم اعتراض كنند من تو را بازي مي‌دهم پس برو خودت را ثابت كن و نگران چيزي نباش. متأسفانه پارسال مدام خبر مي‌بردند و مي‌گفتند هاشم نمي‌خواهد براي استقلال و قلعه‌نويي بازي كند، با جواد نكونام رفيق است و... اما خدا را شاهد مي‌گيرم اصلاً چنين چيزي صحت نداشت و اصلاً هم چنين حرف‌هايي نبود.

*آندو همين اتفاقات برايش رخ داد كه از استقلال رفت؟

آندو در گام اول مشكل مالي داشت و وقتي ديد باشگاه به تعهدات مالي‌‌اش عمل نمي‌كند به فكر جدايي افتاد. بعد هم به قلعه‌نويي گفته بودند كه آندو نشسته و گفته نمي‌گذارد استقلال امسال قهرمان ليگ ‌برتر شود ولي باور كنيد اين‌گونه نبود چون آندويي كه من مي‌شناختم و سال‌‌هاست با هم در اردوها هم‌اتاقي هستيم چنين بچه‌اي نبود اما در استقلال با روح و روان او بازي كردند و فراري‌‌اش دادند. همين آندو رفت تراكتور و يكي از ستون‌هاي موفقيت تيم تبريزي در نيم‌فصل دوم شد در حالي كه با كمي آرامش دادن مي‌توانستند او را در استقلال حفظ كنند.

*پيش نيامد كه راجع به اين اتفاقات با خود قلعه‌نويي صحبت كني؟

چرا در چند مقطع صحبت كرديم و آمد به من گفت كه هاشم اين حرف‌ها را مي‌زنند و با جواد نكونام در ارتباطي و داري خط مي‌گيري. همين جا باز هم خدا را شاهد مي‌گيرم و به آقاي قلعه‌نويي تأكيد مي‌كنم كه اصلاً اين حرف‌ها نبود و ما هيچ كدام كم‌كاري نكرديم چون در ذات‌مان نبود كه بخواهيم از اين كارهاي كثيف بكنيم و اين تنها توهمي بود كه دور و بري‌هايش براي او ساخته بودند. من همين اتفاقات را ديدم كه بعد از چند نتيجه خوب نيم‌فصل دوم با شروع شدن بدبياري‌ها و باخت‌ها نيم‌فصل زودتر تمام شود و برويم پي كارمان.

*در اردوي تيم‌ملي پيش آمده بود كه با نكونام و ساير ملي‌پوشان راجع به استقلال حرفي پيش بيايد؟

نه اصلاً پيش نيامده بود چون در اردوي تيم‌ملي تمام تمركز جواد و ملي‌پوشان روي بازي‌هاي ملي و جام ملت‌هاي آسيا بود. اصلاً ببينم كدام بازيكني حاضر مي‌شود آبرو و اعتبار چندين و چندساله‌‌اش را با اين كارهاي كثيف به حراج بگذارد؟! گفتم كه اين تنها زایيده ذهن بيمار برخي اطرافيان قلعه‌نويي بود و تيم ما را نابود كرد.

*اين خبرها از اردوي تيم‌ملي بيرون نمي‌رفت؟

نمي‌دانم رابطش چه كسي بود و دوست هم ندارم بدانم اما همين حرف‌ها و خاله‌زنك‌بازي‌ها كمر استقلال را شكست. آندو را از استقلال فراري داد، تمركز را از ملي‌پوشان گرفت، سرمربي تيم را بدبين كرد و طرفداران را نااميد به همين خاطر شك نداشته باشيد مسببين اين ماجرا آب خوش از گلوي‌شان پايين نمي‌رود چون با روح و روان يكسري بازيكن در استقلال بازي كردند.

*قرار بود در جام‌جهاني‌ مأمور مهار مسي باشي اما مصدوميت اجازه نداد و تو سالي كابوس‌وار را سپري كردي.

سال سختي را گذراندم. برخلاف تمام آن حرف‌هايي كه زده شد قسمت نبود جلوي مسي بازي كنم و آن موج به راه افتاده زندگي را براي مدت‌ها تحت‌الشعاع قرار داد.

*در ابتدا با آن جو خوب كنار آمدي و محبوبيتت دوچندان شد.

اين جو را آقاي فردوسي‌پور با آن برنامه معروف‌شان براي من راه انداختند. شايد در روزهاي اول برايم شيرين بود اما رفته رفته اين شيريني جاي خود را به تلخي داد چون تأثيرات منفي زيادي روي زندگي ورزشي و خصوصي‌ام گذاشت. از قديم گفته‌اند عدو شود سبب خير، عادل هم سبب خير شد اما بعدش آنقدر گفتن هاشم مأمور مهار مسي است كه رفتم تو چشم‌ها و مصدوم شدم.

*يعني چشم خوردي؟

صد درصد (باخنده).

*در آن برهه شب‌ها خواب مسي را نمي‌ديدي؟

دروغ چرا هم خوابش را مي‌ديدم هم وقتي در منزل مشغول استراحت بودم ناخودآگاه بازي‌هاي مسي را در ذهنم مرور مي‌كردم تا با خصوصيات فني‌‌اش بيشتر آشنا شوم. تصوير‌سازي ذهني مي‌كردم چه جوري جلوي مسي بازي كنم، چه جوري توپ را از او بگيرم و... اوايل خوب بود اما رفته رفته همه چيز برايم كابوس شد چون روزهاي اول هدفم اين بود كه با مهار مسي براي خودم اسم و رسمي پيدا كنم و لژيونر شوم اما اين قدر گفتند كه مصدوم شدم و همه چيز برايم كابوس شد.

*يعني مهار مسي شدني بود؟

نه مسي مهاركردني نيست و ديديد كه تنها يك لحظه او را رها كرديم و گل خورديم. يک حرفي مي‌زدند و به شوخي مي‌گفتند هاشم، مسي را مي‌گيرد و... اما واقعاً مأمور مهار اين بازيكن هنوز خلق نشده و نخواهد شد. من هم فقط به اين فكر مي‌كردم كه چون مسي چپ پاست بايد جوري بازي كنم كه زياد از او دريبل نخورم و اجازه نفوذ ندهم.

*فرارهاي رو به داخل مسي از جمله كارهايي بود كه تو براي مهارش برنامه داشتي، درست است؟

بله خيلي به اين حربه تاكتيكي مسي فكر كرده بودم و در تمرينات هم هميشه براي خودم تصويرسازي مي‌كردم كه چه جوري جلوي او بازي كنم. وقتي مي‌زند داخل، هم فضا دارد هم فرصت لازم تا شوتزني كند.

*پس اگر بودي آن تكل معروف را مي‌زدي كه گل نخوريم؟

اگر بودم كه شك نداشته باشيد تكل مي‌زدم و نمي‌گذاشتم مسي دروازه ايران را باز كند (با خنده).

*گويا كارلوس گفته بود من مي‌ترسم بازيكنانم بيشتر از اينكه به مهار مسي فكر كنند در انديشه گرفتن پيراهن او باشند.

مي‌ترسيد اما ما يكي از بهترين نمايش‌هاي خودمان در تاريخ بازي‌هاي ملي را مقابل آرژانتين انجام داديم و حالا نمي‌گويم برد اما استحقاق مساوي را داشتيم. براي گرفتن پيراهن مسي هم بايد بگويم اين بازيكن در فاصله يك متري من ايستاده بود اما هرچه با خودم كلنجار رفتم كه بروم نزديك و پيراهنم را با او عوض كنم غرورم اين اجازه را نداد. دوست داشتم اما نرفتم و بقيه بچه‌ها رفتند و گرفتند.

*جام‌جهاني‌ را به خاطر چشم خوردن از دست دادي. جام ملت‌ها كه ديگر از اين جو خبري نبود و مصدوم شدي.

شك نداشته باشيد حكمتي از جانب خداوند در كار بود كه مصدوم شوم نه در جام‌جهاني‌ بازي كنم نه در جام ملت‌هاي آسيا. روزهاي اول كه در اتريش مصدوم شدم به قدري نااميد و افسرده بودم كه حوصله حرف زدن با كسي را نداشتم اما به مرور زمان با واقعيت كنار آمدم اما در استراليا وقتي ديدم تورنمنتي به بزرگي جام‌جهاني‌ را از دست دادم ديگر زياد برايم اهميت نداشت كه در جام ملت‌هاي آسيا بازي نكنم.

* ماجراي مصدوميت تو در استراليا و شكستگي استخوان كف دست كمي عجيب بود.

اشكان دژاگه در يك صحنه آمد از من بگذرد توپش را گرفتم. ناخودآگاه انگشتان دستش با انگشتان دست چپ من گره خورد و با يك فشار كوچك استخوان كف دست من شكست تا جايي كه دستم باد كرد و مثل يك طالبي كوچك شد. شايد باور نكنيد در آن روزها اشكان از من بيشتر استرس داشت و ناراحت بود. من او را دلداري مي‌دادم تا او مرا.

*بعد از اينكه مصدوم شدي و از ليست تيم‌ملي خارج شدي استقلالي‌ها مصاحبه كردند كه تو بايد به تهران برگردي اما نيامدي و در استراليا ماندي.

اولاً كه خبري نبود و ليگ تعطيل بود. در ثاني اجازه من دست سرمربي تيم‌ملي بود و كارلوس كروش هم گفت بايد بماني.

*چرا؟

وقتي مي‌گويم كارلوس كروش مربي بزرگي است دروغ نمي‌گويم. بعد از شكستگي دستم در هتل من را صدا كرد و گفت حالا كه نمي‌تواني بازي كني بايد در كنار تيم بماني و روند بهبودي دستت را در كنار تيم‌ملي پي بگيري چون سالم آمدي و بايد سالم هم برگردي. برو عمل جراحي دستت را انجام بده و برگرد داخل اردو. حتي براي من در آن روزها برنامه جداگانه بدنسازي در نظر گرفت تا بدنم افت نكند و ديديد كه وقتي برگشتم با دست آتل‌زده براي استقلال مقابل سپاهان بدون مشكل بدني بازي كردم در حالي كه نبايد بازي مي‌كردم.

*كمي برويم جلوتر و نقل و انتقالات استقلال. واقعاً ماجراي روزی 5 ميليون تومان بگيريد و خانه‌نشين شويد درست بود؟

من هم شنيدم اما كسي مستقيم به من چيزي نگفت. فكر مي‌كنم به اميرحسین گفته بودند و خيلي هم كار بدي بود چون هيچ باشگاهي در دنيا نيست كه زحمات بازيكنانش را اين‌گونه جواب بدهد.

*فكر مي‌كردي در ليست مازاد استقلال قرار بگيري؟

راستش را بخواهيد از روز اول پرويز مظلومي من را مي‌خواست اما بعضي‌ها رفتند و شيطنت‌هايي كردند تا من در ليست امسال نباشم. رفته بودند به مظلومي گفته بودند هاشم تيم را به‌هم مي‌ريزد اگر پولش را نگيرد، يا بازيكن مربي خاصي است و... پرويزخان دودل شده بود و آن تصميم را گرفت. در آخرين صحبتي كه با هم داشتيم گفت هاشم جو بدي در ميان طرفداران عليه تو راه افتاده كه من اصلاً قبول ندارم چون از نظر فني اعتقاد خاصي به تو دارم. من هم گفتم هرچه خواست خدا باشد همان مي‌شود. شايد باور نكنيد اما من قبل از اينكه مظلومي سرمربي استقلال شود تصميمم را براي جدايي گرفته بودم چون از حاشيه‌ها خسته شده بودم و مي‌خواستم بروم تيمي كه آرامش داشته باشم. يك روز بعد از معرفي شدن هماهنگ كردم كه بروم ايشان را ببينم و دوستانه از او بخواهم اجازه جدايي بدهد اما جور نشد. دو روز بعد رفتم باشگاه نشستم و براي ماندن توافق كرديم اما به يك‌باره گفتند در ليست مازاد هستي و... اين كار خيلي آماتور و غير‌حرفه‌اي بود و ديديد كه پشيمان هم شدند.

*به نظر مي‌رسيد تو را در آب نمك خوابانده بودند كه اگر يعقوب كريمي نماند تو بماني.

شايد در نگاه اول اين‌گونه به نظر برسد اما واقعيت اين نبود. ديديد كه خود آقاي افشارزاده مصاحبه كرد و گفت هاشم و يعقوب را با هم مي‌خواهيم اما هرچه بود احترام ما را حفظ نكرده بودند و اين پرده حرمت را پاره كرد. من روز آخر رفتم و با باشگاه توافق كردم حتي قرارداد ميلياردي هم بستم اما وقتي آقاي مظلومي وارد اتاق شد به يك‌باره به دلم بد افتاد و رو به سرمربي تيم گفتم پرويزخان امسال نمي‌توانم در استقلال بمانم و اجازه بدهيد بروم و با دل خوشي از استقلال جدا شدم.

*چرا نرفتي ملوان؟

برخلاف اينكه گفتند از مسائل مالي‌‌اش ترسيدم بايد بگويم چون نمي‌توانستم به دليل مشكلات خانوادگي از تهران خارج شوم قيد پيشنهاد ملوان را زدم. من بيشترين افتخارات را زير نظر امير قلعه‌نويي به‌ دست‌ آوردم و خيلي هم دوست داشتم دوباره با ايشان كار كنم اما قسمت نبود.

*بعد هم پيشنهاد صبا را قبول كردي و شدي شاگرد علي دايي.

پيشنهاد خوبي به دستم رسيد و ديدم شرايط خوبي دارد. صبا همان تيمي بود كه مي‌توانستم آرامش را در آنجا پيداكنم و فوتبالم را بازيابي كنم.

*مثل اينكه از قديم رابطه‌ات با علي دايي خوب بود؟

علي‌آقا در همان مقطع كه ماجراي مهار مسي پيش آمد از من حمايت كرد و در اين سال‌ها هم همواره رابطه خوبم را با او حفظ كردم. مربي بزرگ و باشخصيتي است و تمام تلاشم را مي‌كنم كه بهترين بازي‌ها را برايش انجام دهم. طی صحبتي كه با هم داشتيم به من قول داد كمك كند كه دوباره به روزهاي اوجم برگردد و من هم به همشهري‌ام ياعلي گفتم و كارم را آغاز كردم.

*تو مثل اميرحسين صادقي از دو نفر گله نداري؟

نه من از هيچ فردي در استقلال دلخوري ندارم چون با رضايت قلبي دو طرف برگه جدايي‌ام صادر شد. در مورد اميرحسين هم من نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد اما هرچه بود اميدوارم زودتر حرف‌هايش را در مورد اين دو نفر بگويد و شفاف‌سازي كند.

*گويا فرهاد مجيدي هم تلاش زيادي كرد كه تو و اميرحسين در استقلال بمانيد.

آقافرهاد در باشگاه بدنسازي با ما تمرين مي‌كرد. در همان روزها هم مي‌گفت شما بزرگترهاي تيم و ملي‌پوشان استقلال هستيد و به درد تيم مي‌خوريد به همين خاطر بايد حرمت شما حفظ مي‌شد اما متأسفانه عجله كردند و گفتند شما را نمي‌خواهند.

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 445425

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 5 =