در یکصد سال اخیر تعدادی از سخنرانیهای رهبران برجسته جهانی و جنبشهای مدنی در تاریخ ماندگار شده و از آن به عنوان سخنرانی تاریخی یاد میشود. اگرچه گروهی از این رهبران در نهایت به بی راهه رفته و یا اقدام به سرکوب مخالفان داخلی خود نمودند، اما هریک در عصر خود منشا تاثیرات شگرفی در تاریخ معاصر کشورهای خود بودند. از سخنرانی «مارتن لوتر کینگ» در 28 آگوست 1963 میلادی با عنوان«من رویایی دارم» به عنوان یکی از بهترین سخنرانیهای تاریخ آمریکا یاد میکنند این سخنرانی بعدها نقطه عطفی در تاریخ جنبشهای حقوق مدنی در آمریکا نام گرفت و در نهایت منجر به تصویب«قانون حقوق مدنی 1964» و «قانون حقوق آرا عمومی 1965» گردید.
سخنرانی «جان اف کندی» رییسجمهور وقت آمریکا و بکارگیری این جمله معروف از سوی وی که «نپرسید که کشورتان چه کاری برای شما انجام میدهد، بپرسید که شما برای کشورتان چه کاری میتوانید انجام دهید» از جمله سخنرانیهای مهم تاریخی او بشمار میرود. سخنرانیهای «چه گوارا» که همچنان برای بسیاری از مردم نمادی از آزادی و میهن پرستی محسوب میشود، سخنان «مالکوم ایکس» به عنوان یکی از اصلیترین مدافعان حقوق سیاهپوستان که بدنبال بیدار کردن غرور خفته نژاد سیاه پوست ساکن آمریکا از طریق فعالیتهای مدنی و اجتماعی بود، سخنرانیهای «آبراهام لینکلن» به عنوان نخستین رئیس جمهور آمریکا از حزب جمهوریخواه آمریکا که به تاریخ بردهداری در آمریکا خاتمه داد و آمریکا را با نظارت بر مسائل مربوط به جنگ در دوران جنگ داخلی آمریکا پابرجا نگه داشت و پایهگذار آزادی، برابری، دموکراسی و احیاگر اندیشههای انسانی بود و از طریق پیامها و سخنرانیهایش نظرات عموم را جلب میکرد از دیگر سخنرانی مهم است. سخنرانیهای «فرانکلین روزولت» سی و دومین رئیسجمهور آمریکا طی دومین دوره ریاست جمهوری که خطر فاشیسم را مطرح و از سال 1937 تلاشهایی را برای اطلاع افکار عمومی کشورش از این خطر و رویدادهایی که بر این مبنا در اروپا و آسیا در حال وقوع بود، از دیگر سخنرانیهای این دوره تاریخی است.
یکی از بزرگترین مهارتهای «آدولف هیتلر» نفوذ در مردم و توانایی بالای وی در سخنرانیها بود. هیتلر نشان داد به چه میزان قدرت کلام میتواند سرنوشت فرد و یا کشوری را دگرگون سازد. قدرت کلام هیتلر آنچنان بالا بود که حزبی که در اقلیت محض بود و اعضای زیادی نداشت را تبدیل به بزرگترین حزب آلمان کرد. وی وقتی در دادگاه مونیخ به علت کودتا علیه دولت وقت دستگیر شده بود بجای عقب نشینی، کاملا فضای دادگاه را به سود خود تغییر داد و از این فرصت برای نشان دادن قدرت پنهانش استفاده کرد. سخنرانی هیتلر در سال 1939 و پیش از حمله به لهستان و آغاز جنگ، سخنرانی درباره نبرد استالینگراد در سال 1942، سخنرانی هیتلر به همراه فاشیست ایتالیا از جمله سخنرانیهای مهم او بود. سخنان آتشین و ملی گرایانه او به جذب هر چه بیشتر مردم آلمان منجر شد.
«لنین» بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی سابق و یکی از مهمترین رهبران سیاسی قرن بیستم از لحاظ سخنرانی و فن سخنوری مهارتهای خوبی داشت و بعضا سخنانش هیجانانگیز و در عین حال انقلابیترین سخنرانیها بود. ولی «استالین» بشدت در اجتماعات ضعیف بود و بیشتر سخنانش در جمعهای کوچک بود تا بزرگ. سخنرانیهای استالین در هوای سرد و بیشتر برای سربازان و نظامیان بود تا مردم و بیشتر با یک ریتم ساده و بدون بالا و پایین کردن ریتم سخنرانی میکرد. استالین بیشترین زمانی که دیده میشد سخنرانی در مجمع حزب کمونیست بود و بیشتر از محتوا بخشیدن به سخنرانیهایش در فکر حذف سران کمونیست، دوستان نزدیک و رقبای خود بود. «موسولینی» نیز که به شدت به حکومت روم باستان و احیای آن علاقه داشت عاشق اجتماعات بزرگ بود و از بالکن خانه خود با حضور در اجتماعات بزرگ سخنرانیهای نسبتا هیجانی ایراد میکرد. البته وی بیش از حد به متن نوشتاری خود وابسته بود.
سخنرانیها و سخنان «مائو تسه تونگ» رهبر انقلاب سوسیالیستی چین نیز در تحریک دهقانان و روستائیان در انقلاب کارگری و دهقانان نیز مهم و تاثیرگذار بوده است. هیچ شخصیتی در طول تاریخ معاصر چین به اندازه مائو در سرنوشت و زندگی چینیها مؤثر نبوده است. سخنرانیهای «وینستون چرچیل» بویژه سخنرانی «پرده آهنین» وی در آمریکا از مشهورترین سخنرانیهای تاریخ جهان است که در سال 1946 در آمریکا ایراد شد. اهمیت و شهرت چرچیل به ویژه در قدرت تحلیل و موقع شناسی وی است که بسیاری از مشکلات و حوادث سیاسی جهان را تا 40 سال پس از خود پیش بینی کرده بود. سخنان وی تا آنجا رسید که کمیته نوبل او را زبدهترین سخنران قرن بیستم معرفی کرد. او به دلیل نوشتههایش به ویژه در مورد جنگ جهانی دوم جایزه نوبل ادبی سال 1953 را دریافت کرد. مردم بریتانیا در رای گیری نوامبر 2002 بیبیسی، چرچیل را به عنوان «بزرگترین بریتانیایی تمام تاریخ» انتخاب کردند.
در یونان به عنوان کشوری که فلسفه، هنر و فن سخنوری در طول تاریخ این کشور جایگاهی مهمی داشته است این بار یک چهره جوان چپگرا قدرت را در سرزمینی کوچک و کم جمعیت برعهده گرفت که بخشی از محبوبیتش در میان افکار عمومی ناشی از سخنرانیهای وی بود. آقای «آلکسیس چیپراس» (1) به عنوان نخست وزیر این کشور که وارث دشوارترین شرایط اقتصادی این کشور است در مدت شش ماه پس از به قدرت رسیدن سخنرانیهای متعددی داشت، اما سخنان وی در 27 ژوئن 2015 که مردم را به شرکت در یک همه پرسی به یاری دولت او در برابر فشارهای اتحادیه اروپا فراخواند از جمله این سخنرانیهای مهم است.
در بخشی از سخنان وی آمده است «اکنون شش ماه است که دولت یونان در نبرد با یک خفقان اقتصادی بیسابقه است. قصد ما از مذاکره با شرکایمان پایان دادن به ریاضت کشی بود تا رفاه و عدالت اجتماعی به کشور ما بازگردد. قصد ما یک توافق پایدار بود که هم به دموکراسی و هم به قوانین مشترک اروپا احترام بگذارد و به خروج نهایی از بحران منجر شود. در طول این دوره از مذاکرات، از ما خواسته شد که مفاد تفاهم نامه دولت پییشین یونان را به اجرا در بیاوریم. اما ما حتی برای یک لحظه هم به تسلیم فکر نکردیم. تسلیم یعنی خیانت به اعتماد شما. پس از پنج ماه از چانه زنی، متآسفانه شرکای ما در نشست گروه اروپا، اولتیماتومی را به دموکراسی یونان و مردم یونان صادر کردند. اولتیماتومی که با اساس بنیانگذاری و ارزشهای اروپا، ارزشهای پروژه اروپای مشترک ما در تناقض است.
در حال حاضر وظیفه تاریخی نسبت به مبارزات و فداکاریهای مردم یونان برای استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی، بر دوش ماست. این وظیفه، ما را ملزم به پاسخ به اولتیماتوم به اراده مستقل مردم یونان میکند. من از مردم میخواهم به باج خواهی و اولتیماتومی که از ما میخواهند که یک ریاضت سخت و تحقیرآمیز را بپذیریم، بدون اینکه پایانی داشته باشد و بدون هیچ چشم انداز بهبودی اجتماعی و اقتصادی، مستقلا و با غرور پاسخ دهید، همانگونه که تاریخ مردم یونان حکم میکند. ما به خودکامگی و ریاضت سخت، با دموکراسی، به آرامی و قاطعانه پاسخ خواهیم داد. یونان به عنوان زادگاه دموکراسی، یک پاسخ دموکراتیک پرطنین به اروپا و دنیا خواهد داد. شخصا به نتیجه انتخاب دموکراتیک شما هر چه که باشد، متعهد هستم. مردم یونان باید تصمیم سرنوشتساز برای تمامیت ارضی، استقلال و آینده کشورشان اتخاذ کنند».
وی در سخنانش تلاش داشت با بکارگیری کلماتی تاریخی و بعضا تحریک آمیز از جمله«وظیفه تاریخی، فداکاریهای مردم در مقابل فشار اقتصادی، استقرار دموکراسی و حاکمیت ملی، یونان به عنوان زادگاه دموکراسی، احترام به تمامیت ارضی، استقلال و آینده کشور» مردم کشورش را به مشارکت بیشتر مردم در همه پرسی برای موافقت و یا مخالفت با برنامه گروه طلبکاران تشویق نماید. البته رای بالای مردم این کشور در این همه پرسی نشان داد که وی عملا در این مسیر موفق عمل کرده است و نام خود را به عنوان یک رهبر تاریخی که وظایف سنگینی را در دورهای بس دشوار برعهده گرفته است، ثبت نمود.(2)
پانوشت:
1- آقای آلکسیس چیپراس متولد 1974 شهر آتن است. وی در دانشگاه پلی تکنیک این شهر در رشته راه و شهرسازی موفق به دریافت مدرک کارشناسی ارشد گردید. وی در اواخر دهه هشتاد میلادی به انجمن کمونیستهای جوان پیوست و در اعتراضات دانشآموزی و دانشجویی این کشور نقش فعالی ایفا کرد. وی از سال 1990 در حزب چپ «سیریزا» فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد و از سال 1993 الی 1996 درشاخه جوان این حزب به فعالیت خود ادامه داد و از آن به بعد به عنوان یکی از اعضای کمیته مرکزی این حزب انتخاب شد. در چارچوب فعالیتهای سیاسی این حزب در سال 2006 از طرف حزب چپ ائتلافی سی ریزا به عنوان نامزد شهردار آتن معرفی ولی نتوانست بر رقبای خود پیروز شود. در 2008 با رای 70 درصد اعضای حزب سیریزا به عنوان رئیس این حزب انتخاب شد. در سال 2009 حضور در رقابت های انتخابات عمومی کشور، برای اولین بار به عنوان نماینده به پارلمان یونان راه یافت.
در سال 2012 در انتخابات عمومی یونان برای تعیین نمایندگان پارلمان و نخست وزیر، به عنوان رئیس حزب چپ ائتلاف وارد رقابتهای انتخابی شد و با کسب 17 درصد کل آراء کشور، برای اولین بار حزبش را به دومین قدرت سیاسی کشور مبدل کرد. چیپراس در انتخابات پارلمانی 25 ژانویه 2015 با اختصاص حدود 37 درصد کل آراء و تعداد 149 کرسی پارلمان، پیروز انتخابات شد و پست نخست وزیری این کشور را از آن خود کرد.
2- در همه پرسی روز یکشنبه مورخ 14 تیر 1394، که میزان مشارکت مردم یونان در آن 62 درصد بود 31/61 درصد رای «نه» و 69/38 درصد رای «آری» و 04/5 درصد رای باطله به صندوقها ریختند.
49310
نظر شما