همانطورکه موضوع اتحاد شوروی-آمریکا در دوره 1970 نشان می دهد، تفاوت های مستمر در مسائل امنیتی منطقه ای می تواند سبب توقف پیشروی صلح شود.

مارک ان. کتز

با درنظر گرفتن روابط بد ایران و آمریکا طی چندین سال، توانایی این دو دولت در رسیدن به توافق هسته ای قابل توجه و چشمگیر است. اما آیا آن ها اکنون می توانند براساس این توافق، روابط خود را به طور گسترده تری بهبود دهند؟

موانع مهمی در مقابل این موضوع وجود دارد. یکی از آن عوامل، وجود تفاوت های اساسی درموارد متعدد بین دو کشور می باشد، ازجمله درگیری های منطقه ای موجود، روابط ایران با اسرائیل، عربستان سعودی و دولت های عربی دیگر، و مسائل حقوق بشر.
فرید زکریا در 19 جولای اظهار داشت که در سال 1971 چین و آمریکا علیرغم وجود اختلافات اساسی، ازجمله حمایت چین از کمونیست های ویتنامی درحال مبارزه با نیروهای آمریکایی در هندوچین و به طورکلی برای گسترش انقلاب مارکسیستی، قادر به توافق شدند. هرچند درطی هفت سال بعدی سیاست خارجی چین تغییر یافت و جانشین مائو، دنگ ژیائوپنگ، انقلاب مائو را در سراسرجهان درهم شکست. زکریا گفت: درحالیکه حمایت ایرانیان از انقلاب در ماه های آینده احتمالا تغییر نمی کند اما ارتباط گسترده ایرانیان با سایر جهان، آن دسته ایرانیانی را که سرنوشت کشورشان را بخشی از جهان مدرن، نه برخلاف آن می دانند، تقویت خواهدکرد.

این احتمال وجود دارد که روابط ایران-آمریکا، مدل مثبت آمریکا-چین را دنبال کند. همچنین ممکن است مدل منفی را درپیش گیرد که توافق شوروی-آمریکا در 1970 به کار گرفت. آن زمان، ایالت متحده و اتحاد جماهیر شوروی، به یک سری توافق های کنترل سلاح های هسته ای دست یافتند. همچنین در آن دوران، واشنگتن و مسکو در درگیری های متعدد منطقه ای، جبهه های متضادی را حمایت می کردند، ازجمله در خاورمیانه، آنگولا، شاخ آفریقا، کامبوج و افغانستان. حمله شوروی به افغانستان در 1979 موجب شد که دولت کارتر از پیمان سالت 2 ضمن تصویب آن در سنا عقب نشینی کند و بدون تردید این اقدام باعث شکست این پیمان شد. بعداز آن جنگ سرد تازه سرگرفت و به طول انجامید تا گورباچف به قدرت رسید.

وقایع شوروی-آمریکا در دوره 1970 نشانگر این است که تفاوت های مستمر در مسائل امنیتی منطقه ای می تواند سبب توقف پیشروی توافق نه تنها در روابط کلی دوطرفه بلکه در عرصه کنترل سلاح های هسته ای، جاییکه پیشروی درحقیقت اتفاق افتاده، شود. اکنون این ریسک وجود دارد: اختلافات بین ایران و آمریکا درمورد مسائل امنیتی نه تنها سبب توقف پیشروی گسترده صلح می شود بلکه می تواند سبب تضعیف معامله هسته ای ایران شود.

دو تفاوت اساسی بین توافق ایران-آمریکا و شوروی-آمریکا وجود دارد. نیکسون و کیسینجر، به منظور جلب حمایت آمریکا برای کنترل استراتژیکی سلاح ها، انتظارات غیرواقعی درمورد تاثیر تنش زدایی در بهبود کلی روابط شوروی-آمریکا، ازجمله درگیری ها در جهان سوم، به وجود آوردند. اما، مسکو، دید سیاست واقع گرایانه تری داشت: درحالیکه آمریکا و شوروی برسر سلاح های هسته ای که درآن منافع متقابل وجود داشت، همکاری می کردند، مسکو میدانست که آن ها باید در مناطق دیگر ازجمله جهان سوم، جاییکه منافعشان به هم خورده، رقابت را ادامه دهند.

درنتیجه انتظارات متنوع، مداخله کوبا در آنگولا در 1975، مداخله شوروی-کوبا در شاخ آفریقا در 1977-78، مداخله ویتنام تحت حمایت شوروی در کامبوج در 1978، و مهمتراز همه مداخله شوروی در افغانستان در 1979، کمک زیادی در فروپاشی صلح کرد چون اقدامات شوروی، از آنچه کنگره و مردم آمریکا انتظار داشتند، سرپیچی کرد. اما رئیس جمهور اوباما در محدودسازی انتظارات درمورد چیزیکه توافق هسته ای ایران به آن منجر خواهدشد، بسیار محتاط بوده است. او تاکید داشته است که توافق هسته ای فقط درمورد مسائل هسته ای می باشد و تاثیری در روابط ایران-آمریکا ویا حل مسائل منطقه ای ندارد. همانطورکه رهبر ایران، ایت الله خامنه ای، نیز چنین می گوید، اوباما دراین اقدامات محتاط است. داشتن برخی انتظارات درمورد اینکه توافق هسته ای چه تاثیری می تواند داشته باشد، می تواند از شکست آن به دلیل انتظارات غیرواقعی درباره دیگر مسائل، جلوگیری کند.

به علاوه، درحالیکه ایالت متحده و شوروی، تقریبا همیشه در بسیاری از درگیری ها که در جهان سوم رخ داد، مناقع متضاد داشتند، چنین چیزی درمورد ایران و آمریکا صدق نمی کند. واشنگتن و تهران، هردو، دولت شیعه بغداد را در مقابله با جهادگر سنی "دولت اسلامی" ( داعش) حمایت می کنند. ایالت متحده و تهران هیچ یک نمی خواهند طالبان، مجددا قدرت را در افغانستان به دست بگیرد. ایران، رژیم اسد در سوریه را حمایت می کند درحالیکه آمریکا مخالف آن است. واشنگتن و تهران، مخالف پیشرفت داعش و جهادگران سنی دیگر در آنجا هستند.

اما، ایران و آمریکا، اختلافات عمده در درگیری های دیگر مناطق دارند( ازجمله اسرائیل-حماس، اسرائیل-حزب الله، حوثی ها-نیروهای سعودی در یمن، و جنگ شیعه-سنی در بحرین). منفعت مقابله دوطرف با داعش و سایر جهادگران سنی، پایه همکاری بیشتری در درگیری های منطقه ای برای ایران و آمریکا را فراهم می کند، عاملی که در بین شوروی و آمریکا وجود نداشت.
درنتیجه، احتمال بیشتری برای صلح ایران و آمریکا باتوجه به سلاح های هسته ای باقی مانده، نسبت به آمریکا-شوروی وجود دارد. اما اگر روابط ایران و آمریکا به صلح و سازش گسترده تری برسد، واشنگتن و تهران نیاز به درک یکدیگر درمورد درگیری های منطقه ای خواهند داشت. و این آسان نخواهدبود چون حل مسائل منطقه ای، مستلزم حضور بازیگران بیشتری نسبت به مذاکرات هسته ای است.

نگرانی مشترک درمورد داعش، همانطورکه اشاره شد، باتوجه به عراق، افغانستان و سوریه، پایه ای برای همکاری ایران و آمریکا فراهم می کند( به ویژه اگر رژیم اسد فروریزد). همچنین لازم است دیپلماسی آمریکا، تلاش هماهنگی درراستای کاهش خصومت ها بین ایران ازیک طرف، اسرائیل، عربستان سعودی و دیگر دولت های عربی از طرف دیگر داشته باشد.
توافق ایرن-آمریکا لازم است راهی در پیش گیرد که اتفاق سال 1970 ( آمریکا-شوروی) تکرار نشود. اما این موضوع، لازمه تلاش هماهنگ تهران و واشنگتن در رسیدن به روابط خوب چین-آمریکا است. 

نشنال اینترست

ترجمه: آیلار فخری اسلامی
مارک کتز، استاد علوم سیاسی در دانشگاه جورج میسون آمریکا است.

4949

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 440403

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۵:۴۸ - ۱۳۹۴/۰۵/۰۶
    2 0
    امریکا با دشمنانش خیلی دشمنه و هوای دوستانشو هم خیلی داره.حالا حتما نباید دوست شد .کاری به هم نداشته باشیم بهترین سیاسته