روزنامه اعتماد نوشت:

داستان دوستي موتلفه‌اي‌ها با هاشمي‌رفسنجاني قصه عجيب و غريب و پرفراز و نشيبي است. از آن قسم داستان‌هايي است كه چگونگي پايانش به اين راحتي‌ها نيست. هر چه باشد بيش از نيم قرن است كه از عقد اخوت بازاريان سياستمداربا هاشمي‌رفسنجاني مي‌گذرد. اما به نظر مي‌آيد كه اين قصه ديگر در حال تمام شدن است و حالا مي‌شود فهميد كه داستان ٥٠ سال رفاقت موتلفه‌اي‌ها با هاشمي‌رفسنجاني چگونه تمام مي‌شود. يكي از نشانه‌هاي اين گمانه‌زني را مي‌شود در لابه‌لاي گفت‌وگوي ديروز اسدالله بادامچيان، عضو ارشد حزب موتلفه و به نوعي موثرترين چهره اين حزب سياسي ديد. اسدالله بادامچيان از معدود حاميان و رفقاي باقيمانده هاشمي در حزب موتلفه اسلامي است. او از جمله اصولگراياني است كه برخلاف محافظه‌كاران كه در انتخابات رياست‌جمهوري سال ٨٤ تمام قد به حمايت از علي لاريجاني ايستادند، وقتي با اين سوال هواداران اصولگرا مواجه مي‌شد كه چه كسي اصلح است، بي‌هيچ مكثي و با صدايي بلند مي‌گفت: «آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني.» همين حمايت بادامچيان و مرحوم حبيب‌الله عسگراولادي از هاشمي‌رفسنجاني كافي بود تا با واكنش‌هاي تند و تيزي از سوي هم حزبي‌ها و هم كيشان اصولگراي خود مواجه شوند اما حالا به نظر مي‌رسد كه با رحلت حبيب اصولگرايان، اسدالله بادامچيان هم حاضر نيست براي دفاع از هاشمي خود را در مخمصه بيندازد و براي دفاع از هاشمي هزينه دهد و اين چيزي نيست جز برنده شدن تفكرجريان هاشمي‌ستيز در موتلفه. اسدالله بادامچيان ديروز درباره علت دور شدن يا نزديك شدن اصلاح‌طلبان و اصولگرايان به آيت‌الله هاشمي گفت: ‌من ايشان را بيش از ٥٠ سال است كه مي‌شناسم و با هم دوستيم. وي سابقه خدمات زيادي داشته البته ديدگاه‌هاي خاص خود را دارد كه برخي با اين ديدگاه مخالف و برخي موافقند. هيچ‌گاه هيچ فردي ثابت نمانده و همه در حال تكاملند ما هم نبايد كسي را سياه و سفيد ببينيم. آقاي هاشمي هم مواضع خود را دارند اما مواضع رهبري براي ما حجت شرعي است. معمولا ‌اصولگرايان مواضع خود را در چارچوب ولايت تعريف مي‌كنند و بر همين اساس با ديگران ارتباط برقرار مي‌كنند اما اصلاح‌طلبان بر اساس منافع خود عمل مي‌كنند. آنها وقتي به نفع‌شان نبود با آيت‌الله هاشمي مخالفت كرده و عاليجناب سرخ پوش را نوشتند و به وي توهين كردند اما وقتي منافع شان ايجاب كرد به وي نزديك شدند. همين اظهارات اسدالله بادامچيان كافي است تا يك بار ديگر داستان رفاقت ٥٠ ساله موتلفه با هاشمي‌رفسنجاني بازخواني شود و فهميد كه نقاط كانوني اين قصه مفصل چه فراز و فرودهايي داشته و چه اتفاقاتي افتاده كه موتلفه را به اين تصميم رسانده تا رابطه‌اش با هاشمي را قطع كند. موتلفه‌اي كه موتلفه نشد مگر با اسلحه‌اي كه هاشمي‌رفسنجاني براي اعدام انقلابي حسنعلي منصور در اختيارشان گذاشت:

 

موتلفه اسلامي را بايد فرزند تمام قد دو نهاد اصلي جناح راست سنتي يعني روحانيت و بازار دانست. فرزندي كه تا به امروز و در تمام فراز و نشيب‌هاي سياسي ايران طي ٥٠ سال گذشته توانسته حيات سياسي خود را حفظ كند و دم وبازدم يك تشكيلات سياسي سنتي را در جامعه در حال گذار به نمايش دوستان، منتقدان و مخالفان خود بگذارد. موتلفه‌اي‌ها چه آنگاه كه با حكم امام، يكي شدن هيات‌هاي‌شان را در دستور كار خود قرار دادند تا بتوانند بخشي از سپهر مبارزه با رژيم خودكامه و توتاليتر پهلوي دوم رابا تشكيلاتي نظامي/عقيدتي از آن بازاريان مذهبي كنند و چه آنگاه كه اقدام به ترور حسنعلي منصور كردند تا ياد فداييان اسلام را زنده كنند همواره به دنبال احكام فقهي بوده‌اند تا نشان دهند كه تشكيلات سياسي /نظامي موتلفه، بدون احكام فقيهان، گام از گام بر نمي‌دارد. به واقع احكام فقاهتي و شرعي براي موتلفه‌اي‌ها همواره يك مولفه بي‌بديل تلقي شده است. اينان از بدو تولد هيات‌هاي موتلفه از امام خميني مي‌خواهند كه نه تنها يك نفر فقيه و روحاني را كه جمعي از فقها را به آنها معرفي كرده تا اگر مشكلي در رابطه موتلفه با امام پيش آمد، سراغي از اين فقها بگيرند. آيت‌الله مرتضي مطهري، آيت‌الله محمد حسين بهشتي، آيت‌الله انواري، حجت‌الاسلام شيخ احمد مولايي، با نقش آفريني شيخ علي اكبر هاشمي‌رفسنجاني و حجت‌الاسلام باهنر به عنوان شوراي فقهي از سوي امام به موتلفه‌اي‌ها معرفي مي‌شوند تا در صورت رخ دادن اتفاقي نظير حبس يا هر اتفاق ديگري، بازاريان مبارز از اين روحانيون انقلابي كسب تكليف كنند. اينان با چنين مانيفستي تلاش مي‌كنند تا پس از داستان كاپيتولاسيون از امام حكم قتل شاه و حسنعلي منصور را بگيرند اما امام با رويكرد مسلحانه موتلفه مخالفت مي‌كند تا موتلفه‌اي‌ها در نهايت از آيت‌الله ميلاني حكم ترور منصور را تنها بگيرند. محمد بخارايي ٢١ ساله از اعضاي هيات‌هاي موتلفه روز پنجشنبه اول بهمن حسنعلي منصوررا در حالي كه تنها ١٠ ماه از صدارت او مي‌گذشت با شليك چند گلوله از اسلحه كوچك كمري مقابل در ورودي مجلس در ميدان بهارستان نقش بر زمين مي‌كند. اسلحه‌اي كه محمدرضا پهلوي خود به توليت آستان حضرت معصومه هديه داده بود و آستان توليت نيز اين كلت كمري را به هاشمي‌رفسنجاني داده بود و هاشمي‌رفسنجاني با توجه به رفاقتي كه با مهدي عراقي داشت اين كلت را به اين عضو هيات‌هاي موتلفه داده بود. آري، منصور با گلوله‌هايي كشته مي‌شود كه از سلاح اهدايي شاه شليك شده بود. شاخه نظامي موتلفه با ترور حسنعلي منصور موجبات نخست‌وزيري اميرعباس هويدا را فراهم مي‌سازد تا اين نخست‌وزير بهايي به عنوان اولين نخست وزير محمدرضا پهلوي بيش از ١٣ سال زمام دولت ايران را برعهده داشته باشد. از ديگر سو شاه به سرعت دستور دگرگوني شديدي را در تشكيلات امنيتي و پليس كشور صادر كرد و سپهبد نعمت‌الله نصيري را به جاي سرلشكر حسن پاكروان به رياست ساواك برگزيد تا برخورد با نيروهاي مخالف با رژيم پهلوي روزهاي سختي را پيش روي خود داشته باشد. روزهايي كه با دستگيري بسياري از چهره‌هاي سرشناس موتلفه و ديگر گروه‌هاي مبارز از سوي ساواك همراه مي‌شود. موتلفه‌اي‌ها پس از اتمام تمامي اين ماجراها، همواره در برابر اين شبهه كه چرا از امام خميني براي ترور منصور حكم شرعي نگرفته‌اند، چنين پاسخ داده‌اند: «دسترسي به امام نداشته‌اند و از آيت‌الله ميلاني حكم داشته‌اند.»

در ماجراي ترور حسنعلي منصور، ميان موتلفه‌اي‌ها و هاشمي‌رفسنجاني رفاقتي ٥٠ساله شكل مي‌گيرد، چرا كه موتلفه‌اي‌ها با سلاحي منصور را ترور كردند كه از هاشمي‌رفسنجاني گرفته بودند تا اين رفاقت را در روزهاي ٢٦ خرداد كه روز شهادت شهيدان شاخه نظامي موتلفه اسلامي است، دوباره تازه كنند. اگرچه پس از اتفاقات سال ٨٨ و مواضع اكبر هاشمي‌رفسنجاني، موتلفه از درون دچار نوعي تضاد در قبال ژنرال امام شد. نسل اول موتلفه و رفقاي قديمي هاشمي‌رفسنجاني در برابر موج هاشمي‌ستيزي به دفاع و حمايت از او پرداختند و نيروهاي استقراضي موتلفه كه از سال ٦٧ به بعد به اين تشكيلات سياسي پيوسته بودند تندترين مواضع را عليه هاشمي‌رفسنجاني گرفتند تا جلسات شوراي مركزي موتلفه در خيابان خردمند حامل نوعي تقابل نسل اولي‌ها و نسل دومي‌هاي اين حزب باشد. روزهاي خوش روابط موتلفه و هاشمي آنگاه ناخوش شد كه هاشمي‌رفسنجاني در انتخابات و در حمايت از ميرحسين موسوي سخن گفت. موتلفه‌اي‌ها كه روزگاري از دولت ميرحسين موسوي خارج شده بودند با بازگشت اوبه سياست فرصت را براي زنده كردن برخي انتقادها و گلايه ها مناسب ديدند.همين بود كه در رقابت انتخابات رياست جمهوري ٨٨ و با اختلافي تاريخي با نخست وزير دوران جنگ از محمود احمدي نژاد حمايت كردند. آنها چهار سال پيش از اين هم كه هاشمي‌رفسنجاني براي انتخابات رياست‌جمهوري كانديداي انتخابات شده بود از علي لاريجاني حمايت كردند. اگرچه چهره‌هايي نظير اسدالله بادامچيان در همان ايام انتخابات سال ٨٤ و از آناني كه از او مي‌پرسيدند به چه كسي راي مي‌دهد با صداي بلند نام اكبر هاشمي‌رفسنجاني را بر‌زبان مي‌آورد اما گذر زمان نشان داد كه حوادث و اتفاقات پيش بيني نشده مي تواند كاري كند تا ميان دوستان فاصله بيفتد و اين اتفاقي است كه ميان حزب موتلفه و هاشمي رفسنجاني رخ داده است.

موتلفه‌اي كه هر سال ٢٦ خرداد به ديدار هاشمي مي‌رفت به ناگهان در سال 88 ديدار با هاشمي را متوقف كرد. چهره‌هايي از حزب موتلفه با مخالفان هاشمي همگام و همصدا شدند اما مرحوم حبيب‌الله عسگراولادي در اوج هاشمي‌ستيزي و تلاش براي حذف وي از صحنه سياسي ايران او را سردار فداكار جمهوري اسلامي و انقلاب خطاب كرد و گفت: «در سرداري، فداكاري و انقلابي بودن هاشمي‌رفسنجاني هيچ شكي نيست و ايشان همواره سردار قبل از انقلاب، حين انقلاب و سردار در جمهوري اسلامي مي‌ماند.» مرحوم حبيب‌الله عسگراولادي به عنوان پدر معنوي حزب موتلفه در همان ايام بدون توجه به اظهارات ضد هاشمي هم حزبي‌هاي خود به دفاع تمام‌قد از هاشمي‌رفسنجاني برخاست تا شايد موتلفه‌اي‌ها را به ياد رفاقت‌شان با او بيندازد: «برخي سخت‌گيري‌هايي در مورد آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني انجام مي‌دهند و مي‌خواهند ايشان را شهروندي بي شناسنامه كنند كه نبايد اين‌طور باشد. آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني يك مجتهد سياسي و يك شهروند با شناسنامه كامل است.»اسدالله بادامچيان يكي ديگر از چهره‌هاي اصيل موتلفه پيش از داستان رياست مجلس خبرگان از ديدار خصوصي‌اش با هاشمي‌رفسنجاني خبر داد و همچون عسگراولادي از هاشمي حمايت كرد و گفت: «برخي شعارهاي تند و برخي بي ادبي‌ها نسبت به آقاي هاشمي مورد رضايت رهبري نيست و جلوتر از رهبري حركت كردن است.»اما محمدنبي حبيبي كه پس از پايان فعاليت حزب جمهوري و احياي دوباره موتلفه به اين تشكيلات سياسي پيوسته بود و پس از عسگراولادي و موافقت وي و بادامچيان توانسته بود جامه دبيركلي اين حزب را بر تن كند بر خلاف دو عضو ارشد و پرسابقه موتلفه به انتقاد از هاشمي‌رفسنجاني پرداخت و خطبه‌هاي نماز جمعه وي را سخنگويي جريان شكست‌خورده انتخابات دانست: «هاشمي‌رفسنجاني نبايد سخنگوي يك جرياني باشد كه نتوانسته اكثريت آرا را به خود اختصاص دهد و خطبه‌هاي نماز جمعه ايشان اين حقيقت را كه آقاي احمدي‌نژاد در مناظره گفته بود كه برخي از نامزدها در انتخابات با محوريت آقاي هاشمي با من رقابت مي‌كنند به اثبات رساند.»چنين بود كه ديدار با هاشمي، هم‌سخن شدن و نشست و برخاست با او به ناگهان به يكي از موضوعات اختلافي درون حزب موتلفه شد.

برخي چهره‌هاي موتلفه نظير حميدرضا ترقي، كاظم انبارلويي، جعفر شجوني و فاطمه رهبر همصدا با طرفداران احمدي‌نژاد ،القاب و اصفاتي را به رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام دادند كه تا پيش از آن بي سابقه بود.اين مساله نشان داد كه شكاف بين اعضاي شوراي مركزي موتلفه بر سر هاشمي بسيار جدي است.

هاشمي در اواخر سال ٨٩ و پس از جريان‌سازي‌هاي بسيار از رياست خبرگان رهبري انصراف داد تا آيت‌الله مهدوي‌كني جانشين او شود. با خداحافظي هاشمي از رياست خبرگان داستان رابطه راست سنتي و موتلفه با او دوباره وارونه شد. با آغاز سال جديد و تولد جريان انحرافي راست‌گرايان پيكان حملات خود را نه تنها از هاشمي برداشتند كه او را استوانه نظام و سياستمداري كاركشته خواندند. بر همين اساس موتلفه دوباره ديدار با هاشمي را كليد زد؛ ديداري كه حرف و حديث‌هاي بسياري را براي موتلفه‌اي‌ها از درون و بيرون به همراه داشت. در همان ايام حميدرضا ترقي كه عضو شوراي مركزي حزب موتلفه و معاون بين‌الملل اين حزب است وارد ميدان شد و از هاشمي انتقاد كرد و با تاكيد بر اينكه «ما قصد تاييد مواضع آقاي هاشمي را نداشتيم»، گفت: «در ديدار با آقاي هاشمي‌رفسنجاني نظرات، ديدگاه‌ها و انتقادات خود را به صورت صريح با وي مطرح كرديم و البته آقاي هاشمي نيز در اين ديدار به ما انتقاداتي داشت و گفت چرا موتلفه از رييس‌جمهور حمايت كرده است. بنابراين در موتلفه هيچ‎گونه تغيير گفتماني از اصولگرايي به سازندگي صورت نگرفته است.» اما همين هم از سوي مجمع تشخيص تكذيب و اعلام شد كه ترقي در اين ديدار حضور نداشته است. در خبر روابط عمومي مجمع تشخيص مصلحت نظام آمده بود: «اينكه چرا يك رسانه از بين اعضاي حاضر در اين ديدار تنها با عضو غايب حزب موتلفه مصاحبه و مطالبي خلاف واقع از جزييات اين ديدار را به نقل از ايشان بيان مي‌كند، سوالي است كه بايد پاسخ دهد.» شيخ جعفر شجوني يكي ديگر از اعضاي قديمي موتلفه نيز كه غايب ديدار هم‌حزبي‌هاي خود با هاشمي بود به اين ديدار اعتراض كرد و گفت: «موتلفه خود را فداي هاشمي‌رفسنجاني مي‌كند، اين حزب موتلفه آن موتلفه سال‌هاي اول نيست و يك دست‌هايي پشت پرده آنها را اداره مي‌كند. شجوني با بيان اينكه قبل از ديدار اعضاي حزب موتلفه با هاشمي‌رفسنجاني از طرف حزب به من زنگ زدند و گفتند شما هم در ديدار با آقاي هاشمي كه قرار است در خيابان وليعصر و در دفتر وي برگزار شود، حضور پيدا كنيد گفته بود كه اگر هاشمي ۱۰ ميليارد تومان هم به من بدهد من به ديدار او نخواهم رفت و كساني كه از طرف حزب موتلفه به ديدار او رفتند كار بسيار اشتباهي مي‌كنند. دوستان موتلفه كه امروز بايد در راس اصولگرايان باشند، از سوي مردم مورد انتقاد و اتهام هستند، چرا كه آنها با ديدار خود با هاشمي به نوعي مواضع او را تاييد كرده‌اند. موتلفه خيال مي‌كند كه كشتي بزرگ غرق نمي‌شود، بنابراين روي اين كشتي مي‌رود اما در نهايت خود نيز با آن كشتي بزرگ غرق خواهد شد.» بعد از آن بود كه نواصولگرايان ديگري مانند محمدحسن صفارهرندي و غلامحسين الهام به انتقاد از موتلفه پرداختند كه چرا به ديدار هاشمي‌رفسنجاني رفته است. صفارهرندي در تحليل منتقدانه‌اش گفت: «(موتلفه) با اين ديدارها مي‌خواهند گفتمان راست سنتي را مقابل گفتمان نوين اصولگرايي محك بزنند و از برخي سنت‌ها دفاع كنند، درحالي كه آن سنت‌ها با واقعه سوم تير به نوعي مدفون شد و به تاريخ پيوست. بعضي‌ها وسط راه از اصولگرايي خود حوصله‌شان سر رفته و دو مرتبه ياد گذشته‌هاي خود كرده‌اند و اين گفتمان را مي‌خواهند ناديده بگيرند كه ممكن است يكي از آنها آقاي احمدي‌نژاد يا دوستانش باشد.»اما دفاع افراد باسابقه‌تر در ميانه اصولگرايان از اين ديدارها و نزديك شدن‌ها به هاشمي شايد نشان از تصميم جدي‌تر اين طيف براي نزديكي به هاشمي داشت كه اسدالله بادامچيان در واكنش به انتقاد از ديدار موتلفه و هاشمي گفت: «از ديدار با آقاي احمدي‌نژاد يك عده و از ديدار با آقاي هاشمي هم عده ديگري خوش‌شان نمي‌آيد. خب نيايد، ما نمي‌توانيم به خوشامد كسي رفتار كنيم.» به تعبير بادامچيان «ديدار موتلفه با هاشمي‌رفسنجاني، نمونه‌اي از عقلانيت، معنويت و عدالت بود. ما وظيفه خودمان را انجام مي‌دهيم و در چارچوب نظام و رهكرد‌هاي مقام معظم رهبري پيش مي‌رويم، حالا بعضي دوستان هم اظهارنظر مي‌كنند؛ يك كسي رد مي‌كند و فرد ديگر تعريف مي‌كند، اظهارنظر آزاد است، اما مشي موتلفه همان اعتدال و انجام وظيفه شرعي و مصلحت نظام است. استنباط ما اين است كه ولي امر مسلمين مايل نيستند كسي آقاي هاشمي را در خط فتنه تعريف كند. وقتي تمايل ايشان براي ما حجت مي‌شود ما به وظيفه خود عمل مي‌كنيم. حالا اگر وظيفه ما هزينه‌هاي سياسي هم داشته باشد مهم نيست. وقتي انسان تكليفش را انجام مي‌دهد، ديگر برايش هزينه مطرح نخواهد بود. برخي مي‌گويند چرا ديدار كرديد. ما به آنها مي‌گوييم چرا ديدار نكنيم.» محمدنبي حبيبي كه پيش ازخداحافظي هاشمي از رياست خبرگان انتقادهاي تندي را عليه هاشمي داشت پس از ديدار خصوصي بادامچيان با هاشمي‌رفسنجاني تغيير موضع داد و براي پايان دادن دامنه حملات منتقدان موتلفه در گفت‌وگويي دلايل ديدار موتلفه با هاشمي‌رفسنجاني را بيان كرد. حبيبي سالروز شهادت شهداي حزب موتلفه در روز ٢٦ خرداد را دليل ديدار رسمي اعضاي اين حزب با هاشمي‌رفسنجاني عنوان كرد و گفت: ارتباط رسمي حزب موتلفه با هاشمي‌رفسنجاني عمدتا مربوط مي‌شود به مراسم ٢٦ خرداد كه اين مراسم در واقع سالگرد شهادت آن چهار شهيد اوليه حزب موتلفه است. ما در اين تاريخ معمولا به چند نفر از مسوولان كشور كه مي‌تواند شخصيت حقوقي باشد براي ملاقات با خانواده شهدا نامه مي‌نويسيم كه يكي از آنها رييس مجلس است، يكي رييس‌جمهور كه حتي در زمان آقاي خاتمي هم مي‌نوشتيم و يكي رييس قوه قضاييه است و ديگري هم رييس مجلس خبرگان رهبري است، موضوع ملاقات هم در واقع اين است كه خانواده‌هاي شهداي سال ١٣٤٤ حزب موتلفه به علاوه برخي اعضاي شوراي مركزي به ديدار اين چهار شخصيت حقوقي مي‌روند و منظور اصلي ما هم در واقع بزرگداشت خاطره اين شهيدان است.» محمدنبي حبيبي در خصوص روشن كردن مواضع موتلفه در قبال هاشمي‌رفسنجاني گفت: «حزب موتلفه به عنوان يكي از احزاب شاخص در جريان اصولگرايي براين اعتقاد است كه حضور هاشمي‌رفسنجاني در داخل خيمه انقلاب و پشت سر مقام معظم رهبري الزامي است.»

داستان موتلفه و هاشمي، داستان عجيبي است كه فصل‌هاي آخرش خوانده مي‌شود. موتلفه‌اي كه روزهاي بسياري بر سر دوراهي ماندن يا عبور از هاشمي گرفتار شده بود حالا به نظر مي‌آيد تكليف خود در اين رفاقت و رابطه ٥٠ ساله را مي‌داند. اسدالله بادامچيان با گفتن اين جمله كه «هيچ كسي ثابت نمانده و ولايت فقيه، حجت شرعي موتلفه است» نشان داد كه در نهايت عقد ٥٠ ساله موتلفه با هاشمي، فسخ شده است كه اگر اين‌گونه نبود كادر رهبري حزب موتلفه باز هم در سالروز شهداي نامدار خود در روز ٢٦ خرداد به ديدار هاشمي مي‌رفتند.

اگر روزگاري در حزب موتلفه مرحوم حبيب الله عسگراولادي ،هاشمي رفسنجاني را سردار انقلاب و شناسنامه انقلاب مي ناميد اين روزها كمتر چهره سياسي‌اي در حزب مقتدر جناح راست و حزب موتلفه پيدا مي‌شود كه نگاهي همچون حبيب اصولگرايان به هاشمي رفسنجاني داشته باشد.اين يعني آنكه حزب موتلفه درباره هاشمي رفسنجاني به تصميم رسيده است؛ تصميمي كه از يك اتفاق مهم خبر مي دهد؛پايان يك رفاقت ٥٠ ساله.

2929

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 437995

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۵:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۴/۳۰
    2 2
    موتلفه هیچوقت چشم دیدن هاشمی را نداشت اما برای وصل ماندن به قدرت و بسط نفوذش مجبور بود زیر چتر حمایتی ایشان قرار گیرد. این احزاب باید از زیر چتر حمایت بزرگان انقلاب مثل هاشمی و ناطق خارج شوند تا یاد بگیرند روی پای خود و بر اساس رقابت عادلانه فعالیت کنند تا وزن واقعی سیاسی اشان روشن شود. تا کی قرار است که گروهی از اینگونه حمایت ها برخوردار باشند؟ به نفع خودشان هم نیست و دچار توهم می شوند.