الف) وجه تمایز انسان با دیگر موجودات عقل است و تجربه تاریخی بشر نشان داده این قوهِ متمایز انسان رو به تکامل و گشودگی بیشتر است . این تجربیات نشان می دهد عقل هیچگاه نه توقف کرده و نه به عقب بازگشته است و این البته صرفا مأخوذ از تعمق درتجربیات بشری نیست بلکه عقل نیز، خود مُثبت و مؤید این معناست که هرچه افق دیده گان بشر گشوده تر گردد عقل به همان نسبت، بلکه فراتر، گشودگی ، گستردگی و قدرت می یابد.

ب) علم ثمره عقل است فلذا هرچه قدرت عقل فزونی یابد دامنه معلومات انسان گسترده تر می شود و البته دراین عرصه منظور از علم، علم به جهان محسوسات یا همان Sciences یعنی همان که امروزه علوم تجربی می نامیم. علوم تجربی نه صرفا از این رو که مبنای ادراکش تجربه و آزمایش است بلکه از این رو که موضوع این علوم، ماده است درک وفهم ما نیز از این ماده به تعریفی بازمی گردد که فلسفه از ماده دارد یعنی همان اعیان یا هیولی که در فلسفه، ظرف پذیرش امر معقول است. تمامی کشفیات حیرت انگیز بشر در باب کیهان و گستره پهناور آن و نیز ژرفایی ماده و درک گردش دوَرانی الکترونها بدور هسته از ثمرات مبارک علم است که درعقبه خویش قدرت بیکرانه ای چون عقل دارد. علم، امروزه به مدد عقل تمامی مرزها را درنوردیده و به جرأت می توان گفت در عرصه محسوسات عالَم مدعی عالِمی مطلق است. این ویژگیِ علم از قرن 18 و 19 آشکار شد. آنگاه که شخصی چون لاپلاس با استناد به علم و کشفیات علمی هسته اولیه نظریه خودکنترلی کیهان را ارائه کرد، با کشفیات بسیار گسترده امروز اگر لاپلاس زنده بود یقینا علم را خدای مطلق می انگاشت ( کما این که در دوره ای انگاشتند) زیرا مرز انفتاح و گشودگی علم حتی تحقق امر ممتنع الوجود را به پنداری قابل تامل تبدیل کرده گرچه اندیشه فلسفی، تحقق آن را هرگز برنمی تابد .
ج) هرانسانی در هر سطحی از ادراک می توانست حدس زند، این روندِ روبه تکاملِ عقل وعلم، توهماتی خواهد آفرید. منظور از توهم آن است که علم به مدد کشفیات خود به جایی رسد که اصول موضوعه فلسفه را مورد انکار یا دست کم تردید قرار دهد به عنوان مثال از جمله قوانین مطلق فلسفه، اعتقاد قطعی و مطلق به وجود علت است اما علم با دقت نظر فوق العاده خود چنان هندسه ی دقیق و متقنی از هستی ارائه می دهد که ناگزیر ناظرعالِم ، صرف این ساختار را باور می کند نه علت معقولِ درپس آن را. از دیدگاه علم که تکرار می کنم بنا به موضوعیت خویش، علم است نه روش ، جهان ماده ساختار هندسی بسیار بسیار منظمی دارد که درتمامی ابعاد تکرار می شود ظاهرا یک نظام هندسی درتمامی ابعاد هستی بصورت دائم تکرار می شود به عنوان مثال تطابقی که میان الگوی زیستی یک جاندار و جهان درونی ماده در کنش میان اتمها و مولکولها وجود دارد البته جهان سنت به این همسانی تناظر می گفت لکن مقصد انسان سنتی از این تناظر، تناظر محسوس ومعقول بود که اثبات آن از طریق قواعد عقل و یا ادله مابعدالطبیعی ممکن می شد.اما اینک این علم است که با استناد به کشف الگوهای وجودی مختلف در موجودات عالم اصل سیستماتیک بودن نظام هستی رسیده است این سیستماتیک بودن از طریق گزاره های علمی محسوس قابل اثبات است لاجرم علم با جهانی روبروست که بصورت منظم و خودکار بدون آنکه ریسنده ای چرخ آن را به حرکت درآورده باشد یا دستکم تداوم دهد روبروست .
از این مسئله دو نظریه ساطع شده است : 1- نظریه خود بنیادی جهان 2- نظریه خود کنترلی جهان
نظریه اول به علت العلل معتقد نیست بلکه ضمن اعتراف به عدم درک حرکت اول، حرکت های پسین را کاملا بربنیاد قوانین قطعی ای می داند که الزاما در تداوم خود وابسته به حرکت اول نیستند بعنوان مثال شاخه ای از یک درخت را بطور کامل جدا کنید و با حفظ قوانین رشد در منطقه ای دیگر بکارید اگر به ثمر نشستن این شاخه متأثر از اتصال به درخت می بود هرگز خود مستقلا تبدیل به درخت نمی شد این نظریه نفس حرکت اول را رد نمی کند اما تداوم و گستردگی حیات را به اتصالِ به آن حرکت مرتبط نمی داند این معنا البته در تاریخ ادیان نیز سابقه دارد بعنوان مثال در هندوئیزم برهما هستی را خلق می کند اما تداوم و تکاپوی هستی بعهده شیوا و ویشنو گذاشته می شود. برهما رسما بازنشسته می شود و از گردونه تأثیرگذاری برهستی خارج می شود این بازنشستگی نسبتی می یابد با آنچه این نظریه قائل آن است. علتی حرکت اول را آغاز می کند و سپس خود را کنار می کشد از این پس هستی بر بنیاد همان قوانین اول و نه لزوما متصل به آن به تداوم و پویایی خود ادامه می دهد اما نظریه دوم علت اول را می پذیرد بعبارتی خالقیت را. اما پروردگاری یا فاعلیت را منکر می شود منظور آنکه هستی بعد از آنکه خلق شد نیازی به پروریدن ندارد بعبارتی لازم نیست خالق بصورت دائم برخلق خود نظارت و کنترل داشته باشد. این نظریه قائل بر آن است خداوند پس از آنکه عالم را بنیاد نهاد در بطن آن سیستمی تعبیه نموده که فی حد ذاته به تکامل و پویایی خود ادامه می دهد. بدین صورت خداوند خود را بازنشسته کرده است و هستی بصورت خود کنترل در مسیرغایی خود راه می پیماید این نظریه تنافری با قیامت هم ندارد زیرا غایت در این سیستم خود تعریف شده است بعنوان مثال آتشی که افروخته می شود ابتدا شعله می کشد سپس فروزان و برافروخته می شود و سپس بربنیاد قوانین ذاتی حاکم برآن خاموش می شود دانشمندان از هم اینک می توانند زمان دقیق خاموش شدن کره فروزنده ای بنام خورشید را پیش بینی کنند این یعنی اینکه در جهان ماده غایت هرچیزی در متن آن نهفته و تعبیه شده است. نظریه خود کنترلی عالم وجود خدا را نفی نمی کند اما فیض دائم او برهستی را منقطع میداند و همچنانکه در ادامه بعد نشان خواهیم داد این در تعارض با دین قرار می گیرد.برجسته ترین و جدید ترین این آرا از آن فیزیکدانانی چون استفان هاوکینگ است در کتاب The Grand Design منتشره در سال 2010.
موضوع کتاب فوق به زبان ساده پیرامون منشاء جهان و قانونمندی‌ها است. قوانین طبیعی به چه دلیل هستند؟ و اصلاً چرا هستند؟ جهان ما از کجا آمده‌است. نقش بارز «نظریه ام » چیست؟ امکان دستیابی به آن هست؟ آیا ما به یک تئوری همه‌جانبه و جامع نزدیک شده‌ایم که بتواند به همه پرسشهایمان در مورد جهان پاسخ دهد؟ خدا اینجا چه نقشی دارد؟ و آیا اینکه نیاز به موجودی ماورائی به عنوان خالق جهان وجود دارد یا نه؟ و غیره. استیون هاوکینگ می‌نویسد: ما در دنیایی حیرت انگیز و گیج کننده زندگی می‌کنیم. می‌خواهیم معنای آنچه را که در پیرامون خویش می‌یابیم بدانیم و دوست داریم بپرسیم: سرشت جهان چیست؟ جایگاه ما در آن کجاست؟ از کجا آمده‌ایم و آمدنمان از بهر چه بوده‌است؟ منشأ جهان چیست و چرا به صورت کنونی‌اش در آمده‌است؟ جهان چگونه به پایان خواهد رسید؟
ممکن است روشی که کیهان بوجود آمده هماهنگ با قوانین دانش باشد که در این صورت نیازی نیست به خدا متوسل بشویم تا تصمیم بگیریم که کیهان چگونه آغاز شده‌است. اگر ما یک فرضیه همه‌جانبه و کامل را در مورد پیدایش عالم کشف کنیم این مهمترین پیروزی انسان خواهد بود چون ما قادر خواهیم بود که فکر خدا را بخوانیم... بشر، راز خلقت جهان را گشوده‌است. جهان می‌تواند بطور خود بخود (خود با خود)، خودش را از هیچ بوجود آورَد، بعلاوه می‌تواند در حالت‌های متفاوت ایجاد شده باشد و همه مشاهدات و محاسبات براین نظر صحه می‌گذارد. به نظر هاوکینگ، با حاکمیت قوانین مربوط به کوانتوم، کائنات می‌تواند از هیچ، بدون نیاز به دخالت یک موجود فوق طبیعی، به وجود بیاید. اینکه بر اساس فیزیک کوانتوم، یک فوتون می‌تواند وجود داشته باشد بدون اینکه کائناتی موجود باشد و به محض تبدیل تصادفی فوتون به جفت الکترون-پوزیترون جرقه اولیه زنجیر تشکیل الکترون‌های بیشتر زده می‌شود.در فصل نهایی کتاب، هاوکینگ بر اساس مدل طراحی شده توسط جان کانوی، ریاضیدان و استاد کمبریج، به نام «بازی حیات» نشان می‌دهد که به محض شکل گرفتن پیکربندی یا موقعیت آغازین در یک سیستم که قوانین معینی بر آن حاکمند، این قوانین خواهند بود که تعیین می‌کنند چه اتفاقی در آینده بیفتد.نظریه هاوکینگ ایده بیگ بانگ یا تصور زمان مشخصی برای جهان را دگرگون می کند و تاریخ شکل گیری هستی را نه یک تاریخ که تاریخها می داند:«هاوکینگ معتقد است با این روش نظری به این نتیجه می‏رسیم که کیهان برخلاف آنچه ابتدا در نظریه بیگ‏بنگ تصور می‏شد، یک ابتدا و تاریخ مشخص نداشته است، بلکه حتی می‏تواند مجموعه‏ای از تاریخ‏ها و ابتداهای متفاوت داشته باشد که جهان همه‏ی آن‏ها را تجربه کرده است. در مجموع همه چیز نامشخص و نامعین است.»
البته این نظریه مخالفان و منتقدان جدی ای نیز دارد همچون راجر پنروز استاد کرسی ریاضیات دانشگاه آکسفورد و همکار قدیمی هاوکینگ که با انتقاد از روحیات هاوکینگ معتقد است «ام تئوری» هنوز از پایه شکل نگرفته‌است. به علاوه او معتقد است «ام تئوری» حتی بر خلاف کوانتوم از مشاهدات موافق هم سود نمی‌برد. نیزدکتر لی ریفیلد، اسقف سوئیندن، می گوید: «علم هرگز نمی‌تواند عدم وجود خدا را اثبات کند، همان طور که هرگز نمی‌تواند وجود خدا را ثابت کند». دکتر فریزر واتس، کشیش انجیلی، استاد الهیات کمبریج و روانشناس نیز معتقد است «یک خدای خالق توضیحی منطقی و باورکردنی در پاسخ به این که چرا جهانی هست فراهم می‌آورد، و... این قدری محتملتر است که خدایی باشد تا این که نباشد. این نگاه با آن چه هاوکینگ گفته‌است تضعیف نمی‌شود».
دوایت گارنر دیگر منتقد هاوکینگ اظهار می دارد: «خبرهای واقعی درباره طرح عظیم این است که این کتاب به طرز ناامید کننده‌ای چقدر سست و ناهنجار است». زبان موجز و جدی که آقای هاوکینگ در کتاب تاریخچه مختصر زمان استفاده کرده بود؛ در طرح عظیم با زبانی جایگزین شده که متناوباً خود را پست می‌کند، گویی او آقای راجرز است که دارد به کودکان نوپا ابرهای باران‌زا را توضیح می‌دهد، و رسوخ نکردنی است. دانشمند دیگری با نام کریگ چلندر، در نیوساینتیست، از تئوری مطرح شده در کتاب قانع نشده‌است: «تئوری ام.. با کامل شدن فاصله بسیار دارد. ولی این مؤلفین را از اظهار این مسئله که [این نظر] رازهای وجود را توضیح می‌دهد، باز نمی‌دارد... در غیاب تئوری، گرچه، این چیزی بیش از یک شهود محکوم به آزمایش نشده ماندن نیست - تا زمانی که ما شروع به تماشای جهانهای ایجادشونده کنیم.»
بنابر این نظریه خودکنترلی عالم ، پرونده بازی دارد. این بدان معناست که این تئوری مخالفانی نیز دارد و مهمتر نقصهایی( به ویژه همچنانکه گفتیم نظریه ‌M که مهمترین مبنای تئوریک چنین نظریه ای است ، فرضیه ای است هنوز اثبات نشده ) اما به نظر می رسد در حوزه درونی علم ( ونه الهیات و فلسفه) مویدات افزونتری دارد. زیرا تکرار می کنم از منظر درون علمی ، ساختار هندسی عالم چنان دقیق و هوشمند است که نظریه خودکنترلی بدیهی ترین دستاورد آن محسوب می شود.
د) اما بگذارید از منظر دین و به ویژه در این موضع از منظر شیعه به مسئله بنگریم. از جمله اصول حاکم بر اندیشه شیعه اصل« دوام لاینقطع فیض» است یعنی شیعه اعتقاد دارد دوام هستی به سریان ذاتی و لاینقطع فیض خداوندی است اگر فقط در آنی این فیض قطع شود هستی ازهم می پاشد حجت ع نیز که مصداق عینی این فیض است تا زمانی که هستی جریان دارد باید زنده باشد زیرا حلقه واسط میان فیض الهی و هستی است به همین دلیل نیز از جمله اصول قطعی اعتقادات شیعی عقیده به زنده بودن حجت تا آخرالزمان است نه صرفا ازاینرو که گزاره های سیاسی، اجتماعی و اعتقادی خود را تغذیه کند بلکه از آنرو که بربنیاد نگره اونتولوژیک (Onto logic ) یا هستی شناختی دوام عالم را تضمین کند.
ه) پایان این سخن دو نکته است اول: مایای علم و دوم لزوم یافت طریقی برای گفتگوی عینی میان علم و دین .
ابتدا از مایا بگویم و اجازه دهید پیش از بیان مایا در ترجمه آن به روایتی آویزم چون « العلم هو حجاب الاکبر» هنگامی که از مایای علم سخن می گویم دقیقا منظورم همین حجاب بودن علم است که در روایات مذهبی بدان اشاره می شود.
اما مایا چیست؟ مایا یک اصطلاح سانسکریت است و ازجمله اصول حاکم براوپانیشادها یا حکمت ودانتاست. در حکمت ودانتا مایا دو وجه دارد وجه اول توهم است یعنی توهم کثرت. بعبارتی باورکردن متوهمانه وجود کثرات در عالم. مایا یعنی اینکه از برای کثرات وجود ذاتی قائل شویم بعبارتی آنچه را که نیست ، هست بپنداریم مایا نوعی حجاب است که برعقل انسان افکنده می شود و او آنچه را که نیست ،هست می پندارد من معتقدم که علم به مایا دچار شده است او بربنیاد آنچه حس می کند هستی را خود بنیاد یا خود کنترل می شمارد لکن نمی داند که این یک توهم است وجه دوم مایا نیروی خلاقه خداست که در مایا تجلی می یابد یعنی هندسه الهی. اینکه هندوئیزم هردو وجه را مایا می داند شگفت آور است زیرا یکی از معانی مایا وهم است و پندار غلط و دیگری خلاقیت .جمع ایندو چگونه ممکن است؟ امکان اجتماع از این نکته بسیار ظریف حاصل می شود که ظهور خلاقیت خدا درهندسه یا ma چنان دقیق است که توهم انفصال ایجاد می کند به عبارتی هرکس به این هندسه دقیق بنگرد بلافاصله خودکنترلی این ساختار را نتیجه می گیرد و این از قدرت خلاقه خدا ناشی می شود که هستی را چنان آراسته که در پندار مردمان می تواند خود بنیاد یا خودکنترل جلوه کند. فلسفه اینگونه آراستن چیست؟ قطعا چیزی جز ابتلا و امتحان از برای علوم و عقول نیست مرز میان ادراکات ایمانی و ادراکات علمی نیز دقیقا از همین جا روشن می شود علم به ماده از آنرو که ماده است نظر می کند لاجرم به مایای توهم می رسد. اما نگره ایمانی از منظر هردو مفهوم مایا به هستی می نگرد لاجرم به شگفتی هندسه هستی می رسد و این شگفتی را ناشی از قدرت خلاقیت خدا می داند به این صورت دو مفهوم مایا جمع می شود هستی محصول قدرت شگفت خداست و درعین حال قابلیت پندارافکنی درجهت انحراف عقول را دارد حکمت ، این دو را با هم جمع می کند کما اینکه حکمت اسلامی بربنیاد آراء ابن عربی و صدرا وجود کثرات را نفی نمی کنند اما از برای آنها وجود ظلی قائل می شود یعنی نسبتی که میان سایه و شیء وجود دارد.
و) پس راه حل، رسیدن به نوعی حکمت است که این حکمت از گفتگوی علم و دین حاصل می شود نمونه برجسته آن گفتگوی دو برادر فیزیکدان با نام بوگدانف و یک فیلسوف با عنوان ژان گیتون است و حیرت انگیز اینکه هردو با غلبه برمایا به یک معنا می رسند اما با دو زبان. فلذا باید گفتگوی عالمانه میان علم ودین را دامن زنیم که ثمره آن حکمت خواهد بود( نه با این نیت که دیگران را متدین کنیم بلکه با این نیت که حقیقت را آشکار سازیم. حقیقت چون آشکار شود خود لزوم تدین را نیز پیش خواهد کشید بزرگ ترین خطای متولیان رسمی آن است که بدنبال متدین کردن مردمانند نه روشن کردن آنان .چون پی جویی تدین نسبت ذاتی با عمل و تکلیف دارد همانا روح دین که معرفت است در چنبره عمل نابود می شود فلذا معمولا کسانی که با تکلیف و تدین متدین می شوند یا ریاکار می شوند ویا کافر. آنکه بنا به علم و حکمت به ضرورت عبادت رسید دیگر عبادت نمی کند عاشقی می کند و انگیزه عاشق بهشت و جهنم و یا ثواب وعقاب نیست خود عشق است.
حکمت که تکرار می کنم از اجتماع علم ودین حاصل می شود هم علم را از مایا نجات می دهد وهم دین را در موضع حقیقی خود می نشاند.فقط در این صورت تعارض علم ودین حل شدنی است . به عبارت دیگر ناگزیر از ایجاد اَبر دانشی هستیم که قابلیت اجتماع علم ، دین و فلسفه را در بطن خود داشته باشد

والسلام
خرداد 94
1- نظریه ام (ابتدای کلمه Mother ) بیانگر ان است که پنج نظریه ریسمان (به عنوان جدیدترین نظریه در فیزیک جدید که بنابر آن ماده در بنیادین‌ترین صورت خود نه ذره بلکه ریسمان مانند است. همان‌طور که حالت‌های مختلف نوسانی در سیمهای سازهای زهی مثل گیتار صداهای گوناگونی ایجاد می‌کند، حالت‌های مختلف نوسانی این ریسمان‌های بنیادین نیز به صورت ذرات بنیادین گوناگون جلوه‌گر می‌شود.) درواقع پنج «نمود» (=جلوه) گوناگون از یک نظریهٔ مادر و بزرگ‌تر هستند. هرچه هست هم‌اکنون بسیاری از فیزیکدانان به دنبال کشف و درک نظریه-م هستند. احتمالاً یافتن نظریه-م از بزرگ‌ترین دستاوردهای بشر خواهد بود زیرا این نظریه قادر خواهد بود تمام دنیا را در بنیادین‌ترین حالت توصیف کند.باید توجه داشت که نظریهٔ ریسمان (و به تبع آن نظریه-م)، نظریه‌ای فاقد پارامتر آزاد است. یعنی جایی برای تنظیم پارامترها به کمک آزمایش باقی نمی‌گذارد. به بیان روشن‌تر خواص تمام ذرات باید از روی معادلات ریاضی درآورده شود؛ بنابراین مثلاً این نظریه باید بگوید چرا الکترون وجود دارد و چرا جرم آن فلان اندازه و چرا اسپین آن یک‌دوم و چرا بار الکتریکی آن بهمان مقدار است.
2- تئوری ام با تمام موفقیت هایش تا حدی نامفهوم و نارسا است و تاكنون نیز كسی شرح روشن و كاملی از این نظریه بیان نكرده است. چرا كه مبانی بنیادی فیزیكی كه این نظریه برپایه ی آن استوار گردیده مشخص نیست و تنها این تئوری دارای یك چارچوب كلی بوده كه امید می رود در آینده فیزیكدانان با استفاده از دوگانگی مسائلی كه تاكنون مبهم و غیر قابل حل مانده است حل شوند. ولی همچنان این سوال در اذهان فیزیكدانان به عنوان مسئله ای لاینحل باقی مانده است.

دکتر حسن بلخاری قهی
استاد دانشگاه تهران

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 432773

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی A1 ۱۷:۵۱ - ۱۳۹۴/۰۴/۱۳
    2 0
    علم هنوز نمیتونه درباره بیش از ۸۰ هستی که ماده تاریکه توضیحی بده اونوقت میخواهد درباره ذاتی ازلی ابدی حکم کنه به قول مولانا در تصور ذات او را گنج کو. تا درآید در تصور مثل او