در سال 2013، 45 زن برای انتخابات پارلمانی در لبنان نامزد شدند. این رقم در سال 2009، 12 نفر بود. حضور زنان در حیات سیاسی در لبنان دوره خاصی دارد و تاکنون این موضوع نسبتا به ماهیت جامعه لبنان تبدیل شده است، جامعه ای که به نظر می رسد بین تطابق و لیبرالیسم در تقلا است.

لبنان اخیراً در صحنه امنیتی و سیاسی شاهد مشکلات و دشواری هایی بوده است از جمله دو بار لغو انتخابات پارلمانی که در حال حاضر سبب تضعیف کشور لبنان و ناکامی در انتخاب رئیس جمهور طی بیش از یک سال شده است.

اوضاع امنیتی بر خلاف اوضاع سیاسی در این کشور به شدت رو به وخامت نهاده است؛ زیرا لبنان تحت تأثیر شدید جنگ در سوریه و عراق قرار دارد که به افزایش قابل توجه و بی سابقه تروریسم محلی در جامعه لبنان منجر شده است. با وجود این اوضاع به شدت بی ثبات، قصد دارم درباره شرایط یک زن در صحنه سیاسي لبنان و زنی که شاهد 18 سال جنگ داخلی در این کشور بوده است، بگويم چراکه این دو با یکدیگر مرتبط هستند.

من به عنوان زنی که در هر دو شرایط حضور داشته ام اغلب این سوال را از خود می پرسم که آیا اگر مرد می بودم زندگی من در گذشته طی سالها جنگ داخلی لبنان و اکنون به عنوان یک مقام سیاسی در این کشور بسیار متفاوت می بود یا خیر.
پاسخ من به نخستین بخش از سوال مثبت است. اگر یک مرد به دنیا می آمدم زندگی بسیار متفاوتی می داشتم. احتمال در جنگ حضور می یافتم و همانند بسیاری از دوستان جوان خود کشته می شدم. و اگر از جنگ و سالها خشونت جان سالم بدر می بردم احتمالا در کنار پدر و دو برادرم به عنوان بخشی از تلاشها برای حذف همه عناصر سیاسی کشته می شدم.

همین موضوع انگیزه ترور دو برادرم به نامهای طارق و جولیان بود که در سن پنج و هفت سالگی صبح روز 21 اکبر سال 1990 به ضرب گلوله کشته شدند.
اما اگر کشته می شدم شرایط مشخص بود و اگر نجات می یافتم و زنده می ماندم در آن صورت احتمالا در ساختار قدرت حضور می داشتم. پاسخ سوال در همین نکته نهفته است. حضور من در جنگ به عنوان یک مرد و سیاست در لبنان بسیار متفاوت می بود. دلیل این موضوع را توضیح خواهم داد.

اما قبل از آن می خواهم خاطر نشان کنم همان طور که می دانیم تاریخ مدرن طی 1000 سال گذشته در نتیجه ابداعات علمی پزشکی و فن آوری پیشرفت کرده است و این موضوع بر جامعه تأثیر گذاشته و در مجموع به بهبود شرایط انسانی منجر شده است و به صورت مستقیمی در آزادسازی زنان از محدودیت های گذشته موثر بوده است البته به جز در کشورهایی که همچنان به اعتقادات و اقدامات مذهبی افراط گرایانه وفادار باقی مانده اند.

ظهور شورشیان دولت اسلامی عراق و شام - داعش - در منطقه خاورمیانه موضوع قابل توجهی است. ظهور این گروه، منادی آغاز دوره جدیدی از « عصر تاریکی » به ویژه برای زنان است. اگر به شرایط زنان در دوران های مختلف جنگ نگاهی بیندازیم در می یابیم که آنها قربانیان خاموش اقدامات مردان هستند. مادران، دختران، خواهران همگی به سبب از دست دادن عزیزانشان در جنگ دچار مشکلاتی می شوند و احساس ضعفی که دارند با بی اعتنایی جامعه کامل به آنها تکمیل می شود. زنان در جنگ نامرئی هستند، اما به شدت آسیب می بینند و در هر روند صلح، زنان کمی که جایگاه سیاسی برای خود دارند به ندرت در تعیین مفاد صلح مشارکت داده می شوند.

این مردان هستند که در روند صلح تعیین کننده دارند. در حقیقت، هر چه شرایط خطرناک تر شود، احتمال مشارکت زنان در روند حل و فصل آن کمتر می شود. در حال حاضر در لبنان شرایط امنیتی بسیار پر نوسان شده است و افزایش نظامی شدن ابعاد زندگی عاملی به شدت منفی برای حضور زنان در عرصه سیاست در زمانی محسوب می شود که زنان در آغاز راه بهبود اوضاع سیاسی خود قرار دارند.

در سال 2013 ، 45 زن برای انتخابات پارلمانی در لبنان نامزد شدند. این رقم در سال 2009، 12 نفر بود. با این حال، باید توضیح دهیم که حضور زنان در حیات سیاسی در لبنان دوره خاصی دارد و تاکنون این موضوع نسبتا به ماهیت جامعه لبنان تبدیل شده است، جامعه ای که به نظر می رسد بین تطابق و لیبرالیسم در تقلا است.

شفافیت و مدرنیته سبب ایجاد این احساس می شود که لبنان در حال اروپایی شدن است اما بخشی از این امر درست است زیرا عادلانه است اگر بخواهیم بگوییم لبنان همچنان هسته یک جامعه محافظه کار با ارزش های مذهبی است که اغلب شیوه های زندگی جوامع مختلف را به آنها دیکته می کند.

از سویی، در قانون اساسی به موضوع زنان تحت عنوان قانون خانواده اشاره شده است که به صورت منحصر به فردی به حقوق و تفسیر مذهبی نسبت داده می شود. بند هفت قانون اساسی بر برابری حقوق، تعهدات و وظایف همه شهروندان تأکید می کند اما قانون اساسی همه شرایط حقوقی شخصی از قبیل ازدواج، طلاق، ارث، حضانت فرزند، نفقه و غیره را به دادگاههای مذهبی ارجاع می دهد. با اعلام اینکه فرقه های مختلف لبنان باید دادگاه های مذهبی خود را به صورت مستقل از دولت داشته باشند، این موضوع اختیارات قوانین مدنی لبنان را که از حقوق افراد محافظت می کنند، پر نوسان می سازد. این موضوع تغییر دادن قوانین درباره زنان را نیز بسیار دشوار می سازد.

ساختار خانواده در لبنان نقش بسیار مهمی در جامعه و سیاست در ایجاد تعریفی از نقش زنان ایفا می کند. این نقش خانوادگی طی سالها در نتیجه نظام حکومتی حفظ شده است. این موضوعی اتفاقی نیست بلکه ارائه کننده روندی است که از طریق نقش رهبریت مرد در یک خانواده قانونی شده است زیرا مرد با دستکاری در شرایط به نفع خود و پیگیری موفقیت خود در تلاش برای ترویج سیستم ارباب رعیتی است.

سیاسی کردن مسائل خانوادگی به یکی از عناصر تأثیر گذار بر روابط بین دولت و شهروند تبدیل شده است. زمانی که دولت نمی تواند حفاظت ها و شرایط لازم را در اختیار شهروندان قرار دهد آنها به خانواده ها و به ویژه رئیس خانواده روی می آورند. تقریبا همه احزاب سیاسی با تبعیت از خانواده و وفاداری شخصی به رهبر تشکیل می شوند. احزاب سیاسی به خانواده های بزرگی تبدیل شده اند و بیشتر حامیانشان نیز این موضوع را پذیرفته اند که پسر رهبر در نهایت جایگزین او خواهد شد.
این موضوع منجر به ایجاد جامعه ای شده است که فئودالی است و ماهیتی پدرسالارانه دارد و مکانیزم جاودان سازی آن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.

غیر متعارف بودن بررسی برگزاری انتخابات در دو منطقه، نمونه ای از استانداردهای ترجیحی و قوانین نانوشته ای است که بر سیاست در لبنان حاکم است که سبب دایمی شدن نظام فئودالی می شود. از این رو سوالی که مطرح می شود این است که در چارچوب این نظام فئودالی زنان در عرصه سیاسی چه جایگاهی دارند؟ چگونه زنان در دولت نقشی موثر ایفا می کنند ؟ پاسخ من این است که جایگاه آنها همانند جایگاه یک فرد بیگانه به نظام سنتی « پسر بزرگ » در شبکه سیاسی لبنان است: به لطف رهبری که به آنها حقوقی ویژه در فهرست انتخاباتی خود می دهد و شانس آنها را برای انتخاب شدن تضمین می کند.

این سیستمی بسته است و پس از آن که پارلمان دوره قیمومت خود را برای دو بار پی در پی تمدید کرده است، این نظام اکنون بیش از هر زمان دیگری بسته تر شده است و هیچ قانون انتخاباتی جدیدی وجود ندارد که ارائه کننده روندی عادلانه برای حضور در پارلمان باشد.

در ارتباط با دسترسی سیاسی برای زنان و مردان در لبنان عادلانه است اگر بگوییم افراد تازه وارد شانس کمی برای حضور در پارلمان دارند و در این میان شانس زنان به مراتب کمتر است. من با چه ادله ای این موضوع را بیان می کنم؟ من از این موضوع اطلاع دارم زیرا من امتیاز متولد شدن در این سیستم را داشتم و اذعان می کنم که اگر به خاطر خانواده ام نبود هیچ فرصتی برای پیشرفت در زمینه سیاسی به دست نمی آوردم.

از منظر شخصی، من به عنوان یک زن هیچگاه با بی احترامی و بی اعتنایی رو به رو نشدم. بلکه بر عکس به سبب پدر بزرگ و پدرم توجه زیادی به من شد. سابقه خانوادگی به من اجازه داد بتوانم موانع جنسیتی را پشت سر بگذارم. من از این موضوع آگاهم و تلاش کردم این مزیت را در جامعه ای که رهبران زنان را تنها به عنوان همسر مردان می پذیرد، از دست ندهم.
زنان نیاز دارند که در جامعه دیده شوند. زنان باید بر اساس دانش و اطلاعاتی که دارند در جامعه پذیرفته شوند. اما از نظر من، تنها راه احیای حقوق برابر برای زنان در لبنان احیای دموکراسی واقعی در وهله نخست است.

کمیل شمعون پدربزرگ من نخستین رئیس جمهوری بود که به زنان حق رأی داد. در حال حاضر ما باید حق حضور در چرخه حکومت را برای زنان تضمین کنیم . ما برای انجام چنین کاری باید دموکراسی را به کشوری بازگردانیم زیرا اکنون دموکراسی به کناری نهاده شده است. تنها با مبارزه برای احیای دموکراسی واقعی است که می توانیم حضور برابر زنان را در جامعه تضمین کنیم.

در اینجا به چند توصیه برای احیای دموکراسی اشاره می کنم:

نخست، باید از رئیس جمهور در مقابل طولانی شدن دوره قیمومت پارلمان محافظت کنیم و این کار را باید از طریق احیای حق انحلال پارلمان در زمانی که قانون گذاران قصد طولانی کردن دوره قیمومت خود را دارند؛ انجام دهیم. پس از توافق نامه طایف این امتیاز ویژه از رئیس جمهور گرفته شد و ما طی دو سال گذشته شاهد نتایج منفی این اقدام بوده ایم زیرا این اقدام تأثیراتی بر دیگر نهادهای دولتی و روند انتخابات ملی داشته است.

دوم آنکه، ما باید قانون انتخاباتی را بر اساس تناسب گروهها وضع کنیم تا قوانین موجود بر اساس رقابت سالم بین گروههای سیاسی پیش رود.

سوم آنکه، تا جایی که به زنان مربوط می شود، من از حضور آنها در انتخابات حمایت می کنم و بر این باورم باید حضور آنها در انتخابات تضمین شود و جایگاهی مطمئن برای آنها در نظر گرفته شود.

چهارم آنکه، ما باید حضور زنان را در ارتش و نهادهای امنیتی و همچنین مشارکت برابر انها در این نهادها تضمین کنیم.
برای نتیجه گیری می خواهم بگویم که من از زمان تولدم در لبنان درگیر حیات سیاسی در این کشور بوده ام. طی 18 سال جنگ در این کشور زندگی کردم، همه خانواده ام را از دست دادم -شهید شدند - و خودم را از نسل سوم لبنانی ها می دانم. احساس می کنم اکنون طلیعه جمهوری سوم است که منعکس کننده نگرانی های عمیق تر این ملت است و همچنین دوره انتقال از مقاماتی است که باید پاسخ گوی اقدامات خود باشند و همچنین در آینده باید شفاف عمل کنند. برای وقوع چنین تغییری، نقش دولت باید بکلی تغییر یابد . نقش دولت باید به سوی روند ترغیب توسعه پایدار پیش رود. زنان نیز به همین ترتیب باید نقشی بزرگ تر در ایجاد و تثبیت این ارزش های جدید ایفا کنند.

زنان می توانند خود را با شرایط تطبیق می دهند. زنان قدرتمند هستند و نقشی حفاظتی و حمایتی ایفا می کنند و حضور آنها در دولت می تواند سبب ایجاد توازن در جامعه ای شود که سالهاست از استیلای مردان بر خود رنج می برد زیرا مردان خشونت را راهی برای حل و فصل اختلافات سیاسی می دانند.

در حال حاضر، در جهانی که درگیری و افراط گرایی به بخشی از آن تبدیل شده است مدرنیزه سازی امری کلیدی محسوب می شود. درک و فهم دیدگاههای یکدیگر نیز بهترین سلاح ما برای مقابله با تفرقه و اختلافات گسترده بین مردم و مقامات محسوب می شود. منظورم این نیست که زنان راه حل این موضوع محسوب می شوند بلکه منظورم این است که ایجاد توازن راه حل این مشکلات است. توازن بین انرژی مردان و زنان سبب ایجاد تعادلی پایدار و طولانی مدت خواهد شد. این بدان معنا نیست که زنان قدرتمند نیستند و قابلیت هدایت ارتش را ندارند. حضور زنان در چرخه حاکمیت بدین معنا نیست که زنان باید تنها در امور مربوط به خودشان عهده دار مسئولیت شوند. بلکه بدان معناست که زنان باید همانند مردان در تصمیم گیری های مربوط به اوضاع امنیتی، نظامی، امور خارجی، اقتصاد و صنعت و هر آنچه که تحت استیلای مردان قرار دارد، نیز مشارکت داشته باشند.

نويسنده: خانم تريسي داني شمعون، نويسنده و شخصيت سياسي برجسته لبناني، نوه کمیل شمعون، رییس جمهور اسبق لبنان و رئيس حزب ليبرال دموکرات است و این یادداشت را اختصاصاً برای خبرآنلاین نگاشته است.
مترجم : ‌فاطمه محمدی

5252

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 429474

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =