کارشناس مسائل آسیای میانه معتقد است اگر طالبان با دولت مرکزی صلح کند، مناطق جنوب به کنترل آنها در می آید و ایران ناگزیر است آنها را به رسمیت بشناسد چرا که بخشی از کشور با آنها هم مرز خواهد شد.

زهره نوروزپور: اشرف غنی احمد زی از زمانی که وارد کاخ ریاست جمهوری افغانستان درکابل شده است  تصمیم های مهمی اتخاذ کرده که از آن جمله است امضای توافقنامه امنیتی با آمریکا ، توافقنامه امنیتی با پاکستان و به راه انداختن مذاکرات صلح با طالبان. از سوی دیگر در حالی که دولت افغانستان صحبت از مذاکره با طالبان در جنوب را مطرح کرده است، قندوز در شمال این کشور دچار درگیری های شدید بین نیروهای افغان و تندروهای افراطی از سایر ملل شده است . درگیری های شهر استراتژیک قندوز که دروازه آسیای میانه است ممکن است پای روس ها و چین را نیز ممکن است به این مهلکه باز کند.  در گفتگویی با  پیر محمد ملازهی کارشناس مسائل آسیای میانه و فققاز این موضوعات را مورد بررسی قرار داده ایم.

در خبرها آمده بود که پاکستان بالاخره راضی شد توافقنامه استخبارات را امضا کند، این چه توافقی است و چه مفادی را شامل می شود؟
در حال حاضر دو مساله اصلی مهم است. مساله اول در ارتباط با طالبان و گروهای مخالف است. افغانستان معتقد است که طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار و شبکه حقانی مورد حمایت دستگاه استخبارات پاکستان هستند. مساله دوم، این است که پاکستانی ها نسبت به روابط افغانستان و هند تردید دارند، زیرا توسعه مناسبات افغانستان و هند را در ارتباط با مسایل امنیتی خودشان قلمداد می کنند، اینها مخالفانی هستند که گروه طالبان پاکستانی و انهایی که دنبال تجزیه ایالت بلوچستان هستند را تشکیل می دهند. بنابراین این دو مساله در شرایط کنونی و در کنار اختلافات قدیمی که  خط دیورانت را شامل می شود ، تردیدها و سوتفاهم ها بین دو کشور به خصوص در دستگاه استخباراتی را تشدید کرده است. در شرایط کنونی یک وضعیت جدیدی پیش آمده که بعد از امدن اشرف غنی شرایط تا حدودی متفاوت شده است، اشرف غنی به دنبال این است که از طریق تعامل با پاکستانی ها بتواند پاسخی به مشکلات امنیتی بدهد و با طالبان مصالحه کند. اما شرط اینکه آنها بتوانند با طالبان مصالحه کنند این است  که دستگاه امنیتی پاکستان حمایت خود را از گروه طالبان و گروه حقانی و حزب اسلامی حکمتیار بردارد و آنها را تشویق کند که پای میز مذاکره بنشینند. پاکستان یک سری تعهداتی را به افغانستان داده است مبنی بر اینکه از طالبان حمایت نکند و آنها را به پای میز مذاکره بیاورد تا راه حلی سیاسی برای بحران افغانستان پیدا شود.  این از دید افغان ها است. پاکستان در قبال خواسته افغانستان از آنها خواسته است که مناسبات دولت اشرف غنی با هند بر پایه تعادل باشد و هیچ نوع حرکتی را به زیان امنیت ملی اسلام آباد انجام ندهند. اگر این توافق علی رغم تردیدی که وجود دارد به این شکل عملیاتی شود، می توان گفت یک گام مهمی در جهت صلح و ثبات منطقه برداشته شده است، که نیاز هر دو کشور است، زیرا طالبان امنیت هر دو کشور را به خطر انداخته است.

واکنش مقامات سیاسی افغانستان چه بوده است؟
توافق استخباراتی بین دستگاها های امنیتی  دوکشور پیش امده ولی مخالفت ها در این رابطه خیلی جدی است. در  داخل افغانستان خیلی ها به پاکستان اعتماد ندارند و معتقدند آنها صداقت ندارند و به وعده هایشان عمل نمی کنند. آنها می گویند پاکستان توافق را یک طرفه می خواهد و تنها افغانستان باید متحمل اجرای شرایط پاکستان شود. اگر این تردیدها کاهش پیدا کند شاید فرصتی شود که بتوان شرایط را تغییر داد و منطقه تا حدی روی صلح و ثبات را ببیند.

ارزیابی شما از مذاکرات صلح با طالبان چیست؟
مشکلات مذاکرات صلح زیاد است. طرف طالبان از خودشان تمایل جدی به ورود مذاکرات نشان نداده است. طرف پاکستانی آن انتظاری که افغان ها داشتند را براورده نکرده اند. اخیرا امریکایی ها روی پاکستان فشار وارد کرده اند که نیروهای ناتو و امریکا در افغانستان از بخش اصلی خارج شوند و فقط آن پایگاه هایی که طبق توافق امنیتی که اشرف غنی با امریکا امضا کرد، بر اساس آن  شرایط،  مذاکرات تغییر کند. به این دلیل بود که مذاکراتی که قبلا در قطر انجام می گرفت بار دیگر از سر گرفته شده است و هیئتی از دولت افغانستان (شورای صلح) و هیئتی از طالبان به قطر رفتند و مذاکره کرده اند، به توافق نرسیدند اما دور بعدی مذاکرات در دبی از سر گرفته می شود. مجموعه شرایط دو طرف و همچنین این مساله که بخشی از نیروهای آمریکا در افغانستان تا 2024 در پایگاه نظامی حضور دارند سبب می شود که طالبان به این فکرکند که در حال حاضر نمی توانند به طور کامل قدرت را در کابل به دست بگیرند حداقل به بخشی از قدرت دست پیدا کنند.طبق همان برداشت هایی که قرار بود دولت مرکزی چند وزارت خانه و مناطق پشتون نشین را در کابل به طالبان اختصاص دهند،  در شرق و جنوب افغانستان هم به عنوان یک منطقه خود مختار تک فدرالی در اختیار طالبان قرار بگیرد. اگر طالبان دست از جنگ بردارند و به یک حزب تشکیلاتی تبدیل شوند و از طریق سیاسی کار کنند در ان صورت می توان گفت که شرایط برای صلح تا حدودی اماده است.

یعنی عملیات بهاره طالبان متوقف خواهد شد؟

مساله به این سادگی نیست. طالبان اعلام کرده است که عملیات بهاره را آغاز می کند. مقامات افغان معتقدند این عملیات اخرین تلاش طالبان برای مذاکره است، زیرا با دست پر پای میز مذاکره می نشیند و می تواند با اشغال مناطق، امتیازات بیشتری را از دولت مرکزی بگیرد. شرایط حساسی به وجود آمده است، حساس به این خاطر که طالبان نمی تواند امریکا و افغان ها را شکست دهد تا بتواند شمال افغانستان را بگیرد ، هم اینکه دولت اشرف غنی و آمریکا قادر نیستند طالبان را شکست قطعی دهند و سراسر مناطق جنوبی را در اختیار بگیرند. در حال حاضر این بن بست در مساله نظامی پیش امده است و تنها را حلی که وجود دارد همین مذاکرات است که پیچیدگی های خودش را دارد.

گفته شد که یک هیئت طالبان وارد ایران شده است، آیا این موضوع درست بود؟ ارزیابی شما از این سفر چیست؟
این سفر رسما تایید نشد، وزارت خارجه اظهار بی اطلاعی کرد اما حقیقت این بود که این سفر انجام شد. طالبان به لحاظ ایدئولوژیک با ایران مشکل دارند. حتی به لحاظ مذهبی و  قومی هم همینطور است. آنها رادیکال، تندرو و به دنبال قدرت برای پشتون ها هستند. عقیده آنها این است که برداشت انها از اسلام درست است و بقیه مسلمانان انحرافی هستند و از دین خارج شده اند. این ها در عالم ایدئولوژیک است اما در عالم سیاست وقتی وارد می شویم واقع بینی سیاسی جایگزین نظرات و دیدگاه های ایدئولوژیک می شود البته به شرطی که طرفین واقع بین باشند. در شرایطی که طالبان به ایران آمده نشانه ایی دارد مبنی بر اینکه دولت ایران اندک اندک به این نتیجه رسیده است که باید با طالبان کنار بیاید. اگر طالبان با دولت مرکزی افغانستان در قدرت شریک شوند ، طالبان مناطقی را به دست می آورد که آن مناطق با جنوب خراسان و سیستان هم مرز است. در این صورت ایران چگونه می تواند آنها را مهار کند؟ چه طور می تواند با این گروه کار کند؟ بدون اینکه درگیرهای خشونت بار به وجود بیاید؟  این همان واقع بینی سیاسی است که عرض کردم و در ایران در حال شکل گرفتن است.

پیام این سفر و این دیدار این است که در هر دو سو احتمالا این واقع بینی سیاسی پدید آمده است که باید برای ادامه قدرت و گرداندن امور با یکدیگر کنار آمده و کار کنند. یعنی اگر ایران تا به حال مصالح سیاسی خود را در همکاری صرف با شمالی ها ،شیعه ها و هزاره های افغانستان می دید از این به بعد یک عامل و فاکتور دیگری هم به نام طالبان و گروه قومی پشتون را درک کرده است که باید با آنها هم ار کند و این درحالی است که تقریبا ایران هیچگاه سراغ این ها نمی رفت. در اگر این مهم تایید شود به نظر می رسد با توجه به اینکه اگر طالبان در هر معامله ای با دولت مرکزی، در مناطقی از شرق ایران که هم مرز  با ایران است قدرت می گیرد، طرف ایرانی به این باور رسیده است که باید با طرفی که درحال رسیدن به قدرت است کنار بیاید. توجه داشته باشید که اگر مذاکرات کابل ـ طالبان به نتیجه برسد در آن قسمت طالبان قدرت بیشتری پیدا می کند و حکومت تک فدرال می شود، دولت مرکزی توان مقابله چندانی با طالبان نخواهد داشت زیرا کانون افغانستان تغییر می کند و به شکل فدرال می شود. واقع بینی حکم می کند که ایران طالبان را وارد محاسبات سیاسی خود کند.  واحد طالبان قومی است اکثریت جمعیت را شامل می شود. اگر طالبان واقع بینی سیاسی را در نظر بگیرد و همه پشتون ها را با خود متحد کند در انتخابات سال های اینده به یک حزب سیاسی قدرتمند تبدیل می شود و از راه مسالمت آمیز و انتخابات می تواند قدرت را به دست بگیرد. در این شرایط  می توان خوش بین بود که برای اولین بار یا معدود دفعات ایران موضوع را از منظر بلند مدت بررسی کرده است و سعی می کند در حالت تخاصم با طالبان نماند ، بلکه راهی مسالمت امیز را ایجاد کند که نه تنها مرزهای کشورمان در امان بماند بلکه منافعی هم شامل حال ایران شود.

درهمین اثنی که صحبت از مذاکرات صلح و قدرت گرفتن طالبان در جنوب این کشور است، قندوز در شمال  ناآرام است دلایل درگیری در این منطقه چیست؟
برخورد ها در قندوز پیچیده تر از اخبار و تحلیل هایی است که می شنویم . قندوز در شمال افغانستان قرار دارد و دروازه اسیای مرکزی است. نیروهایی که آنجا الان فعال هستند درواقع طالبان نیستند بلکه جبهه التحریر و حزب اسلامی ازبکستان، تاجیکستان و چچن هستند. نیروهایی که هدفشان درواقع آسیای مرکزی است نه شمال افغانستان. طالبان هم با آنها همکاری می کند. در واقع روس ها و چینی ها از این بابت نگرانی عمیقی دارند صحبت های پوتین نشان دهنده همین امر است که در رابطه با این موضوع گفته بود:  «نگران این هستیم که غرب، امریکا و اروپا در نهایت با افغان ها به مصالحه برسند و نیروهایی که الان در وزیرستان شمالی هستند از ارتش پاکستان اخراج شوند و به شمال افغانستان بروند. از انجا وارد اسیای مرکزی شوند، با این حساب مشکلات عدیده ای برای روس ها ایجاد می کنند.»

در این مهلکه قندوز، ایغور ها هم حضور دارند که هدفشان ایالت سین کیانگ چین است. به همین دلیل چین هم از این بابت نگران است همین طور کشورهای مرکزی هم در خطر هستند که شامل چین، ازبکستان ، قزاقستان، ترکمنستان، چچن و روسیه می شود. با این تعریف مشاهده می کنید که طالبان به تنهایی در قندوز نقش نداردهرچند که طالبان هم همکاری می کند اما نیروی اصلی انجا متمرکزبر نیروی چچنی ، ازبکی، تاجیک و اویغور است که  اینها اهداف بالاتری از مساله شمال افغانستان دارند. طالبان گسترش حوزه عمملیات خود را تنها از شرق به جنوب و مرکز به شمال  می داند برای اینکه از دولت مرکزی امتیاز بگیرد ولی برای نیروهای دیگر مساله فراتر از افغانستان است. هدف آنها این است که منطقه اسیای مرکزی را از زیر نفوذ چین و روسیه خارج کنند تا نیروهای اسلامی را در اسیای مرکزی متمرکز کنند و قدرت را به دست بگیرند

ممکن است روسیه و چین وارد درگیری های قندوز شوند؟
در اینکه اهداف این گروه هادر قندوز به سادگی محقق نمیشود و روسیه و چین  اجازه گسترش فعالیت به آنها را نمی دهند نباید این تصور پیش بیاید که این دو کشور وارد فاز نظامی با این جریان ها می شوند. روس ها در افغانستان تجربه جنگ را دارند و تجربه تلخ و شکست خورده ای هم دارند و لذا وارد جنگ نمی شوند. این تجربه را بار دیگر نمی خواهند تکرار کنند. ولی اجازه نمی دهند این گروه ها به مرزهای روسیه ورود کنند و ان مناطق را تحت کنترل در بیاورند. با نیروهای مرزی جلوی آنها را سد خواهند کرد. گروه های حاضر در قندوز متخصص جنگ های ایذایی و چریکی هستند و  آنقدر ادامه خواهند داد که کسی  پایان آن را نمی تواند تصور کند اما بازهم این ها دلیل نمی شود که فکر کنیم ایالت سین کیانگ را از چین تجزیه خواهند کرد و همان طور که ادعا می کنند در ترکستان شرقی حکومت اسلامی را بنا می کنند. به هر حال آنها امیدوار هستند و این مساله در کوتاه مدت امکان پذیر نیست زیرا ارتش چین و روسیه بسیار قوی هستند.
امتیازی که این گروه ها در شمال افغانستان دارند این است که متحد طالبان هستند. طالبان از این امتیاز استفاده می کند و با دولت مرکزی می جنگند که مناطقی را که می خواهد بتواند اشغال کند. طرف جنگ نیروهای طالبان و اسلام گراها، نظامیان دولتی و چریک های افغان هستند زیرا دولت مرکزی این مشکل را داخلی می داند به این خاطر نیروهای امنیتی و نظامیان افغان با انها می جنگند. افغانستان و طالبان برای این گروه های اسلامی بسیار مهم هستند، اگر طالبان بتواند در افغانستان به قدرت برسد پایگاه به دست می آورند و این پایگاه را در اختیار نیروهای اسلام گرا در قندوز قرار می دهند. در آن صورت آنها می توانند دست کم  به هدفشان که همان تجزیه ترکستان و سین کیانگ است نزدیک تر شوند.

می توان گفت این این گروه های اسلامی همان داعش هستند؟
این ها یک پیوندهایی با داعش دارند. یعنی زیر مجموعه های محلی داعش هستند. اما به این معنی نیست که داعشی که در عراق و سوریه است در اینجا فعال باشد. این ها بیشتر از تجربه سازمان القاعده پیروی می کنند. گروه های  قومی که با کشورهای مختلف درگیر هستند را در یک منطقه علیه کشورهای خودشان متحد می کنند که این تجربه القاعده بود.  این گروه های قومی کشورها به اصطلاح خوشان با امیر خلیفه اسلامی یعنی القاعده و داعش بیعت کردند و زیر مجموعه انها به حساب می آیند. این نیروها عرب نیستند محلی های اسیای مرکزی هستند، داعشی که در سوریه و عراق است در قندوز حضور ندارد و اعلام کرده است که نیروهای ما در اسیای مرکزی حضور دارند و برای گسترش اسلام می جنگند تا بتوانند این خلافت اسلامی را به ادعای خودشان از شمال آفریقا تا اسیای مرکزی گسترش دهند.

49310

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 422174

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 5 =