چقدر دردناک است وقتی زخمهایی که بر پیکر جامعه نشسته است در هیاهوی فضای سیاست زده رسانه ها به فراموشی سپرده شوند و مطالبات بحق اجتماعی و فرهنگی مردم نیز در غبار بی اعتنایی های خبری محو و نابود شوند.
مادری که نه ، مادران فرداهای این مرز و بوم قربانی دستان از شیطان بیشرم تر مردانی شده اند که هرگز چنین سرنوشت تلخ و دهشتناکی را در کابوس های خود نیز متصور نبودند.این رویدادهای تلخ در حالی در کشورمان رخ می دهد که توحش تکفیری ها هم در چند صد کیلومتری ما در حال به نابودی کشیدن خوبیهای اندک تاریخ است.
این وقایع تلخ تر از سوگند را چاره چیست؟
مادری رفت ، کودکی قربانی شد ، همسری دامنگیر انتقام ، پدری داغدار تا ابد ، مادری پیشمان از تولد و ... که مردانی ملتهب از آتش لذت خاموش شوند؟!
تسلی دل دغدار این قربانیان با کدام "چالش حقوق بشری" و "تفاسیر مضیق به نفع متهم" و "تقاضا برای بخشش مسببین" آرام می گیرد؟سهم پاسبانان حریم امنیت و عزت این ملت کجای این ماجراست؟جامعه را چه شده که موالیدش در مسیر به زیر کشیدن شیطان در حال مسابقه اند؟فرهنگ تعطیل شده یا تاریخ پر از افتخار این ملت دیگر فهمیدنی نیست؟سیاوش و پوریای ولی افسانه اند و بیجه ها و خفاش های شب واقعی؟
با این همه پیشرفت در تکنولوژی ، وجود سامانه های متنوع هویت شناسی و ... تصور نا امنی راه ها آن هم در روز روشن کمی سخت است اما گویا باید باور کرد.
نظر شما