دولت از روشنفکرگرایی افراطی بپرهیزد و دیگران از.....

بعد از سی و اندی سال تجربه و در حالی که بسیاری از استعدادها را به خاطر تندروی های دو طرف از دست داده ایم، باید یاد بگیریم، به رغم همه دشواری ها، میانه روی را نهادینه کنیم. کاری که گذشت می خواهد، اما بیش از آن الگوسازی در همه بخشها.

البته روی خط میانه، نمی توان راه رفت، گویی راه میانه، مثل ترازو است که دو کفه دارد! یا باید این طرفی باشید یا آن طرف. شما اگر عسگراولادی هم باشید و قدری میانه روی کنید، مثل این که جایتان هیچ کجا نیست. هر جریانی به مقدار لازم! از شما استفاده می کند. گاه شما را تحقیر می کنند و گاه تمجید. بسته به این که چه مقدار همراهیشان کنید. آنها به گونه ای با شما تعامل می کنند که شما را در میدان کارزار خود نگاه دارند و از شما در قالب شمشیر، نیزه، تفنگ یا سپر استفاده کنند. از اسمتان، سخنانتان، اقداماتتان و... البته شما هم می توانید، بازیگر باشید. هر کجا که به مصلحتتان بود، به این طرف بغلطید و هر کجا نه به آن طرف. و کسانی البته این طورند.
این را عرض کردم که بگویم، چطور در این میانه، نیروهای زیادی که می خواهند خودشان باشند، پایمال می شوند، چون جایی نیست که بر آن استقرار یابند. البته اگر ساکت باشند، شاید جایی بی دردسر برای خودشان بیابند. به شرط آن که اگر حقی دیدند، اظهار نکنند، و با سکوت خود باج بدهند و سرجایشان مستقر باشند و سهم هم ببرند.
اینها را برای این عرض کردم که بگویم، راه میانه رفتن، هزینه سنگینی دارد، اما باید با جدیت آن را تعریف کرد و پای آن ایستاد. این میانه روی و میانه خواهی، بر این پایه است که هر چیزی را درست بشناسیم، سرجایش بکار ببریم و تصور نکنیم که یا باید این طرفی باشیم یا آن طرفی. یا از این طرف بام بیفتیم یا از آن طرف.
یک بخش قابل توجه در امر میانه روی این است که نیروهای هر دو طرف را به گونه ای توجیه و هدایت کنند که در کنار یکدیگر و مکمل همدیگر باشند. روی آوردن به یک طرف، و هدف قرار دادن طرف دیگر، از سوی هر کسی که باشد مذموم است، مخصوصا اگر صاحب قدرت باشد، چه این قدرت دولت باشد، چه هر قدرت دیگر. این که مدام فکر کنند که باید طرف را سر به نیست کنند، راه به چاه می برد. ما باید درک کنیم که جامعه نیاز به استعدادهای دو طرف دارد، هم در شرایط عادی برای پیشرفت کشور، و هم در لحظات حساس برای دفاع از آن. بخشی از نیروها بدرد دوره آرامش می خورند، و برخی دیگر به درد زمان سخت. هر دو گروه هم در لحظه ای می توانند موتور محرکه و پدال گاز باشند هم در لحظه خطر ترمز. هر یک از این دو گروه را می توان و باید با ابزارهای خاص نگاه داشت، ضمن این که اجازه نداد که آنها از حدود خویش تعدی کنند و حقوق دیگران را پایمال کنند.
در قرآن، تفاوت اقوام و گروه ها به رسمیت شناخته شده است، اما این امر برای آن است که در سایه تفاوت، تعارف و شناخت بدست آید. هر قومی و هر گروهی، توانایی هایی دارد، و صاحب قدرت نباید، آنها را به گونه ای کنار بگذارد که از استعدادشان بی بهره بماند.
در کشور ما، برخی دولت ها، چنان حامیان جریان های روشنفکری می شوند، که گویی باقی مردم در مسیر جهل قدم می گذارند. این در حالی است که همین روشنفکران که می توانند موتور محرکه ای برای پیشرفت و مولد برخی از افکار نو در کشور برای تغییر باشند و کمک به سازندگی و پیشرفت کنند، بسیاریشان، با اقدامات نادرست خود در طول سالیان، پای روی سنت هایی گذاشته و می گذارند که تاثیر منفی آشکاری در هویت و حیات ملت ما گذاشته است.روشنفکری زیادی دولتیان، و زیاده خواهی خود جریان روشنفکری، نباید چنان باشد که گویی دیگران هم عوام زده هستند، و تنها آنانند که حقایق عالم را می فهمند.
در این سوی، رو دادن به جریانهای مخالف و عامه گرا، نباید به گونه ای باشد که روشنفکران در محاق قرار گرفته و با خارج کردن آنان از عرصه، راه برای تندروی و افراط کسانی فراهم شود که در بسیاری از اعمال و رفتارشان، جایی برای اندیشیدن و تفکر باقی نمی گذارند. بارها دیده ایم و می بینیم که چطور و چه به آسانی این جریانها زیاده روی کرده و به گروه دیگر می تازند و تا آنجا که دستشان می رسد بر سر آنها می زنند.
از قضا امروز با یکی از دوستان فهمیده، در باره مواضع ائمه(ع) نسبت به اصحابشان که برخی مانند هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمان اندیشمند بودند و برخی حالت عمومی داشتند و به مواضعی روی آور بودند که بیشتر جنبه مردمی و عامه پسند داشت، صحبت می شد. حاصل کلام این بود که ائمه، هر دو گروه را نگاه می داشتند و می دانستند که بی توجهی به عامه مردم، نمی تواند راه به جایی ببرد. این کار صرفا روی مصلحت اندیشی بی خاصیت نیست، بلکه از آن باب هم هست، که عامه مردم، گاه در درک حق، شیوه و شمه ای دارند که بهتر از روشنفکران حقایق را در می یابند.
ایجاد یک تعادل در این میانه، نیاز به باور و اعتماد به مردم دارد، اما مردم، نه روشنفکران صرف هستند و نه عامه ای که ضمن آن که درکشان از حق در بسیاری از موارد قابل درک است، ممکن است محل سوء‌ استفاده قدرت طلبان قرار گیرند. ضمن این که همیشه و هرگاه باید در تقویت اندیشه و عقل در عموم مردم کوشید و برای باور و ایمان هم احترام قائل شد.
ما به تجربه می دانیم که رها کردن مردم و سپردن همه چیز و امکانات به گروهی که صرفا با عامه مردم کار می کنند، زمینه انحرافات خاصی است که گاه، صاحبان قدرت را هم به دنبال خود می کشد، و این یکی از خطرات مهم عوام زدگی است. اختراعاتی که هر روز در میان این جماعت ممکن است پدید آید، و اگر اندیشه و عقل تقویت نشود، سبب تولید جریان های انحرافی می شود. این کاری است که باید با کمک روشنفکران و اندیشمندان کنترل شود. آنها کمک بسیار مهمی در این زمینه هستند، هرچند همه این کارها باید با احتیاط انجام شود.
بدون شک، مطهری نیرویی بود که میانه این دو گروه قرار داشت و به نظرم امام خمینی هم چنین بود. آنها ضمن آن که به عقل و اندیشه و روشنگری احترام می گذاشتند، هیچ گاه خودشان را تافته جدا بافته از مردم ندیدند.
اما در این سوی، این که فکر کنیم حکومت با کمک صرف جریان روشنفکری می تواند همه درها را به روی خود باز کند، یا تصور کنیم که آنان، تنها افراد صاحب فهم در جامعه هستند، تصوری اشتباه است.
و آخرین سخن این که بدانیم، یک جامعه ای که در مسیر شدن است، یک شبه نمی تواند تمام پله های تغییر و تکامل را طی کند، تغییر باید به گونه ای طراحی شود که اکثریت قریب به اتفاق جامعه را ببیند و ملاحظه کند و احترام بگذارد و وادار کند تا به تدریج و در سایه مفاهیم الهی و انسانی، مناسبات خود را اصلاح کرده و عاقلانه حرکت کنند. و بدانیم که ثابت ماندن روی صرف سنت ها و باورهای عمومی، و بی توجهی به نوگرایی و اندیشه های متفاوت، ما را گرفتار پوسیدگی خواهد کرد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 419090

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 18
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام A1 ۱۸:۵۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۲
    9 1
    دو طرف گاهی که نه غالبا جوری حرف می زنند که طرف دیگر کلا منحرفه. والله این طوری نیست. این قدر به پروپای هم نپیچید.
  • ترازو ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۲
    9 1
    متاسفانه افراطي هاي ما در پستهاي كليدي هستند و ضمنا داراي قدرت . اما به فرض دولت هم افراطي باشد ايا كاري به پيش ميبرد؟اصلا مي تواند افراطي باشد تا كاري به پيش ببرد؟ اگر قدرت احزاب مساوي باشد ميشود ولي ايا احزاب بانفوذ داراي قدرت يكساني هستند؟
  • محمد A1 ۰۳:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    9 1
    استاد محترم به قول اميركبير مملكت داري خاله زنكه بازي نيست تا دهركه زرنگتر بيشتر ببرد بعد مردم را مقصر كنند .فقط راه نجات قانون است نه فتاوي سطحي زيرا قانون در اين مملكت اسلامي ناب است وبس والا اوضاع ازاين بدتر مي شود
  • بی نام A1 ۰۴:۳۰ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    19 6
    شما هم از روشنفکر هراسی افراطی بپرهیز
  • الف.ر IR ۰۴:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    4 9
    درود بر تیزبینی و درایت استاد که بزنگاهها را با توجه به تجربه ها و مطالعات به خوبی تشخیص و به موقع اعلام می کنند ولی افسوس که میخ آهنی نرود در سنگ
  • بی نام A1 ۰۷:۵۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    2 3
    یاد آن ضرب المثل معروف افتادم که می گوید آش آنقدر شور شده که خان هم قهمیده. اگر زمانی وضع روشنفکری به جایی برسد که صدای روشنفکر هایی امثال تقی زاده ها را هم در آورد خیلی موضوع طرفه ای خواهد بود.
  • بی نام IR ۰۷:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    3 6
    من با شما موافقم و در این بین مسئولیت روشنفکران را بسیار بیشتر می بینم. روشنفکران گاهی چنان تند می روند که بدنه جامعه از آنها کنده می شود و در حقیقت با اینکار خود را منزوی و آسیب پذیر می کنند که البته خسران برای جامعه نیز هست. نه باید آنقدر تند رفت که جامعه نتواند مسیر را آنالیز و در آن حرکت کند و نه آنقدر کند که جامعه حالت ایستایی پیدا کند. در ضمن یک اشکال دیگر در جامعه روشنفکری ما وجود دارد و آن این است که بیشتر از آنکه شنونده باشند گوینده هستند و لذا دچار یک گفتگوی درونی بی حاصل می شوند. بنظر من میانه روی به این صورت معنا پیدا می کند.
  • صادقانه A1 ۰۸:۲۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    3 21
    بسمه تعالی شما که مدعی روشنفکری هستید تا بحال از خود پرسیده اید که چرا مشتریان مقالات شما و مؤیدین آن عمدتاً افراد مغرض و معاند با نظام اسلامی هستند؟ لابد می گوئید گناه من چیست اگر آنها از قلم من لذت می برند؟ و نیز اینکه چرا سایت های ولایتمدار و علاقه مند به نظام به مقالات شما اعتنائی ندارند و تنها سایت های مخالف مشتری مقالات شما هستند؟ لابد می گوئید خب این هنر من است که توانسته ام مخالفان را هم جذب کنم؟ و نیز آیا از خود نمی پرسید که چرا یک بار هم در موضوعات مورد توصیه ی مقام معظم رهبری قلم که نزده اید بماند بلکه در جهت مخالف منویات و منطوقات معظم له نوشته و موضع گیری کرده اید؟ پاسخ همه یک جمله است : « اشتریت مرضات المخلوق بسخط الخالق»
    • بی نام A1 ۰۹:۴۳ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
      14 1
      به نظرم دچار توهم شده اید. فکر می کنید هر کسی حرف متفاوت از شما زد معاند است. بیچاره این نویسنده خواسته همین را توضیح بدهد و بگوید که درست نیست اما شما ثابت کرده اید که باز هم همان هستید که باید باشید.
    • بی نام A1 ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
      3 1
      دوست عزيز چرا شماها هميشه اصرار داريد ديگران مثل شما فكر كنند و رفتار كنند ايشون ازادند اونجور كه بينششون اجازه ميده بنويسند و فكر كنند نكنه به اينم قائل نيستيید که البته نیستید خداوند كه بزرگتر از انست كه وصف شود فرموده لا اكراه في الدين نمی دونم لابد شماها نظر کرده ای چیزی هستید
    • بی نام A1 ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
      2 1
      شما‌ احیانا مشکل شخصی با نویسنده ندارید
  • هموطن IR ۰۹:۰۶ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    5 3
    بسیار درست و شیوا مسئله افراط و تفریط را در دو سطح روشنفکر و عامه جامعه بیان داشتید. متاسفانه ما همیشه منتظر بحران هستیم تا متحد شویم اما گاهی خیلی زود ، دیر می شود و خسرانی که از بعضی اشتباهات نسیب مان می شود غیر قابل جبران و نابودکننده است. ای کاش کمی هم به فکر نسل فردا بودیم که از چون مایی چه منی بیرون خواهد آمد. با سپاس از صحبتهای نویسنده محترم که بسیار دقیق و ظریف است.
  • بی نام A1 ۱۵:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    1 3
    خدايي موندم آقاي جعفريان که اين همه در همه مسايل نظر ميدهد بزنم تخته نميدانم چرا به مقتضيات زمانه سخن نميگويد زماني که همه انتظار داريم در باره تهديدات و وضعيت روز سخن بگويد به يکباره يک نسخه خطي عهد حجري که علي رغم احترام موضوع در زمان حاضر از درجات پايين تري برخوردار است مطرح ميکند، مردم انتظار دارند تحليلهايي از وقايع روز بدانند، اتفاقات و شرايطي که پيش روست.
  • بی نام IR ۲۱:۰۷ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۳
    1 1
    جالب بود
  • ramin A1 ۰۳:۵۹ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۴
    1 0
    ما که روشنفکری ندیدیم که افراطیش رو دیده باشیم
  • بی نام IR ۱۱:۰۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۶
    0 0
    بنده هم هم؟
  • بی نام US ۲۲:۲۵ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۷
    1 0
    یک موج منفی علیه روشن فکری در جامعه در حال شکل گیری است
  • محمد IR ۰۳:۲۴ - ۱۳۹۴/۰۳/۰۹
    1 0
    با كمال تاسف بحران دهه پنجاه در حال تكرار است زيرا خطر را متوجه لايه اي صاحب نظر كردن فرار به جلو قشر روحانيت محترم از مسووليت است روحاني ژانر شاه عباسي در كشور شكست خورده است عالم متعد به اخلاق نبوي و ولائي ضرورت يك جامعه ديني است بر شكاكش لعنت اما كار تشكيلاتي به دور از مردم جواب نداده يا مسبب بروز دايره چاپلوس و بي هويت شده فرياد رهبري در بحران هويت شوخي گرفته شده بعضي آقايان دوست دارند با اقشار بي هويت بپرند . بحران هويت عميق تر از لايه جوان جامعه را فرا گرفته شعار هاو عمل به اخلاق و قضا و اقتصادليبرالي و تاچريسم موجب انحطاط جامعه گرديده عشق ما به روحانيتِ عاملِ به اخلاق وسيره نبوي است كه برسر تبعيض ها ي آشكار عالمانه بتازد با محور توحيد دور از تبليغ فرد گرائي افراطي شبه روشنفكري