من یار مهربانم
اما بسی گرانم
پندت نمی دهم من
بر لب رسیده جانم
خنجر ز پشت خورده
در دخمه ها نهانم
دست ممیزی ها
بسته کنون دهانم
از انتقاد بی جا
مُهر است بر زبانم
از بهر چاپ و تکثیر
در آه و در فغانم
دستان پر تطاول
می کاهد از توانم
با لاین و وایبر و چت
بی نام و بی نشانم
شیخ الشیوخ گفتا:
من برتر از تو مانم
رندی بگفت شیخا
من پایبند نانم
چون جیب خلق خالیست
وامانده در دکانم
در این شرایط بد
کم سود و پر زیانم
با آنکه قامت من
خم گشته، چون کمانم
ایام نو بهاران
گشته کنون خزانم
باز آ و همتی کن
ای بهترین امانم
دستی بده به دستم
من یار مهربانم
مجید مرسلی. خبرآنلاین
6060
نظر شما