بعضی وقت ها در عصر رسانه های سریع و بی پرده و همه گیر، شاید بهتر باشد چند لحظه بایستیم و به چرایی بعضی اتفاق ها فقط فکر کنیم. به مرض سیری ناپذیری به نام شهرت که گاهی به هر قیمتی در صدر خبر بودن به نفس خبر ترجیح داده می شود.

 آنتوان چخوف داستانی دارد در باره ی پسری که آرزو داشته اسمش در روزنامه چاپ بشود یک روز با شادی وصف ناپذیری به خانه می آید و روزنامه را به دست پدرش می دهد و می گوید که بالاخره به آرزویش رسید . پدر روزنامه را باز می کند و می بیند اسم و عکس پسرش به عنوان دزد فراری چاپ شده ! این قصه حکایت بعضی از آدم های روزگار ماست که دیده شدن را نه به خاطر ارزش هنر و استعدادی که دارند که به خاطر هیاهو و جنجالش دوست تر می دارند. قصه ی این روزهای جنجال های خانم مجری نیز از این قاعده مستثنی نیست .
از ازدواج پرسرو صدای این دو مجری که خبرش در روزنامه ی تماشا به تاریخ 31 اردی بهشت 92 به چاپ رسید و اخبار متناوب حضور این دو مجری در کنسرت های مختلف از همان شب آخر اردی بهشت تا مدت زمانی که به تکرار افتاد . تا آذر ماه و حضور در یک برنامه ی زنده و صحبت از تفاهم و شناختی هشت ساله که بالاترش را خدا نیافریده و مدتی بعدتر حضور در برنامه ای دیگر و خواندن شعر عاشقانه ی فرزاد حسنی برای همسرش ، آزاده نامداری در تازه ترین مصاحبه اش گفته که از دو ماه بعد فهمیده ادامه ی این زندگی ممکن نیست و این اختلاف در ماه آذربه اوج خودش می رسد اما صلاح مدیران بر این بوده که برنامه ی تحویل سال را این دو نفر با هم اجرا کنند .حالا زمان خبردیگری است که دوباره نقل محافل شود و این خبر می تواند خبر طلاق این دو مجری باشد. بعد از آن اولین مصاحبه های بعد از طلاق که تعداد این اولین ها به چندین تا رسید. حالا دیگر یک هفته شایعه می شود که قرار است مجری ممنوع الکار به کشوری پناهنده شود ، بعد از شایعه نوبت تکذیب آن است. هفته ی دیگر عکس های مربوط به برنامه ی عید او و احسان علیخانی که مربوط به مصاحبه ای دریکی از مجلات لایف استایل بود و هیچوقت چاپ نشد و قاعدتا عکاس هم اجازه نداشته این عکس ها را در اختیار فرد یا رسانه ی دیگری بگذارد ، رسانه ای شد . بعد نوبت تکذیب آن خبر رسید. شب عید باید خبری تکان دهنده از نوع عکس کتک خورده ی خانم مجری رسانه ای شود که می شود .
به صحت و سقم اتفاقات کاری نداریم که وکیل های هر دو طرف در پی کشف ماجرا هستند و دیر یا زود نتیجه واقعی معلوم می شود.. من حتی به عنوان یک زن چشم بسته حق را به او می دهم  تنها سوالی که باقی می ماند این است که این کار یک جور انتقام و گروکشی به نظر رسیده پس تدبیر تازه ای لازم است جبهه گرفتن پشت عنوانی به نام مبارزه با خشونت خانگی ، آزاده بودن و دفاع از حقوق زنان. در حالي كه این عناوین بزرگ پشت مبارزه ها و طلب های شخصی جا نمی گیرد. مبارزه هایی از این دست را سال هاست زنان و مردان فعال در این عرصه با روش هایی درخور و علمی شروع کرده اند و دنبال می کنند. بهره برداری از هر اتفاق شخصی به نام های بزرگتری مثل مبارزه با خشونت خانگی کمی خنده دار به نظر می رسد و نوع مبارزه هر چه باشد اين نيست . و در نهایت اتفاق تلخ تر جبهه بندی بعضي آدم ها پشت سر این عنوان هاست و این که من فقط بعنوان یک مخاطب ساده ، می خواهم بگویم فریب خوردن را دوست ندارم .

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 410884

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 8
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مينا مهرعلي IR ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۲
    30 10
    آفرين دقيقا اين خانم همه رو ساده فرض كرده
  • بی نام A1 ۱۹:۲۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۲
    20 7
    عالی بود حرف دل مرا زدید
  • یک دوست قدیمی IR ۰۱:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
    13 12
    مگه این مجری دیده نمیشد که بخواهد ببیننش اصلا این خانم مجری اول خیلی محبوبتر بود تا الا با آن ازدواج کزایی خودشو بیچاره کرد خدا برایش قوت بده البته اینو بگم هنوز هم محبوبه ولی کو برنامه هایش همه را حذف کردن مجبوره که دفاع از خودش کارهایی را بکنه
  • میم بانو IR ۰۲:۲۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
    23 14
    با سلام. بنظر من این طور برخورد و قضاوت بی معنی است. خانم نامداری ممکن است کمی به انگیزه شهرت ازدواج کرده باشد ولی حزف های الانش کاملا مشخص است که از سر اجبار و برای این است که راحت بتواند زندگی کند. من در حرف های ایشان تناقض و یا بازی نمیبینم. ضمن اینکه بنظر من رفتار ایشان روی کسانی که از خشونت رنج می برند و بخاطر حفظ آبرو سکوت میکنند تاثیر کذار است. نمونه اش خود من. دقیقا یکسال از شوهر خیانتکار خودم کتک خوردم و چون از بخطر افتادن مرتبه و شان اجتماعی خودم میترسیدم سکوت کردم. الان با خودم همش می گویم کاش شجاعت نامداری در من هم بود.
  • سعيد A1 ۱۱:۴۴ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
    11 5
    جانا سخن از زبان ما مي گويي...
  • ساناز IR ۱۲:۵۵ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
    3 11
    فکر کنم الان جواب خانم نامداری این باشه:بسی گشته ام در فراز و نشیب / نیم مرد گفتار زرق و فریب.
  • بی نام IR ۱۳:۱۲ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
    17 10
    این بنده خداها ول کردند... شما ول نمی کنید؟ قبل از عید یک بلوایی شد و بعدهر دو طرف سکوت کردند. دلیل نوشتن این مقاله توسط شما شبیه دلایل مجلات زرد برای فروش بیشتر است. اگر همان زمان این یادداشت را نوشته بودید؛ کارتان منطقی بود ولی الآن هیچ توجیهی ندارد. من فقط بعنوان یک مخاطب ساده ، می خواهم بگویم فریب خوردن را دوست ندارم .
  • بی نام A1 ۱۹:۱۶ - ۱۳۹۴/۰۲/۰۳
    40 2
    اکثریت مجریان سیما پشت نقابی پنهانند و به شعور بیننده با هزار ترفند توهین می کنند....