۰ نفر
۱۵ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۶:۴۱

دکتر محمدتقی حسینی

دیپلماسی ابزار قدرتمندی است که فقط کشورهای توانمند می توانند از طریق آن منافع ملی خود را به بهترین وجه تامین کنند. برای بهره گیری از دیپلماسی داشتن قدرت کافی، اعتماد به نفس، چشم انداز روشن از هدف و خواسته های یک کشور و شناخت موقعیت و زمان مناسب برای توافق، اهمیت زیادی دارد. فقدان هر یک از عناصر ذکر شده می تواند در نتیجه ای که حاصل می شود، تاثیرگذار باشد. سخن کلازویتز مبنی بر اینکه جنگ ادامه سیاست است، علیرغم همه تحولات و نقدهایی که از زمان طرح این نظریه تاکنون متوجه آن شده است، هنوز اعتبار دارد. به این معنی که هر گاه دیپلماسی از انجام وظیفه خود ناتوان شد آنگاه عرصه ای فراهم می گردد که جنگ فضا و آینده سیاست را تعیین می کند. دیدگاه کلازویتزی لااقل در تاریخ معاصر جهان و بویژه در خاورمیانه بارها به آزمون گذاشته شده است.

مذاکرات سنگین و نفس گیر لوزان بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای موسوم به 1+5 که با صدور بیانیه ای به پایان رسید از این زاویه اتفاقی مهم و درخور توجه است. در این بیانیه با اشاره گذرا به هدف مذاکرات و فرایند آن، چارچوب کلی توافق برای پایان دادن به یکی از پیچیده ترین مناقشات تاریخ سیاسی معاصر ترسیم گردیده است. طبیعی است که در یک مذاکره بین المللی هر طرف از مواضعی کوتاه می آید و در مقابل امتیازات دیگری را که برایش ارزش بیشتری دارند به دست می آورد. آنچه که جمهوری اسلامی ایران از ابتدا و به روشنی عنوان کرده بود اینکه برنامه هسته ای اش صرفا برای مصارف صلح آمیز است و حاضر است برای اثبات این امر همکاری لازم را با جامعه بین المللی به عمل آورد. از دیگر سوی تاکید ایران بر این بوده و هست که از حقوق غیر قابل انکار خود صرفنظر نخواهد کرد و در عین همکاری برای رفع آنچه به عنوان نگرانی اشاعه از آن یاد می شود، مصمم است تا از انرژی هسته ای صلح آمیز استفاده کند.

سابقه ایران در استفاده از انرژی هسته ای سابقه ای نسبتا طولانی است. ایران پیشرفت های ارزشمندی در همه زمینه های مربوطه به دست آورده است و امروز بی تردید به عنوان یکی از کشورهای پیشرفته در کاربرد انرژی هسته ای صلح آمیز در جهان شناخته می شود. اختلافی که بر سر برنامه غنی سازی ایران بوجود آمد فراز و نشیب های زیادی را به خود دید و به یک موضوع چالش برانگیز و حساس بین المللی تبدیل شد. ورود شورای امنیت به این موضوع و بررسی آن به عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی و تحریم های ناعادلانه ای که در اثر قطعنامه های شورای امنیت و اقدامات یکجانبه برخی کشورهای غربی اعمال گردید، مسیر پیچیده و دشواری را ایجاد کرد. این مسیر می توانست به مراحل دشوارتری نیز که همانا مقابله نظامی است، منتهی گردد. در تاریخ معاصر بدترین وضعیت برای یک کشور مطرح شدن آن کشور به عنوان تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی و قرار گرفتن ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد است.

بیانیه لوزان دو طرف را متعهد می کند تا براساس پارامترهایی توافق آینده را تهیه کنند. به عبارتی یک نقشه راه است که نشان می دهد در انتهای مسیر هر یک از طرف های این مذاکره چه چیزی را به دست می آورند و چه چیزی را از دست می دهند. در این فرایند ایران برخی از ابعاد برنامه هسته ای خود را محدودتر می کند و برای راستی آزمایی برنامه های هسته ای اش همکاری گسترده ای انجام می دهد و در مقابل برنامه هسته ای صلح آمیز آن از جمله شامل غنی سازی را ادامه می دهد. و آنگونه که بیانیه لوزان تاکید می کند همه قطعنامه های شورای امنیت لغو خواهند شد. همه تحریم های یکجانبه اتحادیه اروپا و آمریکا، مرتبط با موضوع هسته ای برداشته خواهندشد. در مورد جزئیات بیانیه فراوان می توان نوشت که مجال فراختری می طلبد. آنچه در این نوشته برآن تاکید داریم اهمیت دیپلماسی فعال در حل و فصل پیچیده ترین موضوعات بین المللی است. آنچه در لوزان اتفاق افتاد را بایستی فراتر از یافتن راه حل برای یک مناقشه در نظر گرفت. این اتفاق اعصاب بین المللی را که شدیداٌ درگیر یک موضوع چالشی گردیده بود راحت تر کرد و به فضایی پایان داد که همواره مستعد یک اتفاق خطرناک بود. فضایی که می توانست بر اثر اشتباه یا ماجراجویی پیامدهای وخیمی به همراه داشته باشد. مذاکرات لوزان و بیانیه آن به چنین خط سیری پایان داد و موضوع را به مسیری بازگرداند که سیاست و خردورزی بتواند آن را هدایت کند. این اتفاق در صحنه بین المللی بسیار با اهمیت و مثبت تلقی می گردد.

بی تردید راست کیشان در ایالات متحده آمریکا و جنگ طلبان در اسرائیل و کینه ورزان در راس برخی از کشورهای عربی از این موضوع شدیدا ناراحتند. برای آنها محتوای تفاهم چندان اهمیتی ندارد. چون آنها به خوبی می دانند که برنامه هسته ای ایران اساسا صلح آمیز است و به دلایل مختلف ایران علاقه ای به ساخت سلاح هسته ای ندارد. آنها اساسا با هرگونه تفاهم با ایران مخالفند. آنچه آنها از این موضوع انتظار دارند این است که یک تهدید دائمی در مورد ایران وجود داشته باشد و فشارهای تحریمی و غیر تحریمی ایران را بطور مداوم در یک موقعیتی درگیر نگه دارد که نتواند به رشد و بالندگی که در نظر دارد، دست پیدا کند.
فراموش نکنیم که دیدگاه خصمانه در مورد ایران در داخل آمریکا بسیار قدرتمند است. این دیدگاه در بسیاری از موارد تلاش دولت آمریکا را برای برداشتن گام های مصالحه جویانه به سمت ایران ناکام گذاشته است. طرفداران فشار بر ایران همواره به این موضوع متوسل شده اند که راحت کردن خیال ایران به معنی در خطر قرار دادن امنیت اسرائیل است. آنها از موضوع امنیت اسرائیل برای پیشبرد اهداف خود بسیار بهره برده اند و رژیم اسرائیل نیز همیشه در کار خوراک دهی و آماده نگه داشتن آنها در صحنه از تلاش و تکاپو باز نایستاده است. سخنرانی جنجالی بنیامین نتانیاهو در کنگره آمریکا که سراسر نفرت پراکنی علیه ایران بود، برای همین منظور و با هدف مستاصل نمودن دولت اوباما در گفتگو با ایران صورت گرفت. نامه غیر متعارف سناتورهای آمریکایی نیز پرده دیگری از این تلاش هاست. اوباما و جان کری انتقادات زیادی را مبنی بر کوتاه آمدن در مقابل ایران و به خطر انداختن امنیت اسرائیل دریافت خواهند کرد. دقت در سخنان باراک اوباما بعد از اعلام بیانیه لوزان این نکته را به روشنی نشان می دهد که وی تلاش می کرد تا این طیف قدرتمند را قانع کند که واقعا در مقابل ایران کوتاه نیامده است. اوباما در همین سخنرانی تقلای زیاد کرد که اطمینان دهد با این کار امنیت اسرائیل را به خطر نینداخته است. برخی از کشورهای عربی نیز به طرق مختلف تلاش می کنند تا بر این موضوع تاثیر بگذارند. عربستان سعودی بویژه در این زمینه هیچگاه کینه خود را پنهان نکرده است. بر اساس اسناد ویکی لیکس پادشاه عربستان با اشاره به تهدیدهای برنامه هسته ای ایران و آنچه که به زعم او مشکل سازی ایران در خاورمیانه است، به صراحت از مقامات آمریکایی خواسته بود که با ایران به طریقی که وی از آن به عنوان "زدن سر افعی " یاد کرده بود، برخورد کنند. در مرحله قبلی گفتگوها در وین که احتمال یک توافق می رفت، وزیر خارجه عربستان با حال بیماری خود را به وین رساند تا به آمریکایی ها بگوید که از توافق احتمالی با ایران نگران است. مبالغه نیست اگر گفته شود که تشدید بحران یمن و ورود عربستان به جنگ و باتلاقی که معلوم نیست خروج از آن برای این پادشاهی، چگونه خواهد بود، از جمله با نیت تاثیرگذاری بر گفتگوهای لوزان صورت گرفت.

با توجه به این واقعیت ها، بی اثر کردن قطعنامه های شورای امنیت برای ایران دستاورد بسیار بزرگی خواهد بود. طرف های مذاکره ایران نیز این نکته را به خوبی می دانند. در بررسی تهدیدها علیه امنیت ملی یک کشور، قرار گرفتن آن کشور در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد شدیدترین تهدید است. تمام ظرفیت های فصل هفت تا انتهای ماده 41 در مورد ایران بکار گرفته شده اند. قطعنامه 1929 (مصوب سال 2010) همانگونه که طراحان آن در نظر داشتند قطعنامه ای بسیار شدید و در برگیرنده تحریم ها و تهدیدهای زیادی است. تنها بخشی از فصل هفت که در مورد ایران بکار نرفته است ماده 42 است که مجوز کاربرد زور را در بر دارد. اینکه چرا این ماده علیه ایران بکار گرفته نشده است به عوامل زیادی برمی گردد که در فرصت دیگری باید به آن پرداخته شود. اما هرآنچه که از اقدامات تنبیهی فصل هفت منشور علیه ایران بکار رفت، بسیار سنگین است و اینکه ایران توانست در مقابل آنها تاب بیاورد و آنها را تحمل کند نشان از توان بالای این کشور است. اگر ایران بتواند از طریق گفتگو اعتبار این قطعنامه ها را پایان دهد، یک شگفتی دیگر از ناحیه ایرانیان در جهان به منصه ظهور رسیده است که در نوع خود بی سابقه است. بویژه اینکه در این مسیر ایران درگیر جنگ نشده است و موضوع مهم دیگر اینکه توانسته است برنامه صلح آمیز هسته ای خود و از جمله غنی سازی و همه مواردی که منشا این چالش بوده اند را حفظ کند.

ایستادگی مردم ایران و منطق قوی آنان جهانیان را متقاعد کرد تا در مقابل آن سرفرود آورند و خواسته آنان را به اکراه و اجبار قبول کنند. این موفقیت بزرگ متعلق به همه مردم ایران و بویژه مرهون تدابیر راهبردی مقام معظم رهبری و فداکاری شهدای هسته ای و کاردانی، ابتکارعمل و موقع شناسی مذاکره کنندگان ایرانی است. این موضع ثابت کرد که مسیر دیپلماسی هرچند دشوار اما نتیجه بخش است.

4949

 

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 407192

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 5 =