۰ نفر
۱۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۲

دانش اقباشاوی

در حاشيه ي جشنواره فيلم و عكس منطقه اي انجمن سينماي جوانان ايران كه هفته گذشته در آبادان و خرمشهر برگزار شد به همت برگزاركنندگان محترم اين اتفاق فرهنگي و هنري از چهار چهره هنرهاي تصويري كه گوشه اي از زيست ساكنين خرمشهر و آبادان را به تصوير در آورده اند تقدير به عمل آمد، اينجانب نيز در كنار برادران بزرگترم ، عبدالحسن برزيده ، محمد باشه آهنگر و جاسم غضبانپور يكي از چهار تجليل شده  اين مراسم بودم . در مراسم اختتاميه بنابر احساس وظيفه و نيز با رعايت زمان ، متني كوتاه كه به پيوست مي آيد را قرائت كردم. متنی از این قرار: 

«بسيار ممنون بزرگواراني هستم كه اينجانب را شايسته  تقدير دانستند و حقيقتا هم ياد كردن از  نام كوچك من در كنار اين نام‌هاي عزيز و پر ارزش براي تازه نفسي چون بنده افتخاري‌ست .  ولي  بر خود فرض مي دانم تا يادآوري كنم افتخار ماندگار تر برايم اين است ، كه فرزند دياري هستم كه نجف دريابندري ، صفدر تقیزاده ، ناصر تقوايي ، امير نادري ، حميد فرخ نژاد ، عبدالحسن برزيده ، محمد باشه آهنگر ، هنرمند شهيد بهروز مرادي و معلم شهيد خسرو مرادي فرزندان آن ديارند .

همان دياري كه  خسرو سينايي كوچه هاي عشقش مي نامد و احمدرضا درويش سرزمينخورشيد خطابش مي كند . تاج محل ما . شهر خوبان . و در اين فرصت  دلم فرمان ميدهد كه  حسرت بار ندايش كنم ، آبادان پر بلا گل‌هاي پرپرت كو ؟»

ولي در آن متن جاي نكاتي خالي بود. نكاتي كه يا از قلم افتاده بودند و يا به ضرورت كمبود وقت توسط نگارنده حذف شده بودند ، حال و در اين مجال فرصت را غنيمت شمرده مي‌خواهم گوشه هايي از اين نكته ها را يادآوري كنم تا حداقل به مثابه تلنگري باشد همين يادآوري ها . تلنگري به روح و جان خودم تا فراموش نكنم خواستگاه و محل عزيمتم را .

مي خواهم ياد كنم از كارگران شريف شركت نفت آبادان كه در اعتصابات نهضت ملي شدن نفت و نيز اعتصابات منجر به انقلاب عزيزمان آنچنان جانفشانه ايستادگي كردند . همانان كه در دوران پرشكوه دفاع ، پالايشگاه را به محل ديده‌باني و دژ دفاعي شهر تبديل كرده بودند.

مي خواهم ياد كنم از خانواده هايي كه جوانان شهيدشان را در آبادان و خرمشهر به خاك سپردند ولي مراسم آنها را در شهرهاي ديگر برگزار كردند ، از مادران و خواهران و همسراني كه در تشييع جنازه عزيزان شان حضور نداشتند ، چرا كه آبادان شان در محاصره بود و خرمشهر شان در اشغال .

مي خواهم ياد كنم از مردمي مقاوم و استوار كه قريب يك سال تمام دلاورانه در كنار رزمندگان ، از شهرشان دفاع كردند و عاشقانه در محاصره زيستند و با تنهايي رنجور و قامت هايي برافراشته حصر آبادان را به فرمان امام‌شان شكستند.

مي خواهم ياد كنم از كودكاني كه در حاشيه يكي از ثروتمندترين نقاط كشور مي‌زيند ولي كمترين بهره را از بهداشت ، درمان ، آموزش و تغذيه مناسب نمي‌برند و روز به روز ضعيف تر و زرد روي تر مي شوند ، اما تا زبان باز مي كنند با افتخار مي گويند ما آباداني هستيم ، ما خرمشهري هستيم .

مي خواهم ياد كنم از گرما ، گرد و غبار كشنده و بوي گاز و نفت و پترو شيمي كه منتشر در آسمان اروند است و تحملش صبر أيوب مي‌خواهد و غيرت أبوذر و أهالي ديار من اين صفات را دارند ولي اي كاش اين بلايا منجر به رنج و بيماري و مرگشان نمي شد كه متاسفانه در بيشتر أوقات مي شود .

مي خواهم ياد كنم از بچه هاي ساختمان شش طبقه  خرمشهر كه در أوج محروميت در حالي كه كرور كرور محموله هاي كالأهاي لوكس و درجه يك غذائي و بهداشتي از جلوي چشمانشان رژه مي رود ، اين كالا ها نصيب خانه‌هايي مي شوند كه خانه‌هاي آنها
نيست .

مي خواهم ياد كنم از عزت نفس و مناعت طبع نوجوانان آبادان و خرمشهر كه بعيد است در ديدار با ميهمانان‌شان حتي از اينكه از داشتن آب شرب مناسب ، محرومند گلايه اي كنند و حسرت بودن در جغرافيايي ديگر را داشته باشند.

و در پايان، اين همه ، شايد بهانه اي بود كه مجددا و اين بار در فضاي عمومي به خود يادآوري كنم آن عهدي را كه از سال‌هاي نوجواني
با پير جماران بسته‌ام ، كه اگر صاحب قلمي يا دوربيني و يا هر رسانه اي ديگر شوم جز براي روايت درد و رنج و حرمان مستضعفين و تلاش در مسير أهداف متعالي انقلاب و جهاد در راه رفع محروميت ها و نابساماني ها ، ابزار و انديشه ام را به كار نخواهم گرفت و اگر غير از اين كنم خواستگاهم را و مردمم را و انقلابمان را و امام مان را و دين مان را فراموش كرده ام ، و از پروردگار متعال مي‌خواهم كه در اين راه دشوار ياري دهنده  اين دانش آموز نوپا باشد.


وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

۵۷۲۴۴

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 403095

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 4 =