۰ نفر
۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۶
اسکار ۸۷ قفسه درد نداشت

*اسکار ۸۷ علیرغم تمامی بدبینی‌ها و گمانه‌زنی‌های سیاسی، بعد از مدتها نشان داد که بضاعت سینمای راستین از سینمای سیاسی گاهی می‌تواند بیشتر باشد. اگرچه همه میدانیم سینما و سیاست سالهاست که دیگر بهم گره خورده‌اند.

با اينهمه بنظرم در اسكار 87 و در در دوره‌اي كه سينما حقيقتا از هنر خالص دست خالي مانده و بيشتر به سياست ورزي روي آورده؛ بهتر از دوره‌هاي قبلي عمل كرد. فقط كافي است يك نگاه موجز به چند دوره اخير اسكار بيندازيم تا ببينيم سهم سينماي واقعي چقدر بوده و سهم سينماي سياسي چه مقدار؟

در اسكار 82 در سال 2010 در ميان آثار شاخص و خوبي مانند آواتار، منطقه 9 و انيميشن بالا، فيلم قفسه درد( ميدان بلا) ساخته كاترين بيگلو برنده اسكار بهترين فيلم سال شد.

"قفسه درد" در حالي فيلم‌هاي محبوبي مانند آواتار و يا كارتون خوش ساخت بالا(UP)را شكست داد كه هيچ‌گونه برتري هنري و يا فني و تكنيكي نسبت به ديگر نامزدهاي دريافت اسكار بهترين فيلم سال در سال 2010 نداشت.

ضمن اينكه حتي وارد شدن نام اين فيلم در ليست نامزدهاي بهترين فيلم در اسكار 82 شوك بزرگي براي عمده سينما دوستان و منتقدان بود.

اما در نظر بگيريد كه بين سالهاي 2008 تا 2010 به هرحال حضور نظامي آمريكا در عراق از عمده‌ترين چالش‌ها و دغدغه‌هاي بين‌المللي و همچنين دعواهاي داخلي آمريكايي‌ها به شمار مي‌آمد.

قفسه درد به عنوان يك اثر تبليغاتي -داستاني؛ نشان مي‌دهد؛ سرباز آمريكايي يك جان بركف جهاني است. او به عراق رفته تا نجات بخش باشد! اسكار در تاريخ پرافتخار خود اتفاقات عجيب و غيرقابل باوري را نيز رقم زده كه يكي از بدترين آنها همين برنده شدن فيلم قفسه درد در دوره هشنادو دومش بود.

در اسكار83 در سال 2011 فيلم سخنراني پادشاه ساخته تام هوپر  و در اسكار 84 در سال 2012 فيلم آرتيست  ساخته كارگردان فرانسوي ميشل هازاناويشز جوايز اسكار بهترين فيلم را از آن خود كردند.

اگر اسكار 83 و 84 كمي تا قسمتي زبان حال سينماي حقيقي بود، اما اسكار 85 و اسكار 86 بازهم نتيجه نهايي رجوع به "قفسه درد" بود.

در اسكار 85 در سال 2013؛ فيلم آرگو ساخته بن افلك در ميان بهت و حيرت همگان برنده اسكار بهترين فيلم سال شد. پيش از آن نيز در گلدن گلوب 70 همين فيلم عنوان بهترين فيلم سال را بدست آورده بود. آرگو يك تريلر معمولي و متوسط بود و ديگر هيچ.

 چنين فيلمي به دلايل سياسي و بين‌المللي و فقط به خاطر اهميت و بعد رسانه‌اي، تجاري، هنري و اعتباري اسكار و گلدن گلوب بود كه موجه شناخته شد وگرنه حقيقتا آرگو در بين نامزدهاي ديگر بهترين فيلم سال مانند زندگي پي ساخته آنگ لي و يا دفترچه اميد بخش به كارگرداني ديويد او.راسل و حتي فيلم عشق ساخته ميشائيل هانكه يك كار دبيرستاني نيز به حساب نمي‌آمد.

موج ايران هراسي و ايران ستيزي بين سالهاي 2008 تا 20012 چنان بود كه بايد آرگويي ساخته مي‌شد و به تبع آن اين نوع هراس به جلوه‌گري جهاني نيز مي‌رسيد.

در اسكار 86 در سال 2014 فيلم 12 سال بردگي ساخته استيو مك كوئين عنوان بهترين فيلم سال را بدست آورد. اين فيلم حقيقتا اثري خوش ساخت بود اما نگاهي به ديگر نامزدهاي قدرتمند مانند فيلم جاذبه ساخته آلفونسو كوران نشان مي‌دهد براي خوشايند طبقه‌اي خاص از حاكميت آمريكا و همچنين بخشي از پارلمان اروپا و سردمداران سياسي ضد نژادپرستي؛ و براي پيشبرد برخي از شعارهاي تبليغاتي و سياسي؛ 12 سال بردگي بر ديگر نامزدها به ويژه بر جاذبه ترجيح داده شد.

در اسكار 87 در سال 2015 اما 8 رقيب شانه به شانه هم رقابت كردند كه حضور يك فيلم جنگي به نام تك تيرانداز آمريكايي ساخته كلينت ايست وود شهير اين شائبه را پديد آورد كه مبادا بازهم داستان سال 2010 تكرار شود و تك تيرانداز آمريكايي به يك قفسه درد ديگر تبديل شود.

البته بايد اذعان كرد تك تيرانداز آمريكايي فيلمي حرفه‌اي و تابع قواعد ژانر است. يك تريلر اقتباسي در ژانر جنگي كه براساس يك رويداد واقعي ساخته شده است.

با اينهمه اسكار 87 خرق عادت كرد و اگرچه در اين چند سال حقيقتا سينماي شاخص به اندازه انگشتان 2 دست هم نبود اما حداقل فيلم‌هايي مانند هتل بزرگ بوداپست، پرنده‌باز، پسربچگي و حتي درام تاريخي اجتماعي "بازي تقليد" همگي در حد و اندازه‌هاي يك فيلم اسكاري قرار مي‌گرفتند.

به هرحال بضاعت سينما در اين چند سال اخير همين اندازه بود و چقدر خوب كه در اسكار امسال يك فيلم متعلق به بدنه سينما و برخاسته از يك ژانراصيل يعني درام اجتماعي با مخلوطي از دلبستگي ژانر فانتزي و كمدي سياه به نام پرنده باز برنده اسكار بهترين فيلم 2015 شد.

"پرنده باز" فيلمي با همين خصوصيات ذكر شده بود. در واقع در حاليكه تك تيرانداز آمريكايي به عنوان پرفروش ترين فيلم جنگي تاريخ آمريكا؛ يك رقيب جدي براي كسب اسكار بود، اعضاي آكادمي نه به سياست كه به سينما راي دادند.

با اينهمه همچنانكه در بالا ذكر كردم تعلق خاطر سينما به سياست و برعكس آن ديگر تبديل يه يك ژانر! شده است و به هيچ وجه از آن گريزي نيست. بايد خوشبين باشيم و اميدوار باشيم كه توليدات سينما به اوضاع سابق و دوران طلايي خويش برگردد. بدينگونه است كه ديگر كمتر مي‌شود هنر اصيل را زير سايه سياست پنهان نمود. چرا كه سينما قرار بوده بيان حقيقت و زيبايي و زشتي زندگي باشد. در تعاريف زيرساخت‌ها و تئوري‌هاي ذاتي و وجودي هنرهفتم؛ مبناي سينما روايت كرامات انساني است. اما طبيعي است كه هر هنري به جاده صاف و منتهي به نور ممكن است يا نرسد و يا اينكه گاهي در طي طريق ممكن است به دلايل گوناگون به جاده خاكي سركي بكشد. سينماي راستين و هدفمند انسان ساز است و باعث تكرار همان كرامات انساني خواهد شد.

*اين يادداشت مورخ 9 اسفند 93 در همشهري كار شده است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 402325

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 8 =