یک کارشناس مسائل روسیه عقیده دارد پوتین ممکن است وارد جنگ تمام عیار شود و بحران اوکراین برگ برنده اتحادیه اروپا در پرونده هسته ایی می شود.

زهره نوروزپور

یک سال از بحران اوکراین گذشت سال گذشته روسیه شبه جزیره کریمه را با برگزاری یک همه پرسی به خاک روسیه ضمیمه کرد و پس از آن روس گراهای دونتسک به صورت یک جانبه این شهر را خودمختار اعلام کردند. در آغاز سال جدید میلادی نیز جدایی طلبان روس تبار در شرق اوکراین شهر دبالتسوه، اعلام خود مختاری کرده اند تا این شهر هم مانند کریمه و دونتسک از خاک اوکراین جدا شود.

وضعیت بغرنج اوکراین بر سر اتحادیه اروپا سایه افکنده است به طوری که رهبران اروپایی بروکسل نشین از حل آن عاجز مانده اند در این میان نشست مینسک برای حل بحران این کشور بی نتیجه ماند و تنها رهبران اتحادیه مجددا تحریم هایی را علیه روسیه اعمال کردند. در این راستا با دکتر بهرام امیراحمدیان کارشناس مسائل روسیه و قفقاز به بررسی بحران اوکراین ، تنش بین روسیه و اتحادیه اروپا و تاثیر این تنش بر روی مذاکرات هسته ایی ایران، پرداخته ایم که از نظر می گذرانید.

وضعیت فعلی اوکراین را به صورت مختصر ارزیابی کنید؟
وضعیت اوکراین وخیم است. به سبب اینکه اصولا در مناطق مختلف، وقتی در داخل مرزهای سیاسی یک کشور بین قسمت جدایی طلب با دولت مرکزی درگیری به وجود می آید، این درگیریها با تسلیحات سنگین صورت نمی گیرد یعنی خیلی کم اتفاق می افتد که جدایی طلبان از اسلحه سنگین استفاده کنند اما در اینجا نکته ایی که خیلی حائز اهمیت است این است که جدایی طلبان به تسلیحات سنگین دسترسی دارند. این نشان می دهد که دولت دیگری وارد این ماجرا شده است، دولت سومی که به جدایی طلبان کمک می کند. در حالی که برای گرفتن خودمختاری بیشتر نیاز به جنگ مسلحانه نبود. حتی می توانستند مانند مدل شوروی سابق، بخش هایی از کشور بر اساس توافق و در واحد های سیاسی، خود مختار شوند. در چنین وضعیتی وقتی که در داخل مرزهای یک کشور یک بخش جدایی طلب با دولت مرکزی و ارتش نظامی درگیر و روبه رو می شود،  مانند شرق اوکراین و دیگر شهرهای این کشور که اعلام خود مختاری کرده اند صحنه هایی می بینیم که از کشتار فجیع و خونریزهای شدید حکایت دارد. در حقیقت اینجا می توان به وضوح گفت به راه حل های ارائه شده از سوی سازمان های بین المللی توجه نشده و نمی خواهند توجهی داشته باشند. هر دو طرف از خواسته های خودشان کوتاه نمی آیند تا به یک نقطه مشترک برسند. این یک بازی برد-برد نیست، یک بازی حاصل جمع صفر است. اوکراین نقطه عطفی در شوروی سابق است و جمهوری اوکراین از اهمیت استراتژیک زیادی برای آمریکا، اروپا و روسیه برخوردار است. این بحران به نقطه ایی خواهد رسید که بسیار فاجعه بار خواهد بود.

علل رفتار پوتین در قبال اوکراین در کجا ریشه دارد؟
ضدیت بی حد و حصر با غرب. آقای پوتین از آغاز سال 2000 که وارد صحنه سیاسی روسیه شد، همیشه یک موضع ضد غربی در پیش گرفته است. در حقیقت پوتین به نمایندگی از روس ها در پی انتقام گیری از غرب برای فروپاشی اتحاد شوروی سابق است. روس تبار ها یا همان اسلاوها، نسبت به فروپاشی شوروی و کاسته شدن از منزلت آنها در محیط بین المللی بسیار احساس نارضایتی داشتند. به دلیل اینکه جامعه جهانی و خود روس ها، شوروی را یک ابرقدرت قلمداد می کردند که البته این تنها یک اشتباه تاریخی بود که تبعات آن را اکنون هم مشاهده می کنیم. پس از فروپاشی شوروی، روسیه به عنوان کشور جانشین انتخاب شد و من فکر می کنم با وجودی که ابزارهای اعمال قدرت و ایفای نقش در محیط بین الملل را از دست داده بود، ولی در عین حال خواستار این بوده و هست که وضعیت بهتری پیدا کند و مجددا دوران شوروی سابق را باز آفرینی کند.

در حقیقیت آقای پوتین و همکارانش خواستار یک جهان چند قطبی هستند، جهان دو قطبی وجود ندارد و روسیه هم قطب دوم نخواهد بود. از دست دادن اوکراین برای روسیه ناگوار و دشوار است به جهت اینکه روس تبار هایی که در آنجا زندگی می کنند، آسایش و منزلتشان کاهش پیدا می کند. ملی گرایی اوکراین در تضاد با روسیه است و این در منطقه ایی که در شرق اوکراین و روس تبار است، بین دو قلمرو ملی گرایی اوکراینی در ضدیت با ملی گرایی روسی است و به این خاطر در تقابل با هم قرار می گیرند. بنا براین مردم بین دو قلمرو ملی گرایی اوکراینی و ملی گرایی روسی قرار می گیرند و برای پیوستن به هرکدام از اینها با دشواری هایی مواجه هستند. روس تبار ها برای اینکه به روسیه بپویندند خواستار جدایی هستند و از طرفی اوکراین هم نمی خواهد بخش شرقی کشورش را که دارای منابع طبیعی زیادی است از دست بدهد. پیوستن شرق برای ملی گرایان هم دشوار است، چون روس تبار هستند نمی خواهند یک فرهنگ دیگری بر آنها غالب شود، آنها خودشان را نژاد برتر می دانند و هر دو طرف در یک مخمصه دچار شده اند. بعد از این درگیری های گسترده، اگر در آغاز بحران به مصالحه دست پیدا می کردند، راحت تر می توانستند به توافق برسند. بازی کنونی حاصل جمع صفر است، غرب و روسیه به اوکراین فشار می آورند ، اوکراین هم که تمایل به غرب دارد چون می خواهند از فرهنگ روسی خلاص شوند و روسیه هم خواستار این نیست که به این راحتی اوکراین را از دست بدهد. شبه جزیره کریمه نقش استراتژیک و راه نفس کشیدن را برای روسیه بازی می کند.

هیچ افقی برای مصالحه و حل و فصل مسالمت آمیز این بحران وجود دارد؟
شبه جزیره کریمه از طریق دریای سیاه به جهان آزاد مرتبط می شود. از جهت استراتژیک و نظامی، امکان استقرار ناوگان اتمی روسیه فراهم است، که این امکان مهم را دیگر بنادر دریای سیاه ندارند. روسیه ناگزیر شد برای اینکه بتواند در برابر تهدیدهای غرب دفاع کند، کریمه را اشغال کند و به خاک روسیه منضم کند. برای تکمیل این روند استراتژیک لازم بود راه زمینی را هم هموار کند که با شرق اوکراین این امر محقق می شود. با الحاق شرق اوکراین به روسیه راه زمینی برای ارتش این کشور هموار می شود. شرق اوکراین بسیار حائز اهمیت است نه فقط برای روسیه، بلکه برای اوکراین و اروپا زیرا در این قسمت ثروت زیادی نهفته است. منابع طبیعی ذغال سنگ، طلا، معادن انرژی و صنایع سنگینی که در آنجا مستقر است. از این جهت رسیدن به یک توافق و آشتی در حال حاضر دشوار و امکان ناپذیر است و احتمال این می رود که جنگی تمام عیار رخ دهد.

آیا بحران اوکراین تاثیری بر مذاکرات هسته ایی خواهد گذاشت؟
مذاکرات هسته ایی ایران بخشی از محاسبات جهانی است. بحران اوکراین هم می تواند روی آن تاثیر گذار باشد هم نه. روسیه ممکن است تغییر رفتار بدهد و بازی را در صحنه بین المللی بهم بزند. با توجه به فشار بیشتر اتحادیه اروپا به اقتصاد روسیه که دچار بحران شدید است، این موضوع می تواند نقطه آغازین یک بحران دیگری باشد که تاثیرات آن در کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت روسیه را فلج می کند. روس ها صبر می کنند تا شاید راهی پیدا کنند. اینکه می بینید روسیه در این مدت بحران اوکراین به ایران نزدیک شده است، تنها برای بهره مندی از تجربه ایران در زمینه تحریم است. کشور ما محدودیت هایی دارد. اتحادیه اروپا نیز ممکن است به نوعی در مناسبات با ایران از گزینه مذاکرات هسته ایی استفاده کند و برای اینکه ایران به سمت اتحادیه اروپا کشانده شود ممکن است نقش کشورمان را در مسائل جهانی و در مناسبات پررنگ تر کند. به این دلیل با ایدئولوژی بازنگری به پرونده هسته ایی، فصلی را آغاز می کند که با تاثیر در روند مذاکرات، ایران را از مدار روسیه خارج کند و به سمت خود بکشاند. اتحادیه اروپا روابط روسیه و ایران را به عنوان یک نفسگاهی برای خودش تبدیل می کند.

در نهایت اگر روابط روسیه با اتحادیه اروپا تیره تر شود، طبیعی است که روابطش با ایران و چین صمیمانه تر و نزدیک تر خواهد شد. در حال حاضر کم شدن فشار از جانب اتحادیه اروپا به روسیه بعید به نظر می رسد. روسیه می تواند دیپلماسی خود را با ایران دوباره تعریف کند. اکنون روسیه در مورد ایران مردد است. برای روسیه، از جهات بسیاری از جمله مسائل اقتصادی و سیاسی طبیعی است که اتحادیه اروپا از اهمیت بیشتری نسبت به ایران برخوردار است. روسیه ایران را در دکترین نظامی خود هم، همسنگ با اروپا نمی داند که بخواهد آن را جایگزین اتحادیه کند. از سوی دیگر اروپا وارد کننده انرژی است و روسیه صادر کننده و در اینجا نیز ایران نقش مهمی برای روسیه ندارد و مورد همکاری با ایران در این زمینه نسبت به اروپا خیلی کم است. اروپا صدها میلیارد دلار در روسیه سرمایه گذاری کرده است در صورتی که سرمایه گذاری ایران شاید به یک میلیارد دلار هم نرسد. هرکشوری برای منافع ملی خودش باید این موازنه را رعایت کند. ما نباید خوشبین باشیم به حوادثی که پیش آمده و می آید و فرض کنیم که ممکن است روسیه با شرایط فعلی بتواند به ما کمک کند. حتی وزارت خارجه روسیه چندی پیش اعلام کرد که می تواند در روابط با ایران تجدید نظر کند. ما هم باید همین منافع را در نظر بگیریم. جستجو کنیم منافع ملی ما کجا تامین می شود، همان جا تمرکز کنیم . دوستی با روسیه ممکن است در کوتاه مدت مفید باشد، اما در بلند مدت مانع حضور ما در عرصه بین الملل خواهد شد. از لحاظ اینکه روسیه اقتصاد ما را در جنوب ایران تضعیف می کند. کشور ما حدود 2 هزار کلیومتر ساحل دریا دارد که می توانیم با اقیانوس ها در ارتباط باشیم. بندر چابهار تنها یک نمونه کوچک آن است که اگر فعال باشد می تواند با دنیا در ارتباط باشد و آینده بهتری در پیش رو خواهیم داشت و منافع ملت ما از جهات زیادی تامین می شود. پیوستن به شانگهای ما را از ایفای نقش در عرصه اقیانوس هند و دریاها باز می دارد. آینده ایران در ارتباط یبا کشورهای دریایی است. اروپا به ویژه اروپای غربی در صورت بازی و مدیریت مناسب می تواند بیشتر به نفع ایران باشد تا پیوستن به شانگهای. ما تجربه موفقی در اندیشه زمینی نداریم. به همین سبب آینده ایران برای تبدیل شدن به قدرت منطقه ای، آینده ای دریایی است. ما باید و ناگزیر هستیم با تعامل مثبت با جهان، بویژه اروپا موقعیت جغرافیایی خود را به موقعیت ژئوپلیتیکی تغییر دهیم.

26149

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 398517

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 9 =