توهین به رسولالله(ص)، اهانت به نوح، موسی، ابراهیم و عیسی عليهم السلام است؛ انسانهای مقدسی که در سراسر دنیا مورد احترام هستند و تا زمان ادامه دارد مستکبران به فرستادگان خدا دشنام میدهند و اهانت میکنند. کاری که تاریخ نشان داده نه تنها غباری بر چهره فرستادگان الهی ننشانده، بلکه موجب جهانگیرتر شدن ندای توحید شده است.
مساله توهین به پیامبر اسلام(ص) و واکنشهای پس از آن حاوی نکات قابلتوجهی است که اگر مورد غفلت واقع شود آثار و تبعات جبرانناپذیر آن استمرار خواهد داشت.در ابتدا باید جغرافیایی که در محدوده آن توهین به پیامبر اسلام واقع شده، شناسایی و دلایل آن بررسی شود.اگر کشیشی آمریکایی با قرآنسوزی تلاش کرد وانمود کند با کتابی که بهزعم او توجیهکننده خشونت بوده مخالف است، این بار نشریهای فکاهی با دستمایه قراردادن اعتقادات مسلمانان اقدام به توهین به پیامبر اکرم(ص) کرد. این نشریه فرانسوی قبل از این توهینهایی بهحضرت عیسی(ع) کرده بود که براساس وجود نداشتن منعی در میان مسیحیان با واکنشی مواجه نشده بود.اگر اقدام نشریه فرانسوی را برنامهریزیشده ندانیم، نتایج انتشار این کاریکاتور موهن در کل منفعتی برای اروپا نداشته و به عکس امتیازات قابلتوجهی را برای اسلام به ارمغان میآورد.
از یک منظر توهین به اسلام و نمادهای اسلامی واکنشی عصبی از سوی غرب تلقی میشود که بهدلیل گسترش اسلامخواهی و گرویدن به آيین اسلام در اروپا و آمریکا تشدید شده است. این رویه خود را در قالب حمله به اجتماعات مسلمانان از سوی گروههای نژادپرست، مخالفت با احداث مساجد در کشورهای مختلف و ایجاد محدودیت برای مسلمانان به منظور انجام مناسک مذهبی نشان میدهد.مسلمانان نیز میخواهند مانند دیگر ادیان الهی در آرامش به زندگی بپردازند، همین آرامشخواهی و خوی پسندیده آنان را به انسانهایی شریف میان مردم اروپا - آمریکایی تبدیل کرده و همین خشم ناآگاهان را برانگیخته است. ممزوج دانستن رفتارهای جعلی و غیرواقعی جماعتهایی همچون طالبان و داعش با اسلام ناب توجیه و محملی شده است که اسلام واقعی در گوشهای مورد ظلم قرار گیرد و هرچه بر ظلم مدعیان اسلام زیر خرقه داعش افزوده میشود، شعلههای خشم دشمنان اسلام نیز بر افروختهتر میشود.اینان با بازی دو سویهای که به تکمیل یکدیگر میپردازند، اسلام ناب و راستین را زیر رفتارهای ناصواب خود پنهان میکنند، اقدامی که نتیجه بلندمدت آن نه به نفع مدعیان اسلام است و نه به نفع مخالفان مسلمانان.
غرب با همه تواناییها و ادعاهای خود نتوانسته روح سرکش انسانها را توجیه کند. معیشت، حقیقتجویی، برادری و برابری اولین نیازهایی است که انسانها بهدنبال یافتن پاسخ برای آن هستند. این همان چیزهایی است که بهرغم همه ادعاهایی که میشود، غرب در پاسخ به آن باز مانده است. همین میشود که موج نوی اسلامخواهی اروپا و آمریکا را گرفته است و هر روز به مریدان پیامبر اسلام اضافه میشود. اسلام توانسته است با صداقت در روش و منش، شیوه و سبک نویی از زندگی را ارائه دهد.
تلاش جریانهایی که بهدنبال ترویج تفکری تکفیری به جای اسلام راستین هستند، مخالفان اسلام را تشجیع میکند تا با مقدسات مسلمانان به منازعه برخیزند. تکفیریها با وارونهکردن اسلام راستین، آنچه خود میخواهند را به نام اسلام عرضه میکنند و از آن طرف دشمنان اسلام نیز با استناد به رفتارهای تکفیریهایی که فقط خودشان را مسلمانان میدانند و بقیه را خارج از دین میپندارند، به جنگ با اسلام برمیخیزند.
تاخیر در واکنش
سرعت بسیار پایین اطلاعرسانی و وجود نداشتن شبکهای به هم پیوسته برای واکنش سریع، یکی از معضلاتی است که مسلمانان با آن مواجه هستند. بدونشک مسلمانان با مذاهب و عقاید مختلف حساسیتهای مشترکی نسبت به مقدسات اسلامی دارند اما تجربههای پیشین و حتی مورد اخیر نشان میدهد که واکنش مسلمانان عمدتا با تاخیر مواجه بوده و در این میان کشورمان نیز در میان هالههای شک و تردید اسیر میشود.
در این میان فعالیتهایی که در شبکههای اجتماعی در تقبیح و محکومیت توهین به پیامبر در قالب پستها و کمپینها راه افتاد، قابل توجه بود. فقط توجه به یک نکته قابل بررسي است و آن اینکه کمپینها در موضوعاتی اینچنین بیشتر از آنکه کارکردی به منظور ابراز احساسات داشته باشد و در دایره نیروهای همسو قرار بگیرد، باید فارغ از مرزها و ادیان تعریف شود نه اینکه صرفا محدود به مسلمانان باشد، چرا که توهین به یک پیامبر اولوالعزم، اهانت به همه پیامبران است. چندزبانه بودن این محتواها اصل اساسی است که برای فراگیری و تاثیرگذاری باید مورد توجه قرار گیرد.
انفعال مراکز رسمی و غیردولتی
منفعل عملکردن دستگاه سیاست خارجی در موضوع اهانت به پیامبر اسلام(ص) اگرچه احتمالا توجیهات زیادی دارد اما این انفعال میتواند به پایین آمدن حساسیتها در نهاد سیاست خارجی منجر شود تا جایی که حتی از واکنشهای سیاستورزانه و اولیه نیز فاکتور گرفته شود. بر این اساس سفر به پاریس و اظهار تاسف نکردن درباره موضوعی که با هویت اسلامی کشورمان وابسته است نشاندهنده بیتدبیری در این موضوع است.در کنار دستگاه رسمی سیاست خارجی، نهادهای غیردولتی نیز با سکوتی توجیهناپذیر بیتاثیر بودن خود را نشان دادند. باید پذیرفت که هنوز نهادهای غیردولتی و سازمانهای مردمنهاد(NGO) در راستای پیگیری دیپلماسی عمومی در کشورمان جان نگرفته و فراگیر نشده است.
این نهادها میتوانستند و میتوانند بخشی از مسئولیت دستگاه سیاست خارجی را پیش ببرند و در غیاب اقدامات دیپلماتیک، حداقل با فراهم کردن موقعیتهایی اعتراض ایرانیان را نشان دهند.این نهادها، میتوانند بهعنوان حلقههایی میان کشورهایی اسلامی و همسو باشند تا با تدارک دیدن اقدامات هماهنگ همبستگی مسلمانان را در عرصه بینالمللی نشان دهند.البته در این میان نبايد فراموش کرد که اگر تشکلهای دانشجویی غیرتمند وجود نداشتند باید اعتراض ایرانیان به اقدامی ضددینی محدود به یک آه و افسوس لائیکمنشانه میشد!دشمنان ادیان با ساختن منازعهای تلاش کردند تصور مطلوب خود از مسلمانان را ارائه دهند. نباید از طراحان این دسیسه غافل شد. شرکتکردن نتانیاهو در راهپیمایی پاریس نه به دلیل دلسوزی بلکه تلاشی بود تا ضمن آن از ترفند همذاتپنداری استفاده کند و خود را در صف زخمخوردگان نشان دهد. او که خود بیشرمانهترین جنایتها را در حق کودکان بیدفاع فلسطینی مرتکب شده و جان آنها را گرفته است و ماشین ترور و مرگش هر روز مجاهدان فلسطینی را به شهادت میرساند، مدعی این داستان است. اگر هم او به پاریس نمیرفت باز هم جای پای صهیونیستها در توهین به پیامبر اسلام(ص) دیده میشد.
این یادداشت در شماره اخیر هفته نامه مثلث منتشر شده است.
نظر شما