رضا آشفته: یکی از اجراهای خوبی که طی این چند روز در جشنواره تئاتر فجر روی صحنه رفت، نمایش «قلعۀ انسانات» بود. کاری که نویسنده و کارگردان آن علی شمس است. این نمایش که محصول مشترک هنرمندان ایتالیایی و ایرانی است، در رم و تهران تمرین شده و در بخش بینالملل جشنواره روی صحنه رفته است. در این نمایش بهنوعی حملۀ مغولها با حملۀ داعش در خاورمیانه و در نزدیکی کوبانی بهصورت موازی روایت میشود. «قلعه انسانات» در اجرا نیز از شیوه عروسکی، تاب تیبل (رومیزی) و روایی بهره میبرد. حاصل گپ و گفت با شمس متنی است که میخوانید:
اجرایتان در تالار خصوصی و تازه تأسیس باران چگونه بود؟
تالار باران استاندارد و مطلوب است، خوشحالم که در افتتاحیه حضور داشتم و کارم در این تالار اجرا شد. به نظرم این تالار، امکانات سختافزاری مناسبی دارد که میتواند برای بسیاری از اجراها مفید باشد. البته برای اینکه تالار در زمان جشنواره میزبان اجراها باشد، درراه اندازی آن کمی عجله شده و باید سر فرصت کاملاً تجهیز شود. این تالار خیلی بهتر از چهارسو و قشقایی است.
واقعاً برای اجرای «قلعۀ انسانات» مناسب بود؟
برای اجرای نمایشم نیاز به یک تالار کوچکتر داشتم تا بشود به ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با مخاطب برسم. در نمایش اسباببازیها حضور پررنگی دارد و باید از فاصلۀ نزدیکتر دیده شود.
آیا از ابتدا سوژه نمایشی که قرار بود برای تئاتر فجر ارائه کنی همین بود که به مقولۀ مغول و داعش بپردازید؟
از ابتدا به یک ایدۀ کلی که برگرفته از اندیشۀ رابرت ویلسن است، فکر میکردم، او میگوید هنگامیکه برای نشان دادن هر پدیده آن را کند بکنیم، میشود دیگران را متوجه پدیده کرد. روی همین اندیشه فکر میکردم که برای یک نگاه موشکافانه باید یک پدیده را کوچک کرد و همین باعث شد تا مفهوم کوچک شدن پدیده را پیش کشیدم. برای همین چیزها را کوچک کردیم. با کاهش حجم میتوانیم در یکچشم انداز کامل پدیدهها را بهتر ببینیم.
بنابراین برایت مسئله توحش مسئله بوده است؟
توحش امروز یک مسئله جهانی است و در هرجایی حضور و نفوذش دارد احساس میشود. در جهان یک وحدت وجود دارد و همه دارند تحت لوای همین وحدت کارشان را میکنند. اگر داعش مسئله است، برای همۀ جهان است؛ بنابراین میشود خشونت آن را در هرجایی از جهان احساس کرد. خواستم در فضای نمایشم خشونت دیده شود و به همین دلیل خواستهام کمی فضا شعارزده هم بشود.
آیا از ابتدا معلوم بود که دغدغهات پرداختن به مغول و داعش بهعنوان نمونههای توحش در طول تاریخ باشد؟
بهشدت به دنبال کوچکتر کردن بودم و تفسیر و موضوعم از این پدیده خیلی اشتیاق داشتم که آن را در متنی تجربه کنم. حاشیه را حتی وارد متن میکنم و متن مثل سیاره زهره است که هالۀ دورش هم مشخص است و حاشیه از متن جدا نیست. صداقت در هنگام نوشتن اقتضای ادبیت متن است. تنها چیزی که در پروسۀ نوشتن هشت، داخل شدن فضایی است که در زمان نوشتن حضور دارد. باید در متن توضیح بدهیم که چه بر ما میگذرد. بینامتن هم حضور دارد و در جهان رئالیستی با این پدیده مواجه هستیم و ما خواستیم با همین بازی کنیم.
کشتار چقدر برایت اهمیت داشته است؟
الآن ما نسبت به خبرهای کشتارجمعی بیتفاوت شدهایم، چون بارها در طول روز این خبرها را از رسانه میشنویم و میبینیم و میخوانیم. پدیده نسلکشی و قتل همهجا هست. ما در هر فضایی میتوانیم، حرف خودمان را بزنیم و حتی غذایمان را هم بخوریم و این نوع خبرها را بشنویم. همین، نوعی بیتفاوتی است. میخواستم به اسباببازی کودکان اهمیت بدهیم چون کودکان با هیجان قتل و کشتن را با تفنگهای کوچکشان بازی میکنند. کشتن 200 هزار نفر در یک سال شاید دیگر برای ما تأثیری نداشته باشد؛ اما همچنان قتل یک نفر برایمان حساسیتبرانگیز است. دیگر در این رقم بالای کشتن انگار هولناکیای نیست، اما هنوز هم قتل یک نفر هولناک است. تقلیل عدد تحمل و تأمل ایجاد میکند و رقمهای بالا زودتر فراموشی میآورد. هانا آرنت فیلسوف میگوید که برای شما وقتی یک نفر کشته میشود، مقصر وجود دارد اما برای قتل هزار نفر مقصری نیست. اسراییل هم به این اندیشۀ آرنت توپید. برای همین اگر قرار باشد مفهوم را گسترده کنیم باید همهچیز را کوچکتر نشان دهیم.
در ایران به چه شکلی قرار است که از این کار مشترک حمایت بشود؟
ما اشتباه کردیم چون بدون نوشتن توافقنامهای در آنجا شروع کردیم به کار کردن. ما در ایران خیلی راحت قول و قرارها را با حرف زدن پیش میبریم، اما این حرف زدن باعث شد که کارمان از بن و ریشه انکار بشود. از یکسو حسین طاهری رفته و از سوی دیگر توافقنامۀ کتبی نداریم، بنابراین خیلی راحت پرسیدند با کی حرف زدهای. تنها بین ما یک نامه وجود دارد که میتوانست بیانگر گفتهام باشد، اما بههرروی با رد شدن حرفم امکان داشت که دیگر حیثیت کاریام را از کمپانی ایتالیایی و کار در آنجا از دست بدهم. انگار میخواستند، همۀ زحمات چندین سالهام را بر باد دهند.
چطور این گره کور را باز کردید؟
بخشی از دوستان داخل بدنۀ جشنواره کمک کردند، علیاصغر دشتی واقعاً به دادم رسید. دبیر جشنواره هم کمک کرد. درواقع فردی دراینبین مقصر نبود، بلکه مقصر بیبرنامگی و بینظمی سیستم است. افراد هم بهناچار تن به این تقصیر خواهند داد.
کمک جشنواره به شما چگونه است، آیا کمک مالی هم میشوید؟
فعلاً قرار است که حمایت مالی هم بشویم، اما تا الآن که یک ریال هم دریافت نکردهایم. کمک فقط برای این است که کمک کردند پا به جشنواره بگذاریم و جلوی آبروریزی بنده را بگیرند که بتوانم همچنان با کمپانیام کارکنم. بهقولمعروف آنقدر تحتفشار قرارت میدهند تا در نهایت به مرگ بگیرند تا تو به تب راضی شوی. متأسفانه کمک شاقی نکردهاند. انگار همه به نسل ما بیاعتماد شدهاند و حتی بیاحترامی هم میکنند.
چرا موسیقی در کارتان کمرنگ شده است؟
خواستم موسیقی را ذهنی کنم و برای همین از تکرار واژۀ دف کوشیدیم که موسیقیاش را تداعی بخشیم. شاید این تنها سازی باشد که خود واژه بیانگر موسیقیاش است؛ بنابراین تماشاگر به لحاظ موسیقی آن را در سکوت زمزمه و تجربه کردهاند.
بنابراین شما در موسیقی نوآوری کردهاید؟
این حرکت را بارها تجربه کردهاند. جان کیج در اجرای تئاتری بهصورت متن این رفتارهای روایی را به شکل موسیقایی اجرا کرده است. موسیقی گاهی در تئاتر بهتر است که حضورش کمتر بشود و بهتر است صدا حضور پررنگتری داشته باشد. در ایران گروههایی هستند که خوشبختانه به اهمیت مهندسی صدا پی بردهاند و روزبهروز هم از آن بهعنوان میزانسن بهرهمند میشوند.
چه نظری برای بهتر برگزار شدن جشنوارۀ تئاتر فجر دارید؟
ما فقط با انشالله و ماشالله کار میکنیم و اینگونه کار کردن را باید جایگزین برنامههای مشخص و بلندمدت کنیم. همچنین باید دبیر جشنواره برای سال آینده مشخص باشد که دبیر آینده مثل امسال باعجله وارد اداره امور جشنواره نشود. همچنین امیدوارم مسئولان یاریگر باشند و به همه توجه کنند. چون مدیری که توجه نداشته باشد، مدیر خوبی نیست. امیدوارم هیچگاه دیگر مدیر بد نداشته باشیم.
عکسها: رئوفه رستمی / ایران تئاتر
5757
نظر شما