۰ نفر
۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۵

این آخرین بار نخواهد بود که ما در فوتبال با عراق روبرو می شویم

 

صبح اول: شنبه چهارم بهمن  ماه ۱۳۹۳، روز بعد از بازی فوتبال ایران و عراق در مرحله ی یک چهارم نهایی  شانزدهمین جام ملت های آسیا در استرالیا.

صبح از رختخواب بلند می شوم، به یادم می آید که شب گذشته با احساس بدی خوابیده ام. انگار دیروز اتفاق ناجوری افتاده است و من یادم نیست! بعد بلافاصله یادم می آید که دیشب اتفاقا شب مفیدی داشتیم، با دوستان نشستیم به تماشای یک فیلم خوب تاریخ سینما و صحبت کردن جدی در مورد آن و خواندن چند نقد و چیزهایی که یاد گرفتیم و به اندوخته هایمان اضافه کرد. پس چرا با چنین احساس بدی از خواب برخاستم؟ و بعد یاد آن فریادها، اضطراب ها و بیم ها و امیدها می افتم. به یاد اخراج شدن "مهرداد پولادی" چند دقیقه مانده به پایان نیمه ی اول و این سوال بی جواب که: مهرداد آخر چه وقت چنین کاری است پسر؟ به پنالتی که "پور علی گنجی" بعد از آن گل زیبایی که به ثمر رساند دودستی تقدیم عراقی ها کرد ، به گل های خورده ای که یکی پس از دیگری جبران شدند و به پنالتی های نفس گیر آخر بازی که فقط می توانست یک برنده داشته باشد و تیم دیگر را اشک ریزان به خانه برگرداند. آن دقیقه ی ۴۳ که فکر می کردیم بر ما ستم شد. آن نیمه ی دوم که بازی برده را عراق مساوی کرد اما توانستیم تا آخر آن نیمه بازی را با یک یار کمتر مساوی نگهداریم و دو غفلت در وقت های اضافه درست از نقطه ای که پولادی نبود، کرنرهای ویرانگر " آندو"، به آب و آتش زدن بچه ها و مساوی کردن حتی در دقیقه ی ۱۱۸ و بعد هم پنالتی "حاج صفی" که از بالای دروازه به آسمان رفت! و پنالتی "وحید امیری" که به تیر دروازه خورد تا سرنوشت بازی را پنالتی زن عراقی روشن کند. از آن ضربه ی "چیپ" کاپیتان عراق "یونس محمود" که به ما خندید و به هم تیمی هایش نشان داد پنالتی زدن به "علیرضا حقیقی" خیلی کار سختی هم نیست.

آه این همه تنش برای چیست؟ چرا اصلا باید به این چیز ها فکر کنم؟ فوتبال در نهایت یک بازی است، یک ورزش است. ولی نه! ما نباید به عراق می باختیم. چرا؟ چون همیشه با آنها حساب های تسویه نشده داریم! حالا سؤال اینجاست که ما با چه تیمی حساب تسویه نشده نداریم؟ با بحرین؟ با امارات؟ با قطر؟ با کره؟ با ژاپن؟ نه اینها همه بهانه است. از جنگ هشت ساله می گویی؟ نه این بازی چه ربطی به جنگ داشت؟ می گویی در جنگ هم داوران جهانی بر علیه ما بودند؟ درست می گویی بر علیه ما بودند و ما تنها می جنگیدیم، در تحریم می جنگیدیم. با سلاح ها و تجهیزات کمتر در مقایسه با عراقی ها می جنگیدیم و همین است که امروز تحریم و سقوط قیمت نفت حتی به طور همزمان برای ما عادی شده است. این اولین بار نیست که ما در محاصره ایم. اما اینها همه چه ربطی به هم دارند؟ مگر شکست در فوتبال به معنای شکست در زندگی است؟ اصلا چرا این همه فریاد می کشیدیم؟ می توانستیم صبح جمعه ی خودمان را بهتر و راحت تر سر کنیم. برویم کوه، برویم جاده ی چالوس، برویم در یک قهوه خانه (کافی شاپ) مدرن یک قهوه ی گرم در سرمای زمستان بنوشیم، برویم برای عبادت، برای نماز جمعه. اما بین خودمان باشد اگر هر کدام از این جا ها هم می رفتیم باز قسمتی از دل و ذهنمان در "کانبرا" ی استرالیا بود که نکند بچه ها تنها بمانند. گرچه بعد از مسابقه به خودم می گفتم شاید اگر مسابقه را ندیده بودم ایران برده بود! آه چه اوهامی! چه خیالی، چه خرافاتی! چرا فوتبال اینچنین در ذهن و جان و روانم نفوذ کرده؟ چرا اصلا نیاز به این نبرد های نفس گیر و سنگین داریم؟ چرا فوتبال این همه مهم شده است؟ فوتبال امروز یعنی قراردادهای سنگین، مسابقات باشگاهی و خرید و فروش بازیکن و مربی...فوتبال یعنی تبلیغات، پول، گردش سرمایه و البته اینها چیز های بدی نیستند. تا کی می شود فقط به غیرت "عبدلعلی چنگیز" و برادران "بیانی" دل سپرد و از آنها خواست تا فقط با تعصب بدوند و وقتی بازی تمام شد خودشان بروند برای اجاره خانه و هزینه ی مدرسه و بیمارستان بچه هایشان فکری بکنند تا ما به خود ببالیم که فوتبالیست های ما گرچه پولدار نیستند اما باغیرتند و تو می دانی که با یک دنیا غیرت یک سطل ماست هم به رایگان نمی دهند!

اما مگر این نبردها فقط در میدان فوتبال وجود دارند؟ مگر ورزش فقط فوتبال است؟ مگر نمی بینی این اواخر در والیبال چقدر خوب شده ایم ؟ تیم های آسیایی که هیچ، بزرگترین تیم های جهان روبروی ایران با تمام توان بازی می کنند چون می دانند والیبالیست های ایران را نباید دست کم گرفت. آنها بارها و بارها دو "ست" باخته را سه بر دو با پیروزی به پایان رسانده اند و  این بچه های والیبال چقدر دوست داشتنی، خوش تیپ و با حال اند البته تا وقتی که ببرند! یا با سربلندی ببازند! از کشتی بگو که برای ما یعنی آخر مردانگی و غیرت! کشتی فرنگی که همیشه بازنده بودیم و حالا گاهی قهرمان جهان هم می شویم.

این همه میل و شوق بردن و نبرد و مبارزه در ما آدم ها چرا وجود دارد و از جان ما چه می خواهد؟ راستی آیا این مبارزه و نبرد فقط درعرصه ی ورزش است؟ آیا این همه فشار و تنش برای کسب پیروزی فقط در فوتبال، والیبال یا کشتی و وزنه بردای است؟ البته که نه! ما به طور دائم در حال مسابقه ایم، در حال نبرد با حریفی که گاهی از حمایت داور هم برخوردار است.  داوری که گاهی بر ما ستم می کند، بی عدالتی می کند و ما را در شرایط نابرابر قرار می دهد و این ما هستیم که همچنان باید بجنگیم تا برنده شویم.

ما در روابط با دوستان، بستگان، در سر کار، در خانه، در فضای مجازی، در شبکه های اجتماعی، در کوچه، خیابان، در همه جا در حال مبارزه و نبرد هستیم. جشنواره ی تئاتر، جشنواره ی فیلم، جام جهانی، مزایده، مناقصه، یک پست سازمانی خالی با مزایای خوب، کنکور، انتخابات، فروشندگی و رقابت در بازار برای فروش بیشتر کالا و از میدان به در کردن رقیب، رقابت برای کنار زدن همکاری که می خواهد در چشم رئیس عزیز تر باشد و پاداش بیشتری بگیرد. یارکشی های خانوادگی، رقابت های عشقی برای تصاحب آنکه دوستش داریم. ادبیات ما پر است از طعن و نفرین به رقیب. حافظ می گوید "روامدار خدایا که در حریم وصال  رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد". ما ناچار به نبرد هستیم، مجبور به مبارزه هستیم. دستاورد های بشری در زمینه های علمی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی...همه و همه مرهون همین نبرد ها هستند. دانشمندان بزرگ دنیا که واکسن، موتور بخار، الکتریسیته... را بر ما عرضه کرده اند در نظر بگیرید، همه ی آنها در زمان خود رقبای بزرگ و جدی داشته اند. هنرمندان بزرگ از کوران نبردها و رقابت های سهمگین بیرون آمده اند. ما در زندگی شخصی خود هم بارها در مبارزه با رقیب در دقایق آخر نتیجه ی سه بر دو را مساوی کرده ایم. بارها در ضربات پنالتی باخته ایم و بارها دوباره بلند شده ایم.

صبح  دوم: ساعت های آغازین روز یکشنبه پنجم بهمن ماه، همه ی خبرگزاری ها و پایگاه های خبری از احتمال بازگشت تیم ایران به مسابقات به خاطر اعتراض به بازیکن دوپینگی عراق در مسابقه با ایران می گویند و البته همه هم می دانند که احتمال گرفتن چنین تصمیمی از سوی کمیته ی انضباطی بسیار ناچیز است و آنها توان انجام چنین کار بزرگی را نخواهند داشت. حال خوبی ندارم. اگر حتی به نفع ما هم رای بدهند دیگر روحیه ای برای بچه ها نمانده که روز دوشنبه با تیم قدرتمند کره ی جنوبی بازی کنند. ساعاتی طول نمی کشد که رای اعلام می  شود.خیلی ساده و کوتاه: اعترا ض ایران وارد نیست! 

باخت روز جمعه بعد از آن همه فریادهای خوشحالی از سه ضربه سری که گل شد، آن خیالی که بیهوده راحت شده بود بعد از گل زیبای "سردار آزمون" با موقعیت عالی که "وریا غفوری" برایش ساخت، از فریادهای بی امانی که بعد از گل "گوجی" کشیدیم و غم ناشی از سه گلی که خوردیم و آن همه امید که به "علیرضا حقیقی" بسته بودیم و قبول شکست که مثل پتک بر سرمان خورد و حذف از قهرمانی آسیا. همه ی اینها ما را چکش کاری کرد، صیقل مان داد، روحمان را پالایش داد، به زمینمان زد تا دوباره دست بر زانو بگذاریم و بلند شویم تا به شروعی دوباره فکر کنیم. این آخرین بار نخواهد بود که ما در فوتبال با عراق روبرو می شویم. این آخرین بار نخواهد بود که ما در جام ملت های آسیا شرکت می کنیم. ما آماده ی سر بلندی هستیم، آماده ی نبردی دیگر، آماده ی صبحی دیگر...

 

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 397135

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 16 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 13
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۱۲:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
    24 2
    جالب بود...
  • بی نام US ۲۰:۱۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
    4 0
    قشنگ بود مرسی
  • reza A1 ۲۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۷
    3 0
    بسیار جالب و خواندنی ..... با تشکر فراوان......این روزا مطلب خواندنی کم پیدا میشه .... ادمین بچاپ لطفا
  • امين IR ۰۸:۳۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۸
    4 0
    متن بسيار جالبي بود.به آقاي مرداني تبريك ميگم
  • هموطن A1 ۱۱:۴۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۸
    8 0
    سلام دست مريزاد. زيبا بود. آشفتگي و جوش و خروش و بيم و اميد و غم و شادي و استيصال و رنج و اندوه مردم ايران را به خوبي تصوير كرده بوديد. زيبا بود. زيبا ...
  • دانا A1 ۰۴:۲۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۹
    3 0
    واقعا لازم بود چنین متنی را بخونم مرسی بسیار زیبا و آرام بود
  • بابك ديلمي IR ۱۸:۵۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۱
    2 0
    مثل هميشه روان و گويا بود
  • بهزاد ناصری زاده IR ۰۵:۰۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲
    2 0
    ناصر جان مثل همیشه عالی نوشتی
  • بی نام IR ۰۵:۴۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲
    2 0
    متن بسیار دلنشین و زیبایی است واقعا لذت بردم ونگاهی زیبا از منظری هوشمندانه
  • نصر OM ۱۱:۵۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۲
    4 0
    مثل همیشه زیبا و خواندنی
  • ايرج A1 ۱۸:۳۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    3 0
    مقالهاى ناصر هميشه خوب و جالب بودند، من مسابقه رو نتونستم ببينم با خودن اين مقاله احساس كردم كه دارم مسلبقه رو ميبينم.
  • شیفته شیرازی IR ۰۷:۰۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۴
    1 0
    سلام ناصر جان مدتهاست که خیلی هااز فوتبال ایرانی و قهرمانی دوباره آسیا قطع امید کرده اند . باید ورزشهای اصیل ایرانی را بها داد ورروی انها سرمایه گذاری کرد وهمچنین افتخارآفرینان والیبال را نیز فراموش نکرد .اما.فوتبال ما بیمار است بیماری فوتبال ایرانی هم پول زیاد یا همان پر پولی بر وزن پرخوری است .بنابراین تافوتبال از تجارت چند باند پر پول خور یا پرخور خارج نشودو وجهه ورزشی و وطنی نگیرد ،وضع همین است که عراق همیشه برای ما شاخ باشد البته وبه حول قوه الهی روزی درمیدان فوتبال انرا خواهیم شکست .
  • noruzi IR ۰۵:۰۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
    1 0
    سلام مهندس عزيز متن جالبي را تنظيم فرمودي ، تا بوده همين بوده ما هم مثل همه آرزو به دل مانديم و از طرفي هم با اين بيخيالي مديران فوتبال فكر نكنم اتفاق جديدي بيفته تندرست باشيد.