برهانی از شبی می گوید که چرخ های هواپیمای فوکر 100 باز نمی شد.

محمد رضا تاجدوزیان:آرش برهانی علاوه بر اینکه فوتبالیست خوبی است، از اخلاق خوبی هم برخوردار است. تمام کسانی که از نزدیک او را می‌شناسند، می‌گویند آرش امروز با گذشته خود هیچ تفاوتی نکرده و هنوز همان آدمی است که از کرمان برای فوتبال به تهران آمده بود...

هنوز ماجراي فرود هواپيماي استقلال سوژه است.
واي چه شب بدي بود. شبي ترسناك و كابوس‌وار. اگر بخواهم برايتان تعريف كنم، بايد از ترس و دلهره همه مسافران هواپيماي فوكر 100 بگويم.

خب بگو...
وقتي هواپيما براي نشستن ارتفاعش را كم كرد، من كنار پنجره نشسته بودم و باند را ديدم. يك دفعه هواپيما بلند شد. دوباره دقايقي بعد آماده نشستن شد اما نتوانست و اينجا بود كه همه مسافران ترسيدند. بار سوم تا 40 متري زمين نزديك شديم و دوباره ماجرا تكرار شد. ديگر لحظات سختي بود كه اميدوارم براي كسي تكرار نشود. براي بار چهارم خلبان اعلام كرد مشكل جزئي پيش آمده است كه برطرف مي‌شود. مانور انجام مي‌دهيم و بعد در فرودگاه مهرآباد خواهيم نشست. خدا را صدهزار مرتبه شكر اين اتفاق خوشايند رخ داد و هواپيما سالم فرود آمد. باور كنيد داشتم مي‌رفتم آن دنيا!

گفته بودي تا حالا اين ترس را تجربه نكرده بودم.
واقعاً اولين بار بود كه اين همه وحشت كردم. فكر كنيد 50 دقيقه روي هوا مي‌چرخيديم و دنيايي استرس داشتيم. وقتي آمبولانس و ماشين‌هاي آتش‌نشاني را در كنار باند ديديم، اين ترس بيشتر هم شد.

در آن لحظات پراسترس به چي فكر مي‌كردي؟
به خانواده‌ام، دوستانم و استقلالي‌ها فكر مي‌كردم. با خودم مي‌گفتم اگر خداي ناكرده هواپيما سقوط كند و اتفاقي بيفتد، چه فاجعه بزرگي شكل مي‌گيرد، هواداران استقلال چه مي‌كنند و...

همه مي‌گويند بيشتر از همه حنيف عمران‌زاده ترسيده بود.
حنيف همين‌جوري از هواپيما مي‌ترسد، اين اتفاق را به ترس او اضافه كنيد، چه شود. من نزديك عمران‌زاده نبودم اما آره، او خيلي ترسيده بود. چند مسافر عادي هم بودند كه گريه و زاري مي‌كردند.

كرار گفت من اشهدم را خواندم.
من از همه حلاليت طلبيدم، البته به شوخي و خنده. گفتم هركسي از من بدي يا خوبي ديده، حلالم كند.

فيلمي از بازيكنان استقلال پس از فرود هواپيما در صفحات مجازي منتشر شد.
وقتي هواپيما نشست، همه خوشحال بودند. انگار عمر دوباره گرفتيم. اين خوشحالي به حدي بود كه تمام ناراحتي و اعصاب خرد همه بازيكنان به واسطه بازي فراموش شد. من نمي‌دانستم فيلم مي‌گيرند. به شوخي به حنيف گفتم اگر سقوط مي‌كرديم، برايمان يادواره و تورنمنت مي‌گذاشتند و در شهرت جايي را به اسمت مي‌زدند.

اولين تماس را با كي گرفتي؟
با پدرم، قبل از پرواز با او صحبت كرده بودم و قرار شد پس از رسيدن دوباره تماس بگيرم. يك ساعت بيشتر موبايلم خاموش بود و براي همين زنگ زدم تا از نگراني خارج شوند.

سر خاك ناصر حجازي رفته بودي؟
من هر وقت به بهشت زهرا (س) مي‌روم، سر خاك اسطوره‌هاي استقلال و بزرگان فوتبال مي‌روم. تولد ناصرخان عزيز بود و رفتم تا براي اين اسطوره فاتحه‌اي بخوانم. غلامحسين مظلومي و ناصرخان براي هميشه در قلب‌هايمان هستند.

 

251 41

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 390239

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 9 =