این روزها که همه دم از استقلال می زنند، استقلال چیست و مستقل کیست؟

کیوان کثیریان

یکی از کلماتی که این روزها به شدت از سوی طیف های مختلف، چه در فرهنگ و هنر و سینما و چه در سایر عرصه ها کاربرد دارد، کلمه "مستقل" است. سینمای مستقل، رسانه مستقل، سیاستمدار مستقل، تهیه کننده مستقل، کارشناس مستقل و ... عباراتی است که این روزها به کرات می شنویم. در این که اصولا مستقل بودن یک فضیلت است تردیدی نیست ولی تعاریف و تعابیر گوناگونی در شرح این کلمه وجود دارد که اساسا فهم آن را دشوار ساخته است.

سوالات پرشماری در این میانه مطرح می شود که طرح دوسه تا از آنها خالی از فایده نیست.

> یک. آیا مستقل کسی است که با پول شخصی و جیب خودش کار می کند؟

در شرایط فعلی و با احتساب هزینه های یک روزنامه یا یک فیلم آیا می شود باور کرد که کسی مثلا ماهانه یک میلیارد پرداخت کند تا روزنامه دربیاورد و با این اوضاع خراب تیراژ و فروش و آگهی، عملا بازگشتی هم نداشته باشد؟ یا یک میلیارد هزینه کند و یک فیلم بسازد که با این وضعیت گیشه، نتواند حتی یک چهارم هزینه اش را هم دربیاورد؟ این چه جیبی است که چنین امکاناتی دارد؟

با قاطعیت می گویم که هیچ جیب مبارکی چنین توان و قدرت ریسکی ندارد مگر مبارک بودنش را از بیت المال بدست آورده باشد. شاید بگویید بانک ها و سازمان هایی هستند که در عرصه فرهنگ سرمایه گذاری می کنند. خوب می دانیم که اکثریت قریب به اتفاق بانک ها و سازمان ها کاملا دولتی اند و آنها که نام خصوصی دارند هم وابسته به نهادها و ارگان ها و اشخاص خاص. پس مفهوم استقلال کامل مالی درباره این گزینه نیز منتفی است. و البته خوب می دانیم که هیچ جیب کاملا شخصی توان تحمل ضررهای تولید یک فیلم متوسط سینمایی یا انتشار یک روزنامه معمولی را ندارد.

در چنین شرایطی که تمام پول های جاری مملکت، به نحوی پول نفت است، فلان تهیه کننده مشکوک الحال و بهمان رسانه "زرد و زار" دائم دم از جیب مبارک و استقلال می زنند.

> دو. آیا مستقل کسی است که با هیچ جریان یا نهاد دولتی کار نکند؟ از هیچ دولتی کمک نگیرد و با هیچ گوشه ای از دولت همکاری نکند؟

طبیعی است در کشور ما که یک خط درمیان، خط و ربط دولت ها عوض می شود و کشور شکل دوقطبی پیدا کرده است، هربار که طرز تفکر الف بر صدر امور می نشیند، طرز تفکر ب میشود اپوزیسیون و آن دیگری را متهم به رانت خواری، سوء استفاده از بیت المال، وابستگی به دولت و حکومت و نظایر آن می کند و خود را مستقل و مظلوم و محروم و البته پاکدست می خواند. ورق که برگشت و طرز تفکر ب به قدرت اجرایی رسید، به سرعت از سوی الفی ها مورد همان هجمه ها قرار می گیرد و اینکه اگر وابستگی به دولت بد بود چرا حالا شما.... و این چرخه همواره ادامه دارد.

گرچه طبیعی است که هرکس با آن دولتی که قبولش دارد کار کند و برای تحکیم آن و پیشبرد امور و موفق تر شدنش کمک کند و با دولت دیگر نه. واقعیت این است که این ماجرا غیرعادی هم نیست. من براین عقیده ام که استفاده از بودجه و امکانات دولتی اگر مشروع و شفاف و البته عادلانه باشد اصلا اتفاق بدی نیست.

مشکل اصلی آنجاست که عبارت "پول دولت" به کار می رود. و کسی نمی پرسد که دولت پولش کجا بود؟! این بودجه ای که در اختیار دولت است و از محل فروش نفت یا مالیات و یا هرچیز دیگری به دست می آید، "پول ملت" است نه پول دولت. دولت امانتدار این بودجه است و قرار است برای اداره بهتر مملکت این پول را هزینه کند. حالا اگر به شکل شفاف و عادلانه اتفاق مالی میان دولت و ملت بیفتد چه اشکالی دارد؟ بسیار هم خوب است. بالاخره بخشی از پولی که به امانت نزد دولت قرار دارد، برای امور ملت بدست خود آنها می افتد. آن هم در زمانه ای که اعداد و ارقامی که می گویند اختلاس شده را نمی شود به آسانی خواند!

مشکل آنجاست که بسیاری با گونه ای غیرشفاف، پنهانی، ویژه خوارانه و به واسطه ارتباطات نامشروع و پشت پرده و ارتشاء، امتیازات ویژه بگیرند. شخصا ترجیح می دهم فیلمی برجسته و با کیفیت بالا با کمک چندمیلیاردی دولت یا همان "پول ملت" ساخته شود تا انبوه فیلم های بی کیفیت و ضعیف، ظاهرا بدون کمک دولت. مگر یکی از مهم ترین وظایف دولت حمایت از بخش فرهنگ نیست؟

> سه. آیا مستقل کسی است که حرف و نظر و دیدگاهش لزوما با هر گروه و طیف و دولتی فرق کند؟

به گمانم استقلال رای به معنای این نیست که الزاما و اجبارا نظر و تفکر هرکس ویژه خودش باشد و مشابه احدالناسی نباشد. این الزام موجب می شود برخی دست به اختراع نظریات و عبارات مضحک و گاه بی پایه ای بزنند که نه قابل بحث است و نه جدی گرفته می شود. مثلا فرض کنید یکی عبارت "موسیقی گازوییلی" را مطرح کند و کلی هم اطراف این عبارت فلسفه ببافد یا مثلا یک رسانه بدون استدلال کافی برود از کاندیدای عجیب و غریب یک انتخابات هواداری کند _حالا یا با گرفتن مبلغی یا به رایگان _ و بر استقلال عقیده خودش هم تاکید کند!

شاید بهتر باشد استقلال در عقیده را طور دیگری تعریف کنیم. عقیده باید از درون آدم ها بجوشد، تحمیلی نباشد، صادقانه و واقعی باشد، طوطی وار نباشد، فرصت طلبانه نباشد، توام با آگاهی و با چشم باز باشد، استدلالش درون مغز آدم باشد و از این طریق به اعتقاد و باور بدل شده باشد. این به نظر من اسمش استقلال رای است.

حالا اگر ده میلیون نفر و چهل میلیون نفر دیگر مثل هم فکر کنند چه باک. این اسمش وابستگی نیست. حتی اگر یک نفر شبیه رییس جمهور و وزیر مملکت هم فکر کند، اسمش وابستگی نیست. اگر شروطی که گفتم وجود داشته باشد، استقلال اتفاق افتاده است. اگر در این میان هر اثر هنری هم با همین باور قلبی و عقلی خلق شود، مستقل است.

اینکه سعی کنیم به هر قیمت با همه افکار و عقاید مخالفت کنیم تا مستقل فرض شویم نوعی بیماری است که با مازوخیسم همراه می شود. مثل وقتی که دوسه دوست منتقد سینما بدون هیچ استدلال منطقی فیلم جدایی نادر از سیمین را بی ارزش دانستند تا میان بقیه دیده شوند و از این شنا کردن خلاف جهت شهرتی به هم بزنند و البته ژست استقلال رای بگیرند.

ناگفته هم پیداست که چنین اظهارنظرهایی و اشخاصی از سوی هیچکس جدی گرفته نمی شوند و نشدند. مجددا تاکید می کنم که اگر موافقت ها و مخالفت ها از باور آدم ها نشات بگیرد و با استدلال کافی همراه باشد، حتی اگر در اقلیت مطلق باشند، بسیار هم قابل ستایش است. شاید این چند سطر، گوشه بسیار کوچکی باشد از بحث گسترده ای که می تواند به عنوان یک ترم جامعه شناختی مطرح شود.

این یادداشت در روزنامه ایران 24 آذر به چاپ رسیده است

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 390150

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =