یعنی برای اولین بار بعد از سال 2006 حزب جمهوریخواه آمریکا با پیروزی در انتخابات میان دورهای این کشور توانست اکثریت سنا را از آن خود ساخته و اکثریت خویش در مجلس نمایندگان را نه تنها حفظ بلکه تقویت کرد بطوریکه کنترل کنگره این کشور را بطور کامل و بلا منازع در دست بگیرد
این موفقیت در کنار موفقیت در کسب تعداد بیشتری از فرمانداریها، این حزب را به موقعیت جدیدی در تعامل با دولت دموکراتها میرساند. به گونه ایکه این حزب با پیروزیهای بدست آورده در این سه صحنه میتواند سیاستهای مورد نظر خود را در لوایح گوناگون داخلی و خارجی اعمال کرده و حتی برای به شکست کشاندن سیاستهای دولت مانعی بر سر انتصاب افراد پیشنهادی رئیس جمهور برای پستهای اجرائی و قضایی ایجاد کند.
انتخابات میاندورهای آمریکا از انتخابات ریاستجمهوری، که یک نفر برنده دارد، کمی پیچیدهتر است. یکی از ابعاد پیچیدگی آن کمتر بودن میزان مشارکت از انتخابات ریاستجمهوری است و فقط کسانی که عزم جدی سیاسی دارند به خود زحمت میدهند و پای صندوق میروند. حسب پاره ائی از گزارشات مطبوعاتی این بار سطح مشارکت از انتخابات سالهای 2006 و 2010 تا حدی کمتر بوده. شاید دلیل آن فقدان مسائلی که جامعه آمریکا به آن حساس باشند بوده باشد. زیرا در آن دو دوره موضوعات حساسی مثل بازگشت سربازان از جنگ عراق و اصلاح بیمه درمانی مردم مطرح بود که رای دهنده غیر ایدولوزیک و منفعت طلب آمریکائی را پای صندوق میکشاند. بر عکس در این دوره هر یک از دو مجلس دست یکی از احزاب است و رأی دهنده گان سختتر میتوانند یکی را مقصر اصلی حساب کنند. اما در سال 2010 هر دو مجلس دست دموکراتها بود و مردم از آنها عصبانی بوده و به نفع محافظه کاران رای دادند.
از جهت بافت جمعیت شناسی رای دهندگان دو حزب نیز میزان سطح مشارکت در انتخابات میان دوره ائی قابل بررسی است. هر چه سطح مشارک پائین تر باشد این امر در کل به نفع جمهوریخواهان است. زیرا بطور سنتی عموما مسنتر و درسخوانده ترند و احتمال ثبت نام و آمدن آنها به پای صندوق بیشتر از دموکراتهاست. در حالیکه دموکراتها کمتر به کل نظام وابستهاند و کمتر برای انتخابات ثبتنام میکنند و رای میدهند. بنابراین اگر همه عوامل دیگر یکسان باشد، جمهوریخواهان بیشتری به پای صندوقهای رأی میآیند و این اتفاقی است که در این دوره افتاده است.
بنابراین در صحنه سیاسی آمریکا عموما" مشارکت در انتخابات میان دورهای معمولا پایین و بیشتر شرکت کنندگان افراد سیاسی جامعه هستند و بطور سنتی نیز نتیجه آن به ضرر حزب حاکم و غالبا به نفع حزبی که در قدرت نیست تمام میشود. از قبل آگاهان سیاسی پیش بینی میکردند که جمهوریخواهان برای کسب اکثریت مجلس سنا دور خیز برداشته جایی که فقط شش کرسی لازم داشتند که اکثریت شوند و بسیار بعید میدانستند مجلس نمایندگان که اکثریت آن با آنها بود به دموکراتها منتقل شود. از 38 انتخابات میان دورهای در تاریخ آمریکا، تا کنون فقط سه بار حزب حاکم موقعیتش بهتر شده. و با توجه به کاهش محبوبیت اوباما به پائین ترین حد خود یعنی حدود 40 در صد که جمهوریخواهان نیز ضمن استفاده از نارضایتی مردم از اوباما و سیاستهایش این انتخابات را به نوعی همه پرسی برای مقبولیت او دانستند و این سیاست در شکست دموکراتها بیتاثیر نبوده ، بدیهی به نظر میرسید که این انتخابات استثنائی بر آن قاعده شود.
نتیجه رای گیری نیز همان قاعده را توضیح و نشان میدهد که جمهوریخواهان توانستند علاوه بر کسب اکثریت مجلس نمایندگان اکثریت خود در مجلس سنا را نیز تقویت کنند. البته کسب این موقعیت نه بدلیل برنامه های ارائه شده این حزب بلکه دلزدگی مردم از سیاستهای داخلی دولت دموکراتها است. نتیجه آن میشود که اوباما هم اکنون هر دو مجلس را از دست داده، و قدرت قانونگذاری جمهوریخواهان بیشتر شده، هرچند که او همچنان اهرم وتوی مصوبات را دارد ولی تداوم آن باعث تشدید تنشهای بین دو حزب و زدگی بیشتر مردم از سیاستمداران خواهد شد.
با همه این احوال و با توجه به آنچه مذکور افتاد قسمت بیشتر این تحول در ارتباط با سیاست داخلی آمریکا است و نمی توان از آن به یک استنتاج نسخه پیچانه و مخصوصا" در سیاست خارجی آمریکا و روابط بین الملل که حوزه حکومتی است و نه دولت صرفا" دست زد. طبیعی است اوباما در توازن داخلی آن وزن سابق را نداشته باشد ولی هنوز اهرمهائی برای بازی داخلی و خارجی دارد. به اضافه آنکه در موضوعات مهم و حیاتی دنیا هر دو حزب عموما" در راهبردها اتفاق نظر دارند و اختلاف در روشها است. لذا نباید از این تحولات در صدد اتخاذ راهبرد جدید در تعامل با دولت آمریکا بر آمد و یا دست به تغییر راهبرد زد. این تحولات را باید مد نظر داشت ولی نباید شالوده تصمیمات راهبردی قرار داد. هنوز زود است به تئوری عدم شرط بندی روی اسب بازنده دراین زمینه قائل شد و روزهای اینده آسمان سیاسی آمریکا صاف تر خواهد شد. امید است کارشناسان دستگاه عامل سیاست خارجی از رصد چنین تحولاتی در کنار استفاده از نظریه پردازیهای محافل علمی، مطالعاتی و دانشگاهی غفلت ننموده و اینگونه مباحث چالشی و حساس مد نظر تیم مذاکره کننده با گروه 5+1 در عمان باشد.
نظر شما