هوشنگ جاوید، پژوهشگر موسیقی و بنیادگذار جشنواره موسیقی آیینی است که سابقه آشناییاش با زنده یاد غلامعلی پورعطایی به دهه ۵۰ شمسی باز میگردد. با او درباره این نوازنده و خواننده چیرهدست موسیقی جنوب خراسان گفتوگویی کردهایم که میخوانید:
شما از چه زمانی با غلامعلی پورعطایی آشنا شدید؟
آشنایی من با غلامعلی پورعطایی، به سالها پیش یعنی حدودا سال ۱۳۵۵ باز میگردد. آن زمان در حقیقت شروع شکوفایی هنر او بود چون با تحقیقات و پژوهشهایی که در زمینه موسیقی جنوب خراسان انجام داده بود۷ به سبکی منحصر به فرد دست یافته بود و به خاطر همان سبک هم معروف شده بود و به خصوص جوانها جذب او و هنرش شده بودند. در زمانهای که کمتر توجهی به موسیقی جنوب خراسان میشد غلامعلی پورعطایی کاری کرد که این موسیقی رسانهای شود، بین مردم بیاید، با مردم زندگی کند و با جامعه جدید شهری که تازه داشت پا میگرفت و به سوی مدرن شدن پیش میرفت ارتباط برقرار کند.
پورعطایی یک کار تحقیقاتی روی شیوههای آوازی و نوازندگی موسیقی جنوب خراسان انجام داده بود و همین تحقیقات دامنهدارش باعث شده بود که تغییرات خیلی خوبی در موسیقی پدید بیاورد. در واقع برای خودش سبک ایجاد کرده بود و کسی غیر از او نمیتواند آن سبک را ادامه دهد. من البته به پسرانش به خصوص پسر بزرگش جمشید، بسیار امیدوارم که بتوانند ادامه دهنده راه پدر باشند. آن هم با زحماتی که او کشید. برای من تعریف کرده که برای انجام این پژوهش به کجاها رفته و چه کارهای کرده است. من زندگینامه کامل او را در کتاب اول موسیقی آیینی منتشر کردم که در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و آنجا او روایت میکند که به دیدن حدود ۱۴ـ۱۵ استاد رفته و شاگردیشان را کرده برای این که بتواند هم سبک و هم شیوه آنها را یاد بگیرد. پیدا کردن و آموختن شیوههای آوازی اصلا کار سادهای نیست و او تمام جنوب خراسان را زیر پا گذاشت که بتواند یک سبک برای خودش ایجاد کند و باید بگویم که کار بسیار عظیمی انجام داد و ماندگار هم شد.
این سبک، آیا به کلی مستقل از سنت آوازی و موسیقی جنوب خراسان بود یا در امتداد آن شکل گرفته بود؟
در امتداد آن به وجود آمده بود و باعث نجات موسیقی جنوب خراسان شد چون در آن دورهای که همه به سبک موسیقی غربی تمایل پیدا کرده بودند او توانست توجه آدمها را به موسیقی نواحی جنوب خراسان جلب کند. آن زمان فقط دو کانال تلویزیونی و یک شبکه رادیو بود که از آن بیشتر آهنگ پاپ و راک و ... پخش میشد. حتی در خود خراسان به آن شکل توجهی به موسیقی جنوب خراسان نمیشد. گرچه استادان بزرگی بودند ولی توجه به آنها بیشتر به صورت فرمایشی و دستگاهی بود. مثلا برای جشنوارهای در نهایت از آنها دعوت میشد که تازه آن را هم همه امکان دیدنش را نداشتند. مثلا من یادم هست بلیط کنسرت موسیقی در جشنواره توس پنج تومان بود که آن زمان مردم به راحتی نمیتوانستند این هزینه را بپردازند. بعضی از بلیطهای موسیقی نواحی هم دو تومان بود ولی بهرحال خریدار نداشت. پورعطایی با اثر خودش کاری کرد که مردم به شنیدن آثار بومی گرایش پیدا کنند چون اولا در انتخاب شعر دقت میکرد و دوم خوب آهنگ را اجرا میکرد. یعنی یاد گرفته بود که تنها شعرها و آهنگهای قدیمی به ارث رسیده را نخواند بلکه یک سری شعر جدید پیدا کند و روی لحنهای آوازی و مقامهای دوتاری که بلد بود پیاده کند. بسیار با استعداد بود و در دوره ای که کاملا خفقان وجود داشت و موسیقی غربی آن حکمفرمایی داشت کاری کرد که موسیقی جنوب خراسان دیده شود. در نتیجه مسئولان و مردم متوجه کارش شدند و به برنامههای مختلف از جمله همین جشنواره توس دعوت شد و بعد از آن هم به چندین جشنواره در خارج از کشور رفت و موسیقی نواحی جنوب خراسان را جهانی کرد.
غلامعلی پورعطایی، حاج قربان سلیمانی، محمد در پور... همه کسانی که در زمینه موسیقی نواحی هستند از کمتوجهی و نامهربانیها را رنج بردند. به نظرتان چرا گنجینهای به این ارزشمندی نادیده گرفته میشود؟
مشکل ما در دستگاههای دولتی این است که همواره فکر میکنند برای بارور کردن فرهنگ باید به سراغ یک فرهنگ بیگانه بروند. در حالی که این غلط است. بعد از انقلاب با تلاشی که من و دوستانم، به خصوص آقای محمدرضا درویشی داشتند نگاه دولتی به موسیقی نواحی بهتر شد. حتی نگاه جامعه نسبت به این موسیقی تغییر پیدا کرد و فهمید که این موسیقی، میراث است که باید آن را حفظ کرد. ولی مسئله اینجاست که خیلیها در ارکان دولت و وزارت ارشاد این چنین فکر نمیکنند. وقتی بحث اقتصاد هنر مطرح شد من تنم لرزید. البته این بحث جدیدی نیست و از سال ۷۵ شروع شده و از ۸۰ به بعد هم اوج گرفت. اما من میدانم که این بحث به موسیقی ایران آسیب میرساند چون موسیقی ایرانی موسیقی پول درآوردن نیست. ذاتش با درآمدزایی منافات دارد. موسیقی ایرانی فرهنگساز است و چیزی که فرهنگساز است مورد توجه مردم قرار میگیرد، غیر از این بود اصلا موسیقی ایرانی بعد از حمله اعراب که آن همه سختگیری نسبت به موسیقی میشد باقی نمیماند ولی مردم به آن توجه کردند و آن را سینه به سینه به ما منتقل کردند. این موسیقی باید از طرف دولت مورد حمایت قرار بگیرد و تجاری هم نیست. اما متاسفانه نه هنرمندش مورد توجه قرار گرفته نه خود موسیقیاش. تا حرف میشود هم همه چیز را گردن ماهواره میاندازند. دستگاههای حکومتی کمکاریهای خودشان را نباید گردن ماهواره و اینترنت بیندازد. این خودش بزرگترین صدمه است. همه چیز را نمیشود گردن ماهواره و اینترنت انداخت. الان موسیقی ایرانی استقلال خودش را از دست داده و صرفا به موسیقی غربی پناه میدهد. چند وقت پیش دیدم که صحبت حمایت از موسیقی رپ هم میشود و این وحشتناک است. در همان اروپا هم موسیقی رپ متعلق به لمپنها و قشری است که اخلاق ندارند. در اینجا هم رپرها طرفداران به خصوصی دارند.
اما لااقل در ایران موسیقی رپ وجوه مثبت زیادی هم دارد. از وجه اعتراضی گرفته تا ...
به کی میخواهند اعتراض کنند؟ چند وقت پیش در یکی از این نهادهای دولتی با جوانی روبرو شدم که میگفت در مدح امام رضا یک موسیقی رپ ساخته است! ...
از بحث دور نشویم. آقای جاوید، جایگاه غلامعلی پورعطایی در بین هنرمندان و جامعه اطرافش چگونه بود. این ساز و کاری که او در زمینه موسیقی زادگاهش کرد آیا مورد توجه مردم عادی واقع میشد؟
جایگاه بسیار والایی داشت و بسیار حرمتش را نگه میداشتند. امشب قرار بود که برای او در تربت جام یک بزرگداشت گرفته شود و درست همان شبی که قرار است این اتفاق برایش بیفتد او چشم از جهان فرو بست. انگار با مرگش میخواست یک دهن کجی به کسانی بکند که این قدر دیر به یادش افتادند. متاسفم، واقعا متاسفم. این هنرمندان تا وقتی زنده هستند مثل گلدانی پر از گل هستند که کنار پنجره ما نشستهاند و ما هیچ توجهی به آن نداریم اما همین که این گل خشک شد انگشت حسرت به دندان میگزیم. الان متاسفانه وضع به این شکل است و نمیدانم چه میشود گفت و چه میشود کرد. باید قدر همین ۵۰ ــ ۶۰ نفری که ماندهاند را بدانیم. تازه همینها که زندهاند با هزار مشکل بیمه و حقوق طرح تکریم و ... مواجه هستند. هنوز خیلی از آنها در قالب این طرح تکریم ماهی ۱۸۰ تومان حقوق میگیرند. این شوخیست. عجیب است. هیچ کس به فکر نیست. همه سکوت کردهاند و فقط نگاه میکنند و انگار منتظرند تا همی چند نفر هم از دنیا بروند.
57۲۴۴
نظر شما