سالهاست که جامعه ما پدیده مهاجرت نخبگان را به عنوان یک واقعیت تلخ پذیرفته است. هم ما نتوانسته ایم شرایط مطلوب را برای کار و فعالیت آنها در ایران پدید آوریم و هم کشورهای غربی مهاجرپذیر برای پذیرش نخبگان تنظیمات نهادی جذابی دیده اند. این میشود که نخبگان ما فوج فوج از کشور میروند و به دنبال آنها فرار سرمایه های ملی و سرمایه گذاریهای چندین ساله کشور و در مرحله آخر فرار ژن های مرغوب و باکیفیت و الخ.

سالهاست که جامعه ما پدیده مهاجرت نخبگان را به عنوان یک واقعیت تلخ پذیرفته است. هم ما نتوانسته ایم شرایط مطلوب را برای کار و فعالیت آنها در ایران پدید آوریم و هم کشورهای غربی مهاجرپذیر برای پذیرش نخبگان تنظیمات نهادی جذابی دیده اند. این میشود که نخبگان ما فوج فوج از کشور میروند و به دنبال آنها فرار سرمایه های ملی و سرمایه گذاریهای چندین ساله کشور و در مرحله آخر فرار ژن های مرغوب و باکیفیت و الخ.

سیاست گذاران و مدیران ارشد کشور سالهاست که در تدارک مبارزه با این پدیده برآمده اند. نقطه عطف این تلاشها تاسیس بنیاد ملی نخبگان بود که ماموریت داشت برای ساماندهی و حلب و جذب نخبگان سیاست گذاری و برنامه ریزی نماید. نمیدانم! شاید هم موفق بوده اند ولی واقعیت این است که تا همین اواخر سالی 2500 نفر از برترین استعدادهای ما فقط به آمریکا و کانادا میروند و مطمینم که سالی 2500 نفر از فارغ التحصیلان دانشگاههای آمریکایی و اروپایی به ایران بر نمی گردند!

چاره چیست و مشکل کجاست؟ مسلما نمیشود بدون مطالعه و هزینه کردن به این سوال جواب داد. اتفاقا یکی از مصایب ما همیشه در این سالها این بوده که مدیرانی که خود هیچ سابقه ای از نخبگی و برتر بودن نداشته اند در موضع سیاست گذاری برای نخبگان بوده اند و از قضا بدون هیچ مطالعه ای رهنمود داده اند که برای جذب نخبگان باید چنین کرد و نباید چنان کرد!

اما مرور تجارب موفق همیشه یکی از بهترین روشهای درس آموزی و سیاست گذاری است. به همین خاطر مراجعه به تجارب موفق در زمینه جلب و جذب نخبگان می تواند گره گشای خیلی از بحثهای خیالی و ذهنی ما در مورد این مساله باشد.

یکی از موفق ترین نهادهایی که توانسته است زمینه بازگشت نخبگان را به کشور فراهم آورد، دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف و به طور خاص گروه اقتصاد این دانشکده است. گروه اقتصادی که ظرف سالهای اخیر تحت مدیریت دکتر نیلی مشاور اقتصادی رییس جمهور راهبری گردید، امروز توانسته است زمینه جلب و جذب تعدادی از برترین استعدادهای کشور را که در بهترین دانشگاههای دنیا دانش آموخته اقتصاد گردیده اند، فراهم آورد، و به نظر من این گروه به زودی تراز دانش اقتصاد و تراز آموزش علم اقتصاد در کشور را به نحو چشمگیر و ملموسی به تراز دانشگاههای ممتاز دنیا نزدیک خواهد ساخت.

حال پرسش این است: دکتر نیلی و تیم همکاران ایشان در گروه اقتصاد دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف چه کردند و چگونه توانستند این موفقیت نمایان را کسب نمایند؟ برای پاسخ به این سوال توجه به چند مساله ضروری است:

الف) اقتصاد بخصوص در جوامع اروپایی و آمریکای شمالی جزء رشته های پرمتقاضی و دارای بازار کار جذاب است.

ب) به ماهیت متفاوت رشته ها توجه دارم و نیک میدانم که اقتضائات رشته ای مثل اقتصاد با رشته های مثلا مهندسی یا پزشکی متفاوت است.

ج) مسلما بخش قابل توجهی از این موفقیت ثمره مستقیم تلاش های دکتر نیلی و همکارانشان نیست، بلکه محصول اعتبار و جایگاهی است که دانشگاه صنعتی شریف در بین جامعه متخصصین ایرانی خارج از کشور دارد.

با این حال میخواهم در این مجال محدود چند درس آموزه مهم این پدیده را ارایه نمایم:

الف) انگیزه های مالی پیش نیاز اصلی جلب و جذب نخبگان به کشور نیست: بسیاری از دانشجویان ایرانی در مقطع دکتری در خارج از کشور حقوقی دریافت میکنند که از متوسط حقوق رسمی یک عضو هیات علمی در ایران بالاتر است. همه اساتید جوانی که به تازگی به کشور بازگشته اند، با پیشنهادات مالی بسیار بسیار! جذاب تری در خارج از کشور مواجه بوده اند و با این حال بازگشت به کشور را انتخاب نموده اند. (مشخص است که مضمون این سخن بی اهمیت بودن مطلق انگیزه ها و مشوقهای مالی نیست، بلکه تاکیدم روی اصل و محور قرار دادن مشوقهای مالی برای بازگرداندن نیروهای نخبه کشور است).

ب) نیروهای دانشی و فارغ التحصیلان دانشگاهی که مشاغل دانشگاهی را نیز برای فعالیت حرفه ای خود انتخاب می نمایند به کیفیت دانشگاه، دانشجویان و دیگر اعضای هیات علمی اهمیت بسیار می دهند. پرسش بسیاری از نخبگان ایرانی خارج از کشور این است که آیا دانشگاه محل فعالیت ما در ایران دارای حداقلهای لازم برای فعالیت علمی سطح مطلوب هست یا خیر؟ این مطلوبیت بیش از آنکه از جهت امکانات رفاهی باشد، از این جهت است که آیا اصولا دانشجویان با استعدادی سر کلاسها حاضرند؟ آیا همکاران دانشگاهی بر اساس توان و برجستگی علمی وارد محیط دانشگاه شده اند و یا با تکیه بر انواع رانتها و زد و بندها؟ آیا حداقل امکانات آزمایشگاهی و تحقیقاتی برای انجام پژوهشهای در تراز مطلوب فراهم است یا از فردای فعالیت درکشور باید لنگ یک اینترنت درب و داغان در دانشگاه نشست و دور از دسترسی به منابع علمی لازم دور خودمان بچرخیم؟

ج) نیروهای دانشی و کیفی تشنه اثرگذاری هستند. اگر باور کنند که وقتی به کشور باز میگردند واقعا جاهایی در کشور هست که از توان و تخصص و تجربه و دانش آنها بخوبی استفاده میکند، با همه کاستیها و لنگیها باز میگردند. اما اگر احساس کنند، کار واقعی و در ترازی برای آنها وجود ندارد، حتی اگر بالاترین حقوق و مزایا برایشان در نظر گرفته شود باز نخواهند گشت. نیروی دانشی باید قبل از بازگشت ببیند که میتواند در کشور منشا اثر باشد. باید ببیند که رد و نشان فعالیت علمی اش ظاهر خواهد شد و الا هیچ نخبه ای برای فعالیتهای سرکاری و پوچ به کشور بازنخواهد گشت.

د) نیروهای دانشگاهی در فضای دانشگاهی غرب آموخته اند که یک دانشکده یا مدرسه آموزش عالی یک مجموعه درون تهی و بی روح متشکل از تعدادی استاد و عضو هیات علمی نیست. مثلا اینگونه نیست که هر دانشکده اقتصادی متشکل از تعدادی استاد اقتصاد باشد که هریک به یک فرقه و مکتب فکری معتقد باشند. خیر! قدرت یک جریان دانشگاهی در همنوا بودن و منسجم بودن اعضای هیات علمی به لحاظ مدل فکری و حتی تناسبات اخلاقی و اعتقادی است. یکی از مشکلات ما در جذب و جلب نخبگان بخصوص در فضای علوم انسانی این است که مدارس دانشگاهی ما بر حسب نحله ها و مشارب فکری حاکم بر آن حوزه علم منظم نشده اند. اقتصاد یکی از معدود حوزه های علم است که این تفکیک در آن صورت گرفته است و مثلا مشخص است که مکتب علامه با مکتب نیاوران با هم اختلافات بنیادین و مبنایی دارند. لذا نخبه دانشگاهی جوان و فارغ التحصیل میداند که هدفش بعد از بازگشت به ایران بر حسب مدرسه ای که در آن درس خوانده باید دانشگاه علامه باشد یا اقتصاد شریف و فی المثل هیچ دانش آموخته اقتصادی با مذاق و علاقه نهادگرایی حتی برای عضویت در مدرسه اقتصاد شریف درخواست هم نمیدهد!

اینها به گمانم ظرایف و نکاتی است که دکتر نیلی و تیم اساتید دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف آنها را مورد ملاحظه قرار داده اند و نتیجه این شده است که درست در روزگاری که حتی فارغ التحصیلان دانشگاههای آزاد شهرهای رده دو  و سه کشور هم هوس مهاجرت نموده اند؛ توانسته اند جمع بسیار زبده و منتخبی را در این دانشکده گرد هم آورند.

امیدوارم محققان حوزه علوم اجتماعی که روی پدیده مهاجرت نخبگان کار میکنند، از موردکاوی گروه اقتصاد دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف غفلت ننمایند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 378412

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 4 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علي عسكري A1 ۱۳:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
    3 0
    درود و سپاس
  • بی نام A1 ۲۰:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
    1 0
    با تشکر از آقای نیلفروشان،دست آقای دکتر نیلی و دیگر خدمت گزاران به کشور را باید بوسید، اما کل نخبگان از دید بسیاری از تصمیم گیران، محدود به فارغ التحصیلان نهایتا 5 دانشگاه دولتی تهرانی ویا عده ای از مدال آوران المپیادی که باز هم دانشجوی همان دانشگاه ها هستند میشود که می بایست در 10 دانشگاه آمریکا و کانادا درس خوانده باشند. چنین تصوری نسبت به نخبگان، حتی افرادی مثل هنری فورد و توماس ادیسون رااز دایره نخبگی بیرون می داند، چه برسد به فارغ التحصیلان سایر دانشگاه هها که پس از دوره کارشناسی، یک مجموعه علمی و یا صنعتی در مرز دانش و کارآمد را تأسیس کرده اند. حتی اگر یکی از همان فارغ التحصیلان دانشگاه های خوب خارجی در دانشگاه آزاد و یا دانشگاه های دیگر مشغول خدمت شود، دیگر نخبه محسوب نخواهد شد،
  • بی نام A1 ۲۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
    2 0
    به قول عرب زبانها شرف‌المکان بالمکین. ارزش هر جایگاه از جمله دانشگاه به کسی است که در آن قرار گرفته است. به عبارت دیگر، انسان است که به یک جایگاه ارزش می‌دهد، نه دانشگاه به انسان. همینکه ما دانشگاه های آزاد و شهرستان را رده 2 و سه بنامیم و از بالا به آن نگاه کنیم، همان نخبگان را از جذب در این دانشگاه ها باز می دارد و فرصتی برای بازگشت یک نخبه به کشور از دست می رود.مثل روز روشن است که آقای دکتر نیلی و دیگر بزرگان، قادر نخواهند بود 2500 نفر که به گفته آقای نیلفروشان هر سال از کشور خارج می شوند، را جذب دانشگاه شریف یا دو سه موسسه دولتی دیگر بنمایند. هر یک از این نخبگان می توانند دانشگاهی متوسط را در حد دانشگاه های رده اول کشور ارتقاء دهند. می بایست خیلی وسیعتر به این مقوله نگاه کرد.
  • بی نام A1 ۲۱:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۹
    2 0
    تعریف یک غیر نخبه از نخبگی: هرکس ، در هر زمان، هر مکان و با هر سطح تحصیلات، با قدرت فکر خود، باری از دوش بشر بردارد و مشکلی اعم از علمی، معیشتی، روحی و یا اعتقادی او را حل کند، نخبه محسوب می شود. خواهش یک غیر نخبه از نخبگان: تا می توانید از این القاب و عناوین دست و پا گیر که وقار سنگینی می آورند قدرت پرواز را از انسان می گیرند و به او را به زمین می چسبانند، بپرهیزید. اگر کاری برای خدا و یا بنده خدا می خواهید انجام دهید، در قید و بند مکان و شرایط آن نباشید. بزرگانی نظیر مولانا و ابن سینا، خود را قائل به هیچ مقام و مرتبه ای نمی دانستند، اما اکنون، بین کشورها بر سر ملیت آنها دعواست و اما کلام آخر از استاد سخن شیخ محمود شبستری کسی مرد تمام است کز تمامی کند با خواجگی کار غلامی
  • هشدار IR ۱۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۰
    1 1
    آخه این اطلاعات درسته.
  • دانشجو A1 ۱۶:۱۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۰
    1 0
    آقا یک رمز مقابله با فرار مغزها یک کلمه است: احترام. وقتی یک دانشجو در مسیر تحصیل با این حقیقت مواجه می شود که هیچکس برای آینده و آرمان و آرزوهای او ارزشی قایل نیست، راهی جز رفتن به ذهنش نمی رسد. من شخصا فکر میکنم که آنچه دانشجویان ما را فراری می دهد، وضعیت خوب دانشگاههای خارجی نیست بلکه اوضاع اسفبار دانشگاه های خودمان است.
  • بی نام EU ۱۷:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۱۲
    2 1
    درنهایت ما خیلی ضرر نمی‌کنیم چون هم آدم‌های با بهره هوشی بالا می‌رن هم آدم‌های با بهره هوشی پائین که این‌جا شانسی برای موفقیت نمی‌بینن هرجوری هست قانونی و غیرقانونی دارن از ایران می‌رن. بنابراین اون حوضچه ژنی مدنظر جناب‌عالی هم که خیلی نگرانشی بالانس می‌شه. فقط باید کاری کنیم که خوره فرار مغزها بیفته به جون کسانی که مزاحم بقیه ملت هستن و هر روز به یک بهانه‌ای می‌خوان بیان تو خیابون مواظب ارزش‌ها باشن. اگه این‌ها هم فرار مغزها بشن من تعهد کتبی می‌دم در 32 دقیقه 800 سال انحطاط تاریخی ما تموم می‌شه. ...
  • بی نام AT ۰۸:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۸/۱۹
    1 0
    اتفاقا دیروز سری به سایت نبیاد ملی نخبگان زدم. دیدم هیییییچ برنامه ای ندارند.پر از حرافی و تهی از برنامه. این کارها برنامه ریزی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت لازم دارند نه حرافی.
  • رضا شيوا IR ۰۰:۲۳ - ۱۳۹۴/۰۲/۲۲
    1 0
    دانشگاه آزاد حتا در شهرستانها جز بهترين هاست مثلا واحد قزوين به صنعتي شريف دانشگاه آزاد معروف است