به گزارش خبرآنلاین، رمان «کافورپوش» نوشته عالیه عطایی شامل فصلهایی با عنوانهای «تابستان و بهاری که رفته بود»، «زمستانِ زودرس و پاییزی که در راه ماند» و «سال کبیسه» است.
در بخشهایی از این رمان می خوانیم:
«به خانه هما نزدیک شدهام که در را باز میکند. به پشت سرش نگاه نمیکند. چادرش را تاب میدهد و از جلو به خودش میپیچد و راه میرود. سنگین راه میرود. قلبم سریع میزند. کاش صدایش کنم. نمیتوانم! نمیشود! هروقت از هما حرف میزدم بابک میگفت: "مثل عشق کتاباست. مانی، تو خاصی، یه چیز خاص بگو لااقل". عشق خاص نمیشود. عشق همیشه یک جور است، فقط هزار جور تعریفش میکنند. عشق همین است. لعنتی!...»
*
«خیابانها همان است. این شهر عروس بزککرده است. ظاهرش هر روز قشنگتر میشود. شکل زنها و مردهایش هم قشنگتر میشود. همهشان لبهای صورتی خوشرنگ دارند و لپهای گُلی. چقدر این شهر دروغ میگوید. اگر کسی گذارش به اینجا افتاد، عمرا باور نمیکند که این مردم چطور روزگار میگذرانند.
ساناز به نگین گفته بود: «با حقوق کارمندی حتما همهشون دزدی میکنن!» این با زندگی ساناز جور در میآمد. ولی اینها دزد نیستند. آدمهای این شهر خودشان را از خودشان میدزدند و صورتشان را با سیلی سرخ میکنند. گاهی هم دلشان میسوزد و خودشان را به خودشان قرض میدهند تا دلشان هوایی بخورد. آقاجان، ما اینجا چهکار میکنیم؟ چرا سر از این شهر در آوردیم؟ چقدر باید حسرت بخوریم؟...اینجا سیدخندان است. مثل همیشه شلوغ و پررفت و آمد....»
بنابراین گزارش، مجموعه داستان «حالم خوب نیست» نوشته فائزه طباطبایی شامل داستانهایی با عنوانهای «بازی»، «حالم خوب نیست»، «فردا روز دیگری است» و... نیز از سوی همین ناشر روانه بازار نشر شده است.
در پشت جلد کتاب آمده است:
«خانه پدریام را بازسازی کردهام، از همان خانهها که هنوز وسط حیاطشان حوض کوچکی است اما کنار حوض جای چند گلدان شمعدانی خالی است. این روزها حیاط مثل آن وقتها محل آسایش نیست، کنار خانهمان ساختمانهای بلندی ساختهاند که باور میکنی هر لحظه ممکن است چشمی در اتاقی در یکی از طبقات تو را نگاه کند که با پیژامه نشستهای لب حوض و نان خشک خرد میکنی برای ماهیها.»
«کافور پوش» در 184 صفحه و قیمت 8500 تومان و مجموعه داستان «حالم خوب نیست» در 112 صفحه و قیمت 5500 تومان منتشر شده است.
6060
نظر شما