روزنامه ایران نوشت:

 داد و فریادهای چندمرد در ایستگاه متروی 15خرداد کافی بود تا پلیس مترو با صحنه درگیری مرد موسفیدی با یک مسافر روبه‌رو شود.

مأموران وقتی با میانجیگری این دعوا را مهارکردند پی بردند که مرد موسفید یک جیب‌برحرفه‌ای است. مرد مسافر که موفق به دستگیری دزد پول و چک‌هایش شده بود به پلیس گفت: «جمعیت زیادی منتظر آمدن قطار بودند و چون چک‌های میلیونی داخل جیبم بود با حساسیت بیشتری اطرافم را تحت نظر گرفته بودم که ناگهان احساس کردم دست یک مرد داخل جیبم شده است. وقتی به عقب برگشتم این پیرمرد را دیدم که وی بلافاصله دستش را از جیبم بود بیرون کشید و پول و چک‌هایم روی زمین ریخت. وی افزود: مرد موسفید قصد داشت با نقش‌پردازی پا به فرار گذارد که با وی درگیر شدم تا اینکه با کمک مردم دزد جیب‌بر را دستگیر کردیم.» این ادعاها در حالی بود که مرد موسفید اصرار بر بی‌گناهی داشت تا اینکه با دستور بازپرس  پیش روی مأموران پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.

کارآگاهان در تحقیقات ابتدایی پی بردند که مرد موسفید «علی حسین» نام دارد و یکی از جیب‌برهای حرفه‌ای پایتخت است. همین کافی بود تا مأموران برای شناسایی دیگر طعمه‌های این جیب‌بر حرفه‌ای آن‌ها را پیش روی مرد موسفید قرار دادند و «علی‌حسین» که دیگر راهی جز اعتراف نداشت به ناچار جیب‌بری در ایستگاه‌های مترو را به گردن گرفت.


گفت‌وگو با پیر جیب‌برها


علی حسین 70 ساله است و بیش از 40 بار به جرم‌های جیب‌بری و حمل مواد مخدر به زندان افتاده است.
این جیب‌بر حرفه‌ای همه بدنش را با خالکوبی پر از نقش و نگار کرده و ادعا می‌کند در قدیم برای اینکه دیگران از وی حساب ببرند و بترسند روی بدنش خالکوبی کرده و اما امروز خالکوبی مد شده است.
  اهل کجایی؟
از هشت سالگی از شهرمان به تهران آمدم و تنها زندگی‌ام را آغاز کردم.
  چرا تنها؟
الآن که نوه و نتیجه هم دارم ولی هشت سال داشتم که پدرم درگذشت و برای اینکه اهل درس خواندن نبودم پیاده به‌تهران آمدم.
  پیاده از شهرتان به تهران آمدی؟
بله، سال 1328 پسربچه‌ها را می‌دزدیدند، به‌همین خاطر از ترس راننده‌های اتوبوس پیاده از شهرهای ملایر، همدان، قزوین و کرج گذشتم تا اینکه پس از یک ماه به تهران رسیدم.
  در تهران چه کردی؟
ابتدا در سه‌راهی شمس شاگرد قهوه‌چی شدم و پس‌از مدتی به یک طباخی رفتم و در آنجا مشغول شدم.
  نخستین دزدی را در چندسالگی انجام دادی؟
11 ساله بودم که به‌خاطر دزدی چهار وزنه سنگ ترازو به زندان قصر رفتم.
  چرا دزدی؟
نمی‌دانم بالاخره شور جوانی و بزرگنمایی، آدم را وادار به انجام خلاف می‌کند.
  از آن زمان به بعد دزدی می‌کنی؟
نه، در کار طباخی حرفه‌ای شدم و به شهرمان برگشتم و با برادرم یک مغازه زدم.
  از مغازه‌داری تا دزدی؟
 تصادف کردم و یک نفر کشته شد، به‌همین خاطر مجبور شدم مغازه‌ام را جمع کنم و پول دیه را بدهم.
  اعتیاد هم داری؟
بله، همین اعتیادم باعث بدبختی‌ام شد و خانواده‌ام را از من دور کرد.
  دلیل خالکوبی‌هایت برای چیست؟
زمان قدیم برای اینکه در دعوا و درگیری و در جمع شرورها اسم و رسمی داشته باشی باید روی بدنت خالکوبی می‌کردی تا بتوانی بزرگنمایی کنی.
  از چه سالی جیب‌بری می‌کنی؟
نمی‌دانم ولی درکارم حرفه‌ای هستم و همه پول‌هایم را هزینه اعتیادم می‌کنم.
  پس خانواده‌ات چی؟
هفت تا بچه دارم و هر کدام برای خود کاری دارند و مادرشان را نیز پیش خودشان نگه داشته‌اند و خوشبختانه خرجی زندگی‌شان را درمی‌آورند.
  بچه‌هایت هم خلافکارند؟
نگذاشتم هیچ یک از آن‌ها به‌سمت خلاف بروند.
  تاکی می‌خواهی جیب‌بری کنی؟
بیکارم و هیچ کس نیست از من حمایت کند وگرنه دیوانه نیستم که دزدی کنم و باز به زندان بیفتم.
  یعنی دوباره جیب‌بری می‌کنی؟
نه، پشیمانم ولی نه مثل گذشته و فقط می‌خواهم روزهای آخر زندگی‌ام را پیش خانواده‌ام باشم.
  چند بار زندان رفتی؟
42 بار سابقه دارم که چند بار با اسم‌های دروغ خودم را معرفی کرده‌ام.
  شنیدم برای رضایت گرفتن هیچ وقت رد مال نکردی؟
چیزی که رفت دیگه رفته و پس نمی‌دهند، من هم پولی برای پس دادن نداشتم و ندارم.
  حرف آخر؟
اگر بفهمم امروز، روز آخر زندگی‌ام است خوشحال می‌شوم و از مرگ نمی‌ترسم چون خسته شده‌ام.

 

17302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 372826

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • من IR ۰۲:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    8 54
    يعني واقعا متاسفم بسيار هنرمند و افراد موفق در كشور هستند كه ميشه باهاشون مصاحبه كرد تا الگويي براي افرادي مثل من بشن ولي رفتند از يك دزد مصاحبه كردند
    • بی نام A1 ۱۲:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
      14 1
      نمی‌دانم این مغالطه را چه کسی در ذهن افراد می‌اندازد که «تا موقعی که فلان هست چرا به بهمان بپردازیم؟». آقای عزیز هر چیزی جای خود را دارد. بله با آن مفاخر هم باید مصاحبه کرد. با اینها هم باید مصاحبه کرد. در همین مصاحبه کوتاه برای انکه اهل فکر باشد حرف کم نیست. تحلیل اینکه چرا عده‌ای به جرم روی می‌اورند و چرا به آن ادامه می‌دهند با نشستن در خانه و فلسفه‌بافی انجام نمی‌شود. مشاهده و مصاحبه یکی از راه‌های مواجه شدن با واقعیت‌هاست
  • بی نام A1 ۰۲:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    35 2
    باز اين آدم شرافت دارد به اين زورگيرها كه هم دارايي آدم را مي گيرند و هم آسيب جسماني وارد مي كنند.
  • دوست IR ۰۳:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    14 2
    كسي كه به دزدي عادت كرد ديگه سخت درست مشه و همش ميخواد از مردم ارتزاق كنه مجبورم بگم بهتر اينكه در جامعه معرفي بشه تا مردم بشناسنش نه اينكه 45 بار بره زندان بياد بيرون دوباره زحمت مردم بيچاره رو اونم تو اين زمونه سخت با اين حقوق هاي كم به راحتي با خودش ببره
  • بی نام A1 ۰۳:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    19 3
    تا نباشد عقل جان در عذاب است
  • عماد IR ۰۳:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    41 1
    بنازم به قوانین جزایی کشورمون که یارو 42 بار رفته زندان آدم نشده که هیچ تازه آبدیده ه هم شده.
  • بی نام IR ۰۵:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    14 1
    چی بگم. آنالیز روانی این افراد بسیار پیچیده است. هم دلم براش می سوزه و هم دلم نمی سوزه.
  • مصطفي A1 ۰۹:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۹
    8 0
    كاري كه اين بابا ميكنه دزديه كاري بابك زنجاني كرده شاه دزديه جالب اينجاست كه مسئولين ميگن همكاري نميكنه آخي بميره الهي...
  • مسافر سجاد A1 ۰۷:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۶/۱۰
    0 0
    ممنون از شما دوستان که این مصاحبه را گرفتید تا من بدانم که همیشه همه چیز خوب نیست، و باید با واقعیت های زندگی کنار اومد. و باید فکر چاره ای بود و با نشستن تو خونه و حرف زدن زندگی پیش نمیره یا دزد میشیم یا بیکار می مانیم و باید راه افتاد تا به هدف رسید. تشکر از شما