حسن غفوریفرد به دلیل فعالیتش در احزاب موتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین، عضویت در کمیته مرکزی کنفرانس بینالمللی احزاب آسیایی "ICAPP" و جامعه اسلامی ورزشکاران جزء شخصیتهای حزبی شناخته میشود. به همین دلیل برای بررسی موضوع خانه احزاب به دفتر وی در طبقه دوم دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتیم و بیش از یک ساعت پای صحبتهای او در مورد خانه احزاب نشستیم و در آخر نیز وی به سوالات ما در مورد جبهه پیروان خط امام و رهبری و مؤتلفه اسلامی پاسخ داد.
بخشهایی از سخنان حسن غفوریفرد:
- قرار بود که آقای خاتمی 400 میلیون تومان بدهند که ما محلی را برای خانه احزاب تهیه کنیم که نزدیک مجلس قدیم بود، محلی را پسندیدیم و ساختمان خیلی خوبی بود که قرار شد با 400 تومان بخریم. انتخابات دوره چهارم شورای مرکزی خانه احزاب انجام شد و اختلاف شروع شد. متأسفانه آن فضای سالم و دوستانه و تعامل و همکاری که وجود داشت به دلیل بعضی از افزونطلبیها به هم ریخت.هرحال اختلاف شروع شد و آقای کواکبیان از اصلاحطلبان و آقای حشمتیان که از مستقلین هستند به انتخابات اعتراض کردند.
- اصلاح طلبان تعداد زیادی احزاب 4 یا 5 یا 10نفره تشکیل دادند که اکثریت داشته باشند و به دلیل اینکه در وزارت کشور هم دست داشتند به راحتی توانستند تعداد احزاب اصلاحطلب را افزایش دهند که اغلب اینها سه یا چهار نفره بود. بد نیست بگویم که یک موقع بحث این بود که با سه نفر میتواند یک حزب تشکیل داد، یعنی هیئت مؤسسان آن 3 نفر باشد، بعد یک قانونی نوشتیم که 5 نفر باشند ولی یک عده اعتراض کردند، یعنی نمیتوانستند 5 نفر جمع کنند!
-میگفتند همان سه نفر کافی است ولی قانون جدید میگفت باید هیئت موسس حداقل 5 نفر میشدند. تعدادی حزب که یک دفتر نه، بلکه دفترچه نداشتند تشکیل دادند. مثلا یک آقایی که اسم نمیبرم با همسرش و با یک نفر دیگر یک حزب تشکیل داده بودند. آن موقع ما گفتیم که قاعدتاً حزب باید هویت و شناسنامه و حداقل دفتری در بعضی استانها - 4-5 دفتر- داشته باشند. اینکه فقط یک نامه بنویسند و درخواست تشکیل حزب بدهند، عملا مفهوم حزب و تحزب را از بین میبرد. یکی از اشکالاتش این بود و کاملاً مشخص بود که تعدادی احزاب کوچک تشکیل شدند و چون با وزارت کشور ارتباط داشتند به راحتی مجوز گرفتند و به انتخابات آمدند و جزو کاندیداها بودند و لیستی میدادند و همه به آنها رأی میدادند. حداقل تخلف این است که قبول کردند.
- آن موقع آقای موسوی تبریزی و آقای کاشفی سر کار بودند، من به آنها گفتم که من مستقیماً انتخاب شدم و از طرف خانه احزاب نبودم. من عضو کمیته اجرایی آنجا هستم که گفتند بله خودتان شرکت کنید ولی عملاً شخص دیگری را معرفی کردند و ما موقعیت خودمان را برای مدتی از دست دادیم. گفتم، کشورهای دیگری که با ما ارتباط داشند و ما سالها در اینجا فعال بودیم اعتراض کردند، بعد از آن خانه احزاب عملا هویت اصلی خودش را از دست داد و به دست تشکیلات جبهه مشارکت یا اصلاح طلبها افتاد. تلاش خیلی فراوانی شد که دوباره به شکل اولش برگردد و جلسات مختلفی با حضور بزرگان دو طرف تشکیل شد.
- منشأ این اتفاق این بود که اینها از مسیر اصلی خودشان خارج شده بودند و مواضع سیاسی میگرفتند و بعد هم خود را نماینده ایران معرفی میکردند و اصولگراها نیز میگفتند که عضو کمیته اجرایی غفوری فرد است نه این شخص. ببینید، آنجا ما به عنوان شخص انتخاب شده بودیم، نه به عنوان حزب برای کمیته خانه احزاب آسیایی. در هرحال، این موضوع موجب شد که عملاً اختلافات خیلی دامن زده شود و جلسات مختلفی با مرحوم آقای عسگر اولادی و دیگران تشکیل شد که آقای موسوی تبریزی و کاشفی و بهزاد نبوی هم حضور داشتند، در این جهت که شاید بتوانیم خانه احزاب را با همان مأموریتهای سابق احیا کنند، به دلیل اینکه خانه احزاب در آن دو - سه دورهای که بود واقعاً مؤثر بود و خوب کار کرد ولی به نتیجه نرسید.
-بعد دولت آقای احمدینژاد آمدند که اصولاً به تحزب اعتقادی نداشتند و بودجهای که هر سال برای احزاب در نظر میگرفتند، منتفی شد و آن 400میلیونی که قرار بود آقای خاتمی بدهند نیز منتفی شد و بعد از آن دوره دو ساله نیز دیگر انتخابات برگزار نشد و به طور طبیعی خانه احزاب از بین رفت، چون انتخاباتی برگزار نشد. مجوز تا دو سال بود که تمام شد و انتخاباتی هم برگزار نشد و عملاً اینها به پایان رسیدند و از بین رفتند.
-دقت کنید که من نمیگویم خانه احزاب منحل شد، من گفتم منتفی شد، زیرا آن شورای مرکزی که انتخاب شده بود (درست یا نادرست) و دورانش سپری شد و شورای جدید هم انتخاب نشد و بنابراین سالبهبهانتفاء موضوع شد.
-الان وزارت کشور دوباره یک جلسه تشکیل داده است؛ یک جلسه افطاری در ماه مبارک رمضان بود که دعوت کردند تا ببینند میشود خانه احزاب را احیا کرد یا نه. اکثریت احزاب اصولگرا معتقد بودند آن خانه احزاب به دلایل اختلافی و تخلفاتی که شده غیر قابل احیا هست و بایستی طرحی جدیدی داشته باشیم. وزارت کشور نیز ظاهرا دارد به همین طریق متمایل میشود که مرده قابل احیا نیست. برای اینکه سابقاً آن ذهنیت غلطی که وجود دارد از بین برود، گفتیم که چیزی به نام کانون یا باشگاه احزاب تشکیل بشود.
-وزیر محترم کشور فرمودهاند که خانه احزاب منحل نشده است، من هم نگفتم منحل شده است، گفتم منتفی شده است و اگر قرار است کاری کنیم باید طرحی نو دراندازیم و من به این کار معتقد هستم.
-ببینید مردم ما نسبت به حزب ذهنیت منفی دارند؛ مردم ایران به دلیل سابقه تاریخی و به دلایل مختلفی نسبت به تحزب ذهنیتی منفی دارند، این ذهنیت تاریخی است. میدانید که اولین احزابی که در ایران تشکیل شد مثلا گروه تقی ارانی، گروهی 53 نفره بودند و اولین مشکل آنها این بود که مخالف فرهنگ کشور بودند و ایدههای مارکسیستی داشتند. بعد حزبی که شکل گرفت و خیلی هم توان داشت حزب توده بود که هم فرهنگی متفاوت داشت و هم کاملاً وابسته به شوروی بود, بنابراین اصلا حزب در ایران یک نوع تولد نامشروع داشت، به همین دلیل مردم ذهنیتی منفی نسبت به احزاب دارند, بعد از آن هم که احزابی وابسته به شاه به وجود آمدند که منفور مردم بودند، حزب ایران نوین و حزب ملت و حزب رستاخیز بودند که مردم را مجبور میکردند ثبتنام کنند که این هم خلاف تحزب هست، زیرا باید کاری کرد که افراد با علاقه خودشان داخل حزب بیایند. اینها کارمندان دولت و مردم و کسانی که وابسته به شاه بودند را مجبور میکردند و آنقدر هم اینها بد عمل کردند که حتی خود شاه هم نتوانست حزب ایران نوین را تحمل کند و اینها را در هم ادغام کرد و حزب رستاخیز را درست کرد.
-به هر حال مردم نسبت به حزب ایده و ذهنیت منفی داشتند. بعد از انقلاب با تولد حزب جمهوری اسلامی ایران خوشبختانه این مسیر شروع به عوض شدن کرد، مردم یک ذهنیت خوبی پیدا کردند، حزب جمهوری اسلامی ایران در تابستان 57 یعنی قبل از انقلاب تاسیس شد ولی تا پیروزی انقلاب مخفی و زیر زمینی بود و بنیانگذاران آن آیتالله شهید بهشتی، مقام معظم رهبری، آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیت آلله موسوی اردبیلی و شهید باهنر بودند. اینها افراد شناخته شده و کاملا مورد اعتماد مردم بودند و مردم استقبال خیلی خوبی کردند و میرفت که آن ذهنیت منفی از بین برود و حرکتی مثبت شروع شود که شروع هم شد و در اساسنامه حزب جمهوری اسلامی ایران، نوشته شده بود که هر موقع تعداد اعضای حزب به 300 نفر برسد کنگره تشکیل خواهد شد. در همان ساعات اولیه که اعلام کردند، چند هزار نفر در کانون توحید ثبتنام کردند و صفهای طولانی تشکیل شد و چند هزار نفر حضور داشتند. با وجود اینکه قرار نبود در شهرستانها حزب شعبه داشته باشد ولی آنقدر اسقبال زیاد شد که مردم در شهرستانها مجبور شدند کانون ایجاد کنند و شهید باهنر مسئول امور شهرستانها شد و کمتر از یک ماه تعداد به بالای میلیون رسید. این پدیده بسیار بسیار خوبی بود و امیدی ایجاد کرد مبنی بر اینکه مردم با توجه به حضور این چهرههای کاملاً شناخته شده و محبوب به احزاب علاقمند شوند و تحزب شکل گیرد و خود حضرت امام (ره) هم تایید کردند و اینها هم همه مورد تایید حضرت امام (ره) و جامعه و عده زیادی از بنیانگذاران انقلاب بودند.
-عملاً من بعد از دور سوم دیگر ورود پیدا نکردم چون میدانستم درگیری میشود.به نظر من بعد از سومین دوره و 6 سال اولیه در سال 85 به بعد عملا من دخالت نکردم. البته آقای مبلغ قبلاً معاون بود و آقای مرتضوی که با ایشان صحبتهای فراوانی برای حل مشکل داشتیم.
-در کمیتههایی که تشکیل میشد، 7 نفر اصلاحطلب و 7 نفر مستقل یا مثلا اصولگراها میگفتند10 نفر از ما باشند و اصلاحطلبان برعکس، این بحثها بود و کمیتهای تشکیل شد که این بحثها را بررسی بکند، یک اساسنامه و تغییرات لازم را بدهند و دوم اینکه انتخاباتی بگذارند که خانه احزاب از همه افراد و اندیشهها و فکرها باشند، چه اصولگرا و چه اصلاح طلب و چه مستقل. در این کمیته بنده و آقای میر محمدی و طاهر نژاد و موسوی تبریزی بودیم.
- دو-سه جلسه در وزراتخانه تشکیل شد که آخرش هم جلسه مفصل دو -سه ساعتهای بود که خود جناب آقای وزیر و معاون ایشان حضور داشتند، البته قبلاً با معاونین جلسه داشتیم. قبل از ماه رمضان نیز با آقای میرولد جلسه داشتیم که البته ایشان استعفا دادند. تلاش شد که فکرها به هم نزدیک شود اما عملاً کاری انجام نشد و در ماه رمضان هم افراد صحبت کردند ولی جمعبندی هم نشد، برای اینکه به وقت افطار خورد اما به نظر آمد جلسه به آن سمت رفت که آن خانه احزاب با آن شرایط قابل احیا نیست و وزیر کشور اعلام کردند که اگر این نشد باید فکر دیگری کنیم یا مثلا باشگاه و یا کانون احزاب باشد.
-برخی معتقدند که فعلا باید صبر کنیم تا قانون احزاب در مجلس که در دست اقدام است، تصویب شود؛ اینکه چه موقع میتوان به گروهی عنوان حزب را اطلاق کرد؟ مثلا موقعی که در یکپنجم استانها دفتر داشته باشد، مثلا اگر 30 استان داریم، در 10 یا 5 تا از آنها دفتر داشته باشد، 10 شورای استانی یا شهرستانی داشته باشد. اینها بحثهایی است که انجام میشود، بنابراین به نظر نمیآید بتوانیم در آینده نزدیکی به نتیجه برسیم. من تلاش زیادی کردم ولی متاسفانه هنوز راه به جایی نبردهام ولی مأیوس نیستم.
-یک عده هم معتقدند که تا قانون احزاب برای اجرا کاملاً تدوین و تصویب و ابلاغ نشود امکان احیا نیست. ما الان احزاب رسمی در کشور داریم که از وزارت کشور و کمیسیون ماده 10 مجوز رسمی دارند و فعالیت میکنند و انتخاباتی هم داریم که بدون حضور احزاب بیمعنی است. هیچ کشوری نیست که انتخابات داشته باشد و احزاب در آن نقشی نداشته باشند. بنابراین میشود تا اینکه قانون احزاب تصویب شود، جایی به عنوان کانون احزاب یا باشگاه احزاب تشکیل بدهیم و من موافق این طرح هستم و انشاءلله پیگیری میکنم که حداقل این کار به نتیجه برسد.
-من خیلی علاقه دارم که حجتالاسلام والسلمین ناطقنوری در انتخابات شرکت کند. ارتباط من با ایشان بیش از 50 سال است، من با آقای ناطقنوری درس طلبگی را شروع کردم، قبل از اینکه ایشان معمم شوند. از سال 1337 که شما به دنیا نیامده بودید با آقای ناطق نوری بودیم و ارتباط داشتیم و در مجلس پنجم هیئت رئیسه بودیم و در خدمت ایشان بودیم و ارتباط خوبی با ایشان دارم. آقای ناطق نوری یکی از پایههای انقلاب هستند، از مخلصین و مورد اعتماد بسیار زیاد مقام معظم رهبری هستند و میدانید که مسئول بازرسی بیت رهبر معظم انقلاب هستند و از کسانی هستند که انقلاب را خوب میشناسند و شناخت و تحلیل دارند، تجربه بسیار خوبی دارند که بسیار هم مؤثر خواهد بود ولی آقای ناطقنوری بعد از مجلس پنجم به صورت خصوصی به من گفتند که من دیگر تا آخر عمرم در هیچ انتخاباتی کاندیدا نخواهم شد؛ سال 79 بود و تا الان هم دقیقا روی حرفشان ایستادهاند و علیرغم توصیهها و فشارهای زیادی که از خارج به آقای ناطق میشود اما اصلاً فعلا تا الان تمایل ندارند. اخیرا گفته بودند که تا الان به نتیجه نرسیدهاند، من خصوصی با آقای ناطق صحبت کردم که ممکن است بعدا به نتیجه برسید که میآیید، گفتند نه من نخواهم آمد. ظاهرا ایشان در انتخابات نخواهند آمد.
-ما در جبهه پیروان خط امام و رهبری مدتها است که بحث انتخابات را شروع کردهایم، تلاش اولیه ما این است که به هر قیمت ممکن کل اصولگرایان به وحدت برسند، کل اصولگرایان که بخشی جبهه پیرواناند و بخشی پایداری و ایثارگران و .... تلاش اولیه ما این است که انشالله بتوانیم با همینها به توافق برسیم و خدا رحمت کند مرحوم عسگراولادی میگفتند ما باید با هم هماهنگ باشیم و باید با آهنگ روحانیت هماهنگی داشته باشیم، حالا اگر آنها آهنگ نداشته باشند مجبوریم که آهنگ خودمان را بزنیم، بنابراین جبهه پیروان خط امام و رهبری حتما در انتخابات حضور فعال خواهد داشت.
-برای انتخابات با آقای حداد عادل به عنوان نمونه و با آقای حسین فدایی صحبت کردیم.
- ما دلمان میخواست که حجتالاسلام والمسلمین ناطقنوری بیایند و محور باشند و آقای مهدویکنی هم همیشه محور بوده و هستند متأسفانه کسالت شدید دارند و انشاءالله که ایشان با دعای خیر دوستان سلامت کامل خود را به دست آوردند و مانند همیشه محوز وحدت اصولگریان شوند ولی در شرایط کنونی وضعیت ایشان اجازه نمیدهد.
-آقای عسگر اولادی هم که همیشه نقش تعیین کننده داشتند. در این چند سال لطمات زیادی به اصولگرایان وارد شده که از همه مهمتر شرایط آیتالله مهدوی کنی است که واقعا ناراحت کننده است و درگذشت آقای عسگراولادی بود که واقعا ضایعه بزرگی برای ما بود. همچنین درگذشت استاد پرورش که ایشان هم نقش تعیین کننده داشتند و هم موتلفه و هم پیروان خسارت زیادی در این دو-سه ساله خورده و سکوت آقای ناطق نوری هم به آن اضافه شده است، بنابراین فعلا محور جبهه پیروان آقای باهنر هستند که نایب رئیسه مجلس هستند.
17231
نظر شما