۰ نفر
۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۱

انسان تنها جانوری است که بر قطعیّت مرگ خود اشراف دارد و می‌داند که روزی خواهد مرد. این آگاهی به وجه شناختی محدود نمی‌شود و دارای جزء هیجانی و احساسی مهمّی است که به صورت ترس از مرگ خود را نشان می دهد.

حیوانات در رویارویی با مرگ جفت یا فرزند خود حالتی شبیه واکنش ماتم نشان می‌دهند. حتی در برابر مرگ سایر اعضاء گونه‌ی خود نیز بی‌تفاوت نمی‌مانند. غار غار کرکننده‌ی کلاغ‌ها در مواجهه با مرگ یک کلاغ از گروه خود ،تصویر ناآشنایی نیست. ما از چند و چون وجود و عملکرد حافظه در حیوانات اطلاع چندانی نداریم. امّا به نظر نمی‌رسد که مرگ سایر اعضاء گونه حیوان را نسبت به مرگ خویش آگاه کند. لذا انسان تنها جانوری است که بر قطعیّت مرگ خود اشراف دارد و می‌داند که روزی خواهد مرد. این آگاهی به وجه شناختی محدود نمی‌شود و دارای جزء هیجانی و احساسی مهمّی است که به صورت ترس از مرگ خود را نشان می دهد.
ترس از مرگ یکی از پیچیده‌ترین پدیده‌هاست . برخی آن را سرآغاز فلسفه می‌دانند و بعضی آن را علّت غایی ادیان به شمار می‌آورند.

متفکری مانند اسپینوزا عقل را ژرف‌اندیشی در باب زندگی معنا می‌کرد و هر آن چه را که برخاسته از ترس از مرگ باشد بی‌ارزش می‌دانست. در مقابل اندیشمندی مانند شوپنهاور بر آن بود که تکاپوی انسان‌ها برای زندگی برخاسته از هراس مرگ است و از عشق به زندگی حاصل نمی‌شود. با این همه بعضی از روان‌شناسان معتقدند که انسان با ترس از مرگ زاده نمی‌شود و کودک تا سه چهارسالگی درکی از مرگ ندارد و ترس یا اضطراب او تنها در باب جدایی از مادر یا اضطراب فقدان ابژه است.
این گروه ترس از مرگ را طبیعی و بهنجار نمی‌دانند و معتقدند که این پدیده نوعی اغراق روان‌نژندانه است که از تجربه‌های ناخوشایند اولیّه در دوران کودکی‌ مانند داشتن مادری ناکارآمد و محروم‌کننده ناشی می‌شود.

امّا از سوی دیگر بسیاری از صاحب‌نظران ترس از مرگ را بنیادی‌ترین و طبیعی‌ترین ترس‌ها می‌دانند که دارای ارزش زیست‌شناختی است. از دیدگاه تکاملی ترس از مرگ فرانمودی از غریزه‌ی صیانت نفس بوده و در خدمت بقاء نوع انسان است. ترس از مرگ بشر را در برابرخطرات تهدیدکننده توسّط طبیعت و سایر حیوانات ، محافظت می‌کند. در این جا واقعیّت و ترس دوشادوش هم قرار می‌گیرند. لذا آن گروه از انسان‌های اولیّه که بیشتر می‌ترسیدند و نگران جان خود بودند در باب موقعیّت خویش در طبیعت واقع‌گرایی بیشتری نشان می‌دادند که ضامن بقای آنان بود. به این اعتبار می‌توان گفت که ترس از مرگ وجه عاطفی تلاش انسان برای حفظ حیات و جلوگیری از فروپاشی و نابودی است.

بنابراین انسان می‌داند که فناپذیر است و در خودآگاه خویش به طور طبیعی از مرگ می‌ترسد. امّا اگر قرار بود این ترس همیشه در خودآگاه او به گونه‌ای فلج‌کننده حضوری پر رنگ داشته باشد نمی‌توانست زندگی خود را به طور عادی ادامه دهد و از عملکردی بهنجار برخوردار شود. پس آدمی باید بکوشد به شناخت و پذیرش مرگ و مقابله با ترس از آن در حیات خودآگاه برسد وگرنه ترس از مرگ واپس زده و به ناخوداگاه رانده و در نهایت انکار می‌شود.
حاصل انسانی است که می‌داند می‌میرد و از شناخت این واقعیّت سرباز می‌زند و فرصت رویارویی مناسب با این پدیده‌ی محتوم را از دست می‌دهد. از سوی دیگر ترس از مرگ چون مجال بیان نمی‌یابد ، در اعماق وجود آدمی منتظر می‌ماند تا به انواع ترس‌ها و اضطراب‌های روان نژندانه بدل شود و مفرّی برای ابراز پیدا کند و یا در گسست و شکست دفاع‌های روانی به صورت آشکار در آسیب‌شناسی روانی عمیق و شدید ظاهر گردد.

امّا داستان به این جا و سپهر روانی انسان ختم نمی‌شود. ترس از مرگ تنها زاییده‌ی بیولوژی، طبیعت و تکامل به معنای داروینی آن نیست و اجتماع هم در ایجاد آن سهم خود را داراست تا جایی که حتّی گفته می‌شود جامعه ترس از مرگ را آفریده است. برخی مانند مالونی روانپزشک آن را سازو کار فرهنگ می‌دانند و بعضی مانند مارکوزه فیلسوف از آن به عنوان یک ایدئولوژی یاد می‌کنند که در جوامع استبدادی به عنوان یکی از ابزارهای سرکوب بر علیه آحاد جامعه به کار برده می‌شود تا تسلّط سلطه برقرار بماند.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 367783

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 16
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آرش A1 ۰۲:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    10 0
    واقعا تیزهوشانه بود، با احتیاط حقایق رو گفتی
  • رهگذر A1 ۰۴:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    10 0
    کتابهای جام وصال :شرح لحظات وفات عارفان و حال پخته در موضوع مرگ بسیار جالب هستند
  • تندروصالح A1 ۰۵:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    12 0
    برخی مرگ را یک حقیقت حتمی نزدیک و بر خی فواید آن را فقط برای همسایه می دانند گروه اول مردم دوست و گروه دوم شارلاتان هایی هستند که وقت و عمر خود را صرف غرت دیگران می کنند.
  • عادل IR ۰۵:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    9 0
    ممنون.لطفامقالات علمی وروانشناسی رو بیشتر کنید
  • بی نام A1 ۰۵:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    3 24
    مرگ بر امریکا
    • بی نام A1 ۰۷:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
      21 0
      مرگ بر خودت
    • هوشنگ US ۰۷:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
      20 0
      آي تو گفتي و همين الان آمريكا افتاد و مرد. ٣٥ ساله مرگ بر آمريكا گفتيد و هر سال شاهد اين زنده شدن بيشتر اونا با دانشمنداي ايراني شديم . جهت اطلاع شما آقاي مرگ بر فقط ٧٠٠٠ هزار ايراني داراي درجه دكترا و پست دكترا توي آمريكا كار و زندگي مي كنند و ٨٥ درصد ايرانياني كه به هر دليل به آمريكا اومدند ديگه برنگشتند . حالا تو خودتو پاره پاره كن و هي بگو مرگ بر آمريكا
    • بی نام A1 ۰۹:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
      5 0
      اگه راس میگی با علم و تکنولوژی و اقتصاد پیشرفته ات بزن توی سر آمریکا...نه با فحش و شعار این کارا مال کسیه که هیچ کاری نمیتونه بکنه
  • بی نام A1 ۰۶:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    12 1
    چرا با این وجود بسیاری از مردم و صاحبان ثروت و قدرت به دنبال چپاول و غارت دیگران هستند ، گویی هزاران سال خواهند زیست ؟
    • بی نام A1 ۱۰:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
      1 3
      "چرا با این وجود بسیاری از مردم و صاحبان ثروت و قدرت به دنبال چپاول و غارت دیگران هستند" شما خودت چرا اومدی ایجا نظر گذاشتی؟ هر وقت جواب این سوال رو دادی به جواب سوال خودت هم میرسی ولی از سوالت معلومه که ...
  • بی نام US ۰۶:۴۰ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    10 0
    فکر کنید که مرگ و ترس از مرگ هست و اینهمه طمع پول کثیف وحق ناحق کردن و حق الناس و رانت و رشوه و آزار و اذیت و کشتار و شکنجه همنوع و مال مردم خوری و دروغ و فساد و تهمت و ..... وجود داره اگر نبود که دیگه واویلا بود
  • بدون نام ۰۶:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    10 0
    من اعتراف مي كنم رفتن از اين دنيا را دوست ندارم. اصلا و ابدا. دلم ميخواهد ١٢٠ سال باشم اگر چه شدني نيست. باران كوه جنگل دست و دريا ... برايم زيباست و دلبسته همين دنيا هستم.
  • ابی A1 ۰۶:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    5 1
    ای شیطون نگفتم اینا رو به کسی نگو
  • بی نام IR ۰۷:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    6 0
    فقط برای همین یک نکته هم اگربایدتشکرکردخودبسیاراست که" ترس ازمرگ باانسان زاده نمی شودوکودک تاچندسالگی تصوروبالطبع هراسی ازمرگ ندارد"زیراهمیشه دراین فکربودم که اگرمرگ پایان همه چیز نیست پس چرابه انسان این ترس داده شده وهمه ناخودآگاه اینگونه ازمرگ می ترسند؟
  • ش IR ۰۸:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    37 0
    مساله از جای شروع میشه که مرگ را پایان زندگی میدانیم . اگر مرگ را نه تنها یک پایان ندانیم بلکه سرآغازی برای زندگی ابدی در سرای دیگر بدانیم مطابق آموزه های دینی بسیاری از مشکلات گفته شده محو خواهند شد. البته هر انسانی مسئول افکار و اعمال خودش هست و نمیتوان از همه افراد انتظار چنین باوری را داشت.
  • بی نام A1 ۰۹:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۱۰
    5 0
    من با وجود اینکه فرائض مذهبی ام را انجام میدهم نمازم روزه ام مسجدم قران و تضرعم به درگاه خدا قطع نمیشه همیشه و هر روز به یاد مرگ هم هستم اما همیشه هم از مرگ می ترسم همیشه نگران مردن هستم برام مجهول هست بعدازمرگ چه بر سرم خواهد آمد؟ باور کنید من از مردن می ترسم میخواهم زنده بمانم